پس چگونه است که سازمان به اصطلاح حقوق بشری متبوع کبودوند هیچ واکنشی به این کشتارها نداده است و پژاک را محکم ننموده است؟ البته انتظاری هم نیست چرا که حرکتهای تروریستی گروهکهایی مانند پژاک در همان راستای تجزیهطلبیای فعالیت میکنند که امثال کبودوند با ایجاد سازمانهای غیرقانونی به دنبال آن هستند و این یعنی نفاق حقوق بشری.
کبودوند کیست؟
ويکتوريا نولند، سخنگوی وزارت امور خارجه آمريکا، روز چهارشنبه ۱۹ ژوييه ۲۰۱۲ در بيانيهای نسبت به وضعيت سلامتی نرگس محمدی، فعال حقوق بشر و محمدصديق کبودوند، روزنامه نگار و فعال حقوق بشر، در زندان ابراز نگرانی کرده است.
به گزارش رادیو فردا: خانم نولند گفته است: ما نگرانی خود را از گزارش های منتشر شده اخير در خصوص وخامت وضعيت سلامتی محمد صديق کبودوند، فعال کرد، و نرگس محمدی، مدافع حقوق بشر ، در زندان اعلام میکنيم.
متن فوق خبری بود که نظر نویسنده را جلب کرد تا به بررسی این مطلب بپردازد که چه چیزی باعث میشود که کشوری مانند آمریکا کشته شدن هزاران نفر در میانمار و بحرین را نقض حوق بشر نمیداند و نگران نمیشود ولیکن دو مجرم که به حکم دادگاه در زندان هستند مایه دلنگرانی آمریکا میشوند.
بررسیهای صورت گرفته نشان داده است که در زمینه حقوق بشر نه تنها افرادی خاص و وابستگان به دستگاههای اطلاعاتی (مانند مصطفی آزمایش همکار رسمی با دستگاه اطلاعاتی فرانسه) را در حمایت خود مد نظر قرار میدهد بلکه موضوعات خاصی را نیز مد نظر قرار میدهد.
هرکسی با هر سابقهای که از این موضوعات مورد نظر کشورهای غربی حمایت نماید در ادبیات کشورهای غربی به عنوان فعال حقوق بشر محسوب میشود. موضوعاتی مانند حمایت از بهائیان (شیرین عبادی، با عنوان جعلی برنده جایزه حقوق بشری حمایت از حقوق کودکان و زنان !!) ، فعالیت در راستای تجزیه طلبی و ایجاد فدرالیسم (کبودوند، با عنوان جعلی پدر حقوق بشر کردستان!!) حمایت از جدایی دین از سیاست (کاظمینی بروجردی با عنوان جعلی روحانی غیر حکومتی!! ) ترویج تشابه حقوق زن و مرد (نرگس محمدی جانشین کانون مدافعان حقوق بشر و با عنوان جعلی فعال حقوق بشر و نسرین ستوده) حمایت از منافقین و تروریستها ( عبدالکریم لاهیجی، عضو شواری ملی مقاومت منافقین و عامل ساواک رژیم ستمشاهی و دبیر فدراسیون بینالمللی جامعه های حقوق بشر!! ) و ....
مطالب این چنینی نشان میدهد که عناوین حقوق بشری که این افراد در رسانهها از آن خود کردهاند کارکردی ندارند جز پوششی برای فعالیتهای خائنانه و مزدورانه آنها. چرا که فعال حقوق بشر واقعی به کسی گفته میشود که از حقوق بنیادین افراد بدون توجه به جایگاه و عقاید و خواستگاه آنها حمایت کند. در حالی که فردی مانند نسرین ستوده در پرونده وکالت خود موکلی نداشته است مگر آنکه با نظام جمهوری اسلامی دشمنی داشته و گاها حتی وکالت از تروریستی مانند آرش رحمانیپور را جز وظایف حقوق بشری !! خود میداند. یعنی وکالت از فردی که در تاریخ ۲۴ فروردین ۱۳۸۷ طی انفجاری در حسینیه شهدا کانون رهپویان وصال در شهر شیراز، ۱۴ نفر را به شهادت رسانده است.
در ادامه متعرض دلّال حقوق بشری دیگری میشویم که درابتدای مطلب دلنگرانی سخنگوی وزارت خارجه آمریکا را در باره او مشاهده کردیم.
محمدصدیق کبودوند در فروردین سال 1342 در دیواندره در استان کردستان به دنیا آمدهاست. او فرزند چهارم خانواده است و دو برادر و سه خواهر دارد. کبودوند که در ۱۴ سالگی پدرش را از دست داده و تا ۲۰ سالگی به همراه خانوادهاش در سنندج زندگی میکرده و پس از ازدواج در تهران سکونت گزیدهاست. کبودوند در مقاطع کارشناسی مدیریت بازرگانی و کارشناسی ارشد مالی تحصیل نموده و تحصیلات وی ارتباطی به حوزه فعالیت حقوق بشری ندارد.کبودوند قادر به کسب مدرک کارشناسی ارشد خود نیز نگردید.
