*کیهان
روزنامه کیهان در سرمقاله امروز خود با عنوان «خط بطلان بر دیکته های آمریکایی» به قلم حسام الدین برومند آورده است:
این روزها پس از شکست سناریوهای متعددی که محور غربی- عربی علیه دمشق تدارک دیده و به صحنه آورده بودند؛ سناریوهای جدیدی در راه است تا با تداوم خط ناآرامی و بی ثبات سازی، سوریه را از جبهه مقاومت جدا نمایند.
از همین روی؛ تعلیق عضویت سوریه در سازمان همکاری های اسلامی، انتخاب اخضر ابراهیم به جای کوفی عنان به عنوان نماینده ویژه سازمان ملل در امور سوریه و به پایان رسیدن ماموریت ناظران ملل در دمشق از جمله قرائن و شواهدی است که تحرکات و کارشکنی های جدید محور غربی- عربی علیه دولت و ملت سوریه را آشکارا نشان می دهد.
ابتدا بامداد پنجشنبه گذشته، سازمان همکاری های اسلامی در بیانیه خود و در اقدامی عجیب تصریح کرد؛ «عضویت سوریه در سازمان همکاری های اسلامی و همه دستگاه ها و مؤسسات مربوط به آن به حالت تعلیق درآمد.»!
این اقدام سازمان همکاری های اسلامی در حالی است که در همان بیانیه موضوع فلسطین به عنوان موضوع اصلی امت اسلامی مورد تاکید قرار گرفته و در خصوص موضوع میانمار نیز کشورهای اسلامی خواستار تشکیل کمیته حقیقت یاب شده اند.
تناقض آشکار اینجاست که از یکسو بر آرمان فلسطین و نقش تجاوزگرانه رژیم صهیونیستی تاکید می شود و به اصطلاح برای میانمار دلسوزی می شود و از سوی دیگر در ماموریتی آمریکایی، تعلیق عضویت سوریه در سازمان همکاری های اسلامی پیگیری و به اجرا درمی آید!
به همین موازات؛ انتخاب شخصیتی چون اخضر ابراهیمی با سابقه ای تاریک نیز گویای این واقعیت است که آمریکایی ها با به بن بست رساندن کوفی عنان و طرح 6 ماده ای او برای حل بحران سوریه، اکنون بار دیگر به دنبال راه حلی غیرسوری و به تبع آن شعله ور شدن ناآرامی ها و بی ثباتی در سوریه هستند.
گفتنی است؛ سابقه و شخصیت اخضر ابراهیم به گونه ای است که پایگاه اینترنتی الوسط عراق با افشاگری ماموریت های قبلی او در تحولات منطقه می نویسد؛ «او استاد عملی کردن دیکته های آمریکاست.»
این پایگاه خبری با اشاره به طرح طایفه ای اخضر ابراهیم پس از سقوط صدام در عراق می افزاید که؛ اختلافات مذهبی در عراق جزو سابقه و ماموریت او بوده و اکنون انتخاب او به عنوان نماینده ویژه سازمان ملل در امور سوریه، گزینه مناسبی برای آمریکا، اسرائیل، عربستان، قطر و ترکیه است.
در ادامه این تحرکات و دسیسه ها بر ضد سوریه، دیروز نیز شورای امنیت نشستی را درباره این کشور پشت درهای بسته برگزار کرد و نهایتاً به ماموریت صلح بانان سازمان ملل مستقر در سوریه پایان داد تا ناظران این سازمان، فردا - 19 آگوست- دمشق را ترک کنند.
مخالفت روسیه با این اقدام شورای امنیت، پشت پرده ماجرا را فاش کرد زمانی که ویتالی چورکین نماینده دایم روسیه در سازمان ملل گفت؛ «برخی طرف های بین المللی با دادن اسلحه به مخالفان به شعله ور شدن ناآرامی ها در سوریه کمک می کنند.»
اکنون با توجه به سناریوهای قبلی و پیش کشیدن دسیسه ها و سناریوهای جدید آمریکایی علیه سوریه، طرح نکاتی قابل اعتناست؛
1- در تمامی ماه های گذشته بخصوص 5 ماه اخیر، آمریکایی ها تلاش گسترده ای کردند تا کار دولت بشار اسد را یکسره نمایند.
