کد خبر: ۷۱۰۳۲
زمان انتشار: ۱۲:۲۳     ۱۳ مرداد ۱۳۹۱
رهبرانقلاب‌از کدام«واقع‌پنداری»ساده‌لوحانه درپرونده هسته‌ای پرده‌برداشت؟/
در شرایطی که برخی جریانات داخلی و همراهان رسانه‌ای خارجی آنها به بهانه شرایط خاص بین‌المللی، در ماه‌های اخیر و به بهانه‌های مختلف از جمله سالگرد پذیرش قطعنامه، موضوع رابطه با امریکا و مباحث هسته‌ای، از «واقع‌گرایی» به عنوان راه‌کار اصلی عبور از بحران یاد کرده و با تبلیغات مفصل رویکردهای فعلی را فاقد «واقع‌نگری» لازم برشمرده‌اند، بازخوانی بخشی از وقایع سال‌های نه چندان دور در عرصه سیاست خارجی و موضوع پرونده هسته‌ای، توسط رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار اخیر ایشان با کارگزاران نظام، روشن کرد که منظور از «واقع‌بینی» در ادبیات این جریانات سیاسی ـ رسانه‌ای، «واقعیت‌پنداری» تهدیداتی است که دشمنان به برای امتیازگیری به عنوان واقعیات موجود به نمایش درمی‌آورده‌اند. هرچند بنا بر تاکید رهبر معظم انقلاب «واقعیت‌پنداری» این تهدیدات توسط برخی مسئولین وقت، یکی از بزرگترین عقب‌نشینی‌ها در عرصه سیاست خارجی را رقم زد.

به گزارش رجانیوز، رهبر معظم انقلاب اسلامی در بیان بخشی از واقعیاتی که مدیران ارشد نظام در شرایط کنونی باید به آن اهتمام بورزند، به این سواستفاده دشمن از نرمش در مقابل زیاده‌خواهی‌ها اشاره کرده و بیان چند نمونه نه چندان دور در همین رابطه پرداختند: «یك واقعیت دیگر این است، در هر برهه‌اى كه ما در مقابل جبهه‌ى دشمن انعطاف نشان داديم و با توجيه‌هائى عقب‌نشينى كرديم - مثلاً يك وقت گفتيم بگذاريد بهانه را از دست دشمن بگيريم، يك وقت گفتيم بگذاريد سوءظن دشمن را از خودمان زائل كنيم - دشمن مواضع گستاخانه‌ترى عليه ما گرفته. در آن روزى كه ادبيات مسئولين ما آلوده شد به حرفها و تعبيرات تملق‌آميز نسبت به غرب و فرهنگ غربى، در آن روز اينها ما را «محور شرارت» معرفى كردند! چه كسى؟ آن كسى كه خودش مجسمه‌ى شرارت بود. رئيس جمهور قبلى آمريكا - مجسمه‌ى شرارت - ايران اسلامى را «محور شرارت» معرفى كرد! اين كِى بود؟ آن وقتى كه ما در ادبيات خودمان، در اظهارات خودمان، حرفهاى تملق‌آميز نسبت به غرب و نسبت به آمريكا و اينها را تكرار ميكرديم. اينها اينجورى‌اند.»

