سرویس نقد رسانه 598 به تقل از کافه سینما-اردوان شکوهی: از اولیور استون با عناوینی چون یک فاشیست ، یک سوسیالیست ، یک کمونیست ، یک ضد یهود - و هر مترادف ضد امریکایی دیگری که بتوان در سایت دیکشنری دات کام پیدا کرد ! - یاد می شود. حساسیت ایجاد شده پیرامون او ، صرفا به خاطر فیلمهای بحث برانگیزش نیست؛ این اظهار نظرهای جنجالی و غریب اوست که گاه و بیگاه از دهانش خارج می شود و به حساسیت ها دامن می زند.
استون بدین خاطر معروف است که با شور و اشتیاق فراوان و در قالبی شاعرانه ، درباره هر چیزی – از آدولف هیتلر بگیرید تا هوگو چاوز - اظهار نظر می کند. او اهمیتی هم به آنچه شما درباره اش فکر می کنید ، نمی دهد. اولیور استون در مصاحبه ای در سال 2004 گفت: " من آدم بزرگی نیستم. یک آدم لعنتی هستم ، درست مثل خودت. با کشمکشهای روزمره ای که همگان درگیر آن هستند ".
استون با آخرین فیلمش، "وحشی ها"، دوباره به سراغ واکاوی موضوعی جنجالی رفته و این دفعه درباره مبارزه ایالت متحده با مواد مخدر فیلم ساخته است . فیلمی که محوریت آن، جدال بین دو قاچاقچی مواد مخدر با اتحادیه قاچاق مواد در مکزیک است. آری، پس از ساخت تعداد قابل توجهی آثار ماندگار (" جوخه نظامی " ، " جی.اف.کی " ، " متولد چهارم ژوئیه " و " وال استریت ")، اولیور استون هنوز هم حرفهای زیادی برای گفتن دارد.
در اینجا نگاهی می اندازیم به برخی از نقل قول های به غایت مضحک ، پوچ و بعضی اوقات روشن گر این کارگردان معروف و پر حاشیه :
درباره جرج. دبلیو بوش
" خرابکارانی که از روي حماقت همه چيز را ویران مي كنند بر مسند امور هستند. سیستم امنیتی فاشیست گونه ای در کشورمان وجود دارد. دنیایی که جرج اورول پیش بینی اش را می کرد، به وقوع پیوسته است. آنقدر ظریف که هیچکس متوجه آن نشده است. اگر من جرج بوش بودم ، با شلیک گلوله ای به زندگی خود خاتمه می دادم. هیچ امیدی به او نمی رود. روح او مرده است."
درباره همکاری با تام کروز در " متولد چهارم ژوئیه "
" درست همانطور که " جوخه نظامی " چیزی را از وجود (چارلی) شین بیرون کشید ، برای تام (کروز) هم بسیار سخت و دشوار خواهد بود تا دوباره به همان قالب معصوم پیشین خود بازگردد. شخصیت او در این فیلم - موسوم به کوویچ - تا ابد همراهش خواهد بود. مهم نیست که لارنس اولیویه چه باوری را می خواست درون ما القا کند ، من مطمئن هستم که تام کروز قادر نخواهد بود تا این نقش را مثل لباسی قدیمی در داخل یک گنجه قرار دهد ".
درباره هیتلر
" هیتلر یک قربانی ساده تاریخ است . سپر بلایی ست كه همه گناه ها را به گردن او می اندازند. حال آنکه آدولف هیتلر محصول مجموعه ای از عملکردها است. مساله همان نظام علت و معلول است ".
درباره دیوانه بودن
" من سالهای زیادی دیوانه بودم. این مساله در مورد هر کسی صدق می کنه. اما حالا کاملا عاقل شده ام. دیوانگی های زیادی در زندگی من وجود داشته – و هنوز هم وجود دارد - اما این زائیده کار من است ".
درباره سیطره یهودی ها بر رسانه
" خسارتی که هیتلر به روس ها زد ، بسیار بیشتر از خسارتی بود که گریبانگیر مردم یهودی شد. 25 یا 30 میلون انسان کشته شدند. هیچکس هم آن را نمی داند چرا که رسانه ها تحت سیطره یهودیان هستند. یک لابی قدرتمند ( گروهی که تلاش می کنند تا خط مشی قانونگذاران و مقامات را طبق اهداف خود به پیش ببرند) در ایالات متحده وجود دارد. آنها به شدت فعال هستند. بر هر اظهار نظری هم نظارت دارند. قوی ترین لابی در واشینگتن است. اسراییل سال هاست که سیاست خارجی ایالات متحده را به کل ویران کرده است".
درباره حذف نقل قول هایش در رسانه های یهودی
" اما متاسفانه اظهار نظرهای من در این طوفانی که به راه افتاده بود ، نابود شد. این مساله عمیقا مرا آزار می دهد ، برای اینکه من به هیچ عنوان چنان آدمی نیستم. من ماموری مخفی که اشخاص مظنون را تحریک به ارتکاب اعمال غیرقانونی بکند نیستم ".
درباره نسخه های کارگردان
" من به این موضوع کوتاه کردن فیلمها ( در نمایش عمومی ) و انتشار متعاقب " نسخه کارگردان " بر روی دی وی دی اعتقادی ندارم. آنچه شما بر روی پرده می بینید بایستی نسخه کارگردان باشد. این همان نسخه کارگردان است. اگر می توانید چهار ساعت به تماشای " بیل را بکش " بنشینید که " اسکندر " در مقایسه با آن فیلم کوتاه تری است ".
درباره مادران
" تمام مشکلات انسانها از مادرانشان نشات می گیرند. مادر خیلی مهم است ".
درباره معنویت
" همیشه این احساس را داشته ام : اگر به مجموعه فیلمهایی که ساخته ام دوباره نگاه کنید ، رگه هایی از معنویت را درون آنها خواهید یافت. حتی در "جوخه نظامی" هم مفاهیم عرفانی وجود دارند. همیشه احساس کرده ام که ماتریالیسم محدودیت های خود را دارد. واضح و شفاف بگویم که این احساس با گذشت زمان در من عمیق تر هم شده است. صورت مساله عوض نشده، تنها عمیق تر شده. پول و مادیات بسیار گول زننده هستند و همین پول چه بلاهایی که می تواند بر سر مردم بیاورد ".
درباره ریچارد نیکسون
" او یک انسان بود. زندگی او - گاهی درست و گاهی غلط - در صحنه مبارزه گذشت. نمی توان یک انسان را از وسوسه های نفسانی اش منفک کرد. آزادیخواهان دهه 60 هنوز هم از او متنفر هستند. این تنفر نشان افتخاری برای آنهاست. خشم آزادیخواهان نسبت به او فروکش نخواهد کرد. آنها احساس می کنند که با کوتاه آمدن در قبال مساله نیکسون از حرمت لباس رزم شان کاسته خواهد شد یا هویت آنها از دست خواهد رفت. اینک زمانی است که بایستی فراسوی ایدئولوژی حرکت کرد و به ریچارد نیکسون همانطور که بود و همانطور که عمل کرد ، نگریست. مخصوصا حالا که خود جمهوری خواهان هم اجازه قانونی اش را صادر کرده اند. هنوز هم بسیاری از جمهوریخواهان دنباله روی نیکسون هستند. اگر هیچ چیز درباره او نمی دانستید و به مراسم تشییع جنازه اش در تلویزیون نگاه می کردید ، به این باور می رسیدید که ریچارد نیکسون قهرمانی ملی از جنس وینستون چرچیل بوده است. آنچه در تشییع جنازه رخ داد ، نمونه آشنای کارکرد تلویزیون است. نیکسون می میرد و ناگهان به یک رجل سیاسی برجسته تبدیل می شود ".
درباره روزنامه نیویورک تایمز
" من به نیویورک تایمز احترام می گذارم. آنها بسیار سخت کار می کنند ، آدمهای خوبی هم هستند ، روزنامه شان هم روزنامه خوبی است. اما آنها هم نقاط کور خود را دارند. یکی از این نقاط کور ، ترور جان اف. کندی بوده است. آنها این واقعه را پوشش خبری ندادند. هیچ چیز را در این باب کشف نکردند. هیچگاه هم کشف نخواهند کرد. تنها سناریوی ممکن در ذهنشان این بوده که اوسوالد (قاتل کندی) عملیات ترور را به تنهایی انجام داده است ".
درباره کار کردن در هالیوود
" اگر می خواهید در هالیوود کار کنید ، بایستی از انجمن های رو به گسترشِ استودیویی عبور کنید. هزاران تقاضای گوناگون از شما به عمل خواهد آمد و پیش نمایشهای مختلفی را برای فیلم شما ترتیب خواهند داد تا اثر شما را در حد سلیقه و رضایت تماشاگر تقلیل دهند. سیستم شما را خرد می کند. همه اش در تقلا خواهید بود. تقاضا از سوی آنها و زیر بار نرفتن از سوی شما. مارتین اسکورسیسی و اسپایک لی از جهنمی گذشته اند تا به اینجا رسیده اند ".
درباره اوضاع و احوال ایالات متحده
" در حال حاضر سوء مدیریتی گسترده در کشورمان وجود دارد و سیاست هایی که اتخاذ می کنیم ، حقیقتا معوج هستند. انسان سفیدپوست به دخالت خود در کشورهای خارجی ادامه می دهد. مساله مهمتر اینکه، پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی ، گویی ما نیز کتنرل خود را از دست داده ایم. ما می توانیم نیروی تک سویه در جهان باشیم. پلیس تنها ".
درباره اینکه چرا هیچگاه به سراغ ساخت فیلم ترسناک نمی رود
" ساخت فیلم ترسناک برای من یک فاجعه است. راستش من یک " دیگر آزارِ مادرزاد " نیستم و فکر می کنم برای ساخت فیلمی خوب در ژانر ترسناک بایستی یک دیگر آزارِ مادرزاد بود. شما مجبور هستید که نهایت ترس را در تماشاگر به وجود آورید ، شما مجبورید که واقعا بخواهید تا این کار را انجام دهید. من این توانایی را در خود نمی بینم ".
درباره همکاری با ریچارد دریفوس ( در نقش دیک چنی در فیلم دبلیو )
" احتمالا بدترین تجربه ای که در کار با یک بازیگر در تمام عمرم داشته ام. او را با خود به بیرون بردم و برایش جملاتی را که باید در صحنه کلیدی فیلم می گفت، خواندم. گفتم : " باید این چند کلمه لعنتی را درست بخوانی و اگر نخوانی ، فاتحه صحنه خوانده است ". خب آره ، من یک فاشیست بودم ". ( اشاره به واژه ای که دریفوس در انتقاد از رفتار استون در صحنه فیلمبرداری مطرح کرده بود).
درباره توجه اش به نظر منتقدین
" نظر منتقدین هم برایم مهم است و هم نیست. آنها ( آدم را ) آزار می دهند. من آنقدرها هم پوست کلفت نیستم. مطمئنا به نظرشان توجه می کنم و این توجه می تواند آزار دهنده باشد ، البته اگر اجازه اش را بدهم ".
درباره انگیزه او از ساخت فیلمهایی باموضوعاتی در ارتباط با قدرت
" فی نفسه به مقوله قدرت علاقه مند نیستم. فکر کنم به قدرتی علاقه مند باشم که شکنجه و عذاب را با خود به همراه می آورد. (می خندد). آن قدرتی که باعث عذاب ریچارد نیکسون و اسکندر مقدونی می شود ، برایم جذاب است ".
درباره دچار سوء تفاهم شدن تماشاگران
" فکر می کنم بسیاری از مردم درباره کاری که من انجام می دهم، دچار سوء تفاهم هستند. شاید برای اینکه فیلمهای من آنقدر که باید ، ساده نیستند. این فیلمها استحقاق تماشای مجدد را دارند. فکر می کنم فیلمهای من به آسانی مورد سوء تعبیر قرار می گیرند ".
درباره تطهیر شیطان درونش
" من آشفته از زندگی و هراسان از روزنامه ها هستم. تنها پاسخ عقلانی ، خلق مجدد رویدادها از طریق نمایش است. به قول ارسطو: " مجموعه ای مرتب از رویدادهایی که احساس ترحم و هراس را در شما بیدار می کنند ". فیلم سازی تنها شیوه من برای تطهیر شیطان درون است. با ساخت فیلم هاست که خلق صفات و شخصیت انسانی و ارائه فلسفه زندگی برایم ممکن می شود. بدون فانتزی دیوانه خواهم شد ".
درباره آینده فیلم و سینما
" فکر می کنم در آینده تنها نسل قدیمی تر باشد که به سینما خواهد رفت. انسان هایی مثل خودم. آنهایی که الان بیش از چهل و پنج سال سن دارند. قضیه در مورد نسل جوانتر فرق می کند. بعله ، آنها به تماشای فیلمها در نمایش های افتتاحیه آخر هفته می روند ، اما این واقعیت که دو فیلم از لیام نیسن همزمان بر پرده سینماها باشد و هر دوی این فیلمها آثاری مفرح ، به راحتی قابل تماشا و با قابلیت جذب بالای تماشاگر در گیشه باشند، خیلی چیزها را می گوید ".
درباره اقتصاد
" نمی دانم تاکنون کتابی درباره اقتصاد خوانده اید یا نه. آنها دلیل خوبی دارند که به آن " علم ملال انگیز " می گویند ".
اردوان شکوهی/کافه سینما به نقل از مووی فون ، تنظیم از آلکس سوسکایند ، 7 ژوئن