«خبرگزاري دانشجو»؛ اقدام
برای تاسیس رژیم ددمنش صهیونیستی در سالهاي نخستين حكومت محمدرضا شاه
پهلوي همراه بود و حضرت امام (ره) اولين مراتب اعتراض خود را درباره آن چه
كه خطر صهيونيسم خواندند، با مردم در ميان گذاشتند.
بيانات و رهنمودهاي حضرت امام بذر اميد و بيداري در دل مجاهدين فلسطيني و
لبناني نشاند؛ ايشان تفرق بين مسلمانان را همچون يك معما دانستند؛ چرا كه
اعتقاد داشتند هر مسلماني با ريختن يك سطل آب به اسرائيل موجبات نابودی این
رژیم سفاک را فراهم می آورد.
حضرت امام با هوشياري و آيندهنگري خود
هدف دولتهاي بزرگ از ايجاد اسرائيل را تنها محدود به اشغال فلسطين
ندانستند، بلكه هدف را تبديل سرنوشت تمام كشورهاي عربي به فلسطين ارزيابي
كردند.
تاريخ به اثبات ميرساند كه حضرت امام
هرگز تكيه بر قدرتها و ماديات را براي پيشبرد اهداف ارزشي و پيروزي در
مسیر حق برنگزیده و ميتوان گفت رمز پيروزي انقلاب اسلامي به رهبري ايشان
نيز اين مهم را به اثبات می رساند.
در 28 بهمن سال 57 ياسر عرفات به عنوان اولين ميهمان از سران كشورهاي خارجي
وارد ايران شد و با رهبر كبير انقلاب در مدرسه علوي ديدار كرد.
بيانات ايشان در اين ديدار بار ديگر اثبات كرد كه درايت و دورانديشي حضرت امام تنها يك ادعا يا يك تعارف از روی عشق نيست.
در روزي كه ياسر عرفات پشتيباني و تكيه بر ايران را خواستار شد، حضرت امام
در پاسخي هوشمندانه به نوعي به عرفات هشدار داد كه با تفكرات و انديشه
صرفاً مادي هرگز موفقيتي در مسير ايدهآلهاي ارزشي مجاهدين فلسطيني بدست
نخواهد آورد.
عرفات در سخني تامل برانگيز در محضر رهبر کبیر انقلاب اسلامي گفت: من در
جواب «دایان» و «بگين» گفتم تو ميتواني يك پشتيبان انتخاب كني، من هم
پشتيبان انتخاب كردهام و آن ملت ايران و رهبري آيتالله خميني است.
امام در پاسخ به اين صحبت فرمودند كه شاه هم به آمريكا، انگليس، چين و
اسرائيل تكيه كرده بود، اما به شما و ملت خودم توصيه ميكنم كه بر ماديات
اعتماد نكنند و به معنويات اعتماد كنند.
صحبت ايشان بيانگر اين نكته است كه در
انديشه حضرت امام چيزي جز معنويت و اتكا به قدرت الهي را نميتوان يافت كه
ايستادگي با دستان خالي در پروسه پيروزي انقلاب اسلامي بين سالهاي 1343 تا
1357 مويد اين نكته است.
اكنون با ورق زدن كتاب تاريخ پي ميبريم
كه حضرت امام رگههايي از وابستگي و تكيه عرفات به قدرتها و ماديات را لمس
كرده بودند و با هشدارهاي نهان خود به وي بر اين نكته تاكيد داشتند كه خدا
مافوق قدرتهاست، اما همگان ديدند كه عرفات در نهايت خود را پايبند به
اين آرمان نشان نداد.
انديشه صلح جويانه، پس از تجاوز نظامي
اسرائيل در خرداد سال 1361، توهم و خيالپردازانه بودن آن را ثابت كرد و
اصل تاييد شده جمهوري اسلامي ايران كه همان مقاومت و ايستادگي در برابر
ظالم است از وجهه و مقبوليت خاصي برخوردار شد و مورد تایید افکار عمومی
قاطبه مسلمین جهان قرار گرفت.
اين شرايط زمینه ای را براي تبدیل و اتحاد گروههاي اسلامگرا به تشكيلات
واحدی به نام حزب الله لبنان فراهم كرد و در اين بين عماد مغنيه، فرماندهي
شاخه ای از حزب الله را برعهده داشت.
اين شهيد كمنظير كه آمريكا براي زنده يا مرده او 25 ميليون دلار جايزه در
نظر گرفته بود، در سن 14 سالگي با گروههاي اجتماعي فلسطینی در تماس بود،
اما اين آشناييها وي را از گرايش به سوي گروههاي لبناني بازنداشت.
وي با وجود سن كم، فلسطينيها را در ساختن سنگرها كمك ميكرد و همين امر موجب شد كه كمكم با مسئله فلسطين آشنا شود.
حاج عماد حتی در جایگاهی قرار گرفت که مدتی به عنوان مسئول تیم حفاظت از جان یاسر عرفات فعالیت می کرد.
عماد مغنيه در اواسط همكاري و با وجود
بروز اختلاف نظر، بر همكاري خود با جنبش فتح ادامه داد و حتي ياسرعرفات در
تصميمگيريهاي مهم از نظرات وي استفاده ميكرد، اما اين همكاري تا زماني
ادامه داشت كه فتح و ياسرعرفات پيمان صلح با اسرائيل را امضا نكرده بودند.
این شهید بزگوار که همواره پایبند به خط امام بود به محض مشاهده انحراف جدي در مسير حركت مقاومتي ياسر عرفات از وي دوري گزيد.
در اين ميان چهرههاي ارزشمند ايراني هم بودند كه تا قبل از تن دادن فتح
به ذلت صلح با رژيم صهيونيستي، گروههاي فلسطيني را معیت ميكردند.
حاج احمد كاظمي يكي از اين چهرهها بود كه براي كمك به چريكهاي فلسطيني به سوريه رفت و پس از چند ماه نااميد به ايران بازگشت.
حاج احمد كاظمي به همراه چريكهاي فلسطيني 45 روز در پادگان حموريه، نزديك
دمشق آموزش نظامي ديد تا اينكه به لبنان رفت و سپس به دليل عدم تطابق اهداف
انحراف يافته برخی چریک ها مانند فتح با معيارهاي آزادی خواهانه و
مقاومتياش به ايران بازگشت.
عدم توجه ياسر عرفات به فرمايشات امام خميني(ره) در تهران در سال 57 كه به
وي هشدار داده بود به باد قدرتهاي پوشالي تكيه نزند، باعث سقوط آزادش به
سمت پرتگاه نابودي و نيستي انديشههاي صلح جويانه در برابر رژيم صهيونيستي و
از دست دادن نيروهاي تاثيرگذار و مردان جهادگر انقلابي شد و در این
بین باز هم احساس نگراني نكرد تا در نهايت سر خود را بر سنگ حسرت و
سادهباورياش به باد داد.
او شايد كمي دير متوجه شد كه تنها سلاح پيروزي در برابر رژيم صهيونيستي
مقاومت است؛ آري، تنها مقاومت و اين پاياني بود بر آغاز مردي كه افكارش در
طي مدت عمر نوسانات متعددي داشت و دستخوش وعدهها و دروغهاي دوستان خيالي
اش بود.