ایشان در ادامه نیز به یک نمونه دیگر از سوء استفاده دشمن در مقابل عقب‌نشینی‌های مسئولین پیرامون پرونده هسته‌ای اشاره کرده و فرمودند: «در همين قضيه‌ى هسته‌اى، آن وقتى كه ما با اينها همراهى كرديم و عقب‌نشينى كرديم - البته براى ما تجربه‌اى بود، اما اين واقعيت است - اينها جلو آمدند؛ اينقدر جلو آمدند كه من در همين حسينيه گفتم اگر بنا باشد كه اين روال از سوى آنها ادامه پيدا كند، من خودم وارد قضيه خواهم شد؛ و وارد قضيه شدم؛ ناچار شديم؛ اينها كار ما نيست.
عقب‌نشينى‌ها آنها را گستاخ‌تر كرد، طلبکارتر كرد. يك روزى بود كه مسئولين ما قانع بودند كه اجازه بدهند ما ۲۵ سانتريفيوژ در كشور داشته باشيم؛ آنها گفتند نميشود! اينها قانع شدند كه ۵ تا سانتريفيوژ داشته باشيم؛ باز هم گفتند نميشود! مسئولين ما قانع شدند كه ۳ تا سانتريفيوژ داشته باشيم؛ باز هم گفتند نميشود! امروز گزارش را شنيديد، یازده هزار سانتريفيوژ داريم! اگر ما آن عقب‌نشينى‌ها را، آن انعطافها را ادامه ميداديم، امروز از پيشرفت هسته‌اى كه هيچ خبرى نبود، به اين نشاط علمى هم كه در چند سال اخير در كشور وجود پيدا كرده - اين حركت علمى، اين جوانها، اين ابتكارات، اختراعات، پيشرفتهاى گوناگون در بخشهاى مختلف - قطعاً لطمه ميخورد؛ چون اولاً نسبت به هر يك از آنها ممكن بود يك بهانه‌اى بياورند؛ ثانياً حركت هسته‌اى و صنعت هسته‌اى، نماد پيشرفت يك كشور است. اين هم يك واقعيت ديگر است.»

این در حالی بود که رهبر معظم انقلاب ریشه این عقب‌نشینی و یا بعضا مرعوب شدن در مقابل تهدیدها و بزرگ‌نمایی دشمن را «واقعیت پنداری» برشمرده و این آسیب را یکی از لغزشگاه‌های بزرگ انقلاب معرفی می‌کنند: « دشمنان انقلاب و اسلام سعي مي كنند با واقعيت سازي و واقعيت نمايي، مسئولان و مردم را دچار خطا در محاسبات كنند. اگر اسير اين واقعيت نمايي شويم و در محاسبه توان خود و يا دشمن خطا كنيم راه را اشتباه خواهيم رفت.»

اما اینکه دشمنان چگونه موفق به «واقعیت‌سازی» و «واقعیت‌نمایی» برخی تهدیدات موهوم برای مسئولین وقت شدند، امری است که شاید بتوان سیر آن را در کتاب تازه به انتشار در آمده حسن روحانی، مسئول وقت پرونده هسته‌ای ایران جستجو کرد.

وی در صفحه 66کتاب خود با حسن ظنی عجیب به طرف مقابل می‌نویسد: « همیشه در ذهن برخی از مسوولین گویی نوعی اضطراب وجود دارد که دشمنان قوی پنجه مشغول توطئه و برنامه ریزی علیه نظام اسلامی هستند و همواره برای بقای نظام احساس خطر می کنند. »

این نگاه خاص او به آرمان و نسبت آن با واقعیت در بخش‌های دیگری از این کتاب هم خود را نمایان می‌کند. چنانکه در صفحه 73 کتاب می‌نویسد: «متأسفانه گاهی در کشور توهمات، مبنای تصمیم گیری قرار می گیرد، مثلا این تفکر که غرب به فروپاشی کامل رسیده و نظرات علمی اقتصادی و سیاسی غرب به بن بست رسیده و خود آنها فهمیده اند که دیگر راهی ندارند و راه نجات را ایران می دانند ... البته این گونه ادعاها آرمان نیست، بلکه توهمات ناشی از خودشیفتگی و کم تجربگی است.»

اما شاید اوج بزرگ اندیشی و واقع پنداری تهدید دشمن توسط مسئول وقت پرونده هسته‌ای را بتوان در صفحه 78 کتاب یافت: «این خود قرآن در زمانی که وضع مسلمانان از لحاظ روحیه عالی بوده می گوید 1 به 10 یعنی اگر دشمنان شما ده برابر بودند می توانید بجنگید اما مثلا بیست برابر شما بودند دیگر حق حمله را ندارید.»

