کد خبر: ۷۱۷۹۷
زمان انتشار: ۰۳:۰۰     ۱۷ مرداد ۱۳۹۱
مرور یک واقعه تلخ به مناسبت انتخاب وطن جدید مهاجرانی؛
همسر سابق عطاالله مهاجرانی در این رنجنامه تکان دهنده نوشته است،‌ در دوران وزارت وزیر ارشاد دولت اصلاحات با ترفندهای خاص به عقد مهاجرانی درآمده اما پس از مدتی از انکار ماجرا از جانب وی مواجه شده است.
جهان، عطاءالله مهاجراني، وزیر پناهنده شده دولت محمد خاتمی، در وبلاگش لندن را به عنوان وطن خود معرفی و عنوان کرده است: «در مسير با خودم فكر مي كردم، همين روزها بود كه در آغاز پنجاه سالگي از ايران خارج شدم. پنجاه سال زندگي در ايران و در شرق، بگذار نيمه دوم عمرت در غرب بگذرد! وطن همان سرزميني است كه در آن جا احساس آرامش و طمأنينه مي كني. به تعبير امام علي عليه السلام همان سرزميني كه تو را تحمل مي كند. ديدم لندن براي من ديگر يك مرحله گذار نيست. سرزميني است براي زندگي كردن.... ديدم لندن را دوست دارم، با تنوع مليت ها و تساهل و تسامحش.»

مهاجراني چنان نشان داده که گویی در نتیجه روشنفكري و مبارزات سياسي و فرهنگي از ایران گریخته است حال آنکه قریب به اتفاق ناظران سیاسی از كلاهبرداري وی از چند خانم و شكايت آنها به دادگاه آگاهند که اصلی ترین دلیل فرار مهاجرانی بود.

عطاالله مهاجرانی به دلیل سیاست‌های ضددینی خود در دوران وزارتش و همچنین برخی مسائل حاشیه ای از جمله اختیار چند همسر از میان کارمندانش مجبور به استعفا شد اما او این روزها در دامان روباه پیر چند سایت و محفل راه انداخته و شعار حقوق بشر و دموکراسی سر داده است.

از این رو شاید مرور رنجنامه تکان دهنده یکی از همسران عطاالله مهاجرانی که زنی مومن و مقید است،‌ می تواند ملاک دقیقی برای میزان احترام مهاجرانی به حقوق انسان‌ها و کرامت آنها باشد. جهان نیوز قضاوت پیرامون این نوشته را به خوانندگان گرامی واگذار می کند:
 
به نام پروردگار متعال و داور كائنات
 
حضرت آیت‌الله شاهرودی مقام معظم قوه قضائیه
 
احتراماً با اهداء سلام و تحیت
 
اینجانب ... همسر آقای دكتر سید عطاءالله مهاجرانی هستم كه متأسفانه مورد ظلم و ستم از جانب ایشان قرار گرفته‌‌ام. لذا مشروح خواسته بحقم به پیوست این عریضه تقدیم می‌گردد. از آن مقام معظم و عالیقدر كه از بزرگان حوزه‌های علمی و اسلامی هستند، استدعا دارم دستور بفرمایید ضمن جلوگیری از نفوذ اشخاص در تغییر روند قضایی پرونده‌های مطروحه نسبت به تسریع در كار و احقاق حقوق حقم اقدام نماید. مضافاً نیز استدعا دارم از آنجایی كه نامبرده از مسوولان رده‌بالای نظام جمهوری اسلامی بوده ترتیبی اتخاذ فرمایید با رعایت كلیه جوانبی كه صلاح می‌دانید توسط حضرتعالی یا به واسطه به وی تذكر داده شود رفع این مشكل را قبل از مطرح شدن در اذهان عمومی به شكل خداپسندانه و عادلانه دور از جنجال‌های مختلف حل و فصل و اینجانب را كه هنوز هم قاطعانه قصد و تصمیم به ادامه زندگی شرافتمندانه و بی‌آلایش با ایشان را دارم از بلاتكلیفی خارج نماید.
 
قبلاً از عنایاتی كه نسبت به این دخترتان مبذول می‌فرمایید كمال امتنان و تشكر را دارم.
 
با احترام و سپاس فراوان
 
امضا...
 
شرح ماوقع از ابتدا تاكنون:
 
اینجانب ... در سال 1379 طرح پیشنهادی پروژه دانشگاهم را برای حمایت مركز گفت‌وگوی تمدن‌ها به آن مركز ارائه كردم و در سمیناری شفاهاً برای آقای دكتر مهاجرانی طرحم را مطرح كردم و ایشان من را به مركز گفت‌وگوی تمدن‌ها دعوت نمودند تا حضوراً با اینجانب در رابطه با پروژه‌ام صحبت نمایند.
 
بعد از مراجعه به دفتر ایشان با تأكید فراوان پیشنهاد كردند عنوان مشاوره پروژه‌ام را شخصاً به عهده بگیرند و با همكاری كانون پرورش فكری كودكان و آموزش و پرورش و ارشاد اسلامی و خود مركز گفت‌وگوی تمدن‌ها طرحم اجرا شود. در جلسه دوم ایشان با اصرار از اینجانب پیشنهاد همكاری نزدیك در مركز به عنوان كارشناس گروه هنر مطرح نمودند كه پس از آن در گروه هنر مركز مشغول به كار شدم. در مدت اشتغال در آن مركز مورد توجه ایشان بودم كه این را دلیل بر پشتكار خودم در كار می‌دیدم. بعد از مدتی عنوان دبیری گروه هنر را به من دادند. بعدها متوجه شدم كه توجه ایشان توجه پدری و در حالت همكاری اداری نمی‌باشد.


