کد خبر: ۷۱۳۶۲
زمان انتشار: ۱۱:۰۹     ۱۵ مرداد ۱۳۹۱
فارس: برخی روزنامه‌های صبح امروز کشور سرمقاله های خود را به موضوعات زیر اختصاص دادند.

*کیهان

روزنامه کیهان در سرمقاله امروز خود با عنوان "چندان هم پیاده نبود ! "به قلم حسین شریعتمداری آورده است:

1- خدا رحمت کند «حاج حسین پیاده» را. نامش حسین محمدابراهیم بود ولی به حاج حسین پیاده شهرت داشت. از وسایل نقلیه استفاده نمی کرد و همه جا پیاده می رفت. 2 بار پای پیاده به مکه و چند بار به کربلا و مشهد رفته بود. وقتی به عنوان زندانی سیاسی وارد بند شد- سال 1354- پیرمردی هشتاد ساله بود. پشتی کاملا خمیده و نزدیک به 90 درجه داشت. در شیراز دستگیرش کرده و به تهران منتقل شده بود. رساله حضرت امام(ره) و تصاویری از شهید آیت الله غفاری را با خود داشت و برای گفت وگو با دانشجویان به دانشگاه شیراز رفت و آمد می کرد. از زندان و شکنجه کمترین ترسی نداشت و مقاومتش زیر شکنجه های وحشیانه رژیم شاه همه را به حیرت واداشته بود. حاجی پیاده زیر شکنجه با الفاظ رکیک به شاه و ایل و تبارش فحش می داد. بارها به همین علت شکنجه شده بود، ولی شکنجه ها هرچه بیشتر می شد، آتش خشم حاجی پیاده را تیزتر و فحش ها را آبدارتر می کرد، تا آنجا که رئیس و ماموران زندان فقط سعی می کردند پیش چشم حاجی آفتابی نشوند. حاج پیاده می گفت فحش دادن به ستمگران و غارتگران مثل شاه و سردمداران آمریکا و شوروی و انگلیس که حرف حساب و منطق سرشان نمی شود، هیچ عیبی ندارد! حاجی پیاده، آدم خوش قلب و ساده دلی بود و حضورش در زندان سیاسی رژیم شاه برای زندانیان روحیه بخش بود.

و اما، آن روزها- زمستان سال 1354- در زندان چهار موقت که به «قرنطینه» و «زیر دادگاه» معروف بود، به زندانیان سیاسی اجازه هواخوری نمی دادند و نرمش کردن در راهروی بند هم ممنوع شده بود. از این روی بر و بچه ها درون سلول ها- اتاقک هایی بزرگتر از سلول های کمیته مشترک- تعدادی از نرمش های ایستاده یا نشسته را انجام می دادند. آن روز وقتی در حال انجام نرمش مخصوص عضله شکم بودیم و حالتی شبیه به حالت رکوع داشتیم، حاج پیاده که گوشه ای ایستاده بود، جلو آمد، دستش را روی پشت «پرویز-ن» یکی از مارکسیست ها گذاشت و گفت؛ «بگو سبحان ربی العظیم و بحمده، نماز همینه دیگه، کار سختی نیست که زورت میاد بخونی»! پرویز گفت؛ آخه حاجی من مارکسیستم و به اسلام اعتقاد ندارم که نماز بخونم و حاج پیاده با تعجب پرسید؛ اگر به اسلام اعتقاد نداری اینجا توی زندان شاه چه می کنی؟ شاه و دار و دسته اش هم مثل تو به اسلام اعتقاد ندارند پس سر چی با هم دعواتون شده؟! و بلند خواند؛ الکفر مله واحده... پرویز برای این که ماجرا تمام شود گفت؛ اما حاج آقا! به خاطر گل روی شما میگم سبحان ربی العظیم و بحمده و حاجی لبخند رضایتی بر لب هایش نشست و گفت؛ همین اندازه هم غنیمت است، بعداً درست میشی!... فردای آن روز به حاج پیاده گفتم؛ این ذکر رکوع فلانی چه فایده ای دارد؟ و حاجی در پاسخ گفت؛ حالا بذار بگه. قرار نیست او را پیشنماز کنیم که دلت شور میزنه!

حاج حسین پیاده چند سال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی - که آرزوی دیرینه اش بود- دار فانی را وداع گفت. از سرنوشت پرویز-ن بی خبرم. ان شاءالله که به صراط مستقیم هدایت شده باشد.

2- نگارنده، این روزها وقتی غریبه هایی را می بیند که سابقه ای سیاه در مخالفت های علنی با انقلاب و نظام داشته اند ولی امروزه با تظاهر آبکی به آموزه ها و مبانی جمهوری اسلامی، در برخی از مراکز حساس جا خوش کرده اند، به یاد مرحوم حاج حسین پیاده می افتد. آن مرد پاک و خوشدل علی رغم ساده اندیشی مفرط به این نکته توجه داشت که با یک ذکر رکوع- بخوانید زورکی یا مصلحتی!- نمی توان و نباید، طرف را به کارها و امور حساس گمارد ولی برخی از دست اندرکاران محترم نظام از این نکته منطقی و بدیهی غفلت می ورزند و افرادی را در بعضی مراکز حساس به کار می گیرند که در سوابق و کارنامه آنها کمترین نشانه قابل اعتمادی برای اعتماد کردن به آنان دیده نمی شود. این غفلت اگرچه با توجه به ساختار نظام- که به آن اشاره خواهد شد- نمی تواند بادوام باشد ولی نباید از آسیب های بعضا سنگین و دردسرآفرین آن برای مردم و مخصوصا اقشار مستضعف که ولی نعمت هستند، غافل بود. مثلا؛آقای «ج-پ» از اساس و بنیان با آموزه های اسلامی و انقلابی در اقتصاد سر ناسازگاری دارد. فلان دانشجوی کارشناسی ارشد اقتصاد را به همین علت از کلاس اخراج می کند، آشکارا به نمادهای ارزشمند و ضد استکباری نظام اهانت می کند و... همین آقا در هر سه دولت سازندگی، اصلاحات و دولت اصولگرای کنونی، قدر می بیند و در کانون های تصمیم ساز و سیاست پرداز اقتصادی نظام بر «صدر» می نشیند و فریاد و هشدار دلسوزان راه به جایی نمی برد تا اینکه...

آقای «م-آ» با وجود سابقه سیاه خود به ریاست هیئت مدیره یکی از شرکت های بزرگ اقتصادی نظام منصوب می شود، مدتی بعد، وقتی سوابق او برملا می شود، به ریاست هیئت مدیره یک شرکت دولتی بزرگ کوچ می کند و چند ماه قبل که طشت رسوایی او با سر و صدا از بام سوءاستفاده های اقتصادی فرو می افتد، مسئولان محترم متوجه اصل ماجرا می شوند و از آنجا که خود، علی رغم کم توجهی و ساده اندیشی، پاکدست و دلسوز هستند، آقای مورد اشاره را به دادگاه معرفی کرده و تحت تعقیب قرار می دهند. ایشان هم اکنون با قرار کفالت 500 میلیون تومانی آزاد شده و اگر مانند خاوری از کانادا سر در نیاورد، ان شاءالله محاکمه خواهد شد.

آقای «م-ک» که ماه گذشته درباره او نوشته بودیم، سال 85 از آمریکا وارد ایران می شود، در دوران دولت سازندگی معاون وزیر صنایع است. در دوران دولت اصلاحات معاون وزیر بازرگانی است، در دوران دولت نهم در حالی که معاون وزیر تعاون است بازنشسته می شود. اما این پایان کار ایشان نیست و بلافاصله به مدیریت عامل یکی از شرکت های بزرگ اقتصادی نظام منصوب می شود. آقای «م-ک»، از چند هفته قبل در بازداشت به سر می برد و همین چند روز پیش، از طرف آقای «م-ر» یکی از مسئولان سابق، سندی به ارزش 8 میلیارد تومان به عنوان وثیقه برای آزادی او به دادگاه ارائه می شود ولی از آنجا که وثیقه مورد نیاز 01 میلیارد تومان است، با آزادی وی موافقت نمی شود.

دو هفته قبل، بعد از کشف سوءاستفاده یکی از مدیران میانی بزرگترین مجموعه اقتصادی کشور، اعضای هیئت مدیره این شرکت که افرادی پاکدست و دلسوخته اند، مدیر متخلف و سوءاستفاده کننده را برکنار می کنند و روز بعد، در حالی که عازم محل کار خود بودند به آنان اطلاع داده می شود که خود آنها از کار برکنار شده اند!