روحانی در صفحه 259 کتاب خود نیز به ابراز نگرانی یکی از سران قوا و پاسخ خود اشاره می‌کند. پاسخی که باز هم واقع‌نگری افراطی مبنای بیان آن شده است. وی به نقل از آن مقام مسئول می‌نویسد: «شما (تیم هسته ای ایران) تعهد روشنی از طرف ایران به غرب داده اید اما تعهد اروپا مبهم است، آنها می گویند "ما تلاش می کنیم" ولی شما "همکاری کامل می کنید" موضوع جدید کشف نشود و تعلیق را نشکنید، همه اینها شرط می کنند که هر سه شرط هم عملی شود ولی آنها می گویند ما تلاش می کنیم تا پرونده بسته شود ... توضیح من (نویسنده) این بود که سه کشور اروپایی نمی توانند از طرف 32 کشور دیگر به ما قول قطعی بدهند. آنها می توانند بگویند ما تلاش می کنیم غیر از عبارت ما تلاش می کنیم نمی توانند عبارت دیگری به کار ببرند.»

وی نگرانی بزرگی جریان حاکم بر سیاست خارجی آن برهه از تاریخ معاصر ایران را که مبنای خط قرمز قرار گرفتن ارجاع پرونده به شورای امنیت هم شد در صفحه کتاب اینگونه تبیین می‌کند:« اگر در سال 1382 پرونده به شواری امنیت ارجاع داده می شد مجلس ششم احتمالا آمادگی کامل از ادامه فعالیت هسته ای را نداشت و کشور دچار مشکل می شد، نامه حدود 100 تن از نمایندگان مجلس ششم به مقام معظم رهبری، برای توقف فعالیت هسته ای در سال 1382، موید این نظر است.»

و شاید همین رویکرد و تاثیرپذیری بالای تیم سیاست خارجی دولت اصلاحات بود که سبب شد جک استراو به یکی از اساتید ایرانی مرتبط با وی که با حسن روحانی نیز مرتبط بوده است از مفاهمه دوطرفه با تیم روحانی خبر دهد. روحانی در صفحه 598 کتاب خود در این باره می‌نویسد: «یکی از اساتید دانشگاه می‌گفت در زمستان 84 وقتی با جمعی از جمله جک استراو در یک جلسه غیر رسمی مشغول صرف ناهار بودیم، هنگامی که راجع به تیم هسته ای بحث شد، استراو گفته بود در تیم قبلی، حرف های یکدیگر را می فهمیدیم... ولی در تیم جدید نه ما می فهمیم آنها چه می گویند و نه آنها می فهمند که ما چه می گوییم.»

این در حالی است که خردادماه گذشته نیز، محمود سریع‌القلم، تحصیلکرده علوم سیاسی در امریکا و از مشاورین حسن روحانی در شورای عالی امنیت ملی و مجمع تشخیص، در مصاحبه‌ای با روزنامه شرق به تبیین نظری این رویکرد که از آن با عنوان «واقع‌گرایی در علوم سیاسی»  یاد کرده است پرداخت تا به این ترتیب، زمینه‌های نظری این رویکرد بیش از پیش نمایان شود.

سریع القلم که به جهت شاگردی اساتید مطرح رویکرد واقع‌گرا در امریکا، یکی از مروجین اصلی این رویکرد با قرائت غربی کلمه در محافل دانشگاهی علوم سیاسی به شمار می‌رود، در مصاحبه خود از مصادیقی با عنوان واقعیت نام برد که بیش از آنکه واقعیت باشند، «واقعیت‌پنداری» یک استاد علوم سیاسی به نظر می‌رسید که البته نقش مهمی در ارائه مشاوره به مسئولین وقت پرونده هسته‌ای نیز داشته است.

وی در ابتدای مصاحبه خود مبنای فعالیت علمی‌اش را فاصله گرفتن از ایده‌آل‌ها بیان کرده و می‌گوید: «بخش مهمي از تخصص ما در علم سياست، فهم واقعيت‌هاست و سعي مي‌كنيم از ايده‌آليسم فاصله بگيريم. به همين دليل طبيعي است سخناني كه در اين ارتباط مي‌گويم با آنچه يك مقام مسوول دولتي مطرح مي‌كند متفاوت است.»

سریع القلم در این مصاحبه که به بهانه تحولات بیداری اسلامی در منطقه (که مصاحبه کننده اصرار دارد آنرا بهار عربی بخواند) تنظیم شده است، واقعیت موجود منطقه و قدرت و حوزه نفوذ ایران را که عامل اتحاد سه محور عربی، ترکیه وغرب برای محدود کردن آن شده است، نادیده گرفته و به تمجید از ترکیه و تبیین قدرت رو به رشد! عربستان در منطقه می‌پردازد و این موضوع را واقعیت امروز منطقه عنوان می‌کند.

وی از جهانی شدن که از آن به عنوان «همگرایی» یاد می‌کند سخن گفته و به این بهانه واقعیتی به نام رشد و پیشرفت خیره کننده ایران را نادیده می‌گیرد تا راه قدرتمند شدن را نه اتکا به داشته‌های بومی بلکه اتصال به جریان جهانی شدن بیان کند: « حدود 25 تا 30 سال است كه جهان به طرف همگرايي و تعامل عميق‌تر حركت كرد و درست در همين زمان ما تصميم گرفتيم به طرف بومي‌گرايي حركت كنيم... اين از بعضي جهات سبب شده ما بيشتر فكر و فناوري‌هايي توليد كنيم. اما من اعتقاد دارم در عموم جهات بدون ارتباطات بين‌المللي هيچ فردي، نهادي و كالايي نمي‌تواند اعتبار پيدا كند! »

اما شاید لب مطلب و اساس این تفکر را که مانع از چالش به قدرت‌های جهانی بر سر مطالبه خواسته‌های ملی بشود، بتوان در این بخش از مصاحبه جستجو کرد: « در علم سياست كه به نظر من هنوز براساس رئاليسم و نئورئاليسم شكل گرفته تعامل به معناي ارتباط با مراكز قدرت است.»

به نظر می‌رسد ایده‌ای که برای توجیه برخی رفتارهای غلط و خلاف منافع ملی، این روزها توسط برخی مسئولین سابق و نظریه‌پردازان همراه آن‌ها به بهانه موضوع پذیرش قطعنامه، موضوعات هسته‌ای و تلاش برای ارتباط با کشورهای مرتجع و متخاصم به اسم «واقع‌گرایی و رئالیسم» مطرح می‌شود، چیزی نیست جز بزرگتر از حد معمول دیدن برخی واقعیات و از سویی خوش خیالی و «واقع‌پنداری» برخی توهمات که دشمنان انقلاب اسلامی به دنبال القاء آن هستند. موضوعی که این روزها به بهانه پرونده هسته‌ای و حواشی مترتب بر آن با بسامد پرتکرارتری در حال نواخته شدن است و به نظر می‌رسد در ماه‌های آینده و با نزدیکتر شدن به ایام انتخابات ریاست جمهوری یکی از محورهای اصلی این جریان برای تبرئه خود از اشتباهات استراتژیک گذشته و توجیهی برای اصرار بر وادادگی و سازش در مسائل آینده خواهد بود. امری که رهبر معظم انقلاب به خوبی آنرا کور کرده و از واقعیاتی سخن به میان آوردند که زمانی آرمانی دست نیافتنی بوده و امروز ملت ایران آنها را به یک واقعیت عینی و دست یافتنی تبدیل کرده است.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها