فارس، اندیشکده "بروکینگز" در مقالهای با بررسی روابط میان ایران و "حزبالله" و بررسی مختصر آثار سقوط حکومت در سوریه، پیشنهاداتی را برای سیاستگذاری آمریکا در مقابل ایران مطرح میکند.
* اولین گامی که آمریکا باید بردارد، خارج کردن "حزبالله" از صحنه است
از آنجا که ایران به روشی استراتژیک و منطقی از تروریسم استفاده میکند، آمریکا میتواند با تعیین سیاستهایی ایران را به حمایت از برخی گروهها مجبور و حتی میزان این حمایت را تعیین کند. اولین گام لازم این است که آمریکا به کمک متحدانش تلاش بیشتری برای مبارزه با تروریسم تحت حمایت ایران، از جمله "حزبالله" کند. "حزبالله" اغلب از دام متحدان آمریکا میگریزد، زیرا این گروه فعالیتهای سیاسی و اجتماعی نیز انجام میدهد؛ از این رو برخی کشورها تلاش میکنند تا میان بعد مشروع و نامشروع این گروه تمایز قائل شوند. اگر متحدین آمریکا به دنیا بفهمانند که هرگونه همکاری با "حزبالله" و یا حمایت از آن نامشروع است، آنگاه این گروه را مجبور به پایان و یا دستکم کاهش استفاده از خشونت خواهند کرد.
* گام دوم: جلوگیری از نفوذ دیپلماتیک ایران در سایر کشورها
به علاوه، باید کمپینهای اطلاعاتی و پلیسی علیه "حزبالله" و ایران را افزایش داد و با تحقیقات، دستگیری افراد و اختلال در کار این دو، امکان انجام حملات موفقیتآمیز را از این گروه و همچنین عناصر ایرانی سلب کرد. آمریکا باید متحدینش را به کاهش حجم همکاریهای دیپلماتیک با ایران تشویق کند.
* مشروعیت "حزبالله" در بین بسیاری از دولتهای منطقه کار را برای آمریکا دشوار کرده است
آمریکا از مدتها پیش شبکهها و روابط مخفی ایران و "حزبالله" را از اولویتهای اطلاعاتی خود قرار داده است. با این حال، به دلیل ابعاد جهانی این همکاریها، پاسخی جهانی نیز به آنها نیاز است. این پاسخ نیازمند همکاری آمریکا با متحدانش در سراسر جهان است؛ نظیر همکاریای که در مورد "القاعده" صورت گرفت. در واقع، این متحدان اغلب همان متحدانی هستند که شرکای آمریکا در مقابل "القاعده" بودند؛ اما باید (با کمکهای مالی و سایر حمایتهای لازم) این کشورها را به مقابله با "حزبالله" و دیگر گروههای تحت حمایت ایران نیز متقاعد کرد. البته "حزبالله" در نظر بسیاری از دولتها مشروع است و یا دستکم مثل "القاعده" مورد نفرت همه کشورها قرار ندارد. بنابراین بدون تلاش جامع و طولانیمدت نمیتوان عملیاتی همهجانبه علیه "حزبالله" پیاده کرد.
* درماندگی آمریکا در مقابل ایران و کماثر بودن تحریمها
مشکل بزرگتر آمریکا در مقابل ایران است، زیرا واشنگتن ابزار کمتری در اختیار دارد تا جمهوری اسلامی را مستقیماً تحت فشار قرار دهد؛ آمریکا تقریباً تمام ابزارش را برای متوقف کردن برنامه هستهای ایران به کار گرفته است. تحریمهای هدفدار و گسترده از مدتها پیش علیه بخشهای زیادی در درون ایران اعمال شدهاند. این تحریمها در دولت اوباما به شدت افزایش یافتهاند و باید به همین منوال ادامه پیدا کنند؛ اما در شرایط سیاسی کنونی کار بیشتری نمیتوان انجام داد.
* واشنگتن باید از هر فرصتی برای فشار بر ایران استفاده کند
هر اقدام تروریستی باید برای فشار بر ایران در بعد هستهای مورد استفاده قرار بگیرد و هر گام جسورانه در زمینه هستهای باید در بعد دیگری پاسخ داده شود. بنابراین اگر تهران اقدامی تروریستی انجام دهد، واشنگتن باید برای توقف برنامه هستهای جمهوری اسلامی تلاش کند؛ زیرا این اقدامات فرصتی را برای تعامل سیاسی فراهم میکنند.
* بیاعتباری تهدیدهای آمریکا در مقابل ایران
آمریکا همچنین باید خطوط قرمزی را در بحث تروریسم مشخص کند. مثلاً مقامات کاخ سفید باید تأکید کنند که حمله به درون مرزهای آمریکا با پاسخی شدید مواجه خواهد شد. آنچه برای موفقیت این سناریو ضروری است اولاً این است که برای عبور هر کشوری از این خطوط قرمز پیشاپیش پاسخی تعیین گردد و دوماً داشتن عزم و توانایی محقق کردن این پاسخ در صورت لزوم. تهران در ده سال گذشته در برنامه هستهای و اقداماتش در عراق و افغانستان بارها خطوط قرمز آمریکا را زیر پا گذاشت و با پیامدهای نسبتاً کمی مواجه شد؛ این موجب شده تا تهدیدهای آینده آمریکا اعتبار زیادی نداشته باشند. اگر واشنگتن خود بنا ندارد پیامدهای عبور از خطوط قرمزش را جدی بگیرد، بهتر است اصلاً تهدیدی هم نکند.
* "القاعده" و ایران با یکدیگر همکاری نمیکنند
اولویت دیگر، تلاش برای قطع رابطه میان ایران و "القاعده" است. بر خلاف "حزبالله"، "القاعده" از لحاظ ایدئولوژیکی به تهران نزدیک نیست و به نظر نمیرسد تا کنون عملیات مشترکی با ایران انجام داده باشد. از طرفی، "القاعده" تمایل بیشتری به حملات گسترده و بیهدف دارد؛ به ویژه اگر سلاحهای شیمیایی، بیولوژیکی و هستهای به دست سازمان "ظواهیری" بیفتند. در همین حال، ایران اهمیت بیشتری برای "القاعده" پیدا کرده است؛ زیرا در سالهای اخیر، دولت این کشور فشار کمتری بر این گروهک وارد کرده است و برنامه بمباران پاکستان توسط هواپیماهای بدون سرنشین، امنیت این کشور را برای "القاعده" کاهش داده است.
* روش پیشنهادی برای عملیات نظامی آمریکا علیه ایران
حملات نظامی محدود اغلب در مقابل گروهکهای تروریستی و یا شبهکشورهایی مثل افغانستان برای "طالبان" بینتیجه هستند. اما همین حملات در مقابل کشورهایی مثل ایران احتمال موفقیت بیشتری دارند؛ کشورهایی که دارای ارتش واقعی و زیرساختهای اقتصادی هستند. به نمایش گذاشتن قدرت نظامی نیز میتواند بازدارندگی آمریکا را در مقابل عبور ایران از خطوط قرمز واشنگتن افزایش دهد؛ نمونه این ابزار، عملیاتهای "کمانگیر چابک (1987)" و "آخوندک (1988)" توسط آمریکا و در طول جنگ عراق بودند که به غرق شدن بخشی از ناوگان دریایی ایران منجر شدند. به دلیل مشکلات اقتصادی ایران، رهبران این کشور حتی تهدید به چنین حملههایی را نیز جدی خواهند گرفت.
* پیامدهای سقوط احتمالی حکومت سوریه برای "حزبالله" و ایران
سقوط حکومت "اسد" در سوریه به نفع آمریکا خواهد بود و موجب کاهش نفوذ ایران میشود؛ اما تغییر چشمگیری در حمایت ایران از تروریسم نخواهد داشت و حتی شاید تکیه این کشور را بر گروههای غیر دولتی افزایش دهد. هرچند در صورت تغییر حکومت در دمشق، "حزبالله" نیز یکی از حامیان مهمش را از دست خواهد داد و ارسال اسلحه از طریق سوریه به لبنان دشوار خواهد شد؛ اما از سوی دیگر اهمیت "حزبالله" برای ایران نیز بیشتر میشود.
ارسال اسلحه به لبنان بدون استفاده از سوریه همچنان نسبتاً آسان خواهد بود و نقش "حزبالله" در دولت لبنان (و کنترل فرودگاه بیروت) موجب میشود توقف گذر اسلحه از این مسیر تقریباً غیر ممکن شود. بنابراین اگر ایران متحد منطقهای خود را از دست بدهد، حساب بیشتری روی گروههای غیر دولتی باز خواهد کرد.
* آنچه از دیدگاه آمریکا خشونت و همکاری ایران با گروههای تروریستی است، همچنان ادامه خواهد داشت
نهایتاً، ایران به دلیل نداشتن گزینههای استراتژیک از یک سو و تمایل به پاسخ به آنچه از دیدگاه ایران دشمنی جهان با این کشور است از سوی دیگر، همچنان به همکاری با گروههای تروریستی و استفاده هدفمند از خشونت ادامه خواهد داد. سیاستگذاری صحیح توسط آمریکا میتواند گستره این خشونتها را کاهش دهد؛ اما ممکن نیست بتواند آنها را تماماً از بین ببرد.