کد خبر: ۷۳۳۷۲
زمان انتشار: ۰۲:۲۶     ۲۴ مرداد ۱۳۹۱
در سندی که مورد تأیید لندن و واشنگتن قرار گرفت، از سه نفر برای ترور شدن نام برده شده؛ "رئیس اطلاعات ارتش"، "رئیس ستاد ارتش" و "رهبر حزب کمونیست" سوریه.

فارس، پایگاه تحلیلی "گلوبال ریسرچ” در مقاله‌ای به قلم پروفسور "مایکل کوسادوفسکی" آورده است؛ در سال 1957، انگلیس و آمریکا برای ترور رئیس جمهور سوریه به منظور "تغیر رژیم" در این کشور توطئه‌ای ریختند که به علت عدم حمایت کشورهای عرب همسایه، قادر به عملی کردنش نشدند. آن دسیسه، اهداف و ملزوماتش شباهت‌های بسیاری با برنامه‌ای دارد که امروز، علیه سوریه عملی شده است.

 

* طرح انگلیسی- آمریکایی ترور رئیس جمهور سوریه در سال 1957

آن زمان که مطبوعات بریتانیا داشتند همچنان "حقیقت را گزارش می‌کردند" روزنامه "گاردین" (27 سپتامبر 2003) گزارشی مفصل از توطئه سال 1957 انگلیس و آمریکا، برای ترور رئیس جمهور سوریه به منظور "تغیر رژیم" در این کشور منتشر ساخت. شباهت این توطئه با جنگی که امروز علیه سوریه به راه افتاده، حیرت‌آور است اما نکته‌ای که در این میان آشکار می‌شود این است که ترور سیاسی، بیش از نیم قرن است که در برنامه‌های انگلیس و آمریکا جای گرفته است.

 

* در سال 1957، سران هر دو کشور بریتانیا و آمریکا با طرح ترور موافقت کردند

این مقاله که مروری بر یک "سند محرمانه به بیرون درز کرده" است، بر توطئه ترور رئیس جمهور سوریه به دست "هارولد مک‌میلان"، نخست‌وزیر بریتانیا و "دوایت دی. آیزنهاور" رئیس جمهور آمریکا مهر تأیید می‌زند. "مک‌میلان از توطئه ترور رئیس جمهور سوریه حمایت کرد. این اسناد نشان می‌دهند که کاخ سفید و مقر نخست‌وزیری بریتانیا، بر طرح حمله‌ای به توافق رسیدند که در نهایت نفت بیشتری عایدشان کند."

 

* حذف مقامات ارشد حکومت سوریه، مانع از مقاومت آنها می‌شد

اهداف ذکر شده این طرح محرمانه که به سازمان جاسوسی انگلیس (ام‌آی6 امروزی) و سیا سپرده شد، مشتمل بر ترور رئیس جمهور سوریه و چهره‌های سرشناس ارتشی و سیاسی آن بود. "آقایان مک‌میلان و آیزنهاور شک نداشتند که نیاز است مقامات ارشد دمشق را ترور کنند." در شماره روز 27 سپتامبر 2003 روزنامه "گاردین"، همچنین آمده است: "به منظور تسهیل عملکرد نیروهای آزادی‌بخش، کاهش توانایی‌های رژیم سوریه برای سازماندهی اقدامات ارتش خود و هدایت آنها، به حداقل رساندن آسیب‌ها، و نیل به نتیجه مطلوب در کمترین زمان ممکن، لازم است که افراد سرشناس دولت و ارتش را حذف کنیم. حذف آنها باید در مراحل اولیه شورش و مداخله و در پرتو شرایط موجود، به وقوع بپیوندد."

 

* بهانه‌های آن زمان نیز کاملاً شبیه بهانه‌های امروزی بوده است

بهانه طرح توطئه مک‌میلان-آیزنهاور این بود که سوریه "تروریسم را گسترش می‌دهد" و "مانع دسترسی غرب به نفت خاورمیانه است"، یعنی همان بهانه‌ای که امروز هم برایمان آشناست. طرح محرمانه سال 1957، بر تأمین سرمایه "کمیته سوریه آزاد" تأکید کرد که همان معادل "شورای ملی سوریه" در زمان حال است. این نقشه همچنین مستلزم "مسلح ساختن دسته‌بندی‌های سیاسی داخل سوریه به توانایی‌های شبه‌نظامی" بود. بر اساس این نقشه، سازمان سیا همراه با سرویس جاسوسی انگلیس "شورش‌هایی داخلی برمی‌انگیختند"، "ناآرامی‌های داخلی" در سوریه را با عملیاتی پنهانی برمی‌انگیختند؛ "سازمان سیا و سازمان جاسوسی انگلیس آماده‌اند در سوریه خرابکاری‌هایی کنند و از طریق ارتباطاتی که با افرادی در داخل این کشور دارند، شورش‌هایی به راه اندازند."