کبودوند طبق روال کشورهای غربی، از جایزههای رنگین و حاتم بخشیهای خالصانه!! کشورهای غربی بینصیب نمانده به نحوی که در مراسم سال ۲۰۰۹ جوایز مطبوعات بریتانیا، کبودوند به عنوان «روزنامه نگار بینالمللی سال» برگزیده شد. سازمان دیدهبان حقوق بشر ( که از برنامههای ثابت او صدور گزارشهای نقض حقوق بشر در ایران است) جایزه هلمن/همت نویسندگان تحت آزار خود را در سال ۲۰۰۹ به وی اعطا کرد.
البته این تمجیدها تنها از سوی برخی افراد خاص صورت گرفته و ظاهرا برخی رسانه های غربی با هم متفق القول نبوده و پرده از دلیل حمایت خود از کبودوند برداشته اند آگسل هارگن یکی از نمایندگان پارلمان نروژ و از اعضای حزب سوسیالیست چپ که در ارسال نام آقای کبودوند به کمیته جایزه صلح نوبل همکاری داشته چون هیچ شناختی از شخصیت کبودوند ندارد در گفتگو با بی بی سی فارسی انگیزه حمایت از او را اینگونه توصیف می کند "شخص کبودوند مهم نیست! اهمیت این قضیه در این است که فرصتی در اختیار ما می گذارد که به وضعیت کردها بیشتر توجه کنیم."
محمد صدیق کبودوند که در رسانههای معاند از او به ناحق به عنوان پدر حقوق بشر کردستان نامبرده میشود، اقدامات غیر قانونی فراوانی داشته است که اندکی بررسی اینترنتی گوشهای از جرایم آنها را نشان میدهد.
تاسیس سازمان غیرقانونی و اشاعه دروغ و افترا، انتشار نشریه توقیف شده پیام ما
تاسیس سازمان غیر قانون حقوق بشر کردستان در سال 1384 و اقدام به دروغ پراکنی محض به مدت دو سال و اندی که این مدت زمان مراعات نظام با این سازمان غیرقانونی خود بسیار جای تعجب دارد.
این سازمان در سری فعالیتهای غیر قانونی خود اقدام به انتشار گزارشهای حقوق بشری مینمود که نمونههای آن در اینترنت هنوز هم وجود دارد. در مورد این گزارشها باید گفت که همه آمارهای این گزارشها کاملا بدون سند بوده است و صرفا ادعاهایی است که نویسنده آنها را توهم نموده است تا بوسیله آن آبروی ایران را برباد دهد. دروغهایی مانند خودکشی 500 زن در کردستان که حتی یک نام هم از این 500 نفر برده نشده است.
انتشار مجدد محتوای نشریه توقیف شده پیام ما توسط این سازمان و اتباع آن دیگر تخلفی است که این به اصطلاح فعال حقوق بشر نسبت به آن اقدام نموده است. این نشریه که مطالبی سراسر تجزیه طلبانه داشت با رای دادگاه ابطال مجوز شده بود ولیکن محتوای آن با همان عنوان در اینترنت و به صورت فراوان تکثیر میگردید که این اقدام یکی از سری اقدامات غیرقانون وی میباشد.جالب آنکه نشریه پیام آن علیرغم اینکه به زبان کردی منتشر میشد ولیکن برای اینکه در رسانههای معاند که در تهران بیشتر تمرکز دارند دیده شود، در شهر تهران نیز پخش میگردید.
عضوگیری و ایجاد تشکیلات براندازانه
این سازمان بنابر اعتراف یکی از اعضای این سازمان به نام سامان رسولپور در سایتهای مختلف به نحو غیرقانونی اقدام به عضوگیری و ایجاد شبکهای به تعداد 200 نفر نموده بود. این به معنای ایجاد تشکیلات است که با توجه به رویکرد تجزیهطلبانه کبودوند و سازمان متبوع وی میتوان این اقدام او را مصداق ماده 498 [1]قانون مجازات دانست. هرچند که اظهار نظر دقیق حقوقی با استناد به اطلاعات آشکار سایتها چندان دقیق نباشد. ولیکن به نحو کلی میتوان گفت اهداف و اقدامات این شبکه چیزی جز حمایت از اقدامات تجزیهطلبانه نداشته است و در اقدامات متفاوت نسبت به برهم زدن امنیت کشور کم نگذاشتهاند.
