امر به معروف و نهی از منکر که شاهرگ حیاتی اسلام و جامعه اسلامی به شمار میآیند، به تعبیر روایات، فریضهای بزرگ است که دیگر فرایض با آن قوام مییابند1 و هرگاه که بدانها عمل شود، امّت اسلام روی خوشی و خیر خواهد دید. عمل بدانها عزّت یافتن از جانب حقّ متعال را به دنبال خواهد داشت و ترک آنها، خذلان و خواری2 و نیز بغض و قهر الهی را.3 امر به معروف و نهی از منکر، بر خلاف تصوّر عوام، نه امر کننده و ناهی را به استقبال مرگ میکشانند و نه او را از آنچه که به عنوان روزی، مقدّر او گشته، محروم میسازند.4
در عین حال در دوره آخرالزّمان باعث تغییر در نگرش انسانها نسبت به همه امور و مسائل در جوامع مختلف و از جمله جامعه اسلامی خواهند شد. یکی از این موارد که در جامعه اسلامی به شدّت دچار تغییر و تحوّل میشود، امر به معروف و نهی از منکر است. این تغییر و تحوّل زمینهساز تمام تحوّلات بعدی است.محتوای روایات ناظر بر این موضوع، بیانگر چهار ویژگی یا تغییر و تحوّل در حوزه امر به معروف و نهی از منکر است:
ترک امر به معروف و نهی از منکر در آخرالزّمان
به رغم تمام آنچه درباره اهمّیت امر به معروف و نهی از منکر و جایگاه این دو در اسلام آمده، در دوره آخرالزّمان، علاوه بر ترک امر به معروف توسط جوانان و پیران و نیز خواری امر به معروفکننده، کار تا آنجا پیش میرود که مؤمن قدرت بر انکار و نهی ندارد؛ مگر در دل خویش. و اگر کسی به حق تکلّم نموده یا امر به معروف و نهی از منکر کند، دیگری به سوی او برخیزد و او را نصیحت کند که این امر از تو برداشته شده است.5
در دوره آخرالزّمان این دو فریضه اسلامی به طور چشمگیری کنار گذاشته میشوند. علّت این امر را میتوان ناشی از ترس جانی، مالی، نیافتن شرایط مناسب و غربت اسلام و حق دانست؛ زیرا در این دوره، دین به همان غربت صدر اسلام بازگشته6 و در میان مردمان، تنها نامی از دین و اسلام باقی میماند و اساساً دینداری در میان آنان، امری خوار شمرده میشود.7
ترویج امر به منکر و نهی از معروف در آخرالزّمان
یکی از آسیبهایی که به طور جدّی جامعه اسلامی را دچار بحران میسازد، قلب حقایق و واقعیّتهاست تا جایی که در منظر بسیاری و به تعبیری در جریان عمومی جوامع، جای منکر و معروف عوض شده و به دنبال آن با کثرت ظهور منکرات و ترک معروفها، به جای امر به معروف، به منکر دستور داده شده و در مقابل، افراد از انجام معروف و کارهای پسندیده بازداشته میشوند.8
«در دورانی که خوف و ترس شدید و مصیبتها و فتنهها [بر جامعه] حاکم باشد و گرفتاری و بلا دامنگیر مردم شود و پیش از آن، بیماری طاعون شیوع یابد، درگیری شدید و مهلکی میان عرب اتّفاق افتد، اختلاف شدیدی بین مردم حاکم شود، از همگسیختگی در دین و آیین آنان رخ دهد و وضعیّت مردم تغییر کند تا جایی که هر آرزومندی هر شب و روز ـ از آنچه که از درندهخویی مردم و تجاوز آنان به حقوق یکدیگر میبیند ـ آرزوی مرگ میکند». |
این بازداشت گاه با امر و اجبار است و گاه با تمسخر و استهزاء. در این دوره، اساساً امر به معروف و نهی از منکر، خود از جمله منکراتی دانسته میشود که دیگران را از آن نهی میکنند و به طور کلّی، این امر را از دین خارج میدانند و نزد مردمان و در شهرها، منکرتر از معروف و معروفتر از منکر وجود نخواهد داشت.9 در نتیجه چنین جریانی، دینداری برای مؤمنان و افراد متشرّع به طور جدّی سخت میشود.10
باز تعریف و تغییر در تعریف مصادیق معروفهای متروک و منکرات رایج در آخرالزّمان
از جمله معروفهایی که در آخرالزّمان و در عرصههای مختلف کنار گذاشته میشوند و نیز منکراتی که رواج مییابند، میتوان به موارد ذیل اشاره نمود:
وارونگیها و بحرانها در عرصه حکومتی و سیاسی
هر چند در بسیار و حتّی اکثر موارد میتوان گفت که حکومتها بر زیردستان خود ستم روا میداشتهاند و این، جریان عمومی حکومتها در طول قرون متمادی است؛ لیکن این ظلم و جورها در آخرالزّمان و آستانه ظهور چنان فراگیر میشود که به تمام خانهها جنگ و هراس وارد میشود.11 متأسّفانه این جریان ظلم و ستم در جوامع اسلامی، جلوهای جدّی و غیرقابل تصوّر مییابد.
رسول اکرم(ص) در این باره فرمودند: در آخرالزّمان بلای شدیدی که سختتر از آن شنیده نشده باشد، از سوی فرمانروایان اسلامی بر امّت من وارد خواهد شد؛ به گونهای که فرخنای زمین بر آنان تنگ خواهد گشت و زمین از بیداد و ستم لبریز گردد؛ آنچنان که مؤمن برای رهایی از ستم، پناهگاهی که بدان پناهنده شود، نمییابد. 12
در روایات اسلامی، آخرالزّمان را دورهای توصیف نمودهاند که فرمانروایان، ستمپیشه؛ فرماندهان، خیانتکار؛ قاضیان، فاسق و وزیران، ستمگر میشوند.13 این در حالتی است که اگر بنا باشد هر چیز و هر کسبه جای خویش باشد، تمام این موارد به عکس میشود؛ یعنی باید فرمانروا، عدالت پیشه؛ فرمانده امین و وفادار؛ قاضی، عادل و وزیران خدمتکار باشند و همه تلاش خویش را برای تحقّق عدالت و رفاه و امنیّت در جامعه به کار برند.
حضرت امیر(ع) در توصیف این دوران فرمودند:«زمانی خواهد رسید که افراد فاسد و زناکار به ناز و نعمت میرسند و فرومایگان، مقام و موقعیّتی پیدا میکنند و انسانهای با انصاف ضعیف میشوند.» وقتی از ایشان درباره زمان آمدن آن دوره پرسیدند، فرمودند: «هنگامی که زنان و کنیزان بر امور مردم مسلّط گردند و خردسالان به فرمانروایی برسند.»14 با نگاهی به کشورهایی مانند «پاکستان»، «انگلستان»، «آلمان»، «آمریکا» و ... میتوان به وضوح حکمرانی زنان و سلطه آنان را بر مناسبات اجتماعی جهانی آن کشورها دریافت.
در این دوران، مردمان ریاست را برای متاع دنیا، ظلم کردن به همدیگر و فخرفروشی میطلبند و در همین راستا و برای به دست آوردن آن از هیچ خلاف شرعی کوتاهی نمیورزند. در نتیجه این رقابت ناسالم به طور طبیعی، اهل خیر و صواب از مناصب دور شده و در جوامع اسلامی، کفّار، منافقان، فاجران و فاسقان متصدّی امور مسلمانان میشوند که لیاقت این تصدّی را ندارند و سفاهتشان بر همگان عیان است.15
البتّه به تصریح روایات، تمام اینها ناشی از ترک امر به معروف و نهی از منکر است که اوّلین اثر ترک این دو فریضه سلطه نااهلان و مستجاب نشدن، دعای نیکان است. لازم به یادآوری است که برای تحقّق این پیشگوییها لازم نیست تمام جوامع اسلامی به این آفت مبتلا شوند و اگر برخی موارد معدود، محدود و حتّی کمتر از تعداد انگشتان یک دست، به مانند «ایران» و برخی موارد در «لبنان» و امثال آن در جریان کلّی جوامع اسلامی مشاهده شود، قاعده کلّی را نقض نمیکنند، به خصوص که این استثنائات معدودند و پیش از آن، خود از بارزترین مصادیق این آسیبزدگی آخرالزّمانی بودهاند و به برکت قدوم و نفسهای پاک امام خمینی(ره) است که جریان عمومی آسیبزدگی از این مناطق رخت برچیده است.
وارونگیها و بحرانها در عرصه دینی
وارونگی و دگرگونی دینی مردم آخرالزّمان و به خصوص مسلمانان در یک پیشگویی عجیب نبوی آمده که فرمودند: «دورانی بر امّت من میآید که در آن، از اسلام جز نامی نمانده و از قرآن جز تصویری و نقشی نباشد. مسلمانان به نام، مسلمان خوانده میشوند؛ ولی نسبت به اسلام از هر کس بیگانهترند.»16
در این دوران، چنان انسانها دچار فتنه میشوند که برای حفظ دنیای خویش به دینفروشی روی میآورند.
پیامبر(ص) فرمودند:...« فتنههایی چون پارههای شب تاریک و ظلمانی. [درآن دوره] صبحگاهان، مرد مؤمن است و به هنگام غروب، کافر. گروهی دین خود را به بهای ناچیز و متاع اندک میفروشند. کسی که در آن روز به دین خود چنگ زده و پایبند است، همانند کسی است که گلولهای از آتش را در دست گرفته یا بوتهای از خار را در دست میفشرد.17
در این دوران، سنّتها کنار گذاشته شده و خلوص در اعمال دیده نمیشود. در طاعت خدا به مراتب کمتر از آنچه که در طاعت غیر اوست، خرج میکنند. به طور کلّی از خدا غافل گشته و به دنیا مشغول میشوند و از همین رو، امور دنیا بر آخرت رجحان مییابد. ساکنان آخرالزّمان، نماز را بمیرانند و در حقّ آن و نیز اوقاتش استخفاف کنند.
زکات را نیز ترک کنند و اغنیا برای تفریح و تفرّج حج کنند و متوسطان برای تجارت و فقرا برای ریا و گوشزد مردم. مساجد را زینت کنند؛ در حالی که خالی از ایمان باشد و محلّ پذیرایی و مجلس غذا شود. قرآن چنان متروک و مهجور شود که شنیدن صوت آن برای گوشها سنگین باشد؛ در حالی که برای شنیدن باطل مشتاق باشند. عمده عبادات به ماه رمضان محدود شود و عالم نزد مردم جایگاه خود را از دست بدهد.»18
وارونگیها و انحرافات در عرصه اخلاق اجتماعی و فردی
در مشکلات و بحرانها، اوّلین ملجأیی که برای استمداد در میان افراد، به ذهن هر کس خطور میکند، خویشان و نزدیکان است و بنا بر فطرت و دستورات شرعی و اسلامی و عرفی نیز اوّلین موضع دستگیری و دفع صدقات و زکات، خویشان و اقوامند و تا وقتی فقیر و نیازمندی از میان نزدیکان وجود داشته باشد، نمیتوان سراغ دیگران رفت؛ امّا این نیز در آخرالزّمان دچار تحوّل و دگرگونی میشود:
« در آن روزگار، بزرگتران به زیر دستان و کوچکتران رحم نمیکنند و قوی بر ضعیف ترّحم نمینماید ... قیامت بر پا نمیشود تا آنکه زمانی فرا رسد که مردی (از شدّت فقر) به اقوام و بستگان خود مراجعه کند و آنان را به خویشاوندی سوگند دهد تا بلکه به او کمک کنند؛ ولی چیزی به او نمیدهند. همسایه از همسایه خود کمک میطلبد و او را به حقّ همسایگی سوگند میدهد؛ ولی همسایه کمکش نمیکند».19
در آخرالزّمان، جور و فساد و هرج و مرج و بغی و تعدّی شیوع دارد. مردمان یا گرگند یا خوراک گرگان. قتل و خونریزی به بهانههای مختلف فراوان شود. اختلافات و تفرقهها بسیار باشد و در غیر ذکر خدا با هم بجنگند. عموماً مردم با کسی هستند که غلبه مییابد. نسبت به هم بیمهرند و به مسکین صدقه ندهند و اگر به محتاجی کمک کنند یا برای تمسخر و خنده است یا ترّحم. |
«قطع رحم میشود و به پدر و مادر آشکارا بیاحترامی میشود. مرد با اطاعت ازهمسرخود، از والدینش نافرمانی میکند و در عین جفا به والدین، به رفقا نیکی میکند. همسایهها همدیگر را بیازارند و جز از ترس زبان، همدیگر را اکرام نکنند. در امانتها خیانت میکنند. وفا کم میشود و پیمانها را نقض میکنند. کمترین چیزی که یافت میشود، برادری است که بتوان در راه خدا به او اعتماد نمود. حلیم را مکّار و مکّار را حلیم، حلم را ضعف و ظلم را فخر بشمارند و از نمّام استقبال کنند.»20
وارونگیها و انحرافات در عرصههای امنیّت اجتماعی و فردی
هر چند انسان همیشه به دنبال رفاه و آسایش خویش بوده و هست؛ امّا در دوره آخرالزّمان به دنبال افتراق و جدایی جدّی جوامع اسلامی و نبود اتّحاد میان آنان، به راحتی دشمنان بر آنان سلطه یافته و سرنوشت مسلمانان به دست آنان رقم میخورد: «به زودی امّتها (پیروان دیگر آیینها و مکاتب) بر ضدّ شما وارد عمل خواهند شد؛ آن گونه که گرسنگان به ظروف غذا حملهور میشوند».
شخصی گفت: از آن جهت که در آن زمان در اقلیّت به سر میبریم، این گونه مورد هجوم قرار خواهیم گرفت؟ پیامبر(ص) فرمود: «تعداد شما در آن زمان بسیار خواهدبود؛ ولی چون خس و خاشاک روی سیل خواهید بود. خداوند مهابت و عظمت شما را از دل دشمنانتان خارج ساخته، بر دلهایتان سستی خواهد افکند». کسی پرسید: ای رسول خدا! این وهن و سستی به علّت چیست؟
فرمود: «دنیا دوستی و ناخوش داشتن مرگ».21 به طور طبیعی این ناامنی در ابعاد مختلف اجتماعی قابل مشاهده است: «جهان را هرج و مرج و نابسامانی فرا گیرد و فتنهها [یکی پس از دیگری] آشکار گردد. جادّهها و راهها ناامن شود و برخی بر عدّهای هجوم برند؛ نه بزرگ بر کوچک ترحّم کند و نه کوچک بر بزرگ احترام گذارد.»22 در چنین دوران آکنده از ناامنی اوّلین ثمرهای که به بار میآید، چیزی جز قتل و غارت نخواهد بود.
حضرت فرمودند: «دوستان من، در دوران [پیش از ظهور] او خوار و ذلیل باشند و سرهایشان، همانند سرهای اهالی ترک و دیلم [برای حکّام و ظالمان] هدیه برده میشود. آنان کشته شوند و سوزانده گردند و ترسان، وحشتزده و هراسناک باشند. زمین ازخونشان رنگین شود و ناله و فریاد در میان زنانشان زیاد گردد».23هر چقدر انسان در زندگی احساس آرامش و امنیّت بیشتری داشته باشد، میل و علاقهاش به زندگی بیشتر است و به عکس هر قدر که فشار مشکلات و مصائب بر او بیشتر باشد،
از میل و علاقه او به زندگی کاسته میگردد تا جایی که آرزوی مرگ مینماید:«در دورانی که خوف و ترس شدید و مصیبتها و فتنهها [بر جامعه] حاکم باشد و گرفتاری و بلا دامنگیر مردم شود و پیش از آن، بیماری طاعون شیوع یابد، درگیری شدید و مهلکی میان عرب اتّفاق افتد، اختلاف شدیدی بین مردم حاکم شود، از همگسیختگی در دین و آیین آنان رخ دهد و وضعیّت مردم تغییر کند تا جایی که هر آرزومندی هر شب و روز ـ از آنچه که از درندهخویی مردم و تجاوز آنان به حقوق یکدیگر میبیند ـ آرزوی مرگ میکند».24
مصادیق معروفها و منکرات وارونه شده در آخرالزّمان
همان طور که پیش از این گفته شد، در آخرالزّمان بخشی از منکرها به جای معروفها نشسته و معروفها نیز جای منکرات مینشینند؛ از این دست جابهجاییها و انحطاطات میتوان به این موارد اشاره نمود:
در عرصه دینی
به طور خلاصه میتوان گفت که در این دوران، احکام دین تعطیل شده و مردم با اهواء و آرای خویش دینداری میکنند و چنان بدعتها زیاد میشود که جای خود را با سنّت عوض میکند و بسیاری از حلالها، حرام گشته و محرّمات زیادی حلال شمرده میشوند.
در آخرالزّمان «مردها خود را شبیه زنان کنند و زنان شبیه مردان شوند. آنگاه مردان به مردان اکتفا کنند؛ یعنی لواط کنند و زنان به زنان».«نه تنها شراب و قمار حلال شمرده شود و آشکارا استفاده شود که بدان تفاخر کنند. در این دوران، زنا شایع شده و زنازادگان بسیار میشوند و جمعی از زنان به این امر تفاخر کنند و برای جلب رضایت شوهر خود به او رشوه دهند. مانند همین فاجعه درباره لواط و مساحقه (به تعبیر امروزی، همجنسبازی زنان و مردان) نیز اتّفاق میافتد. همّت مردم، شکم و فرجشان باشد.» |
در عرصه اخلاقی
در این دوره، اگر کسی روزی را بدون گناه سپری کند، افسرده شود. دروغ چه در گفتار و چه در قسم خوردن، شایع شده و صداقت از مردمان رخت بربندد و بر اساس هواهای نفسانی شهادت دهند و غیبت را ملاحت شمرند.25 در این دوران، زنان و جوانان فاسدند. مردان لباسهای زنانه به تن کنند و خود را بسان آنان آرایش کنند. آمار طلاق و بیعفّتی بالا میرود. از فسق و فجور، ارتزاق میکنند. کلام مردمان آخرالزّمان فحشاست و عملشان وحشتانگیز و تنفّرآور. مردم با چهره آدمی و قلب شیطانند. سخنان حکیمانه بر زبان میرانند و اعمالشان درد بیدواست.26
در عرصه اجتماعی
به طور خلاصه میتوان گفت: این زمان، دوره سلطه ظلم و جور بر حقّ و عدالت است. در آخرالزّمان، جور و فساد و هرج و مرج و بغی و تعدّی شیوع دارد. مردمان یا گرگند یا خوراک گرگان. قتل و خونریزی به بهانههای مختلف فراوان شود. اختلافات و تفرقهها بسیار باشد و در غیر ذکر خدا با هم بجنگند. عموماً مردم با کسی هستند که غلبه مییابد. نسبت به هم بیمهرند و به مسکین صدقه ندهند و اگر به محتاجی کمک کنند یا برای تمسخر و خنده است یا ترّحم.27
عمق فاجعهای را که جوامع بدان مبتلا خواهند شد، از لابهلای برخی روایات روشن میشود؛ مانند «قیامت برپا نمیشود تا آنکه زنی را در روز روشن و به طور آشکار [و در پیش روی همگان از چنگ صاحبش] گرفته، در وسط راه به او تعدّی کنند؛ ولی احدی این کار را نکوهش نکند و از آن جلوگیری ننماید. بهترین آن مردم، کسی است که میگوید: ای کاش کمی از وسط راه کنار میرفتی وکارت را انجام میدادی.»28
«آن مردمان چون حیوانات، در وسط راه بر هم میشورند و با هم میستیزند و آنگاه یکی از آنان به مادر، خواهر و دختر او در وسط راه و در حضور همگان تجاوز میکند، سپس آنان را در معرض تعدّی دیگران قرار میدهد و یکی پس از دیگری عمل زشت را انجام میدهند؛ ولی کسی این کردار زشت را نکوهش نمیکند و تغییر نمیدهد. بهترین آنان کسی است که میگوید: اگر از جادّه و از نظر مردم دور میشدید، بهتر بود».29
علاوه بر این، نیاز فطری و غریزی مرد و زن با جنس مخالف تأمین و تکمیل میشود؛در آخرالزّمان «مردها خود را شبیه زنان کنند و زنان شبیه مردان شوند. آنگاه مردان به مردان اکتفا کنند؛ یعنی لواط کنند و زنان به زنان».30«نه تنها شراب و قمار حلال شمرده شود و آشکارا استفاده شود که بدان تفاخر کنند. در این دوران، زنا شایع شده و زنازادگان بسیار میشوند و جمعی از زنان به این امر تفاخر کنند و برای جلب رضایت شوهر خود به او رشوه دهند. مانند همین فاجعه درباره لواط و مساحقه (به تعبیر امروزی، همجنسبازی زنان و مردان) نیز اتّفاق میافتد. همّت مردم، شکم و فرجشان باشد.»31 «کشتارهای عالمگیر و ناگوار و پیدرپی32جمعیّت جهان را به طور جدّی کاهش میدهد.»33
پینوشتها:
1. کلینی، کافی، ج 5، ص 55.
2. همان، ص59.
3. صدوق، معانی الاخبار، ص 344.
4. قمی، تفسیر قمی، ج 2، ص 36.
5. خراسانی، مهدی منتظر(ع)، ص 125.
6. دیلمی، ارشاد القلوب، ج 2، ص 313.
7. مهدی منتظر(ع)، ص 124.
8. مجلسی، محمّدباقر، بحارالانوار، ج 69، ص 173.
9. مهدی منتظر(ع)، ص 125.
10. احمد بن حنبل، مسند، ج 2، ص 390.
11. ابن ابی شیبه، المصنف، ج 15، ص 89؛ متّقی هندی، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج 14، ص 584.
12. حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصّحیحین، ج 4، ص 465؛ مقدّسی، عقدالدّرر فی اخبار المنتظر، ص 43.
13. شجری، امالی شجری (امالی خمیسیّه)، ج 2، ص 228.
14. الکافی، ج 8، ص 69.
15. مهدی منتظر(ع)، ص 139.
16. صدوق، ثواب الاعمال، ص 301.
17. مسند حنبل، ج 2،ص 390.
18. مهدی منتظر(ع)، صص 120 ـ 133.
19. بحارالانوار، ج 52، ص 380؛ ج 36، ص 335.
20. مهدی منتظر(ع)، صص 148 ـ 160.
21. سجستانی، سنن ابی داوود، ج 4،ص 111.
22. بحارالانوار، ج 52، صص 154، 266؛ مقدّسی، ص 152.
23. صدوق، کمال الدّین و تمام النعمه، ج 1، ص 311؛ ابن شهر آشوب، ج 2، ص 297.
24. نعمانی، الغیبه، ص 235؛ طوسی، کتاب الغیبـ[، ص 274.
25. مهدی منتظر(ع)، صص 144 ـ 148.
26. همان، صص 148 ـ 160.
27. همان، صص 148 ـ 152.
28. تفسیر قمی، ج 2، ص 340؛ کمال الدّین و تمام النعمه، ج 2، ص 465.
29. طبرانی، المعجم الکبیر، ج 9، ص 119؛ هیثمی، مجمع الزّوائد و منبع الفوائد، ج 7، ص 217.
30. ابنطاووس، ملاحم، ص 101.
31. مهدی منتظر(ع)، صص 144 ـ 148.
32. بحرانی، مدینه المعاجز، ص133.
33. ملاحم، ص 78.
مریم سادات هدایت، نفیسه سیف الّلهی