فارس، سالهاست که ورزشی ها گلایه می کنند از حضور پررنگ سیاسیون در ورزش و همواره ناکامی ها را به این حضور و این دخالت ربط می دهند. بیراه هم نمی گویند اما کمتر کسی است که حضور ورزشی ها در سیاست را نیز به بوته نقد بگذارد.
در سالهای اخیر بسیاری از اهالی ورزش با بهره بردن از شهرت خود در انتخابات مختلف شرکت کرده و خیلی هایشان موفق به راه یابی به جمع سیاسیون شده اند. سالهاست مجلس شورای اسلامی و شوراهای شهر، چهره های ورزشی را نیز در خود می بینند.
شورای شهر تهران نیز از این قاعده مستثنی نیست و توانست دو اسطوره تاریخ ورزش ایران را از دنیای ورزش جدا کند تا حدی که سالها هادی ساعی و رسول خادم وقعی به رشته های خود ننهاده و تمام فکر و ذکر خود را به سمت های جدید معطوف ساختند.
یک سال و اندی پیش بود که یوسف کرمی کاپیتان تیم ملی تکواندو به طور ضمنی از عدم حضور ساعی در کنار تکواندو انتقاد و تاکید کرد حضور وی که سه دوره المپیک را تجربه کرده و دو طلا و یک برنز این مسابقات را در کارنامه دارد، می تواند بسیار به تکواندوی ایران کمک کند.
از آن سو اهالی کشتی نیز بی میل به بازگرداندن رسول خادم به کشتی نبودند و شنیده می شود پیش از این هم پیشنهاد حضور وی در تیم ملی کشتی آزاد ارائه شده بود که با موافقت وی مواجه نشد.
مدت ها گذشت و المپیک نزدیک شد. تکواندو با رضا مهماندوست آقایی می کرد و برای اولین بار قهرمان جهان شد و کشتی آزاد نیز پس از سالها ناکامی، با غلامرضا محمدی روزهای خوبی را پشت سر می گذاشت اما ناگهان ورق برگشت و فیل بعضی ها یاد هندوستان کرد!
هادی ساعی و رسول خادم به عنوان مدیر فنی به فدراسیون های تکواندو و کشتی بازگشتند و در اتفاقی کاملا خودجوش رضا مهماندوست و غلامرضا محمدی از تیم های ملی کنار رفتند تا صدای منتقدان در آید.
غلام محمدی تیمی را تحویل گرفت که صلابت نداشت و ناکامی های متعددی را تجربه کرده بود اما رفته رفته اوضاع را سر و سامان بخشید تا جایی که در مسابقات جهانی بار دیگر همه به کشتی ایران امیدوار شدند و این تیم حتی شانس قهرمانی جهان را نیز داشت. حالا همه منتظر افتخارآفرینی های آزادکاران در المپیک بودند تا پس از 12 سال بار دیگر طلای المپیک را به ارمغان آورند ولی چه کسی فکر می کرد محمدی در آستانه این مسابقات مهم قربانی شود؟
محمدرضا یزدانی خرم رئیس سابق فدراسیون کشتی، بازگشت خادم که دیگر چهره ای ورزشی نبود و بیشتر فردی سیاسی – اجتماعی قلمداد می شد را اتفاقی سیاسی قلمداد کرد و از نقش جریان انحرافی در وقوع این اتفاق گفت.
داستان مهماندوست نیز بی شباهت به همتای خود در تیم ملی کشتی آزاد نیست. در حالی که در تمام طول تاریخ کره جنوبی بر تکواندوی دنیا حکمرانی می کرد و همیشه تیم ها برای عنوان دوم جهان رقابت می کردند، تیم مهماندوست یکی از بزرگ ترین اتفاقات تاریخ ورزش ایران را رقم زد.
تکواندوی ایران برای نخستین بار بر بام جهان ایستاد تا این بار همه در انتظار دو مدال طلای این رشته در المپیک باشند اما گویی تکواندو نیز نیاز به قربانی داشت.
کم کردن حقوق این مربی می توانست عامل خوبی برای کنار رفتنش باشد. می گفتند ساعی واسطه شده تا برگردد اما مهماندوست تاکید کرد ساعی از وی خواسته با کاهش دستمزدش موافقت کرده و صدایش درنیاید و به کار خود برگردد و هرگز نتوانست اسم این درخواست را واسطه برای بازگشت عنوان کند.
کشتی فرنگی که سالها زنگ تفریح مسابقات بزرگ بود با محمد بنا رشد کرد و به سطح اول دنیا رسید تا جایی که سه دوره پیاپی عنوان قهرمانی جهان را به خود اختصاص داد اما انگار فراری دادن مربیان موفق تبدیل به یک اپیدمی شده چرا که بنا نیز تحت فشار قرار گرفته و با قهر اردوی تیم ملی را ترک کرد، هر چند بعد از چند روز با وساطت ملی پوشان برگشت تا ماموریت خود که کسب موفقیت در المپیک بود را به اتمام برساند و به قول خود برای همیشه برود.
مشعل بزرگ المپیک که روشن شد بسیاری به موفقیت ورزش ایران امید داشتند. کشتی فرنگی در حالی که آخرین بار 40 سال پیش موفق به کسب مدال شده و هرگز رنگ طلا را به خود ندیده بود، با هدایت محمد بنا سه مدال باارزش طلا به دست آورد تا بنّای کشتی فرنگی ایران به بهترین شکل ممکن رسالت خود را انجام دهد.
موفقیت های بنا باعث شد همه سراغش بروند و از تلاش برای ادامه فعالیتش سخن بگویند اما بنّای کشتی فرنگی ایران که پیش از المپیک تصمیمش را گرفته بود، با بیان این جمله که "کشتی برای من تمام شد" عطای کار را به لقایش بخشید و این روزها کسی از او خبری ندارد.
خیلی ها اما منتظر آغاز رقابت های تکواندو و کشتی آزاد بودند تا مطمئن شوند کنار رفتن مهماندوست و محمدی نمی تواند تاثیری بر عملکرد مثبت ورزشکاران بگذارد اما مگر می توان با واقعیت درافتاد؟
تکواندویی که در المپیک های قبلی یکی از طلایی های ایران بود، در این دوره فقط به یک مدال نقره رسید تا قهرمان دنیا به عنوان دهم المپیک برسد.
کشتی های آزاد که شروع شد، بیش از هر چیز تقلای رسول خادم کنار تشک نظرها را به خود جلب می کرد. گویی بخواهد فریاد بزند و همه بدانند همه کاره تیمش است.
یاد مسابقات فرنگی افتادم که محمد بنا حتی علاقه ای به دیده شدن هم نداشت و به حدی خیرآبادی را جلو می فرستاد که کارگردانان تلویزیونی تصور می کردند خیرآبادی سرمربی ایران است!
12 سال از آخرین مدال طلای ایران در المپیک می گذرد و امیدوار بودیم تیمی که با غلام محمدی بهترین نتایج سالهای اخیر کشتی را با آن گرفت، همانند فرنگی در المپیک بدرخشد اما دریغ از برق حتی یک طلا. ایران با یک نقره و دو برنز هفتم شد!
راستی! یادم رفت؛ هادی ساعی در انتخابات کمیته بین المللی المپیک (IOC) نیز شرکت کرد که موفق به کسب رای لازم نشد تا بداند دست یافتن به کرسی های مهم تنها در ایران به سهولت امکان پذیر است، همانطور که برادر خادم(امیر) نیز همین مهم را در انتخابات فدراسیون جهانی کشتی تجربه کرد.
حالا المپیک تمام شد و همه در تکاپوی سند زدن موفقیت ها به نام خود هستند، اما در این بین معرفی ناکامان بزرگ این رویداد کار سختی نیست. فکر می کردند می توانند یک شبه ره صد ساله را طی کنند و در آستانه المپیک همه را کنار بزنند تا دوباره در کادر تلویزیون ها دیده شوند و موفقیت های دوره قهرمانی خود را تکرار کنند اما غافل بودند که راه "بنا" شدن از شورای شهر نمی گذرد و باید سالها در کنار ملی پوشان خون دل خورد. غافل از اینکه باید ترسید از آه مظلوم...
یادداشت از: مهدی محمدی