در این میان علی رغم ژست دموکراسی و حقوق بشری از هیچ اقدام جنایتکارانه و تروریستی دریغ نکردند.
جالب اینجاست که بخشی از این اقدامات پلید آمریکایی ها علیه سوریه از طریق برخی رسانه ها به بیرون درز پیدا کرد.
در همین زمینه، روزنامه سعودی الحیات اذعان می کند گروه مسلح موسوم به ارتش آزاد سوریه از سلاح ها و تفنگ های اسرائیلی استفاده می کنند.
از سوی دیگر؛ یک پایگاه خبری ترکیه نیز فاش می کند که عوامل سازمان سیا و موساد با اعضای ارتش آزاد در اردوگاه های ترکیه دیدار می کنند.
آنچه این فضا را روشن تر می نماید اذعان مارتین دمپسی رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکاست که در کنفرانسی خبری به وجود القاعده در سوریه اعتراف می کند.
آمریکایی ها در ادامه تحرکات و سناریوهای گوناگون برای شکستن دولت دمشق، چندین نشست و اجلاس به اصطلاح بین المللی نیز را برپا کردند تا با جلوگیری از حضور ایران، کار سوریه را تمام کنند ولی اکنون آنچه محرز بوده و کمترین تردیدی در آن وجود ندارد این است که سناریوها و طرح های آمریکایی در برکناری اسد و سقوط سوریه به شکست انجامیده است.
بنابراین نکته حائز اهمیت این است که محور جبهه مقاومت با تجربه ارزنده و گرانسنگ چند ماه گذشته باید به این باور برسد که آمریکا تعیین کننده نیست و در این میان افکار عمومی ملت های مسلمان و حامیان مقاومت نیز نباید مرعوب جنگ رسانه ای و عملیات روانی محور غربی، عربی و صهیونیستی شوند.
2- متاسفانه همزمان با تحولات سوریه آنچه که بیش از همه تلخ و رنج آور است نقش منافقان امت اسلامی است که با محور غربی- صهیونیستی مشارکت دارند.
رهبر معظم انقلاب اسلامی چند ماه پیش در دیدار با رمضان عبدالله دبیرکل جهاد اسلامی هوشیارانه و هشداردهنده خاطرنشان کردند؛ «... طراحی آمریکا برای سوریه کاملا مشخص است که متاسفانه برخی کشورهای خارجی و منطقه نیز در این طراحی آمریکا مشارکت دارند، هدف اصلی آمریکا در سوریه ضربه زدن به خط مقاومت در منطقه است، زیرا سوریه از مقاومت فلسطین و مقاومت اسلامی لبنان حمایت می کند.»
این که در اجلاس مکه، تعلیق عضویت سوریه در بیانیه پایانی مورد تصریح قرار می گیرد ناشی از حضور و مشارکت همان کشورهای به اصطلاح اسلامی است که همواره در معادلات جهان اسلام ماموریت آمریکایی دارند و نقش خود را در این راستا ایفا می نمایند.
ملت های مسلمان منطقه همین نقش مرموز و پلید را در جریان جنگ 33 روزه و 22 روزه در لبنان و غزه نیز به یاد دارند و هیچگاه فراموش نخواهد شد.
بنابراین اکنون در موضوع سوریه نیز باید با استفاده از ظرفیت ملت ها و دیپلماسی عمومی این خط را سوزاند و بی شک نقش جمهوری اسلامی ایران در این عرصه حساس و خطیر و بی بدیل است.
به نظر می رسد اجلاس بزرگ جنبش عدم تعهد ظرفیت مناسبی باشد تا با یک دیپلماسی هوشمند، طراحی و سناریوهای دشمن در موضوع سوریه و جدا کردن آن از جبهه مقاومت را ناکام گذاشت.
3- و بالاخره باید گفت؛ دیروز روز قدس یک تفاوت ویژه و بارز با تمامی سال های گذشته داشت و آن گره خوردن موضوع سوریه با آرمان فلسطین است. به تعبیر دیگر، اگر روز قدس روز فریاد اعتراض آحاد مسلمانان علیه جنایات صهیونیست ها و حمایت از مردم مظلوم و مقاوم فلسطین است؛ موضوع سوریه نیز در همین چارچوب است چرا که سوریه در جبهه مقاومت قرار دارد و این نقطه اشتراک قابل تفکیک نیست.
