فیلم تلویزیونی "به صرف شربت و شیرینی" که بهعنوان نخستین تجربه کارگردانی هادی مقدمدوست همزمان با عید سعید فطر روی آنتن خواهد رفت، اثری است که اگرچه کارگردانش مقدمدوست بوده اما همراهی حمید نعمتالله نیز در آن مشهود است.
به گزارش مهر، درست زمانی که منتظر خبر تازهای از نخستین فیلم سینمایی هادی مقدمدوست یار همیشگی حمید نعمتالله به عنوان کارگردان بودم، خبر رسید او در یکی از نقاط شهر تهران مشغول تصویربرداری نخستین فیلم تلویزیونی خود است. تله فیلمی به نام "به صرف شربت و شیرینی" که وقتی خلاصه داستان آن را در اخبار رسانهها بخوانیم احتمال اینکه شوقمان برای تماشایش بیشتر شود خیلی زیاد است: "زوج جوانی برای جور کردن خرج عروسیشان باید دو نفری چیزی حدود دو سال کار کنند و همه درآمد این دو سال را یکجا فقط خرج عروسی کنند..."
همین میشود که در یکی از روزهای گرم تابستان همزمان با ماه مبارک رمضان برای تهیه گزارش در یکی مانده به آخرین روز تصویربرداری به لوکیشن آن واقع در یک مجتمع فرهنگی تفریحی میروم. حسین دیردار دستیار یک کارگردان راهنماییام میکند روی یکی از صندلیهای شیک لوکیشن، جایی که در کادر دوربین نباشم بنشینم و گزارشم را بنویسم.
گروه در یک تالار عروسی مشغول کار هستند و همه حواسشان به پسربچهای است که باید در یک سکانس کوتاه از مبلی که معمول است عروس و داماد روی آن بنشینند بالا برود و بادکنکی که شخصیت امید با بازی عباس غزالی با الکتریسیته موهایش به دیوار چسبانده را بردارد.
- عموجان درست و حسابی بپر بالا و پایین.
-عمو جان به دوربین نگاه نکن.
- عمو جان فقط چند دقیقه صبر کنی تمام میشود...
درخواستها و وعده وعیدهای عوامل به پسر کوچک تمامی ندارد و او دارد کم کم خسته میشود. مقدمدوست یاد بسته بادکنکهایی میافتد که دست فرشید رئوفی مدیر تولید کار است. به پسرک پیشنهاد میدهد بیشتر صبوری کند تا تمام بادکنکها از آن او باشد. خوراکی بعد از کار هم محفوظ است.
عباس غزالی باید وقتی غرق در فکر است و پسر مدام از او میخواهد همبازیاش شود، ناگهان به خودش بیاید بادکنک را برای سرگرم کردن پسر که فرزند مدیر تالار است، به دیوار بچسباند و از او بخواهد تا برمیگردد آن را از دیوار جدا کند. نفیسه روشن بازیگر شخصیت فیروزه باید از آن طرف به موقع وارد کادر شود، تقویمش را در بیاورد و درباره تاریخ عروسی با امید حرف بزند.
گاهی همه چیز درست پیش میرود و تنها یک نگاه پسر کوچک به دوربین یا زاویه نازیبای دوربین گروه را مجبور به تکرار برداشت میکند. در فاصله یکی از استراحتها مقدمدوست پیشنهاد میدهد با رضا شیخی مدیر تصویربرداری فیلم حرف بزنم. کسی که از سال 64 با فیلم سینمایی "ناخدا خورشید" وارد این عرصه شده و حالا 6 سالی است در فضای دیجیتال کار میکند: تا قبل از این فقط سینما کار میکردم و تک و توک سریالهایی مثل "آپارتمان" در کارنامهام بود.
وی ادامه میدهد: در سالهای اخیر در تلویزیون بیشتر کار کردم و ماحصل آن چند سریال از جمله "گلهای گرمسیری"، "جراحت" و "شیدایی" شدهاند. تعدادی تله فیلم و چند فیلم تبدیلی هم داشتهام؛ مثل "مرهم" که سینمایی نبود و دیجیتال تصویربرداری و بعد تبدیل شد.
از او که در مدت زمان حضورم پشت صحنه فیلم همواره در سکوت و متمرکز بر کار میبینمش، درباره انرژی که برای تله فیلمها میگذارد، سوال میکنم و او جواب میدهد: واقعیت امر این است که من بین فیلم با فیلم تفاوت قائل نیستم و سر هر کاری دلم میخواهد با تمام وجود کار کنم تا تلاشمان اثرگذار باشد. اصلا به این فکر نمیکنم که کار نگاتیو است، سریال یا تله فیلم. بلکه تنها به عنوان فیلم با آن ارتباط برقرار میکنم. بیشتر دوست دارم فیلمی بسازیم که با مخاطب ارتباط برقرار کند.
شیخی این بار درباره محتوای کارها حرف میزند: کار به لحاظ محتوایی خیلی برایم مهم است که چه فیلمنامهای باشد و بسیاری از تله فیلمها را از همین رو قبول نکردهام. من تا فیلمنامه را نخوانم کار نمیکنم. اما حمید نعمتالله را خیلی دوست دارم و علاوهبر اینکه تجربه خوشایند "لب دریا" را با هم داشتیم، تصور میکنم اسم حمید نعمتالله با هادی مقدمدوست عجین شده و جدا از هم نیستند. به همین خاطر سناریویی که مقدم دوست به تنهایی یا در کنار نعمتالله بنویسند، مهر و امضای نعمتالله را دارد و یکی از دلایل حضور من در این کار این است که خیلی عاشق حمید نعمتالله هستم.
حسن هندی عکاس گروه اینجا است و علاوهبر اینکه قول میدهد عکسهای خوبی از کار برایم بفرستد، میگوید لوکیشن فعلی به اصطلاح عکس خور نیست و من باید گزارشم را با عکسهای نامربوطی کار کنم! البته بازار عکاسی پشت صحنه هم گرم است و دیردار و هندی به نوبت با تلفن همراه از یکدیگر عکس میگیرند!
این برداشت بالاخره انجام میشود و تنها کار گروه در این تالار یک نمای کوتاه از ورود فیروزه به آن است. نور و صدا و تصویر باید جابجا شوند و این فرصت خوبی به من میدهد تا با نفیسه روشن گپ بزنم: همیشه دلم میخواهد مراسم عروسیام را اینطور بگیرم! منظورم این است که هیچ وقت دوست ندارم تالاری بگیرم، چندین میلیون هزینه کنم و بعد مهمانان بیایند و بروند و بگویند ژله به ما نرسید! دلم میخواهد پولم را برای خودم و همسرم نگه دارم و همه را با یک شیرینی و شام کوچک و ساده شریک شادیام بکنم.
روشن از دلایل حضور در این پروژه میگوید: زمانی که متن این فیلمنامه را خواندم خیلی از آن خوشم آمد. اولین دلیل انتخاب من همین متن بود و بعد آشنایی با گروه هادی مقدمدوست که خیلی حرفهای بودند. خدا را شکر میتوانم بگویم این کار جزو تله فیلمهای خیلی قوی است که چارچوب متن و بازیگران و عوامل خوبی دارد.
تا به این لحظه دیدهام که پیش از برداشت نهایی، بازیگران یک سکانس را تمرین میکنند و حس و حال لحظه را درمیآورند. با تأیید حرف روشن به این موضوع اشاره میکنم و او ادامه میدهد: بله ما تمرینهای زیادی انجام میدهیم تا ایرادات اصلاح شود و یک برداشت شسته و رفته داشته باشیم. این موضوع باعث میشود بازیگر بتواند کار خوبی از خودش ارائه بدهد. "به صرف شربت و شیرینی" جزو معدود آثاری بود که به جرئت میتوانم بگویم تله فیلم بود. تا اینکه بگویم فیلمی انجام دادم و تمام شد و رفت.
نکته بارز شخصیت فیروزه تا اینجا که با کار همراه بودم، شادی و لبخند همیشگی او بر لبهایش است. ایفاگر این نقش دربارهاش توضیح میدهد: فیروزه یک دختر خیلی پرانگیزه و مصمم است که حتما عروسیاش را مختصر بگیرد به این خاطر که دختر مادی گرایی نیست و همسرش را هم به این موضوع تشویق میکند. خیلی جالب است که در دنیای واقعی مردها دوست دارند عروسی نگیرند و مراسم کم هزینه باشد و دخترها دوست دارند بریز و بپاش کنند اما اینجا فیروزه خلاف این عمل میکند!