 

* طرح سال 1957، تفاوت‌هایی با توطئه امروزی دارد

طرح یک حمله تمام‌عیار نیز ریخته شد. آنچه در نقشه سال 1957 غایب بود و تازه در اوج جنگ سرد مطرح شد، بسته "بشردوستانه" مسئولیت حمایت بود. مضاف بر این، برخلاف ارتش آزاد سوریه در زمان حال (که سربازان پیاده ارتش متحد غرب هستند)، طرح انگلیسی-آمریکایی 1957، درباره به خدمت گرفتن مزدوران خارجی برای جنگ‌افروزی نیندیشیده بود؛ [در سال 1957] بریتانیا و آمریکا، با طرح‌ریزی حمله به سوریه و ترور مقامات ارشد آن، به دنبال طرح پنهانی "تغییر رژیم" در یک کشور عربی دیگر بودند که به گسترش تروریسم و تهدید ذخایر نفتی غرب متهمش می‌کردند.

 

* قرار بود حوادثی ساختگی را بهانه حمله به سوریه کنند

اسناد تازه کشف شده نشان می‌دهد که در سال 1957، "هارولد مک‌میلان" و "دوایت آیزنهاور" طرح سیا-ام‌آی6 را مورد تأیید قرار دادند که بر اساس آن، قرار بود حوادث مرزی ساختگی را بهانه حمله همسایگان طرفدار غرب سوریه و بعد "حذف" مقامات بانفوذ دمشق قرار دهند. ("گاردین"، 27 سپتامبر 2003).

 

* ترور سه شخصیت کلیدی سوریه، اصلی‌ترین نکته دسیسه 1957 بود

مقامات سیاسی کلیدی دولت بریتانیا از این دسیسه خبر داشتند، اما توطئه 46 سال بعد، در سال 2003، فاش شد؛ با اینکه مورخان می‌دانند سرویس‌های اطلاعاتی، در پی براندازی رژیم سوریه در پاییز 1957 بودند، این نخستین باری است که اسنادی منتشر می‌شود که نشان می‌دهد ترور سه شخصیت کلیدی، اصلی‌ترین نکته این دسیسه بوده است. مقامات ارشد سرویس‌های مخفی و دولتی‌، در سپتامبر 1957 در واشنگتن دیدار کردند و در سندی که تنظیم کردند مشخص است که آقایان "مک‌میلان" و "آیزنهاور" هیچ شکی در مورد وجوب ترور مقامات ارشد دمشق نداشتند.

 

* افراد سرشناس ارتش و دولت باید حذف می‌شدند

در بخشی از این "برنامه از پیش طرح شده" آمده است؛ "به منظور تسهیل عملکرد نیروهای آزادی‌بخش، کاهش توانایی‌های رژیم سوریه برای سازماندهی اقدامات ارتش خود و هدایت آنها، به حداقل رساندن آسیب‌ها و نیل به نتیجه مطلوب در کمترین زمان ممکن، لازم است که افراد سرشناس دولت و ارتش را حذف کنیم. حذف آنها باید در مراحل اولیه شورش و مداخله و در پرتو شرایط موجود، به وقوع بپیوندد." در سندی که مورد تأیید لندن و واشنگتن قرار گرفت، از سه مرد نام برده شده؛ "عبدالحمید سراج"، رئیس اطلاعات ارتش سوریه، "عفیف البزری" رئیس ستاد ارتش سوریه و "خالد بکداش" رهبر حزب کمونیست سوریه.

 

* حتی رؤسای ستاد بریتانیا نیز از این توطئه بی‌خبر ماندند

"مک‌میلان"، در مقام نخست‌وزیری که بیشتر به لطف بحران سوئزی که "آنتونی ایدن" نخست وزیر پیشین بریتانیا، یک سال پیشتر راه انداخته بود به قدرت رسید، بسیار جنگ‌طلب بود. او در یادداشت‌های روزانه خود، آن رویداد را به این شکل شرح داده است: "بهترین گزارش ممکن". این برنامه آنقدر محرمانه بود که "مک‌میلان" دستور داد حتی رؤسای ستاد بریتانیا نیز، به دلیل علاقه‌شان به "خاله‌زنک‌بازی"، از آن بی‌خبر بمانند.

 

* سیا و سازمان جاسوسی انگلیس می‌بایست به دقت مشاوره می‌کردند

نیروی محرک پشت بخش عملی این توطئه، رئیس بخش خاورمیانه سازمان سیا، "کرمیت روزولت" نوه رئیس جمهور پیشین آمریکا، "تئودور روزولت" بود. او سرهنگ "سراج"، ژنرال "البزری"، و آقای "بکداش" را به عنوان قدرت‌های پشت پرده رئیس جمهور سوریه، شناسایی کرد ...