ارتباطگیری با دیگر کشورهایی مانند آمریکا و کانادا و سوئد و نروژ و دروغنگاری به نهادهای بینالمللی و حتک حیثیت ایران در انظار بینالمللی بوسیله نامههایی که بعضا متن آنها در سایتهای اینترنتی نیز ترویج شده است نیز ابعاد اهداف این سازمان را نشان میدهد.
حمایت عملی از گروهکهای تروریست
یکی از اصلیترین اقداماتی که به هیچ عنوان نمیتوان گذشت ارتباطات فعالی است که این به اصطلاح فعال حقوق بشر با سازمان پکک داشته است . محمد صدیق کبودوند نامه نگاریهای فراوانی نیز با اعضای این سازمان در ترکیه و سوریه و عراق داشته است. این ارتباط و حمایت وی از آن به نحوی است که ایشان بی محابا از عبدا... اوجالان که وابسته بودن او به کشورهای غربی و تروریست بودن او محرز است حمایت کرده و علنا تابع بودن خود را از اوجالان اعلام نموده است و همان تفکرات تجزیه طلبانه اوجالان را به صراحت در نوشتهها و نامههای خود آورده است. در ذیل قسمتی از نامه وی به فعالان سیاسی و مدنی، احزاب و سازمان های سیاسی و مردم کرد غرب کردستان!! [ منظور منطقه کردنشین] :
اینجانب محمدصدیق کبودوند ... به نام «سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان» از تمامی فعالان و کوشندگان سیاسی و مدنی، احزاب و گروههای سیاسی و زنان و جوانان غرب کردستان درخواست مینمایم با پیوستن به جنبش دموکراسی طلبی و ضداستبدادی کشور بلادیده سوریه، سالها رنج و بیحقوقی و کشتار سبوعانه 2004 قامشلی را به یاد آورند و به مبارزه برای خودمختاری و فدرالیسم کردستان غربی (سوریه) قدم پیش بگذارند.
ترویج رسمی و علنی فدرالیسم و تجریه طلبی مطرح در نقشه خاورمیانه جدید آمریکا محوری است که در همه نامههاو اعلامیههای کبودوند و سایت متبوع مشاهده میشود. نامه کبودوند به حزب کارگران کردستان (پ.ک.ک) از درون زندان اوین !! ، نامه به مسعود بارزانی! رئیس اقلیم کُردستان! نامه به حزب صلح و دموکراسی ترکیه و رهبران آن حزب از جمله جناب عثمان بایدمیر، یک پیام تسلیت درباره مرگ شیخ عزالدین حسینی ، یک بیانیه برای رعایت حقوق میرحسین موسوی و مهدی کروبی بعد از حوادث 25 بهمن ، یک بیانیه در خصوص زندانیان سیاسی کرد و یک بیانیه در رابطه با ۲۲ تیر و ... نوشته است که همگی نیز از درون زندان که از هر گونه امکاناتی محروم هستند!! نوشته شده است و امضای وی نیز پای این نامهها وجود دارد.
البته این ارتباط با تجزیهطلبان منطقه یک طرفه نبوده است و در اقدامی هماهنگ، فرقههای کومله و دموکرات از اعتصاب غذای 3 روزه کبودوند به صورت رسمی حمایت و تشکر نمودند که به نوبه خود این ارتباط جای تامل و تفکر دارد.
حمایت کبودوند و سازمان غیرقانونی او، از گروههای تروریستی، در گزارشهای حقوق بشری وی نیز مشهود است. به نحوی که این گزارشها که کوچکترین موارد در دورافتاده ترین روستاها را به همراه چاشنی دروغ و بزرگنمایی در خود گنجانده است، کمترین اشارهای به قربانیان عملیاتهای تروریستی در طی دوسال فعالیت این سازمان هیچ اشارهای نشده است، گویا این 20 نفر از مردم کرد ایران که بوسیله پژاک کشته شدهاند بشر نبودهاند و حقی نداشتهاند. مگر نه اینکه حق حیات از حقوق بنیادین بشر محسوب میشود و سازمانهای حقوق بشری مکلف به حمایت از آن هستند و هرکس که این حق را از کسی سلب کند محکوم است. پس چگونه است که سازمان به اصطلاح حقوق بشری متبوع کبودوند هیچ واکنشی به این کشتارها نداده است و پژاک را محکم ننموده است؟ البته انتظاری هم نیست چرا که حرکتهای تروریستی گروهکهایی مانند پژاک در همان راستای تجزیهطلبیای فعالیت میکنند که امثال کبودوند با ایجاد سازمانهای غیرقانونی به دنبال آن هستند و این یعنی نفاق حقوق بشری.
التقاط مفاهیم و عوامفریبی
جالب آنکه کبودوند و همکاران وی با درهم آمیختن مفاهیم و استدلالات حقوق بشری سعی در علمی- قانونی جلوه دادن اقدامات خود داشتهاند.
به عنوان نمونه کبودوند اقدامات تجزیه طلبانه خود را بارها و بارها با عنوان حق تعیین سرنوشت ملیتها (و نه ملت) توجیه نموده است . حال آنکه آشنایان با علم حقوق خوب میدانند که حقی با عنوان تعیین سرنوشت ملیتها عنوانی پذیرفته شده نیست و یا حداقل آنکه در ایران قابل اجرا نیست چرا که اگر بنا باشد هر قومیتی با ادعای حق تعیین سرنوشت ملیتها !! اقدام به فعالیت تجزیه طلبانه نماید از ایران چیزی باقی نمیماند چرا که ایران چیزی نیست جز همین قومیتهای کرد و لر و عرب و بلوچ و ... که همگی درکنار هم مفهوم ملت را تشکیل میدهد.آری برای ملت ایران حق تعیین سرنوشت محفوظ است که بارها و بارها در انتخاباتهای مختلف این حق اعمال شده است. کمااینکه بالاترین آمار مشارکت در انتخابات سال 88 را شهر کردستان با آمار 64/71 ( هفتاد و یک درصد) به خود اختصاص داده است.
در شرایطی که تلاش خانواده کبودوند برای آزادی یک عضو خانواده قابل پذیرش است، اما به نظر میرسد سازمان ها و گروهک های ضدانقلاب بویژه گروهک تروریستی پژاک و حزب دمکرات فعال در این ماجرا اهداف دیگری برای آن در نظر گرفته و طولانی شدن مدت زمان زندانی کبودوند بیش از آزادی او از لحاظ تبلیغاتی به نفع آنها می باشد.
همسر این فعال سیاسی اعلام کردهکه در یک سال گذشته ملاقات آنها تنها به صورت کابینیدر حال حاضر نیز بنابر توافق فوق میان تونیا کبودوند، امید بیگی زاده و حزب دمکرات کردستان، بیانیه ای با عنوان " سالروز محکوم نمودن تروریسم دولتی" از جانب حزب دمکرات به نام محمدصدیق کبودوند تهیه و توسط آقای بیگی زاده در سایت سازمان حقوق بشر کردستان قرار گرفته است و پس از آن به سرعت توسط تمامی سایت های وابسته به گروهک ها مورد حمایت قرار گرفته است. در صورتی که این بیانیه مجعول بوده و شخص کبودوند هیچ اطلاعی از محتوای آن ندارد.
در حال حاضر نیز بنابر توافق فوق میان تونیا کبودوند، امید بیگی زاده و حزب دمکرات کردستان، بیانیه ای با عنوان " سالروز محکوم نمودن تروریسم دولتی" از جانب حزب دمکرات به نام محمدصدیق کبودوند تهیه و توسط آقای بیگی زاده در سایت سازمان حقوق بشر کردستان قرار گرفته است و پس از آن به سرعت توسط تمامی سایت های وابسته به گروهک ها مورد حمایت قرار گرفته است. در صورتی که این بیانیه مجعول بوده و شخص کبودوند هیچ اطلاعی از محتوای آن ندارد
خلاصه آنکه امثال اقدامات تجزیهطلبانه کبودوند هرچند هم ظاهرهای عوام فریبانهای چون حمایت از حقوق بشر داشته باشد ولیکن عنوانی جز دلالی حقوق بشری و خیانت به آنها نمیتوان داد.
توضیح عکس : حمایت منافقین [مادران پارک لاله ] در فرانکفورت از نرگس محمدی و کبودوند [مورد اشاره در بیانیه وزارت خارجه آمریکا]در کنار حمایت از منافقین (غلامرضا خسروی زندانی دهه شصت و و کیوان صمیمی و ... ) و تروریستها ( مازیار و لقمان مرادی ) و تروریستهای خلق عرب و اعضا رسمی پژاک ( زینب جلالیان ) و ... [ جمعیت کثیر حاضر در این تحصن نیز قابل توجه است !!! ]
توضیح عکس : تعدادی از وطنفروشان در انتظار پناهندگی ترکیه: فواد فتاحی، مسئول تجمع پناهجویان ایرانی، آکو کاکی و آرش اسماعیلی، شلیر شبلی، امیر شریفی و ... در حمایت از کبودوند.
طرفه آنکه این نحو فعالیت برای دلالان حقوق بشر بسیار نخنما و قدیمی و تکراری شده است و امروزه که کوس رسوایی حقوق بشری کشورهای غربی و سازمانهای بینالمللی در قضایای میانمار و بحرین و یمن به صدا درآمده است دیگر این خردهفروشان حقوق بشر بازاری ندارند.