دیروز عموم مردم مسلمان در کشورهای اسلامی و بخصوص ایران نشان دادند به سلاح بصیرت مجهز هستند و پیشاپیش سناریوها و دسیسه ها و عملیات های فریب، آمریکا و غرب را می بینند و تشخیص می دهند و دست دشمن را می خوانند. علیرغم تحرک چند کشور منطقه در همراهی با آمریکا و غرب برای یکسره کردن کار سوریه، آنچه مهم است و نمی توان آن را نادیده گرفت قوه فرقان و بصیرت ملت ها است که تعلیق عضویت سوریه در سازمان همکاری های اسلامی، یا گماردن کسی مثل اخضر ابراهیم را طرح آمریکایی می دانند و این همان نقطه استیصال و سردرگمی محور غربی- عربی و صهیونیستی است که هرچه می کنند نمی توانند جبهه مقاومت را با شکنندگی روبرو نمایند. بنابراین دیروز روز قدس یک روز تاریخی و نقطه عطفی در ابعاد مقاومت و بصیرت بود که نه تنها صهیونیست ها را مانند همیشه به هراس و استیصال انداخت بلکه تحرکات آمریکایی در سوریه را به چالش کشاند.
*رسالت
روزنامه رسالت در سرمقاله امروز خود با عنوان« روز قدس،بیداری اسلامی و رهایی فلسطین»به قلم حسام الدین برومند آورده است:
روز قدس روز آزادی قبله اول مسلمین جهان و روز یادآوری ستمی تاریخی و جغرافیایی است که بر ملت فلسطین می رود.روز قدس روز پیوند قطره های خروشان دریای بیکران آزادی و روز تبلور عزم و اراده رهایی است.روز قدس مرز جغرافیایی و مکانی نمی شناسد و مطالبه آزادی قدس شریف نیز مطالبه ای فرا جغرافیایی و فرا ملیتی است.مسلمانان همه دنیا و حتی انسانهای آزاده سرتاسر جهان مدتهاست آزادی قدس را فریاد می زنند و آن را به عنوان مطالبه ای اصلی و فراگیر مطرح می سازند. در مورد روز قدس امسال و خصائص این روز لازم است 4 نکته مهم را مدنظر قرار دهیم:
1-راهپیمایی روز قدس امسال در حالی برگزار می شود که خاورمیانه و جهان اسلام روزهای خاصی را سپری می کند .حسنی مبارک دیکتاتور سابق مصر دیگر در راس قدرت قرار ندارد و در کشور تونس نیز نامی از بن علی برده نمی شود.بیداری اسلامی در منطقه همچنان در جریان است و مهره های واشنگتن و
تل آویو از معادلات سیاسی و اجرایی بسیاری از کشورها حذف شده اند .ملت بحرین همچنان در مصاف با آل خلیفه مصمم بوده و قیامهای شرق عربستان نیز نوید دهنده روزهایی پرامید در این کشور است .این در حالیاست که در فلسطین نیز گفتمان سازش با رژیم صهیونیستی محکوم به شکست بوده و گفتمان مقاومت به عنوان گفتمانی غالب مورد پذیرش افکار عمومی قرار گرفته است.در چنین فضایی گفتمان آزادسازی قدس طرفداران و ارادتمندان زیادی دارد .اساسا فضای خاورمیانه و جهان اسلام جهت تاکید دوباره بر آزادسازی قدس در قالب راهپیمایی روز قدس آماده است. این آمادگی در نقطه ای مطلوب قرار دارد .پیوند میان "آزادسازی قدس"و"بیداری اسلامی"نیز پیوندی محکم و اصیل است و اساسا بدون اعتقاد به آزادسازی قدس بیداری اسلامی معنا و مفهومی ندارد.بالعکس این روند نیز صادق است و تا زمانی که ملتها به بیداری اسلامی اعتقاد نداشته باشند نمی توانند ابعاد مفهومی و مصداقی آزادسازی قدس را درک کنند.
2-رژیم صهیونیستی هم اکنون در وضعیت سختی به سر می برد.تظاهرات ساکنان سرزمینهای اشغالی علیه سیاستهای دولت ائتلافی و شکننده بنیامین نتانیاهو ادامه دارد.ائتلاف احزاب کادیما و لیکود در هم شکسته و شائول موفاز از دولت نتانیاهو جدا شده است .در چنین شرایطی نتانیاهو و ایهود باراک خود را تنها تر از هر زمان دیگری می بینند.مطالبه ساکنان مناطق اشغالی مبنی بر مهاجرت معکوس از سرزمینهای اشغالی نیز خود به مسئله ای مهم تبدیل شده است .این در حالیاست که اصلی ترین حامیان تل آویو یعنی ایالات متحده آمریکا ،انگلیس،آلمان و فرانسه به سبب درگیری با بحرانهای مالی قدرت ابراز حمایتهای همه جانبه خود از تل آویو را ندارند.غرب بابت شهرکسازی های غیر قانونی رژیم صهیونیستی و اصرار های نتانیاهو بر ادامه این روند نیز هزینه سختی پذیرفته است .در جریان شهرکسازی ها حتی تل آویو برای نظر متحدان و حامیان خود نیز ارزشی قائل نشد و به سیاستهای خود در این زمینه ادامه داد .در هر صورت حامیان رژیم صهیونیستی عملا با دستانی بسته تحولات سرزمینهای اشغالی را رصد می کنند و بحران مالی از قدرت مانور آنها به سود تل آویو کاسته است.در چنین شرایطی شاهد شکل گیری نوعی افسارگسیختگی مزمن سیاسی و اقتصادی در سرزمینهای اشغالی هستیم.بنیامین نتانیاهو ،ایهود باراک و حتی سیاستمداران مخالف آنها به اندازه ای قوی نیستند که بتوانند با این افسارگسیختگی داخلی مقابله کنند .
3-سیاست رژیم صهیونیستی و ایالات متحده آمریکا بازتولید فتنه سال 1388 در کشور سوریه است.پس از ناکامی تل آویو و واشنگتن در فتنه دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران در سال 1388 ،آنها تصمیم گرفتند همان فتنه را در ابعادی وسیع تر و در کشور سوریه پیاده سازی و اجرا کنند.در این خصوص متاسفانه مثلث عربستان،قطر و ترکیه نیز به عنوان مثلث نفاق در جهان اسلام در خدمت اهداف آمریکا و رژیم صهیونیستی قرار گرفتند.سوریه یکی از خطوط اصلی مقاومت در برابر رژیم صهیونیستی محسوب
می شود و تضعیف سوریه با هدف تضعیف محور مقاومت در منطقه صورت می گیرد.از این رو اقدامات تل آویو و واشنگتن در سوریه بسیار هدفمند و در راستای تضعیف محور مقاومت صورت می گیرد.جهان اسلام باید بازی خطرناک آمریکا و رژیم صهیونیستی را در دمشق رصد کند و تسلیم این بازی خطرناک نشود.تنها کسانی که می توانند تعیین کننده شرایط سیاسی سوریه باشند ملت این این کشور است و درگیریهای مسلحانه و فتنه انگیزیهای دیگر جایی در آینده سیاسی دمشق نخواهد داشت .
4-مسئله فلسطین یکی از اصلی ترین دغدغه های جهان اسلام محسوب می شود و در عرصه دیپلماسی عمومی و رسانه ای و همچنین سیاستگذاری فراگیر جایگاه ویژه ای دارد .با رشد بیداری اسلامی در خاورمیانه شاهد پررنگ تر شدن مسئله آزادی فلسطین و قرار گرفتن آن در راس دغدغه های سیاسی افکار عمومی و سیاستمداران جهان اسلام خواهیم بود.حل مسئله فلسطین تنها در سایه اتحاد جهان اسلام امکان پذیر خواهد بود.اعضای جهان اسلام باید مسئله آزادسازی فلسطین و قدس را در راس برنامه های سیاست خارجی خود گنجانده و در این خصوص با سایر کشورهای جهان اسلام هم اندیشی کنند.هم اندیشی در خصوص آزادسازی قدس و مسئله فلسطین باید در دستور کار مشترک سران کشورهای اسلامی قرار گیرد.روحانیون ،دانشمندان و دیپلماتهای خبره کشورهای مسلمان در این راستا نقش مهمی ایفا خواهند کرد.
جمهوری اسلامی ایران همواره مسئله فلسطین را در راس
دغدغه های خود قرار داده و آن را در چیدمان پازلهای دیپلماسی منطقه ای خود لحاظ کرده است .جمهوری اسلامی ایران نه تنها به گفتمان آزادسازی قدس باور دارد،بلکه این گفتمان را نیز در سرتاسر جهان اسلام ترویج داده است .بدیهی است چنین گفتمانی باید فراگیر شود و هر یک از اعضای جهان اسلام باید در فراگیری و گسترش آن نقش خاص خود را ایفا کند .
در نهایت اینکه روز قدس امسال روزی حساس،مهم و تعیین کننده در روزهای بیداری اسلامی در منطقه محسوب می شود.روزی که در آن گفتمان بیداری اسلامی و آزادسازی قدس به گونه ای شفاف با یکدیگر ترکیب خواهد شد و این ترکیب پویا مقدمه ای برای تحقق کامل آزادی قدس در آینده ای نزدیک خواهد بود .
*دنیای اقتصاد
روزنامه دنیای اقتصاد در سرمقاله امروز خود با عنوان« بورس ارز و پاسخ به چند پرسش»به قلم پویا جبلعاملی آورده است:
گویی بهزودی اقتصاد ایران صاحب بورس ارز میشود. بورس ارزی که هنوز آنچنان ساز و کارش مشخص نیست، اما بر اساس گفته مقامات میتوان از هماکنون به چند پرسش اساسی در مورد آن پاسخ گفت.
1- آیا بورس ارز، جای بازار نقدی فعلی مینشیند؟ مقامات در پاسخ به این پرسش نظرات متفاوتی دارند. اما پاسخ آنان بیشتر از موضع دستوری است. به این معنا که آنان میگویند، «قصد دارند» این بورس را جایگزین بازار فعلی کنند یا «قصد ندارند». اما آیا بورس ارز میتواند جای بازار فعلی بنشیند؟ بیتردید خیر. بازار ارز ایران بهعنوان یک بازار سنتی که در آن عرضه کنندگان و تقاضاکنندگان، آزادانه مطالبات و خواستههای خود را پاسخ میگویند تنها در صورتی میتواند کمرنگ شود که بورس ارز، این آزادی عوامل را حفظ کند. اما ظاهرا قصد راهاندازان آن، تنها رساندن ارز صادراتی به واردات است. چنین بازاری، تقاضای حفظ دارایی را نمیشناسد، عایدی از راه پیشبینی درست و ضرر به علت پیشبینی نادرست را نمیشناسد و شاید نمیخواهد بشناسد. چنین بستری با این محدودیتها قادر نیست جای بازار فعلی را پر کند؛ با هزاران محدودیت، باز بازار آزاد کنونی سر بر میآورد.
2- آیا بورس ارز، ابزار مشتقه را ارائه میدهد؟ پاسخ کاملا منفی است. این بازارها مانند بازار آتی به منظور کاهش ریسک سرمایهگذاری به وجود میآیند و اصولا بورس ارز به دنبال چنین نقشی نیست. گواهیهای ارزی، که هنوز معلوم نیست چطور چاپ میشوند و معیار چاپ آن و دارنده آن دقیقا چیست، قرار است حجم ارز واقعی را در زمان فعلی نمایندگی کنند. البته طراحان برآنند تا این حجم ارز را بدون آنکه توسط صادرکننده وارد کشور شود به دست واردکننده برسانند. از این رو این بازار تا حدی میتواند دغدغه ورود ارز به کشور را توسط صادرکننده از میان بردارد. اما هنوز باید منتظر بود و دید چگونه واردکننده میتواند مطمئن شود که ارز در حسابش قرار میگیرد؟ یا هزینه انتقال ارز را چه کسی میدهد؟ آیا هر دو ارز عرضه شده و تقاضا شده باید در یک کشور باشند؟ در یک بانک باشند؟ و پرسشهای بسیار دیگر.
3- آیا قصد آن بوده که بهای بورس ارز جای ارز مرجع بنشیند؟ برای بسیاری از طراحان این پیشنهاد، توضیحات بالا معلوم و مشخص بوده است. آنان میدانند که نمیتوانند این بورس را جای بازار نقدی فعلی بنشانند. آنان میدانند که این بورس به معنای حذف دو قیمت فعلی سیستم ارزی کشور نیست و ایبسا سیستم را سه نرخی کند. پس برای چه این پیشنهاد را داده اند؟ نخست آنکه باید کاری کرد.
در شرایط فعلی انتظار از سیاستگذاران ارزی بسیار زیاد است. در حالی که آنان بسیار دست بسته هستند، اما انتظار از آنان برای پیدا کردن رهیافتهای نو بسیار است. از این رو پیشنهادهای انقلابی میتواند بخشی از انتظارات را فرو کاهد. بورس ارز تا همین جا این کار را به خوبی انجام داده است. از سوی دیگر به دلیل فقدان اطلاعات دقیق از طرح و نو بودن آن، اصولا بدنه کارشناسی کشور نیز نمیتواند موضع دقیقی در مورد آن بگیرد. چنین طرحی اگر حتی نتواند کاری برای اقتصاد کند، میتواند باری را از دوش سیاستگذاران، هر چند موقت، بردارد. دوم آنکه، ای بسا در بلند مدت راهی باشد برای آنکه کنشهای غلط فعلی از بین برود. نمیتوان این را کتمان کرد که از همان ابتدای مطرح شدن این طرح، طراحان به دنبال آن بودند تا بهای این بورس را جای قیمت مرجع بنشانند. در واقع اگر آنان نمیتوانستند بهای بازار نقدی را به دلیل مانع تراشی آنانی که تقاضای سفتهبازی را غیرواقعی میدانستند، به جای بهای مرجع قرار دهند، این بورس به ظاهر با عوامل واقعی دو طرف عرضه و تقاضا، مشروعیت کامل برای قرار گرفتن به جای بهای ارز مرجع را دارد. از همین رو راهاندازی این بورس، باعث آن میشود تا یک بهای بالقوه برای جایگزینی بهای مرجع وجود داشته باشد.
این بخش به وضوح نشان میدهد که سیاستگذاری ارزی در ایران با چه ظرافتهایی همراه است. شما نه تنها با مشکلات داخلی بازار مواجه هستید، بلکه باید با حاشیههای تصمیمگیری خود نیز دست و پنجه نرم کنید. از این رو، اگرچه شاید نتوان از منظر اقتصادی توجیهی برای راه اندازی این بورس پیدا کرد، اما در مقیاسی بزرگ تر و دخیل کردن این پیچ و خمهای سیاستگذاری ارزی در ایران شاید بتوان درک کرد که چرا چنین پیشنهادی از سوی کسانی که مشکلات را درک میکنند، مطرح شده است.
4- آیا بورس ارز راهی برای دور زدن تحریم است؟ به نظر میرسد که یکی دیگر از اهداف این بورس، تحریمها باشد. راهی برای رساندن ارز صادراتی به وارداتی بدون نیاز به ورود ارز به داخل کشور. این شاید مهم ترین توجیه اقتصادی برای راه اندازی بورس ارز باشد. البته تحریمکنندگانی که بدون هیچ پایه عقلایی تمامی درآمدها و نقل و انتقالات یک کشور را به یک مساله (هسته ای) گره میزنند، خیلی راحت میتوانند ابزار غیرمشروع خود را وسعت دهند و مدعی باشند هر دلار کالای ایرانی نیز به پروژه هستهای کمک میکند و دیگر حتی نقل و انتقال ارز به داخل نیز مطرح نباشد. جهانی که تا به اینجا نیز همراه با این استدلالهای غیرعقلایی شده، بی تردید به این روند ادامه خواهد داد. به هر رو سیاستگذار اقتصادی، برای حل این مشکلات باید راهحل اقتصادی ارائه دهد، هر چند این راهها کوتاه مدت باشد و به نظر میرسد که میتوان حداقل در پیشنهاد بورس ارز در این زمینه با سیاستگذاران همراهی کرد.
بنابراین به نظر میرسد که بورس ارز به شکل فعلی، در بستر ضرورتهای بینالمللی و پیچیدگیهای سیاستگذاری در ایران معنا مییابد تا ابزاری برای پیشبرد اقتصادی کارآتر. با این وجود، نهادها همواره تغییر میکنند؛ شاید در آینده این نهاد به شکلی دیگر درآید، شاید راهی باز شود به سوی بازار آتی ارز یا شکلی مترقی، مانند بازار جهانی ارز به خود بگیرد. در آن صورت میتوان بیش از حالا با راهاندازی آن همراهی کرد.
*حمایت
روزنامه حمایت در سرمقاله امروز خود با عنوان«اولین مساله جهان اسلام»آورده است:
جهان اسلام در مقطع کنونی با زنجیرهای از تحولات همراه است که بر حال و آینده 5/1 میلیارد مسلمان تاثیر بسیاری دارد. بررسی کارنامه جهان اسلام نشان میدهد که امت اسلامی در سراسر جهان با چالشهایی همراه شده است که از آن جمله بحرانهای امنیتی و سیاسی در خاورمیانه، تقلای غرب برای سلطه بر کشورهای اسلامی و غارت ثروتهای این کشور که نمود آن را در خاورمیانه میتوان مشاهده کرد، تشدید فضای ناامنی و اسلام هراسی در کشورهای غربی علیه مسلمانان به گونهای که هر روز ابعاد جدیدی از نقض حقوق مسلمانان را میتان مشاهده کرد. نسل کشی مسلمانان در میانمار و برخی کشورهای آفریقایی در حالی که غرب در برابر آن سکوت کرده است،اجرای گسترده سیاست تفرقه میان مسلمان در قالب شیعه و سنی و تلاش دشمنان اسلام برای به جنگ کشاندن جهان اسلام در چارچوب موافقان و مخالفان نقش آفرینی غرب در جهان به ویژه در خاورمیانه و ... از جمله چالشهای موجود در جهان اسلام است.این چالشها در حالی در برابر جهان اسلام قرار گرفته است که بررسی زمینهای تحولات نشان میدهد که تمام آنها از یک محور و منشاء میباشند و آن تحرکات آمریکا و صهیونیستها و صهیونیسم بینالملل است. صهیونیسمی که تلاش دارد تا سلطه خود را برای جهان متولی ساخته و نابودی جهان اسلام را به عنوان اولین هدف خود قرار داده است. براین اساس برای حل چالشهای پیش روی جهان اسلام یک راه حل اساسی مشاهده میشود و آن مقابله با صهیونیسم است. هر چند صهیونیسم بینالملل در سراسر جهان گسترده است اما برای مقابله با آن مولفهای مهم قرار دارد و آن حمایت ملت فلسطین و مقابله با صهیونیستها است در صورتی که جهان اسلامی با وحدت سراسری برای حمایت از فلسطین قیام کند مسلما ضربهای سنگین بر دشمنان خود وارد میسازد و حتی غرب به عنوان پشتوانه صهیونیستها را نیز به چالش خواهد کشید. نکته اساسی آنکه صهیونیستها و غرب که از اتحاد جهان اسلام در هراس میباشند با رویکرد به مسائل حاشیهای و تغییر در ماهیت دشمن شناسی تلاش میکنند تا از این امر جلوگیری نمایند. براین اساس آنها حاشیههایی مانند بحران سازی در کشورهای اسلامی از جمله در خاورمیانه، پروژه ایران هراسی، دامن زدن به اختلافات شیعه و سنی و... را در پیش گرفتهاند.نمود عینی این رفتار را در قبال سوریه میتوان مشاهده کرد به گونهای که آنها برآنند تا سوریه را دشمن اول جهان اسلام معرفی کنند در حالی که ورای آن اصلی ترین مساله جهان اسلام یعنی فلسطین را پنهان میسازند و به نوعی رژیم صهیونیستی از قیام جهان اسلام مصون میدارند. براین اساس میتوان گفت که جهان اسلام برای مقابله با چالشها و رسیدن به اهداف خود یک راه حل اساسی دارد و آن حمایت از فلسطین است که نتیجه آن تحقق وحدت جهان اسلام و مقابله با توطئههای دشمنان اسلام است اصلیترین نمود آن را در روند جهانی قدس و حمایت گسترده جهان اسلام از ملت فلسطین میتوان مشاهده کرد.