کار در طبقه همکف تالار عروسی به پایان میرسد و عوامل عازم طبقه دوم میشوند. در این فاصله با احسان صابریان صدابردار کار که سابقه فعالیت در حوزه تولید را هم دارد، گپ میزنم و او که شناخت خوبی از همکارانم دارد، از خبرنگارانی حرف میزند که تا به حال کارهایی که او در آنها بوده را پوشش دادهاند.
یکی از روزهای ماه رمضان است و تا افطار چیزی نمانده. گروه در شتاب برای به پایان رساندن وظیفه آن روز خود هستند و فردا شب نیز کار به پایان میرسد. همه به طبقه دوم میرویم و تنها سکانس باقی مانده همراهی امید و فیروزه تا میانههای تالار و رفتن فیروزه برای حرف زدن با مدیر تالار است.
سکانس پس از یکی دو بار تکرار به سرانجام میرسد و گروه به تکاپو میافتند تا همه چیز را به روز اولش برگردانند. عباس غزالی فرز لباس خودش را جایگزین لباس صحنه میکند و مثل همیشه سرحال و پرانرژی درباره نقش تازهاش حرف میزند. او بعد از ایفای شخصیت بهروز در سریال "وضعیت سفید" فقط در دو تله فیلم دیده شده و برای انتخاب نقشهایش وسواس زیادی دارد: "به صرف شربت و شیرینی" یکی از کارهایی است که با خواندن فیلمنامهاش لذت زیادی بردم. از طرفی به این گروه اشراف داشتم و یک سال و هفت ماه در خدمت حمید نعمتالله و هادی مقدمدوست عزیز بودم. این فیلمنامه را هم هر دو با هم به نگارش درآوردهاند، با این تفاوت که جایشان عوض شده و آقای نعمتالله اینجا مشاور هستند و مقدمدوست کار را میسازد.
وی ادامه میدهد: آنها خیلی خوب میدانند چطور قصههای این شکلی را روایت کنند و در عین روایت یک قصه اجتماعی میزانی فانتزی نیز در کارشان وجود دارد. نکته قوت آنها این است که برای خنداندن زور نمیزنند و طنزشان معقول است. در این تله فیلم هم بیشتر طنز موقعیت وجود دارد تا اینکه کار مثل اکثر آثاری که به اشتباه طنز نامیده میشوند به ورطه لودگی بیفتد.
از این بازیگر سختگیر درباره دلایل انتخاب این شخصیت میپرسم و او جواب میدهد: امید شخصیت اصلی قصه با کارهای قبلیام تفاوت دارد و دارای یک پیچیدگیهای شخصیتی مثل بهروز "وضعیت سفید" است. مثلا لایههای درونی او را میبینیم و حالتهای مختلفی دارد که به بازیگر امکان بروز و ظهور تواناییهایش را میدهد. این شخصیت از نظر احساسات پروپیمان است و یکی از دلایلی که کار را پذیرفتم این شخصیت بود. قبل از آن قصه قرص و محکم و با نمک و حضور عزیزانس که نامشان را آوردم در رأس این هرم مرا به بازی در این نقش ترغیب کرد.
عوامل باید تالار را تحویل بدهند. قبل از آن اتاق عقد که در گوشه تالار واقع است همه را قلقلک میدهد که پیش از پایان کار یک عکس دسته جمعی داشته باشند. گروه 10، 15 نفره تولید "به صرف شربت و شیرینی" میان کله قندها و قرآن و آینه شمعدان قرار میگیرند، خانمها روی مبل مینشینند، آقایان میایستند و با یک ترفند عکاسی، عکاس هم در میان جمع قرار میگیرد و دوربین حضور این جمع را برای یادگاری قاب میگیرد.
"به صرف شربت و شیرینی" به کارگردانی هادی مقدمدوست و تهیهکنندگی محمدرضا شفیعی ساعت 17:30 روز عید فطر از شبکه دو سیما روی آنتن میرود.