 
پرونده‌هایی كه وی شخصاً به اینجانب برای رسیدگی می‌دادند و تأكید داشتند خودم بررسی كنم، در لابه‌لای پرونده‌ها شعرهایی بود كه با تاریخ و دست خط
بعد از طلاق ایشان بلادرنگ از من خواستگاری كردند. من كه شكسته شده بودم خیلی ناراحت شدم و جواب رد دادم. اصرار و پافشاری و ابراز علاقه از جانب ایشان همچنان ادامه داشت. این ابراز علاقه و توجه به حدی رسید كه همكاران متوجه توجه بیش از حد ایشان به اینجانب شدند. شرایط موجود در جو اداره، من را آزار می‌داد. وقتی به ایشان انتقال دادم، ایشان پیشنهاد دادند كه بهتر است روی پیشنهاد من جدی فكر كنی تا مشكلات دیگر پیش نیاید. می‌گفتند اصلاً با همه مطرح می‌كنم كه به تو علاقه دارم و قصد دارم با تو ازدواج كنم! "
خودشان نوشته شده بود. من فكر می‌كردم آنها همه در رابطه با كار می‌باشد. بعدها متوجه شدم شعرها هیچ ارتباطی با كار ندارند. زیرا پس از مدتی ایشان با حالت زیركانه و مظلومانه‌ای به من گفتند كه از روز اول كه شما را دیدم، دیگر دلم مال خودم نیست و به شما علاقمند و شیفته شده‌ام و تحت تأثیر متانت و نجابت شما قرار گرفته‌ام. من جا خوردم. هرگز چنین چیزی را تصور نمی‌كردم.
 
به وی گفتم آقای مهاجرانی من یك زن شوهردار هستم. ثانیاً شما مرد متأهلی هستید و با وجود موقعیت خاص اجتماعی كه دارید، اصلاً فكر نمی‌كردم چنین افكاری و تصوراتی در ذهن شما كه فردی با مسؤولیت اجتماعی و سیاسی بالا هستید، باشد. ‌ایشان در جواب گفتند من به شما علاقه‌مندم و نمی‌دانستم شما شوهر دارید. مطرح كردم مگر شما در جریان پرونده اینجانب در مركز نمی‌باشید!؟ (قابل ذكر است اینجانب با همسر سابقم مدت طولانی اختلاف داشتم كه بر این اساس، پرونده تقاضای طلاق در دادگاه تبریز مطرح بود، لیكن مراتب پرونده طلاق را به كسی نگفته بودم و آن وقت هم نگفتم).
 
با توجه به شرایط زندگی و اختلاف با همسر سابقم سعی كردم حتی از اشتغال در آن مركز كناره‌گیری كنم. [ اما] با مخالفت شدید ایشان مواجه شدم لیكن به هر بهانه رفت و آمد به دفتر ایشان را برای امور اداری به حداقل رساندم. ولی ایشان در موضع مدیریت من را به دفتر احضار می‌كردند. بعد ازمدتی كه سیر موفقیت اینجانب در پرونده مطروحه طلاق پیش آمده بود، مزاحمت‌های همسر سابقم در محل كارم باعث شد ایشان كاملاً در جریان زندگی و مشكلات زندگی من قرار گرفتند و با همكاری حراست مركز، سعی در رفع مزاحمت‌ها و اذیت و آزار همسر سابقم درمحل كار شدند.
 
وقتی متوجه شدند كه من مدتی است در شرف طلاق هستم، من را به دفتر شان می‌خواستند و دل من را گرم به تصمیم می‌كردند. در صورتی كه من از سال‌ها قبل تصمیم به طلاق داشتم، ولی ایشان دل من را گرم به تصمیم‌گیری جدی‌تری می‌كردند. حتی زندگی پسر بزرگ خودشان را كه قبلاً طلاق گرفته بود را برای من مثال می‌زدند.
 
‌به‌رغم ظلم فراوانی كه شوهر سابقم همواره برایم ایجاد و اجرا كرده بود از ابتدا نگرانی از آینده، بعد از طلاق و تشدید مزاحمت‌های همسر سابقم را داشتم. ایشان به من قول دادند كه من شخصاً تو را حمایت می‌كنم كه بتوانی بر مشكلات فائق گردی. در صورتی كه تمام تشریفات قانونی طلاق به نفع اینجانب قبلاً فراهم شده و پس از مدتی رأی طلاق صادر گردید.
 
بعد از طلاق ایشان بلادرنگ از من خواستگاری كردند. من كه شكسته شده بودم خیلی ناراحت شدم و جواب رد دادم. اصرار و پافشاری و ابراز علاقه از جانب ایشان همچنان ادامه داشت. این ابراز علاقه و توجه به حدی رسید كه همكاران متوجه توجه بیش از حد ایشان به اینجانب شدند. شرایط موجود در جو اداره، من را آزار می‌داد. وقتی به ایشان انتقال دادم، ایشان پیشنهاد دادند كه بهتر است روی پیشنهاد من جدی فكر كنی تا مشكلات دیگر پیش نیاید. می‌گفتند اصلاً با همه مطرح می‌كنم كه به تو علاقه دارم و قصد دارم با تو ازدواج كنم!
 
چندین بار به صورت اتفاقی حتی به منزل آمدند. مانده بودم چه عكس‌العملی داشته باشم. در مقابل تعجب من اظهار می‌داشت كه برای جلوگیری از جو اداره بهتر است صحبت‌هایی خارج از مركز با تو داشته باشم. ایشان هر باره با مخالفت من با ازدواج مواجه می‌شد و تأكید می‌كرد كه پیشنهاد من را جدی بگیر. برای پافشاری درخواست خود به تبریز منزل پدرم آمدند (توضیحات مفصل حضور ایشان در تبریز در پرونده مطروحه اینجانب در دادسرای ... و نزد آقای ... موجود می‌باشد).

عطاالله مهاجرانی در جشنواره الجنادریه - عربستان سعودی

 
آقای مهاجرانی در جواب رد خواستگاری از من اصرار و پافشاری بیشتر می‌نمودند. تا زمانی كه در تیرماه 1380 من به مدت یك شب بازداشت شدم. در آن زمان حتی فكر می‌كردم كه این بازداشت شاید به علت مخالفتم از جانب خود ایشان یا با توجه به جو اداره از طرف خانمشان اقدام شده باشد. من وقتی موضوع بازداشتم را با وی مطرح كردم. ایشان كاغذی را تحت عنوان صیغه‌نامه كه در آن مطالب از پیش نوشته شده و در رابطه با محرمیت طرفین بود به من ارائه كردند.
 
بعد از رد شدید من به پذیرفتن آن نوشته، ایشان گفتند كه نوشته همراهت باشد برای مصلحت كه اگر مجدداً چنین شرایطی پیش آمد آن را ارائه كن. تأكید داشت در قبال آن، تو هیچ تعهد زوجیت نسبت به من نداری و فقط ورق كاغذی است كه بنابر مصلحت به همراه داری، چون نه صیغه‌ای خوانده شد و نه رابطه غیر شرعی داشتیم. من آن را امضا نكردم. او مطرح كرد كه این مشكل به خاطر من برای شما ایجاد شده صلاح است برای رفع مشكل ورق را امضاء كنی. من نپذیرفتم و امضا نكردم. جو اداره بسیار بد و سنگین شده بود و از گوشه و كنار، مطالبی در رابطه با تهدید همسر ایشان به گوشم می‌رسید.
 
ایشان همچنان اصرار به ازدواج داشت و قرار بود مجدد در نیمه شعبان سال 81 به طور جدی‌تر با خانواده من با عزیمت به تبریز موضوع را تمام كند. ایشان می‌گفت بی‌تو نمی‌توانم زندگی كنم. مراسم ازدواجمان را در میدان آزادی می‌گیریم و صندلی مدارس را جمع می‌كنم. همه را دعوت می‌كنم و با افتخار
در آن جلسه ضمن اعتراف و اقرار به صحت نكاح دائم و تأیید امضائات خود اعلام نمود من حاضرم با ایشان به طور مسالمت آمیز صلح نمایم و پیشنهاد پرداخت مبلغ 50 میلیون تومان به صورت نقدی و غیر نقدی (خرید منزل مسكونی و ایجاد شرایط مناسب و پرداخت هزینه‌‌های تحصیل تا مقطع دكتری در خارج از كشور) را نمودند. "
اعلام می‌كنم كه تو همسر من هستی. شعرها همچنان در فضای بسیار عاشقانه و به قول خودمان آسمانی ادامه داشت و تعدادش به 200 غزل رسیده بود. همه در وصف من یا مخاطب به من بود. در مقابل علاقه و عشق زیاد او نسبت به من، و چشم‌اندازی از زندگی عالی مشتركی كه برایم ترسیم كرده بود و در شرایطی كه ایشان را فردی مومن و مورد تأیید نظام می‌دیدم، تردیدی در گفته‌هایش نداشتم. این خصوصیات باعث باور و اعتمادم نسبت به او شده بود.
 
رفته رفته پس از مدت‌ها ‌احساس علاقه و تمایل نسبت به ازدواج در من ایجاد شد و به ایشان در جواب چندین بار خواستگاریش جواب مثبت دادم و گفتم باید با خانواده‌ام مشورت كنم. چون من یكبار در زندگی شكست خورده‌ام. موضوع را به طور مشروح با خانواده‌‌ام مطرح كردم. خانواده‌ام به شدت با این وصلت مخالفت كردند كه چندین مرتبه دكتر مهاجرانی تماس تلفنی با خانواده‌ام داشتند. نهایتاً رضایت آنها را جلب كردند كه حضوراً و به طور مفصل با پدر و مادرم صحبت كنند.
 
چندین بار طی جلساتی در مركز با پدرم و مادرم صحبت شد ولی خانواده‌ام همچنان مخالف بودند. ولی اصرار و پافشاری وی بر این شد كه ایشان به تبریز بیایند و جدی‌تر و قطعاً صحبت را برای ازدواج تمام كنند. ولی من تصمیمم را گرفته بودم و قرار بر این شده بود كه نیمه شعبان با حضور در تبریز و جلب رضایت خانواده، عقد برای ازدواج رسمی و دائمی انجام شود. در روز قبل از موعد مقرر، به مدت 36 روز بازداشت شدم و در فشار بازداشت موقت كه به عنوان رابطه نامشروع در معرض اتهام بودم، متأسفانه پیشنهاد با سوء نیت ایشان در رابطه با ارائه كاغذ عادی صیغه واهی را بنابر آن شرایط پذیرفتم.
 
دلایل سوء نیت ایشان این است كه اولاً حد صیغه‌ای جاری نشده بود. ثانیاً تاریخ درج شده در صیغه از تاریخ اسفند 80 به مدت یك سال ذكر شده بود. در صورتی كه برگه كاغذ در تاریخ مرداد سال 81 بعد از بازداشت اول من نوشته شده بود كه بنده نپذیرفته بودم. قابل ذكر است نامه عادی تنظیم شده توسط وی دقیقاً گویای تصور صیغه واهی در زمان عده اینجانب با همسر قبلم بوده است كه حین بازجویی در بازداشتگاه متوجه شدم. اكنون این سؤال برایم مطرح است كه چرا و با چه قصد سوئی اصرار به پذیرفتن و امضای آن كاغذ داشت؟!... بعد از آزادی‌ام از زندان كه دلیل بازداشتم مبهم بود ایشان در ملاقاتی كه با من داشتند مطرح كردند برای اینكه این جریانات ادامه پیدا نكند و برای شما دیگر مشكلی به وجود نیاید شما باید در رابطه با پیشنهادم كه مدت‌هاست بر آن اصرار دارم جدی‌تر فكر كنی و تصمیم بگیری.
 
در پی تأكید و پیشنهاد مجدد ایشان خانواده‌ام را در جریان گذاشتم و در ملاقاتی كه در تهران پدر ومادرم با او داشتند، پدرم مؤكداً بعد از صحبت‌های دكتر كه موضوع ازدواج را مطرح كرده بود، گفتند: آقای دكتر مهاجرانی اگر به‌خاطر مشكل پیش آمده قصد ازدواج با ... را داری من هرگز قبول نمی‌كنم. تاوان مشكل پیش آمده را خودم با تمام مشكلاتش به دوش می‌گیرم. ولی حاضر نیستم دخترم را از چاله به چاه بیندازم. اگر جدی قصد زندگی با دختر من را داری پا پیش‌بگذار. دل دختر من هنوز زخمی واقعه نافرجام زندگی قبلی‌اش است. تو هنوز زندگی دیگری هم داری به جوانب این قضیه فكر كردی؟ اگر توان ایجاد عدالت و مساوات و امنیت برای دخترم را داری و می‌توانی زندگی عالی برای او بسازی و رضایت همسرت (همسر اولت) را جلب كنی پا پیش بگذار. اگر درست فكر نكردی منصرف شو.

مهاجرانی در یک کنفرانس ضدایرانی

 
دكتر در جواب، میزان علاقه‌اش نسبت به من را گفت و مؤكداً گفت واقعه نافرجام نبوده، در زندگی هر كس پیش می‌آید و من كاملاً در جریان زندگی‌اش هستم و قصد دارم كه تلخی زندگی قبلی ... را كه لطمه زیادی به او وارد كرده، جبران كنم. درباره برقراری مساوات و عدالت به تمام جوانب كار فكر كردم كه كاملاً در زندگی پیاده خواهم كرد. او قسم خورد و به پدرم قول داد و گفت رضایت ... (همسر اول مهاجرانی) را می‌گیرم او در جریان تصمیم ازدواج من است و كمی زمان لازم دارم. من هرگز بدون ... نمی‌توانم زندگی كنم. زندگی بدون ... برایم مفهوم ندارد و دلیلش به تصمیم مجدد بر این ازدواج را علاقه زیاد دانست به من و دیگر اینكه گفت من با ...(همسر اول) زیست می‌كردم ولی با ... معنای زندگی را می‌فهمم و زندگی می‌كنم.
 
ایشان خواست عاقدی به طور خصوصی عقد را جاری كند و ثبت با مراسمی در تبریز انجام شود. عقد دائم 3 دی 1381 با حضور والده اینجانب و عاقد با مهریه و شرایط مندرج در عقد نامه جاری شد. قابل ذكر است خانواده من مهریه و شرایط سخت قرار دادند كه اگر تردید دارد و جدی نیست منحرف شود ایشان تمام موارد را پذیرفتند و صیغه عقد دائم انجام شد و تعدادی نیز عكس در مراسم
او قسم خورد و به پدرم قول داد و گفت رضایت ... (همسر اول مهاجرانی) را می‌گیرم او در جریان تصمیم ازدواج من است و كمی زمان لازم دارم. من هرگز بدون ... نمی‌توانم زندگی كنم. زندگی بدون ... برایم مفهوم ندارد و دلیلش به تصمیم مجدد بر این ازدواج را علاقه زیاد دانست به من و دیگر اینكه گفت من با ...(همسر اول) زیست می‌كردم ولی با ... معنای زندگی را می‌فهمم و زندگی می‌كنم. "
گرفته شد كه ضمیمه می‌باشد. قرار بود بلافاصله عاقد مراحل لازم برای ثبت را انجام دهد تا در اسرع وقت ثبت شود. ولی 2 روز بعد از عقد ایشان از ثبت عقد منصرف شدند. شخصاً با عاقد تماس گرفتند و خواستند هیچ اقدام دیگری تا اطلاع بعدی ایشان انجام ندهند.
 
از ما 2 ماه فرصت جهت ثبت خواسته بودند. 2 ماه 4 ماه شد و روابط زناشویی ما به صورت طبیعی ولی پنهان بود. در این مدت عدم اقدام ایشان برای ثبت ما را واداشت تا با حضور در اراك خانواده پدری او را مطلع کرده‌ و واسطه كنیم كه او را اخلاقاً ملزم به ثبت كنند كه متأسفانه در اراك با انكار شدید از جانب ایشان و تهدید به مرگ و زندان انداختن من و حتی خانواده‌ام و هتك حرمت از طرف خانم ... مواجه شدیم. ایشان ادعا می‌كرد كه حتی بازداشت‌های انجام شده كلاً توسط وی ایجاد شده و به همان سادگی خانواده من را نیز بازداشت می‌كند و این گفته‌ها از جانب ایشان با تجربه تلخ 36 روز بازداشت من، وحشت تكرار شرایط آن دوران، عدم اطمینان از امنیت جانی، روحی، فكری من و خانواده‌ام شده كه حتی ما از خرید روز مره و عادی عاجز كرده است. آقای دكتر هم كه كاملاً منكر بودند كه اصلاً من به عنوان همسرش وجود دارم و می‌گفتند كه هیچ نسبتی با ایشان ندارم و ما را متهم كرده بودند كه از جانب جایی برای خراب كردن موقعیت او و همسرش این ادعا را داریم.
 
آنها عكس‌های عقد را ترفندی كامپیوتری و سند عادی ازدواج را ساختگی اعلام می‌كردند. حتی می‌گفتند كه من مقطعی در شرایط روحی و احساسی خاص بودم و حالا منصرف شدم. او بدون در نظر گرفتن شرایط آبرویی من و خانواده‌ام نه تنها با احساس من بلكه با آبروی من مثل عروسكی كه مقطعی برایش جالب و دوست داشتنی بودم برخورد می‌كرد. آن هم با زندگی واقعی و جدی من و امثال من... ایشان قاطعانه منكر زوجیت ما هستند.ما اردیبهشت سال جاری به دادگاه خانواده مراجعه كرده و دادخواست ثبت واقعه ازدواج را تحت شماره پرونده ... مطرح است به دادگاه تقدیم نمودیم.
 
بعد از اطلاع آنها از این دادخواست، موانعی در روند پرونده ایجاد كردند از جمله: ‌انصراف و استعفاء وكیل سابقم از پیگیری و تعقیب پرونده كه مجبور شدم مجدداً وكلای جدیدی انتخاب كنم. و همچنین با تأخیر افتادن پاسخ نامه‌ای كه به عنوان نیابت قضایی احضار عاقد به عنوان شهود به دادگستری تبریز ارسال و وقت احتیاطی به تاریخ 26/6/82 مشخص شده بود و تاكنون نیز از قرار اطلاع پیوست پرونده نشده است. (نامه از تبریز برگشت خورده ولی...) خوشبختانه بنا به درخواست مجدد وكلای اینجانب، عاقد قبل از فرا رسیدن وقت احتیاطی شخصاً به دادگاه دعوت و نسبت به تأیید جاری شدن عقد دائم با صداق و شروط ضمن عقد اقدام نمود لیكن مجدداً 2 مرحله وقت احتیاطی مقرر شده و در جلسه‌ای هم كه با آقای دكتر ... سرپرست مجتمع قضایی ... داشتیم باز تغییری در روند پرونده ایجاد نشد و به موارد جزئی ماه‌‌ها پرونده به تأخیر افتاد.
 
آقای ... جلساتی با خانم ... و آقای مهاجرانی داشتند. آخرین وقت اعلام شده برای 2 اسفند و قبل از پایان رسیدن وقت بعد از 10 ماه قاضی پرونده خانواده اعلام نمودند دادخواست از نظر شكلی رد است و باید به طرفیت خانم اول هم دادخواست داده می‌شد. با شرایط خاصی كه ایشان دارند موضوع همه جا زبانزد شده و آبروی من در اجتماع تحت الشعاع قرار گرفته. و در این شرایط بسیار خاص، ثبت واقعه ازدواج و ترك انفاق شكایت كیفری نمودم. چون از جانب تهدیدهای خانم ... اصلاً احساس امنیت نمی‌كردم و هر لحظه گمان می‌كردم ممكن است تهدیدها را عملی كند و خود دكتر نیز چندین بار گفته بود با رقیب خطرناكی طرف هستی، او خیلی بیرحم است حتی به راحتی می‌تواند دستور قتل چندین نفر را صادر كند. مطرح كردن چندین بار این مطلب باعث شد تا نسبت به عدم امنیت از جانب خانم ... نیز شكایتی بنویسم و این پرونده تحت شماره ... در دادسرای ... توسط آقای ... و آقای ... پیگیری می‌شود.
 
بنابه درخواست دكتر مهاجرانی در جلسه‌ای كه توسط مرجع قضایی در دفتر ... برگزار شد ایشان خواسته بودند جلسه بدون حضور وكلای اینجانب برگزار شود. در آن جلسه بعد از مذاكرات فراوان و ساعت‌های طولانی صرف وقت دكتر مهاجرانی مجدداً منكر زوجیت ما شد و خانم ... نیز منكر تهدیدهای مكرر خود شد. آنها ادعای صوری بودن عقد و عكس‌های مجلس عقد را داشتند.بعد از بحث در این مورد دكتر مهاجرانی ادعا كردند كه این عقد دائم نبوده و صیغه یكساله بوده و خانم ... نیز مدعی بودند كه برای نجات خانم ... رضایت دادم جلسه عقد صوری با عكس‌های صوری انجام شود تا مداركی برای دادگاه ... ایجاد شود.
 
البته قابل ذكر است قبلاً نزد آقای... در دادگاه ... اعلام كرده بودند كه من (اینجانب) عكس‌ها را با كامپیوتر برای جو سازی علیه آنها ایجاد كرده‌ام. ولی در آن جلسه در حضور آقای ... دادستان محترم و آقای ... و آقای ... اعلام كردند با رضایت من عقد انجام شده و عكس گرفته
ایشان بعد از رد جدی من نسبت به این پیشنهاد ننگین و ناراحتیم در قبال آن گفتند من ترا دوست دارم و می‌خواهم با تو زندگی كنم. شرایط را هموار خواهم كرد و در اسرع وقت (تا آخر همان هفته 29/10) اقدام به ثبت واقعه ازدواج خواهم كرد. "
شده. در پی آن جلسه بنابر اظهارات دادستان محترم قرار وثیقه (20 میلیون تومان برای آقای مهاجرانی و 10 میلیون تومان برای خانم ...) صادر شد و آنها پذیرفتند توسط بازپرس محترم شعبه ... سریعاً عاقد احضار شد و عاقد در محضر بازپرس مشروحاً در اظهارات خود صراحتاً ضمن تأكید اجرای صیغه شرعی عقد دائم فیمابین دكتر سیدعطاءالله مهاجرانی و اینجانب و همچنین تنظیم گواهی نكاحیه با رضایت كامل طرفین امضائات آقای مهاجرانی را نیز تأیید نمودند. صحت امضاء دكتر مهاجرانی در عقد نامه توسط كارشناس منتخب بازپرس اعلام شد (گزارش كارشناس امضاء ضمیمه می‌باشد) نظریه كارشناس در تاریخ 22/10/82 به آقای مهاجرانی ابلاغ گردید. ایشان پس از دریافت نظریه كارشناسی، مجدداً در خواست تشكیل جلسه بدون حضور وكلای اینجانب در حضور دادستان محترم به من را نمودند.
 
در آن جلسه ضمن اعتراف و اقرار به صحت نكاح دائم و تأیید امضائات خود اعلام نمود من حاضرم با ایشان به طور مسالمت آمیز صلح نمایم و پیشنهاد پرداخت مبلغ 50 میلیون تومان به صورت نقدی و غیر نقدی (خرید منزل مسكونی و ایجاد شرایط مناسب و پرداخت هزینه‌‌های تحصیل تا مقطع دكتری در خارج از كشور) را نمودند. كه در مقابل اظهار نمودم من ادامه زندگی مشترك و طبیعی همانطوری كه برایم در طی این مدت ترسیم کرده‌ را به هیچ وجه با منزل و یا هر موقعیت دیگری عوض نمی‌كنم. این پیشنهاد بی‌شرمانه‌ای بود برای من كه خالصانه‌ برای زندگی جدی تن به این ازدواج داده‌ام.
 
ایشان بعد از رد جدی من نسبت به این پیشنهاد ننگین و ناراحتیم در قبال آن گفتند من ترا دوست دارم و می‌خواهم با تو زندگی كنم. شرایط را هموار خواهم كرد و در اسرع وقت (تا آخر همان هفته 29/10) اقدام به ثبت واقعه ازدواج خواهم كرد. تا به طور آزمایشی برای یك سال زندگی كنیم با این شرایط كه تعهد دهم كه بعد از آن طلاق بگیرم!!...) كه شرط را نپذیرفتم. بعد از آن جلسه تا این لحظه اقدامی برای ثبت و شروع زندگی مشترك انجام نداده است. و در مقابل درخواست تغییر مهریه مندرج در عقد نامه را کرده‌ است!...
 
اكنون از آن مقام معظم و عالیقدر كه از بزرگان حوزه‌های اسلامی هستید استدعا دارم دستور فرمایید ضمن جلوگیری از نفوذ اشخاص در تغییر روند قضایی پرونده‌های مطروحه نسبت به تسریح دركار نیز اقدام نمایند. از طرفی نظر به اینكه آقای دكتر مهاجرانی گذشته از رابطه غیر اخلاقی كه با اینجانب معمول داشته و اینجانب را ابتدا در معرض تهمت‌های ناروا قرار داده همچنین حیثیت و آبرو و آسایش و آرامش خانوادگی اینجانب را به شدت به خطر انداخته است ایشان با عدم پذیرش ثبت واقعه ازدواج و امتناع از وظایف همسری (ترك انفاق و امتناع از وضایف معمول زندگی زناشویی) شرایط سخت زندگی را برایم ایجاد كرده است. بدین شرح كه:
 
به بازی گرفتن حیثیت خانوادگی و اجتماعی اینجانب
 
عدم ثبت واقعه ازدواج
 
عدم ایفاء وظایف همسری
 
انكار زوجیت بعد از علنی شدن موضوع ازدواج
 
تهمت و بازی با آبروی اینجانب به منظور دفاع از خود
 
فریب در امر ازدواج در شرایط اول خواستگاری و انعكاس وضعیتی كه قصد ازدواج و زندگی دائم با اینجانب دارد و ابراز وفاداری در حدیكه بیان نمودند بدون من نمی‌توانند لحظه‌‌ای زنده بمانند و بدون من به ادامه زندگی فكر نمی‌كند.
 
پس از تقویم دادخواست و اعلام شكایت كیفری پیشنهاد طلاق با دریافت یك صد میلیون تومان كه 50 میلیون به صورت آپارتمان و 50 میلیون بورس ادامه تحصیل تا مقطع دكتری و تأمین شغلی تهدید جانی و عدم امنیتی از طرف خانم ... و حمایت و مشاركت آقای مهاجرانی برای ایجاد فضاها و جریانات پیش آمده.
 
ایشان هنوز هم به عنوان یكی از مسوولان رده بالای نظام اسلامی می‌باشد.
 
اینجانب استدعا دارم:
 
توسط حضرتعالی یا به واسطه به وی تذكر داده شود كه این مشكل را قبل از مطرح شدن در اذهان عمومی به شكل خدا پسندانه و عادلانه حل و فصل نمایند. و اینجانب را كه هنوز هم قاطعانه قصد ادامه زندگی با ایشان را دارم از بلاتكلیفی خارج نماید.
 
ضمن رعایت انصاف و عدالت ترتیبی اتخاذ فرمایند كه روند رسیدگی قضایی پرونده بر اساس موازین قانونی طی شده و از نفوذ اشخاص جلوگیری شود تا اینجانب به حقوق حقه خود برسم.
 
دادخواست تقدیمی ثبت و اقدام ازداج به طرفیت آقای دكتر مهاجرانی تهیه گردیده است و بر اساس قوانین موضوعه می‌باشد كه متأسفانه ... علیرغم گذشت 10 ماه پس از احضار عاقد و اخذ اظهارات ایشان و انجام تحقیقات لازم بدون رعایت تشریفات قانونی به صرف اینكه همسر اول دكتر را طرفیت دعوی قرار نداده‌ام دادخواست را از نظر شكلی رد کرده‌ است كه تقاضای عاجزانه دارم نسبت به بررسی تخلفات انجام شده دستور لازم را مبذول فرمایید.
 
با احترام فراوان ... 
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:۴۰
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
ارسال نظرات
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۰۷:۳۷ - ۱۷ مرداد ۱۳۹۱
۱۳
۵
اسم این یارو هم بزارین دیگه تا عدالت برقرار شه
پاسخ
هانی
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۰۸:۵۴ - ۱۷ مرداد ۱۳۹۱
۴۹
۷
حالا که که طرف رفته این چیزها را چاپ می کنید اگر راست می گید چرا همان موقع که وزیر بود چاپ نکردید و آبرویش را نبردید
پاسخ
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۲۰:۲۲ - ۱۸ مرداد ۱۳۹۱
چون خفقان و دیکتاتوری داشتن آقایان اصلاحات
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۰۶:۱۱ - ۱۹ مرداد ۱۳۹۱
داداش آبروی وزرا که مثل آبروی ضعفا نیست که راحت ریخته شود مگه توخوابی
علی
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۰۳:۵۱ - ۲۰ مرداد ۱۳۹۱
نمیشد استغفرالله ربی التوب الیه الله اکبر
ما تا زمانی یکی بر علیه ما کاری نکنه نمیتونیم اخلاق انسانی و اسلامی را زیر پا بگذاریم
توجه فرمودی
مهدی
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۰:۲۹ - ۱۷ مرداد ۱۳۹۱
۷
۶
الله اکبر
پاسخ
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۰۵:۰۴ - ۲۰ مرداد ۱۳۹۱
این احمقا که به الله اکبر منفی دادن برا چی دادن؟
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۰:۴۳ - ۱۷ مرداد ۱۳۹۱
۴۴
۵
درسته كه اطمينان ندارم اين مطالب درست باشه ، اما خانوم ،ما هم خانوميم ، مي دونيم ، با اولين نگاه چپ از جانب يه غريبه كه تا حالا نديديمش ، سيستم هاي حفاظت از خودمون در روح و جسممون به كار مي افته و تا حد ممكن به هر شيوه اي كه شده ازش دوري مي كنيم ، شما كه منتظر موندي طرف 200 تا غزل بهت بده ، خودت مي خواستي ، نگو نه كه يك در ميليون هم باور نمي كنم
پاسخ
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۱:۰۳ - ۱۷ مرداد ۱۳۹۱
۱۶
۵
خدا به فرياد ايران برس جز تو هيچ كس را نداريم
پاسخ
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۱:۵۲ - ۲۱ مرداد ۱۳۹۱
عقل هم نداریم؟
وقتی دولتهای گذشته (بعد از انقلاب)جلوی پای دولت جدید منحرف ، مفسد و لیبرال و بی عرضه معرفی میشن میخواهید برای افراد چه لقب ارزنده ای بدن مخصوصاً که علیه ایشان شده
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۱:۲۵ - ۱۷ مرداد ۱۳۹۱
۹
۳
چه داستان عاشقانه قشنگی بود خوش بحال این خانوم چه دوران پرا ز عشقی رو داشته آدم یاد دزیره و ناپلدون می افته حسودیم شد
پاسخ
سعید
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۸:۵۵ - ۲۰ مرداد ۱۳۹۱
انشالله قسمتت بشه
علی
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۳:۱۳ - ۱۷ مرداد ۱۳۹۱
۲
۰
خداخداخدا
پاسخ
قربانی
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۳:۳۵ - ۱۷ مرداد ۱۳۹۱
۸
۹
الله اکبر من هم درسال 77بافرزند ایشان در دانشگاه تهران همکلاس بودیم که درطول چهار سال دوبارازدواج وطلاق انجام داده واقعاپسر هم به پدر رفته
پاسخ
cdfd
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۳:۴۸ - ۱۷ مرداد ۱۳۹۱
۹
۱۱
چرته
پاسخ
علی
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۰۳:۵۳ - ۲۰ مرداد ۱۳۹۱
چی چرته
کجاشو دیدی
اقای کروبی و ماجرای بنیاد شهید فراموشت شده
بهار
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۵:۰۱ - ۱۷ مرداد ۱۳۹۱
۱۶
۹
عجب داستان نويسي قدر خودتو بدون حتما موفق مي شي نا اميد نباش اين داستانت حرف نداشت يه كم وقعي تر بنويس خواننده بيشتر رغبت مي كنه بخونه جلل الخالق
پاسخ
علی
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۸:۵۲ - ۱۷ مرداد ۱۳۹۱
۱۷
۸
عجب قصه های خنده داری سرهم می کنید،حالا که میدان بازه وبردن آبروی رقیب هم برای شما حلال پس بتازید تا ببینیم ازخدا چه برمی آیید.
پاسخ
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۲۱:۴۹ - ۱۷ مرداد ۱۳۹۱
۱۴
۳
از اقا مجتبی چه خبر
پاسخ
سعید
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۸:۵۶ - ۲۰ مرداد ۱۳۹۱
فعلا که خار چشمت شده
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۰:۴۶ - ۱۸ مرداد ۱۳۹۱
۳
۱
این قصه یکی از مسئولان است تاببینیم بقیه چه کارهایی انجام دادهاند
پاسخ
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۱:۳۶ - ۱۸ مرداد ۱۳۹۱
۱۱
۵
این همه دروغو سرهم کردین اینهمه تهمت زدین ازخدا نمیینترس ایمان که الحمدلله ندارین وجدانتان کجا رفته
پاسخ
مهدی
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۳:۳۱ - ۱۸ مرداد ۱۳۹۱
۳
۲
اینکه ایشان ادم وطن فروشی هستن شکی نیست ولی مطمعنم کرم از شما بوده وشما از راه بدرش کردین به خودم فشار میارم شاید باور کردم.
پاسخ
salim
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۳:۳۹ - ۱۸ مرداد ۱۳۹۱
۸
۳
این همه دروغ سر هم کردی که چی بشه؟
پاسخ
nshwj
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۶:۰۴ - ۱۸ مرداد ۱۳۹۱
۱
۱
وسیعلمو الذین ظلمو ای منقلب ینقلبون
پاسخ
بی طرف
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۶:۲۶ - ۱۸ مرداد ۱۳۹۱
۳
۱
تهمت نیست که! مگه فعل حرام انجام داده؟ خب رفته چند تا چند تا زن گرفته بدبخت!!!!!!!!!! مهریه هم نداده. بعد هم فرار کرده رفته لندن. داره زندگیشو می کنه بدبخت!!! چی کارش دارید بابا. بذارید 50 سال دومش رو با خوبی و خوشی شروع کنه بدبخت!
پاسخ
ناشناس
UNITED STATES
۲۲:۰۹ - ۱۸ مرداد ۱۳۹۱
۰
۱
رضا
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۰۰:۳۵ - ۱۹ مرداد ۱۳۹۱
۲
۰
عجيباً غريبا!
پاسخ
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۰۲:۲۸ - ۱۹ مرداد ۱۳۹۱
۱
۰
واقعا كه ...........؟!!!
پاسخ
ناشناس
-
۰۹:۵۴ - ۱۹ مرداد ۱۳۹۱
۰
۰
مهاجرانی یکی از معترضان به قانون چند همسری در اسلام ولی خودش این پنجمین زن ....
پاسخ
اسد
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۱:۴۸ - ۱۹ مرداد ۱۳۹۱
۰
۰
(وزیر پناهنده شده دولت محمد خاتمی، )
اصل مطلبت همینه بقیه بازیه نه که حالا همه صالحند
پاسخ
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۳:۴۹ - ۱۹ مرداد ۱۳۹۱
۰
۰
وزیر کدوم رئیس جمهور بود ؟
پاسخ
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۷:۰۹ - ۱۹ مرداد ۱۳۹۱
۰
۰
نوشته هایتان پخش وپلا است جملات جابجا شده خودتان این نوشته هارا خوانده اید.لطفا ازاول بخوانید بیشتر خوانندگان هم هوایی نظرداده اند چون هیچ دقتی نداشته اند
پاسخ
باقری
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۰۱:۰۳ - ۲۰ مرداد ۱۳۹۱
۰
۰
واذاقیل لهم لا تفسدوافی العرض قالوانما نحن مصلحون
پاسخ
علی
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۰۳:۴۸ - ۲۰ مرداد ۱۳۹۱
۰
۰
از این چیزا تو دانشگاه ما زیاده حقیقتا جامعه ی ما مسموم شده
و بی بند باری بیداد میکنه مسئولش کیه
حتما افتابه دزده اس که تو شهر چرخوندنش
پاسخ
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۲:۱۳ - ۲۰ مرداد ۱۳۹۱
۱
۰
خدا عالم است و بس . خداوند همه ما را ببخشد. راستی مقصود از آوردن این مطالب چی بود؟؟؟
پاسخ
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۶:۲۰ - ۲۰ مرداد ۱۳۹۱
۱
۰
باتوجه به اینکه خودم زن هستم ,ولی خدائش خودت مقصری حالا راست ودروغش با خودت وخدا باز هم داری میگی حاضرم باهاش زندگی کنم مگه نمیدونستی زن وبچه داره ,ادم مریض زیاده ,گول چی رو خوردی ,همچی هم بچه نبودی تازه داشتی طلاق میگرفتی وروحت جریحه دا ر بود طفلک ,..میشه با هزار ترفند از مردای بیمار فرار کرد.....
پاسخ
marjan
FRANCE
۰۳:۲۹ - ۲۱ مرداد ۱۳۹۱
۱
۰
آها اونوقت این خانوم مومن و محترم اون موقع که داشت می رفت زندگی یه زن دیگه رو خراب کنه دین و ایمانش رو کجا جا گذاشته بود؟ قصه از این مسخره تر نشنیده بودم، صد رحمت به پاورقی نویسای 50 سال پیش، آدم پاپوش هم می خواد بسازه یجوری بسازه که به شعور خودش توهین نکنه، اگه عکسی موجود بود که دوستان دریغ نداشتن با خوشحالی هرچه تمام تر تو تلویزیون نشون می دادن
پاسخ
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۰۹:۳۹ - ۲۱ مرداد ۱۳۹۱
۱
۰
فقط نگفتی اون دو دفعه که گرفتنت جرمت چی بوده اخه بدون حکم دادگاه هیچ کسی نمیتونه بیشتر از 24ساعت بازداشتت کنه مگه اینکه واقعا ریگی به کفشتون بوده حالا هم بنظر میرسه میخوای خودتو به اون بچسبونی که چیزی عایدت بشه در ضمن تو که میدونستی زن داره چرا میخواستی و میخوای به زور وارد شناسنامش بشی.
این مدرسه ای که تو توش درس خوندی ما رو پشت بومش یادگاری نوشتیم
پاسخ
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۵:۱۷ - ۲۱ مرداد ۱۳۹۱
۱
۱
ایشاالله خدا ذلیلش کنه وطن فروش بی دین پست فطرت چه این واقعه درست باشه چه نه .حیف انسان که نامشا روی او ودار ودستش بذارن
پاسخ
جدیدترین اخبار پربازدید ها