این سریال یادآور «دعوت» حاتمی کیاست: سرگذشت نوزادان ناخواسته؛ بچه هایی که والدینشان به هر دلیلی آن ها را نمی خواهند. با این تفاوت که در «دعوت»، محور داستان زنانی هستند که بچه هایشان را نمی خواهند و محور این سریال، زوجی است که با بچه های ناخواسته دیگران روبرو می شود.
تا به حال با پنج نوزاد ناخواسته روبرو شده ایم: نوزادی که گیتی و شوهرش برای لیلا و مرتضی می آورند، نوزادی که در امامزاده رها شده، نوزادی که دوست مرتضی از او و امثال او و خرید و فروششان می گوید، نوزادی که از بهزیستی دزدیده می شود، دوستِ دختر خسرو که در کودکی سر راه گذاشته شده است، نوزاد خسرو از همسر صیغه ایش و به این ها اضافه کنید تمام نوزادان بهزیستی های فیلم را.
با نشانه های فیلم، مخاطب به این نتیجه می رسد که علت رها شدن این بچه ها فقر بوده است؛ مثلاً در نامه کنار بچه رهاشده در امامزاده نوشته شده: «اگر پول داری... بچه مرا ببر و روی چشمات بزرگ کن.» معلوم است سرپرست بچه به خاطر بی پولی او را رها نموده است. جالب است وقتی مادر اصلی می بیند بچه اش را به محله فقیر نشین شهر برده اند، او را پس می گیرد؛ زیرا آن ها را برای بزرگ کردن فرزندش شایسته نمی داند.
در سکانسی دیگر دوست مرتضی از سهل بودن خرید و فروش بچه می گوید و از خانواده های دهک پایین که بچه شان را رها می کنند و یا زن دوم خسرو که به دلیل فقر می خواهد نوزادش را سر راه بگذارد و وقتی خسرو می گوید من حاضرم خرج او را بدهم، آنگاه عاطفه مادری اش را به یاد می آورد.
فیلم با روایت سرگذشت تمام این کودکان، خواسته یا ناخواسته می گوید: برای بچه دار شدن باید جیب پری داشته باشی، وگرنه سرنوشت بچه ات تلخ است. پس بهتر است برای بچه دار شدن آنقدر صبر کنی تا پولدار شوی که مجبور نباشی به خاطر فقر بچه ات را سر راه بگذاری!! «لا تقتلو اولادکم خشیة املاق نحن نرزقهم و ایاکم» را هم فراموش کن! چه نکته آموزنده ای! و در این وضعیت بحران جمعیتی ایران بسیار مفید فایده!
البته درست است که برای تمام کارها از جمله صاحب فرزند شدن حساب و کتاب لازم است، اما گویا همین الآن هم آنقدری درگیر این حساب و کتاب ها هستیم نیاز نباشد بر آنها تأکید کنیم. اینکه «بچه خرج دارد» که حرف تازه ای نیست و تکرار مجدد آن چه فایده ای جز تثبیت بحران فعلی دارد؟ وظیفه صدا و سیما تکرار باورهای غلط جامعه است و یا نقد آنها؟
نکته دیگر در تصویر سازی فیلم از مهر مادری است. مهری که با پول ایجاد می شود و با فقر از بین می رود و اینکه بچه از دامان خودت باشد یا نباشد هم اثری در آن ندارد. بستگی به شرایط دارد؛ اگر فقیر باشی، مهر مادری ات هم خشک می شود و حتی حاضر نیستی به فرزندت شیر دهی (زن دوم خسرو) و اگر فقیر نباشی ولی بچه دار نشوی، باز هم مهم نیست! به محض این که بچه ای را در آغوش بگیری، مهر مادری ات هم فعال می شود. مانند لیلا که تا بچه ای را به بغل می گیرد، خود را مادر او می پندارد و بسان فرزند واقعی خود دوستش می دارد و برایش مهم نیست که این بچه از کجا آمده و از کیست؟ به عبارتی، می توان مادر نبود ولی به راحتی و به محض اراده، حس مادری را تجربه نمود. حال با توجه به داغ شدن بازار رحم اجاره ای و تخمک فریز شده، این فیلم می تواند مشوق خوبی باشد برای بانوانی که بچه بدون باروری می خواهند!
مسئله دیگر به نکات غیر اخلاقی فیلم مربوط می شود. در این سریال، افراد به هم دروغ می گویند، پنهان کاری می کنند، به دروغ خود را پرستار جا می زنند، دزدی می کنند، از دیوار خانه مردم بالا می روند، البته حریم هم نگاه می دارند و مثلاً در خانه ای که زن هست، لیلا دزدی می کند! از همه بالاتر، آدم ربایی می کنند، حتی از بهزیستی بچه می دزدند (آن قدر سخیفانه که اعتراض بهزیستی را به دنبال داشت) و جالب تر از همه این که با کشیدن یک ضربدر وسط یک دفتر، اعمال خود را توجیه می کنند؛ این هم خدمتی دیگر برای خلاف کارانی که با عذاب وجدان خلاف می کنند.
و تمام این کارها به خاطر یک زن معتقد است؛ زنی که شخصیت ثریا در فیلم «تا ثریا» را تداعی می کند، زنی که از توبه و درستکاری دم می زند، رابطه شوهرش را با دوست خلافکارش قطع می کند، او را توبه می دهد اما... پای منافع خودش که پیش می آید، ورق بر می گردد؛ از شوهرش می خواهد برگه زایمان جعل کند، دزدی کند، (البته در خانه ای که زن است به بهانه محرم و نامحرم و البته به خاطر حساسیت های زنانه، خود دزدی می کند) و... . در واقع شاید بتوان گفت مهرواره شریفی نیا، نقش تلطیف شده مادرش (آزیتا حاجیان) در سریال تا ثریا را بازی کرده است.
بد نیست اشاره ای هم به انتخاب اسامی داشته باشیم؛ چرا باید اسم شوهر لیلا که سابقه داری توبه کرده است، «مرتضی» باشد؟ یا چرا باید ذکر لب ثریا، زن منفعت طلب و مدعی سریال تا ثریا که چادرش عامل قتل همسرش شد، «یاعلی» باشد؟ و از همه مهمتر، چرا باید نام خانوادگی خسرو، «پناهیان» باشد؟!! آیا باید سر را زیر برف کرد و این همه فیلتر برای ساخت و پخش فیلم در صدا و سیما را نادیده گرفت و یکسانی نام شخصیت به شدت منفی فیلم با یکی از تأثیرگذارترین مبلغین دینی را شانسی دانست؟
نکته دیگر در مورد نحوه بازنمایی خانواده در این سریال و البته در بسیاری از تولیدات دیگر صداوسیما است. در بسیاری از تولیدات تلویزیون، نقش های زن و مرد بکلی جابجا می شوند؛ شخصیت لیلا بیشتر شباهت دارد به شوهری مقتدر که دائم در حال دستور دادن است و مرتضی هم مانند زن خانه داری است که ورد لبش چشم گفتن است. کاملا واضح است که فیلم نتوانسته تفاهم بین همسری را با رعایت شئون یک خانواده مطلوب به نمایش بکشد؛ بلکه فقط جای زن و شوهر را جابجا کرده است. این مسئله تا جایی پیش می رود که گویی توبه مرتضی بیش و پیش از آنکه بخاطر خدا باشد، بخاطر لیلاست ولذا به خواست او، مجدداً وارد خلاف می شود. آن هم نه جیب بری، بلکه بچه دزدی و جعل سند!! آیا هیچگاه نباید در صدا و سیمای جمهوری اسلامی شخصیتی هم دیده شود که «بخاطر خدا» پا بر خواسته خود و اطرافیانش می گذارد؟ یعنی چنین چیزی برای فیلمسازان ما اینقدر بعید است؟
در پایان شایان ذکر است بسیاری از مطالب مطرح شده در این نوشتار، از قسمت های ابتدایی سریال قابل درک بود؛ اما نوشتن این متن کمی به تعویق افتاد به این امید که اتفاق هایی در فیلم رخ دهد تا توان توجیه نقد های ذکر شده را به کارگردان بدهد که رخ نداد؛ اما از آنجا که گویا هنوز انتهای داستان نوشته نشده، برای داوری نهایی در مورد این سریال باید منتظر ماند