در این "طرح بی‌عیب و نقص" آمده؛ "وقتی برای ایجاد ناآرامی‌های داخلی سوریه به تصمیمی سیاسی دست یافتید، سازمان سیا و سازمان جاسوسی انگلیس آماده‌اند در سوریه خرابکاری‌هایی کنند و از طریق ارتباطاتی که با افرادی داخل این کشور دارند، شورش‌هایی به راه اندازند. این دو سازمان، باید با هم مشاوره داشته باشند تا از دوباره‌کاری و مداخله در اقدامات یکدیگر اجتناب کنند ... حوادث را نباید در دمشق متمرکز کرد؛ نباید زیاد شور این عملیات را درآورد و تا جایی که می‌شود باید مراقب باشیم که رهبران کلیدی رژیم سوریه، اقدامات امنیت شخصی زیادی صورت ندهند."

 

* می‌خواستند در کشورهای همسایه خرابکاری‌ کنند و گردن دمشق بیندازند

در این گزارش آمده که وقتی به اندازه کافی رعب و وحشت ایجاد شد، حوادث مرزی و برخوردهای سرحدی را به شکل ساختگی اجرا می‌کنند تا بهانه‌ای برای مداخله نظامی عراق و اردن، ایجاد شود. باید طوری به نظر می‌رسید که "سوریه حامی توطئه‌ها، شبیخون‌ها و خشونت علیه دولت‌های همسایه جلوه کند. سیا و سازمان جاسوسی انگلیس باید از توانایی‌های خود در حوزه‌های فیزیولوژیکی و عملی سود برند تا بر تنش‌ها بیفزایند."این به معنی عملیاتی در اردن، عراق، و لبنان بود، عملیاتی که شکل "شبیخون، دسیسه‌های ملی و فعالیت‌هایی با سلاح سنگین" به خود بگیرد و بتوان آن را گردن دمشق انداخت.

 

* می‌خواستند رژیمی کاملاً ضدشوروی را جایگزین رژیم بعث کنند

این برنامه، مستلزم سرمایه‌گذاری برای "کمیته سوریه آزاد" و مسلح ساختن "دسته‌بندی‌های سیاسی با توانایی‌های شبه‌نظامی" داخل سوریه بود. قرار بود سازمان سیا و ام‌آی6، شورش‌هایی داخلی مثلاً در "دروز" و در جنوب ایجاد کنند و به آزادی زندانیان زندان مزه کمک کنند و اخوان‌المسلمین دمشق را نیز به شورش وا دارند. برنامه‌ریزان، در فکر جایگزین کردن رژیم بعث/کمونیست با رژیمی بودند که قاطعانه ضدشوروی باشد، اما خودشان قبول داشتند که چنین برنامه‌ای مطلوب مردم نیست و "احتمالاً نیاز باشد که به اقدامات سرکوبگرانه‌ و اعمال مستبدانه قدرت متوسل شوند". (بن فنتون، گاردین، 27 سپتامبر 2003).

 

* برنامه پیشین به دلیل عدم حمایت کشورهای عرب همسایه اجرا نشد

به خلاف برنامه 2012-2011، که تحت حمایت اتحادیه عرب است و خود عربستان سعودی و قطر، در عملیات مخفیانه آن شرکت دارند، برنامه سال 1957 مک‌میلان و آیزنهاور به دلیل عدم حمایت کشورهای عرب همسایه اجرا نشد؛ "این برنامه هرگز مورد استفاده قرار نگرفت که اساساً به این دلیل بود که نتوانستند همسایگان عرب سوریه را به اقدام علیه سوریه قانع کنند و یک حمله منفرد از جانب ترکیه پذیرفتنی نبود." (بن فنتون، گاردین، 27 سپتامبر 2003)

 

* واشنگتن سال‌هاست که طرح جایگزینی رژیم اسد را در سر می‌پروراند

سال‌هاست که برنامه‌ خصومت فعلی آمریکا-ناتو با سوریه ریخته شده است. در همان سال 2003 که به عراق حمله شد، وزیر دفاع آمریکا، "دانلد رامسفلد" در فکر حمله به سوریه هم بود. دولت بوش، طرح "تغییر رژیم" در دمشق را بار دیگر پس از ترور "رفیق حریری" نخست‌وزیر پیشین لبنان، مطرح ساخت. تقصیر ترور را گردن دمشق انداختند، اما شواهدی به دست نیاوردند. "جرج دبلیو. بوش"، سوریه و متحدش ایران را "رژیم‌های قانون‌شکن" خواند؛ "... سوریه و ایران شایستگی هیچ صبری از جانب قربانیان تروریسم را ندارند." رسانه‌های بریتانیا، در اکتبر 2005 تأیید کردند که واشنگتن، "به دنبال جایگزینی طرفدار غرب برای آقای "اسد" است".

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها