سرویس بین الملل پایگاه 598 -
علی اکبر عالمیان / اوضاع کنوني سوريه را ميبايست اوضاعي مبهم از لحاظ آينده سياسي ارزيابي کرد که در آن دو محور اساسي درصدد تثبيت خود بهعنوان پيروز ماجرا هستند. محور اول، تروريستها ميباشند که با پشتيباني کاملا آشکار جريان غربي، عربي و ترکي در پي ساقط کردن حکومت بشار اسد هستند و محور دوم دولت دمشق است که بحق، شکست تروريستها را دنبال ميکند؛ زيرا در حال حاضر اين دولت، دولت قانوني سوريه و مستظهر به پشتيباني مردم است.
با توجه به اوضاع کنوني نميتوان تحليلي قطعي درباره آينده حکومت سوريه ارائه کرد اما با توجه به قرائن موجود ميتوان به دور از هرگونه تحليل شتابزده، کفه ترازو را به نفع دولت بشار اسد سنگينتر ارزيابي کرد، آن هم به دو دليل مهم؛ اول آنکه دولت سوريه با عدهاي تروريست - نه تودههاي مردم- درگير است. به ديگر سخن بر خلاف همه کشورهاي منطقه که امواج بيداري اسلامي با انقلاب مردم معنا يافته، در سوريه درگيريها صبغه کاملا سياسي به خود گرفته است که در آن تروريستها با حمايت آشکار برخي دولتها به خرابکاري در سوريه مشغولند، دقيقا به همين دليل است که بحران سوريه را نميتوان بيداري اسلامي ناميد؛ چرا که در آن مردم هيچ نقشي ندارند و اين تروريستهاي اجيرشده هستند که از ساير کشورها به سوريه آمده و با حمايت مالي و تسليحاتي محور عربي، غربي و ترکي به ايجاد تنش و آدمکشي در اين کشور ميپردازند. اگر طرف مقابل دولت سوريه، مردم اين کشور بودند، ميشد سقوط نزديک حکومت بشار اسد را پيشبيني کرد، در حاليکه اينگونه نيست.
دليل دوم را هم ميبايست در کاربرد حق وتوي چين و روسيه در شوراي امنيت به نفع سوريه ارزيابي کرد. محور ضد سوري تلاش بسياري را انجام داد تا همزمان با تسليح تروريستها، به حمله نظامي گسترده به سوريه –مانند سناريويي که در ليبي اجرا کرد- اقدام ورزد تا بشار اسد را نيز به سرنوشت رهبر معدوم ليبي دچار سازد، اما اين تلاش دشمنان سوريه با اعمال حق وتوي چين و روسيه، ناکام ماند. غربيان که با سوء استفاده از حق وتو همواره به حفظ منافع خود و دوستانشان و زير فشار قرار دادن کشورهاي مستقل مبادرت ورزيده و بدان افتخار نيز کردهاند، هيچ گاه تصور نميکردند که ممکن است اين قانون ظالمانه گريبانگير خود آنان شود و دست آنها را براي شکستن کمر مقاومت در منطقه يعني سوريه، ببندد.
در صورت حمله نظامي، احتمال اينکه حکومت سوريه در معرض خطر سقوط قطعي قرار گيرد وجود داشت هر چند اين تنها يک احتمال به شمار ميرود؛ چرا که بشار اسد بر خلاف قذافي هم از ارتش قدرتمندتري برخوردار است و هم اينکه اين ارتش تاکنون به دولت وفادار بوده و از آن حمايت کرده است. اين دو دليل را ميتوان از جمله علل پيروزي احتمالي بشار اسد در روزهاي آينده به شمار آورد. در اين مورد البته بايد به چالشهاي جدي موجود هم اشاره کنيم.
اگر تا پيش از اين، مخالفان اسد محدود به تعداد اندکي از تروريستها آن هم در چند شهر کوچک و بياهميت مرزي سوريه بود، اما اکنون تعداد مخالفان بسيار افزايش يافته و صداي پاي آنان حتي در حوالي مقر حکومتي سوريه يعني دمشق شنيده ميشود. در روزهاي اخير دو شهر بسيار مهم دمشق و حلب به صحنه رويارويي تروريستها و حکومت تبديل شدهاند و اين يعني جدي بودن خطر! آنگونه که در رسانههاي غيررسمي انتشار يافته، تعداد افراد ارتش به اصطلاح آزاد سوريه و به واقع همان تروريستهاي مسلح به مرز 40 هزار نفر رسيده است که به انواع سلاحهاي سنگين و نيمهسنگين ارسال شده از سوي محور ضدسوري مسلح ميباشند. اگر اين تعداد را مبالغهآميز بدانيم، اين واقعيت را نميتوان ناديده گرفت که افراد مسلح و تروريست بسيار زيادند و رو به افزايش نيز هستند. با اين همه اما اقدامات ارتش سوريه در دفع حملات تروريستها و پاکسازي حلب و دمشق از اين گروهها، نسبتا موفق بوده و انتظار ميرود که دولت اسد بتواند ضربات کاريتري را بر پيکره تروريستها وارد سازد. اينها همه دليل بر مبهم بودن آينده سياسي سوريه است هرچند همانگونه که گفته شد، در حال حاضر کفه ترازو به نفع دولت بشار اسد سنگيني ميکند.
در اين ميان بايد نگاهي منطقي به نقش ايران در حل بحران سوريه داشته باشيم و بايدهاي اقدامات تهران در اين زمينه مورد بررسي قرار گيرد. پرواضح است که جمهوري اسلامي ايران، يک کشور موثر در معادلات سياسي، فرهنگي و اقتصادي منطقه و جهان اسلام به شمار ميرود و حل بحرانهاي منطقهاي بدون حضور و نقشآفريني ايران ميسر نميباشد. حل بحران سوريه نيز مشمول اين قاعده ميباشد بهويژه آنکه ايران نزديکترين کشور به سوريه محسوب ميشود و نفوذ فراواني در اين کشور دارد. ايران و سوريه دو کشور دوست به شمار ميآيند که از ابتداي پيروزي انقلاب اسلامي بهعنوان متحد استراتژيک با هم همکاري و همفکري داشتهاند.
از ابتداي بروز بحران در سوريه موضع ايران کاملا شفاف بود و ضمن حمايت از خواست مردم سوريه، از حکومت بشار اسد پشتيباني کرده است. اين موضع شفاف در مواضع صريح رهبر معظم انقلاب در خطبههاي نماز جمعه سال گذشته نمود عيني يافته است. حضرت آيتا... خامنهاي بحران سوريه را معلول نقشههاي شوم آمريکا و صهيونيستها به منظور شکستن محور مقاومت در منطقه ارزيابي کردند و بر حمايت ايران از ملت و دولت سوريه تاکيد فرمودند. گذشت زمان نيز بر درستي تحليل رهبر انقلاب صحه گذاشت و مشخص کرد که معرکه سوريه، محل جدال تروريستهاي دستپرورده آمريکا و رژيم صهيونيستي با دولت مردمي سوريه است و نه مقابله دولت با ملت. با توجه به اين مهم، حمايت ويژه ايران از دولت سوريه را بايستي امري منطقي و ضروري دانست و به نکات زير توجه ويژه داشت:
1. سوريه در مراحل مختلف و بخصوص در دوران جنگ تحميلي در کنار ايران بوده و از جمهوري اسلامي حمايت کرده است. اين مساله از آنجايي بيشتر اهميت مييابد که بدانيم سوريه، کشوري عربزبان است و برخلاف اکثر قريب به اتفاق کشورهاي عربي که حامي عراق بودهاند، از ايران حمايت کرده است. اکنون نيز جمهوري اسلامي نبايد متحد ديرينه و دوست قديمي و وفادار خود را در معرکه حاضر تنها بگذارد.
2. سوريه جزو محور مقاومت در منطقه و پل ارتباطي جمهوري اسلامي با گروههاي جهادي به شمار ميآيد. شکستن اين پل ارتباطي، به مثابه سختتر شدن مبارزه بر ضد رژيم اشغالگر قدس است و اين روند را کند خواهد کرد.
3. اکنون ديگر کاملا دست محور غربي، عربي و ترکي در ايجاد بحران سوريه مشخص شده است. امروزه سران رژيم صهيونيستي آشکارا وارد ميدان شده و پيشنهاد تشکيل ارتش متحدي از سوي ساير کشورها براي به زانو درآوردن حکومت اسد را ارائه ميکنند. قطر، عربستان و ترکيه نيز به صراحت از تروريستها پشتيباني نظامي و مالي ميکنند. محور غربي به سرکردگي آمريکا هم ضمن حمايت مالي و نظامي از تروريستها از لحاظ سياسي نيز از آنان پشتيباني کاملي را به عمل ميآورند.
حال با توجه به نکات فوق، در جايي که ساير کشورها براي حفظ منافع خود به دنبال ساقط کردن حکومت بشار اسد هستند، ايران بايد براي حفظ اين متحد قديمي گامهاي عمليتري بردارد. حضور برخي مقامات بلندپايه سوريه در ايران، نشانگر درخواست کمک از جمهوري اسلامي براي حل بحران اين کشور است. هر چند در پشت پرده اقداماتي از سوي ايران صورت پذيرفته است اما نکته اينجاست که با توجه به حضور علني دشمنان سوريه در عرصه، ايران نيز بايد علنيتر در صحنه حضور يابد. البته ميبايست در عرصه ديپلماسي جانب احتياط را رعايت کرد و در همين راستا موضع وزارت خارجه ايران مبني بر در ارتباط بودن با برخي معارضان و آمادگي براي ميانجيگري، ستودني و قابلتقدير است؛ اما بايد در نظر داشت که در حال حاضر بهترين اقدام ايران در کنار رايزنيهاي سياسي، حمايت جدي و عملي از نظام حاکم بر سوريه است بهويژه آنکه دولت کنوني دمشق در برابر ملت خود لشگرکشي نکرده است.
ايران که در جريان جنگ 33 روزه در کنار حزبا... حضور داشته و موجبات شکست صهيونيستها را فراهم کرده است، قطعا خواهد توانست در کنار سوريه موجب شکست تروريستهاي دستپرورده صهيونيسم جهاني شود. اين مساله از آنجايي اهميت فراوان مييابد که بدانيم اکنون دشمنان قسمخورده جمهوري اسلامي براي سقوط حکومت سوريه لحظهشماري ميکنند. حتي گروهک تروريستي منافقين نيز وارد ميدان شده و به حمايت از همپالکيهاي خود در سوريه پرداخته است.
اخيرا مراسم به اصطلاح افطاري مشترک بين سران سازمان منافقين و برخي سران سلفي و افراطي قبايل سوري برگزار شد و در آن موضعگيريهاي تند و توهينآميزي از سوي اين سلفيهاي مخالف بر ضد جمهوري اسلامي ابراز گرديد. هر چند نه گروهک منافقين و نه اين عده از تروريستهاي سوري در حد و اندازهاي نيستند که بخواهند براي جمهوري اسلامي شاخ و شانه بکشند، اما بايد توجه داشت که همه دشمنان ايران اکنون در صدد به زانو درآوردن حکومت اسد ميباشند تا بدين طريق متحد قديمي جمهوري اسلامي را به شکست کشانده، ايران را در عرصه بينالملل با تنگنا مواجه سازند. به همين دليل است که به نظر ميسد ايران بايد حضور جديتري در حل بحران سوريه داشته باشد.