3- سرمایه داری به مفهوم «حاکمیت سرمایه» یعنی همان «امپریالیسم» در تمامی نظام های سرمایه داری به «صبر و حوصله» شهرت دارد. مثلا در آمریکا، شرکت «وستینگهاوس» برای رقابت با شرکت «جنرال» قیمت محصولات مشابه خود را به صورت پلکانی کاهش می دهد و بعد از آن که حریف را ورشکسته و از میدان رقابت بیرون کرد، به افزایش پلکانی محصولات خود روی می آورد و در تمامی این مراحل که گاه به درازا می کشد از همراهی و همخوانی نظام حاکم با پروژه ای که آغاز کرده است، اطمینان دارد.

اما در ایران اسلامی، برخلاف همه جای دنیا، کلان سرمایه داران نه فقط صبور و پرحوصله نیستند، بلکه به شدت عجول و شتاب زده نیز هستند. چرا؟! برای آن که ساختار نظام اسلامی، با کلان سرمایه داری همخوانی و مطابقت ندارد و کلان سرمایه داران و سوءاستفاده کنندگان می دانند که حرکت آنها، شنا کردن در جهت مخالف رودخانه است و نمی تواند دوام زیادی داشته باشد. از این روی به سوءاستفاده های کلان و شتاب زده متوسل می شوند. سرمایه خود را به جای تولید در عرصه های سیاه به کار می گیرند تا در صورت مواجهه با برخورد نظام، به آسانی قابل جمع کردن باشد.

این ساختار نظام، امتیاز برجسته و کارسازی است که تضمین کننده سلامت آن است و دقیقا به همین علت است که نظام اسلامی، عرصه مناسبی برای مفسدان اقتصادی نیست و راه برای مقابله قانونی و پیگرد قضایی آنان نه فقط بسته نیست بلکه باز و بدون بن بست نیز هست. برخورد قاطع با سوءاستفاده کلان بانکی و تعقیب برخی دیگر از سوداگران سوءاستفاد ه چی که به آن اشاره تلویحی رفت، گواه روشن و خالی از ابهامی در اثبات ادعای یاد شده است.

بنابراین آنچه امروز از مسئولان محترم نظام انتظار می رود، از یکسو، سرعت بخشیدن به حرکتی است که برای مقابله با مفسدان اقتصادی و رهایی گریبان مردم مظلوم این مرز و بوم و مخصوصا اقشار مستضعف از چنگال آنها آغاز شده است و از سوی دیگر، یک خانه تکانی بی ملاحظه برای پاکسازی مراکز حساس و تصمیم ساز نظام از حضور غریبه های دیگر است که هنوز در برخی از این مراکز حضور دارند.

*رسالت

روزنامه رسالت در بخش اول سرمقاله امروز خود با عنوان"پیچ تاریخی"به قلم صالح اسکندری آورده است:

تاریخ را قابله های قابل در دل پیچ های تاریخی به دنیا می آورند. عاشورا را امام حسین(علیه السلام) و 72 تن از یاران بی نظیرش خلق کردند. عاشورا نقطه عطفی که تاریخ ساز شد و تا انسان و انسانیت است درخشش خون حسین (علیه السلام) زیر آفتاب سوزان کربلا چشمان مستکبران عالم را خیره و کور می کند. امام خمینی (ره) در دل یک پیچ تاریخی قابله یک تاریخ به عظمت انقلاب اسلامی شد که امواج

پی در پی آن جهان را به لرزه درآورده است. امروز نیز در سالهای آغازین هزاره سوم جهان در یک پیچ تاریخی است. نظم جهانی در این پیچ تاریخ آبستن تحولات بسیاری شده است که از همینک صدای نوزاد اعتراض به جبهه کفر و استکبار و به لرزه درآمدن طاق کسری سرمایه داری از خیابان های نیویورک در آمریکا گرفته تا یونان و اسپانیا در اروپا و مصر، عربستان و بحرین در خاورمیانه و شمال آفریقا بلند شده است. آهنگ رحیل بشریت از اقامتگاه کنونی به صدا درآمده است و

هژمونی های جدیدی در حال  شکل گیری است. هژمونی به معنای رهبری جهانی است و طبیعتا تابعی از برخی ملاحظات استراتژیک است که مایه قوام و دوام آن هژمونی می شوند. یکی از این ملاحظات سازگاری و همخوانی ساختار و کارگزار هژمون جدید است. یعنی اگر یک ساختار جهانی در قد و قامت یک هژمون ظاهر می شود نمایندگان و کارگزاران این هژمون نیز باید در تجانس با ساختار باشند. زایش تاریخ در دل

پیچ های حساس یک واقعیت است اما قابله ها نیز باید قابل باشند.

به اذعان بسیاری از آینده پژوهان انقلاب اسلامی به عنوان یک ساختار الهی و انسانی و به واسطه رهبری منحصر به فرد خود توانسته

قابلیت های تبدیل شدن به یک هژمون در هزاره سوم را پیدا کند. اما این کافی نیست و سایر کارگزاران نظام و انقلاب هم باید بتوانند خود را با شرایط جدید سازگار کنند. آنهایی که نمی توانند خود را با سرعت قطار انقلاب هماهنگ کنند بهتر است در همین ایستگاه های ابتدایی پیاده شوند. چرا که همراهی آنها نه تنها کمکی به حرکت توفنده این هژمون جدید نمی کند بلکه می تواند تاثیرات منفی نیز به همراه داشته باشد. بنابراین رعایت ملاحظات استراتژیک در نحوه گزینش کارگزاران سیاسی یکی از ضرورتهای هزاره سوم برای ملت ایران است.

یکی از مهمترین مقاطعی که ملت ایران در معرض گزینش کارگزاران سیاسی قرار می دهد انتخابات آینده ریاست جمهوری است. پرسش اینجاست که رئیس جمهور آینده باید دارای چه ویژگی ها و

شاخصه هایی باشد تا بتواند به عنوان پرچمدار یک ملت پیش قراول، در این کوچ تاریخی ظاهر شود؟ و یا کارگزاری که از جنس ساختار انقلاب اسلامی به عنوان یک هژمون جدید در هزاره سوم است باید واجد چه خلقیات و امتیازاتی باشد؟ آیا در انتخابات آینده نیز قرار است به همان شروط حداقلی بسنده شود؟ آیا صرفا احراز صلاحیت شورای نگهبان بر اساس یک سری مولفه های قانونی کفایت می کند و یا اینکه ملت این بار باید با چشمانی بازتر گزینه نهایی را انتخاب کند؟ چرا که در صورت غفلت هر آن امکان دارد گزینه نهایی با ساختار انقلاب اسلامی جور در نیاید و در این پیچ تاریخی مسیر ملت را منحرف کند. حساسیت مقطع کنونی به مراتب بیشتر از انتخابات گذشته است. امروز ملت ایران در آستانه انتخاب رئیس جمهوری قرار دارند که باید همپای رهبر معظم انقلاب در مجامع جهانی حاضر شود و عمق و دامنه هژمون جدید را گسترش دهد. در این سلسله یادداشت ها بنا بر این داریم تا برخی از ویژگی های رئیس جمهور آینده را متناسب با بایسته های تشکیل هژمونی جدید در هزاره سوم و متناظر با قرار گرفتن جهان در این پیچ تاریخی را به بحث بگذاریم.

1- تقوای سیاسی

یکی از لوازم اصلی کلیه کارگزاران سیاسی نظام جمهوری اسلامی متناسب با ساختار الهی و انسانی انقلاب اسلامی تقوای سیاسی است.

تقوای سیاسی حلقه گمشده ای در آسمان سیاست عصر حاضر است که هر آن کس آن را بیابد از شدائد برون شود و خداوند یک نوع آسانی در کار او قرار دهد. "ومن یتق الله یجعل له مخرجا... ومن یتق الله یجعل له من امره یسرا”( سوره طلاق آیات 2و4) پرهیزکاری در سیاست یعنی خداترسی درسیاست ومراقبت از گفتار وکردار ودر نهایت صیانت الهی از جمیع شئون رفتار سیاسی. پایه‌ همه خیرات در جامعه. تقوای سیاسی یعنی صداقت و دردمندی در سیاست، پرهیز از دروغ و فریب افکار عمومی، تقوا در میدان سیاست برای یک سیاستمدار یعنی اجتناب از غصب کردن، حرام‌خوری، دست‌اندازی به مال دیگران به خصوص بیت المال و...

تقوای سیاسی بدون تقوای شخصی به دست نمی آید. نمی شود کسی تقوا نداشته باشد، دچار هوای نفس و اسیر شیطان باشد، اما ادعا کند که می‌تواند در جامعه مجری عدالت باشد. در واقع عدالت شخصی پشتوانه عدالت اجتماعی است. امیر المومنین(علیه السلام) به لحاظ عدالت شخصی در درجه اعلایی بود و همین سبب شده بود که در قضاوت، جنگ، تقسیم بیت المال و ... از مسیر عدالت خارج نشود.مولای متقیان (ع) وشهیدمحراب رمضان که نمونه اعلای تقوای سیاسی را در5 سال حکومت خود وسال های سکوت پیش ازحکومتشان به نمایش گذاشتند درمقام توصیه به پارسایی و پارسایان می فرمایند:

” سفارش می کنم شما رابه ترس از خدایی که آفرینش تان را آغاز فرمود وبازگشتتان بدو خواهد بود.

  روایی حاجت شمااز اوست ونهایت رغبتتان به درگاه اوست. مقصد راه شما به پیشگاه او منتهی می شود وپناهگاهتان سایه رحمت او بود. داروی درد دلهاتان ترس ازخداست وترس ازخدا موجب بینایی درون های کور شماست ودرمان بیماری کالبدهاتان و زداینده فساد سینه هاتان ... پس فرمانبرداری خدا راپوشش جان کنید... وبرسر همه کارهاتان امیرش نمایید.” (نهج البلاغه،خطبه 198)

سیاست اسلامی راه هدایت جامعه به سوی خیر و صلاح است.انقلاب اسلامی مردم ایران نقطه عزیمت حرکت جامعه به سوی الگوی جامعه اسلامی بود که از گذرگاه تشکیل نظام اسلامی عبور کرده و اینک در آستانه تشکیل دولت اسلامی است. حیات سیاسی طیبه نخبگان به تاسی از مولای متقیان(ع) تنها با پرهیزکاری در سیاست محقق خواهد شد. پرهیزکاری در سیاست ترجمان عقلانیت معطوف به عبادت و تعالی است. امیرالمؤمنین علیه‌(الصلاة والسلام) در توصیه به سیاستمداران می فرمایند: «من نصب نفسه للناس اماما فلیبدأ بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره»؛ هر کس که خود را در معرض ریاست، امامت و پیشوایی جامعه می‌گذارددر درجه اول باید خودش را تأدیب و تربیت کند؛ سپس شروع به تربیت مردم کند. یعنی اول خودش را اصلاح کند، بعد به سراغ دیگران برود. ایشان همچنین می‌فرمایند: «ولیکن تأدیبه بسیرته قبل تأدیبه بلسانه» این تربیت نیز باید از طریق سیره و روش باشد و نه زبان چرا که خوب گفته اند که «الناس علی دین ملوکهم»

روشن است ساختار انقلاب اسلامی یک ساختار متقی است و تجانس در آن تنها با کارگزاران پرهیزکار میسر است. گذر عزتمندانه از پیچ تاریخی هزاره سوم نیازمند سیاستمدارانی با تقواست.  بر این اساس رعایت تقوای سیاسی یکی از ویژگی های ضروری برای رئیس جمهور آینده است. رمضان، ماه برکت و رحمت مجال مناسبی برای تمرین تقوا در میدان سیاست است. آنهایی که امروز در حال گرم کردن خود برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری هستند و هر روز خط کش آرای خود را در نظر سنجی ها درجه می زنند آیا در این ماه مبارک حاضرند تقوای سیاسی خود را روی خط کشی مدرج ببرند؟

*جمهوری اسلامی

روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله امروز خود با عنوان"نگاه ابزاری به بانک"آورده است:

شبکه بانکی در اقتصاد ایران از اهمیت و جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. نه ازآن جهت که تعداد و تنوع بانکها در کشورمان زیاد و همچنان نیز رو به افزایش است بلکه تأثیرگذاری شبکه بانکی در اقتصاد ایران به نقش و سهمی برمی‌گردد که بانکها در تأمین منابع مالی مورد نیاز بخش واقعی اقتصاد یعنی کشاورزی، صنعت، خدمات، ساختمان و تجارت دارد.

بررسی‌های صورت گرفته به روشنی نشان می‌دهد که شبکه بانکی ایران اعم از بانکهای دولتی و خصوصی طی سال‌های 86 تا 89 به طور متوسط سهمی حدود 46 درصدی در تأمین مالی طرح‌های عمرانی و اقتصادی کشور داشته است. این سهم چشمگیر به این معناست که سرمایه گذاریهای خارجی، بودجه عمرانی و بازار سرمایه به عنوان روش‌های دیگر تأمین مالی بخش واقعی اقتصاد در مجموع سهمی معادل شبکه بانکی داشته‌اند.

از این رو کاملاً منطقی است اگر به شبکه بانکی کشور به عنوان مهمترین و کلیدی‌ترین منبع تأمین نیازهای مالی در حوزه بخش واقعی اقتصاد بنگریم. با این همه به نظر می‌رسد نوع تعریف و کارکردی که برای بانک به عنوان محوری‌ترین عنصر در شبکه بانکی و بازار پول در اقتصاد ایران و مسئولان رده بالای اجرایی وجود دارد با روح و ذات بانک همخوانی ندارد. این عدم همخوانی خصوصاً طی سال‌های اخیر زمینه ساز تصمیمات و سیاست‌های نادرست فراوانی شده که کارکرد و سلامت نظام بانکی کشور و به تبع آن تمامی بخش‌های مرتبط و وابسته به آن را دستخوش مشکلات عمیق و پردامنه‌ای کرده است. یکی از این موارد را می‌توان در طرحی که قرار است امروز یکشنبه در صحن علنی مجلس شورای اسلامی مورد بررسی قرار گیرد ملاحظه کرد. براساس این طرح دو فوریتی، تغییراتی در مجمع بانک کشاورزی به عنوان بانک تخصصی این حوزه به وجود می‌آید و این بانک از نظام بانکی کشور منفک و به وزارت جهاد کشاورزی ملحق می‌شود.

طرحی که تعدادی از نمایندگان مجلس به دنبال تصویب آن هستند، نمونه‌ای از اشتباهات رایج چند سال اخیر در مورد جایگاه و کارکرد بانک در اقتصاد است. در این نگاه، بانک تنها به عنوان صندوقی که منابع به آن تزریق و سپس توسط آن توزیع می‌شود، تعریف می‌گردد که کارکرد آن نیز به ابزاری برای تجمیع و توزیع پول فروکاسته شده است، حال آنکه بانک به عنوان یک بنگاه اعتباری و پولی در جایگاه و تعریف صحیح خود، یک واسطه وجوه است که عمده‌ترین کارکرد آن تجهیز منابع مالی است. دقت در این نکته ظریف بسیار لازم است که تجمیع با تجهیز منابع مالی در عین شباهت ظاهری بسیار متفاوتند؛ بنگاه تجمیع کننده منابع مالی در واقع صندوقی است که منابع مالی مورد نیاز برای حوزه‌ای خاص توسط متولی صندوق در آن جمع آوری و به شیوه‌ای خاص و با استفاده از شبکه گسترده صندوق به محل‌های تعیین شده تزریق می‌شود. در این مدل، صندوق به خودی خود نقشی در جمع آوری و ایجاد اعتبار از طریق منابع مالی ندارد و صرفاً بازوی توزیعی به حساب می‌آید.

حال آنکه یک بانک در قالب صحیح خود یعنی واسطه وجوه، با استفاده از روش‌هائی تعریف شده، نقدینگی موجود در جامعه را جلب و جذب می‌کند و در قالب مدل‌های تعریف شده‌ای نیز به متقاضیان این منابع، تخصیص می‌دهد. به عبارت دیگر یک بانک با استفاده از ابزار پرداخت سود به سپرده‌ها، منابع مالی را تجهیز می‌کند و با برخورداری از حق دریافت سود تسهیلات در عین تأمین منابع مالی مورد نیاز بخش‌های مختلف، سود خود را نیز به عنوان واسطه انتقال وجوه کسب می‌کند. تنها در چنین شرایطی است که بانک‌ها با بهره گیری از ضریب فزاینده پولی به خلق اعتبار و نقدینگی جدید مبادرت می‌ورزند که در صورت استفاده صحیح می‌تواند نقش تعیین کننده‌ای در رشد اقتصادی و تولید ناخالص داخلی ایفا کند.

دور ساختن بانک‌ها از چنین جایگاهی در واقع به معنای محروم ساختن اقتصاد کشور از منابع تأمین مالی شفاف و مولد است که پیامدهای ناگوار فراوانی نیز به دنبال دارد.

درمورد بانک کشاورزی نیز به نظر می‌رسد درصورت تصویب طرح دو فوریتی در مجلس متأسفانه شاهد تکرار همین اشتباه خواهیم بود؛ بانک کشاورزی به عنوان بانک تخصصی حوزه بسیار راهبردی کشاورزی درحال حاضر حدود 17 هزار میلیارد تومان نقدینگی از محل سپرده‌های مردمی تجهیز کرده که بخش عمده‌ای از آن در اختیار فعالان کشاورزی است اما با تغییر در مجمع این بانک، دور از انتظار نخواهد بود که این منبع تأمین منابع مالی به همان سرنوشت دو بانک دولتی توسعه صادرات و صنعت و معدن دچار شود که با جدا شدن از شبکه بانکی کشور و الحاق به وزارتخانه صنعت، معدن و تجارت عملاً از جایگاه یک بانک به سطح صندوق توزیع پول این وزارتخانه تنزل پیدا کرده و کارکردهای خود را نیز تا حدود زیادی از دست داده‌اند.

از این رو به نظر می‌رسد نمایندگان مجلس نه تنها با بررسی بیشتر این طرح بلکه با بازنگری در نوع رویکرد و تعریفی که از بانک در نگاه برخی مسئولان وجود دارد، زمینه تصحیح باورها و عملکردها را در این حوزه فراهم آورند.

*دنیای اقتصاد

روزنامه دنیای اقتصاد در سرمقاله امروز خود با عنوان "تبدیل تهدید به فرصت"به قلم یاسر ملایی آورده است:

وقتی خبر حذف بخشی از سهمیه ارز اختصاصی به مسافران خارج از کشور را شنیدم، دوباره به یاد این گزاره معروف در اقتصاد سیاسی افتادم که «تهدید، دولت‌ها را مجبور به اصلاح سیاست‌های غلط اقتصادی می‌کند و در نهایت، به نفع اقتصاد تمام خواهد شد.»

حداقل با مرور تحولات اقتصادی کشور در چند سال اخیر، شواهد بسیاری در تایید این گزاره می‌یابیم. به عنوان نمونه، شاهد بودیم که بحران تامین انرژی، منجر به اصلاح سیاست یارانه‌ای دولت شد.اقتصاد ایران، سال‌ها به دلیل عرضه‌ بسیار ارزان حامل‌های انرژی، در اثر مصرف غیر‌استاندارد حامل‌های انرژی، شاهد اتلاف منابع و سرمایه‌های ملی بود. کارشناسان اقتصادی به صورت مستمر تلاش می‌کردند تا این موضوع را تبیین کنند که برای توزیع ثروت نفت، راه‌های منصفانه‌تر و عاقلانه‌تری از فروش بسیار ارزان حامل‌های انرژی نیز وجود دارد؛ زیرا این کار، علاوه بر اینکه سهم بیشتری از ثروت نفت را در اختیار ثروتمندان قرار می‌دهد، باعث مصرف نامناسب انرژی نیز می‌شود. اما هیچ یک از این نصیحت‌ها و دردودل‌ها، به اندازه‌ شرایط بحرانی ناشی از واردات لجام‌گسیخته‌ بنزین و نزدیک شدن به سقف ظرفیت بنادر کشور در تخلیه و توزیع آن و بحران تولید و تامین برق و گاز، نتوانست دولت را در مورد انجام اصلاحات قیمتی در حامل‌های انرژی قانع کند.

در مورد ارز مسافرتی نیز همین موضوع صادق است. همه می‌دانیم به دلیل اینکه دولت مالک مستقیم درآمدهای ارزی حاصل از صادرات نفت است،‌ در مورد نحوه‌ توزیع آن نیز دارای اختیار تام بوده و قادر است در شرایطی که بازار در مورد نرخ ارز، تحلیل متفاوتی از بانک مرکزی نشینان دارد، ارز حاصل از فروش نفت را به قیمت «دلخواه»، با اولویت «دلخواه» در اختیار بخش‌های «دلخواه» اقتصادی قرار دهد. در واقع، این شرایط، به دلیل مالکیت انحصاری دولت بر منابع ارزی حاصل از فروش نفت، به عنوان منبع اصلی تامین ارز در اقتصاد ایران به وجود آمده است.در این بین، تخصیص ارز «یارانه‌ای» به مسافران خارجی، از آن تصمیمات «دلبخواه» بانک مرکزی بود که نه تنها از منظر اقتصاددانان، بلکه مردم عادی نیز غیرمنصفانه می‌نمود. همه می‌دانیم بخش اعظم سفرهای خارجی هموطنان ما، مربوط به دهک‌های بالای درآمدی ا‌ست که به قصد تفریح، به اقصی نقاط دنیا، به ویژه کشورهای همسایه سفر می‌کنند. البته، مردم در انتخاب تفریح و مقصد سفر خود آزاد هستند و نمی‌توان در این مورد از کسی بازخواست کرد؛ اما، واقعا چه دلیلی وجود دارد که ارز حاصل از ثروت ملی نفت، به صورت یارانه‌ای در اختیار این بخش از جامعه قرار گیرد؟در ظاهر به نظر می‌رسد که نادرست بودن سیاست تخصیص ارز مسافرتی بسیار روشن است؛ اما اصلاح این سیاست نادرست تنها در شرایطی به وقوع پیوست که با محدودیت فروش نفت و تامین ارز روبه‌رو‌ شدیم. البته، استثنا قائل شدن سفرهای زیارتی در این خصوص، جای تامل دارد. گمان می‌کنم که اگر اقشار متدین جامعه به مفهوم واقعی و یارانه‌ای ارز مسافرتی توجه کنند، احتیاطا از دریافت این سهمیه خودداری خواهند کرد. به هر حال، در مجموع، به نظر می‌رسد که شرایط غیرعادی بار دیگر سیاست‌گذاران را به سمت اصلاح سیاست‌های خود سوق داده و می‌توان این اتفاق را به فال نیک گرفت و در سایر سیاست‌ها الگو کرد.

 

*حمایت

روزنامه حمایت در سرمقاله امروز خود با عنوان "درس مبارک برای عبدالله دوم"آورده است:

اردن از جمله کشورهایی است که نقشی اساسی در روند سازش در منطقه داشته است. اردن هر چند که در دوران حضور مبارک در راس قدرت مصر نتوانسته بود چندان در متن باشد اکنون به ارکان بازی غرب و صهیونیست‌ها در منطقه مبدل شده است چنانکه این کشور کمک‌های بسیاری از آنها دریافت کرده و تلاش دارد تا نقشی اساسی را در منطقه ایفا کند. این روند چنان بوده است که صهیونیست‌ها در هفته‌های اخیر مذاکرات گسترده‌ای با اردن داشته‌اند بگونه‌ای که در جدیدترین اقدام طرفین از احداث خط آهن میان سرزمین‌های اشغالی و اردن خبر داده‌اند. این طرح در حالی اجرا می‌شود که ریشه اصلی آن توافقاتی است که در نشست توکیو میان صهیونیست‌ها، تشکیلات خودگردان و اردن امضا شد. بر اساس این توافقات این راه آهن به اردن و سایر کشورهای عربی گسترش خواهد یافت. پس از آنکه قیام مردمی در مصر به نتیجه رسید صهیونیست‌ها با چالشی بزرگ به نام پایان نفوذ در این کشور همراه شدند. قیام مردم مصر در ابعاد اقتصادی، سیاسی ، نظامی و امنیتی برای صهیونیست‌ها هزینه‌های بسیاری داشته است. در حوزه روند سازش نیز دگرگونی در مصر برای غرب چندان مطلوب نبوده است. در این میان اردن که در گذشته نقش بازیگر فرعی را در اجرای خواسته‌های صهیونیست‌ها و غرب ایفا می‌کرد، در رویای کسب منافع بیشتر و بازیگری فعال در منطقه گرایشات بیشتری به صهیونیست ها یافته است. این کشور در کنار رویکردهای اقتصادی به عاملی برای احیای روند سازش در منطقه مبدل شده چنانکه سفر مقامات غربی به منطقه با دیدار از این کشور نیز همراه شده است. رایزنی‌هایی که محور آن را کمک اردن به صهیونیست‌ها برای خروج از انزوای منطقه‌ای تشکیل می‌دهد. به عبارت دیگر صهیونیست‌ها و غرب برآنند تا نقش مصر دوران مبارک را برای اردن باز تعریف کنند و به نوعی از آن پلی برای رسیدن به اهداف خود بسازند. هر چند که ملک عبدالله پادشاه اردن امید دارد تا با این رویکرد به منافع بسیاری دست یابد اما بسیاری تاکید دارند گرایشات وی به این طرح‌ها در نهایت نه تنها دستاوردی برای آن نخواهد داشت بلکه می‌تواند زمینه ساز سرنوشت مبارک برای وی باشد. از یک سو مردم اردن مخالف ادامه همگرایی با صهیونیست‌ها و غرب هستند و از سوی دیگر منطقه پذیرنده متحدان آمریکا نمی‌باشد. مجموع این تحولات موجب می‌شود تا در کنار تشدید اعتراض‌های درونی به پادشاه اردن در منطقه نیز وی با انزوا مواجه شود که نتیجه نهایی آن می‌تواند تکرار سرنوشت مبارک برای وی باشد. هر چند که غربی‌ها با ادعای جلوگیری از تکرار سرنوشت مبارک برای وی برآنند تا این عبدالله دوم را به پذیرش سلطه طلبی‌های خود وادار سازند.

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها