کد خبر: ۷۰۲۲۹
زمان انتشار: ۱۴:۱۷     ۰۹ مرداد ۱۳۹۱
لیگ دوازدهم. بازی پیکان و تراکتورسازی. دقیقه 81. بازیکن پیکان بر روی زمین، مصدومیت یا تمارض؟ بدرود بازی جوانمردانه! گل، فریاد شادی هواداران تراکتور

سايت گل- شاید برای سخن گفتن و آه و ناله کردن درباره اتفاقی که هفته گذشته در فوتبال ایران رخ داد  کمی دیر شده باشد. اما خاموشی و سکوت هم، که گویی تبدیل به میثاقی نانوشته در میانمان شده، دیگر نمی‌تواند زخم‌های ناسور را پنهان کند. زشتی‌ها خود را در معرض دید قرار می‌دهند و تیغ تیزشان را بر ما آشکار می‌سازند.

***

یک- لیگ دهم. بازی استیل‌آذین و پرسپولیس. دقیقه 92. بازیکن استیل‌آذین بر روی زمین، مصدومیت یا تمارض؟ بدرود بازی جوانمردانه! گل، فریاد شادی هواداران پرسپولیس.

بسیاری آن روز در تایید حرکت پرسپولیس سخن گفتند و این تیم را واجد حقی دانستند که بر پایه آن     می‌تواند در موقع اظطرار عرف را رها کند و خود در مقام مجری قانون، در پی عدالت بگردد. سرمربی پرسپولیس در کنفرانس خبری پس از بازی هم سخنانی بر زبان آورد که بسیار عجیب بود: «فكر مي‌كنم اتفاقاتي كه در اين بازي افتاد درس عبرتي شد براي كساني كه الكي خودشان را روي زمين مي‌اندازند و مي‌خواهند به اين شيوه امتياز بگيرند. متاسفانه ما تعريف درستي از بازي جوانمردانه نداريم، بازيكن حريف توپ را به بيرون زد اما دروازه‌بان هيچ مشكلي نداشت. قرار نیست هر كسي توپ را به بيرون مي‌زند، بعدا صاحب توپ شود. اگر سلامتي بازيكني به خطر افتاد بايد بازي جوانمردانه را رعايت كرد.»

علی دایی آغازگر این مجادله بود. او به مانند سیاستمداری تمامیت‌خواه لحظه‌ای حق را از خود دور ندانست و تعمل را بر تعقل ارجح دانست. این نگاه البته منحصر به دایی نبود و هواداران پرسپولیس هم بر حقشان ابرام داشتند. اما در این میان کسی از خود سوال نپرسید كه «اگر بازیکن حریف تمارض نکرده بود و مصدوم شده بود، حال چگونه باید عناصر داستان را علت‌گذاری می‌کردیم؟»

علی دایی

دو- فوتبال ایدئولوژی توده‌هاست. پوپولیسم فوتبال در میان ایدئولوژی‌ها منحصر به فرد است و بر خلاف ایدئولوژی‌های دیگر که هر یک نخبگانی دارند که پرچم‌ها، شعارها و قهرمان را تعیین می‌کند در ایدئولوژی فوتبال، این خود هواداران هستند که بدون هیچ آموزش سازمانی یا انضباط تشکیلاتی بر سر ایدئولوژی خویش به تفاهم می‌رسند و از آن پیروی می‌کنند. فوتبال البته بایدها و نبایدها را نیز مانند هر ایدئولوژی دیگری تبیین می‌کند. به واقع رفتار هواداران فوتبال آمیزه‌ای از غریزه و ایدئولوژی است. فوتبال نه تنها هواداران خویش را با آگاهی کاذب اغنا میکند، بلکه آنان را به تولیدکننده این آگاهی نیز تبدیل می‌کند. به همین علت هواداران حرفه‌ای فوتبال به سرعت قادرند ضعف‌های تیم مورد علاقه خود را بپوشانند و از اسطوره‌ای بودن و خطاناپذیر بودن قهرمانان خود دفاع کنند. ایدئولوگ‌هایی که کار آنها تئوریزه کردن اغراق است.

سه- حمایت طرفداران پرسپولیس پس از بازی چه در روزنامه‌ها و چه در فضای مجازی اتمسفری القایی در جهت تایید رفتار بازیکنان این تیم در جامعه پدید آورد. هواداران به کار اختراع دوباره چرخ مشغول شدند و هر کدام تعریف جدیدی از بازی جوانمردانه بیان کردند و یا حداقل این که برای آن، تبصره‌هایی وضع کردند تا بتوانند به وسیله آن و در موقع لزوم، عرف را مصادره به مطلوب کنند. آن‌ها چشم بر بی‌اخلاقی‌های احتمالی تیم محبوب‌شان بستند و حق را تمام و کمال از آن خود دانستند، اما شاید اگر موشکافانه و فارغ از هر گونه تعصب، ماجرا را دوباره رصد می‌کردند به سوالاتی بی‌پاسخ می‌رسیدند: این که عرف چیست؟ چه زمانی عرف را می‌توان زیر پا گذاشت؟ چه مصداق‌های رفتاری‌ای سبب می‌شود از عرف پیروی نشود؟ و از همه مهم‌تر این که چه کسی تعیین می‌کند مصداقِ عملی باطل‌کننده‌ی عرف، صورت پذیرفته است؟

فوتبال در ایران ورزش عجیبی‌ست؛ تقریباً در مورد هیچ چیزش وحدت رویه وجود ندارد، حتی در مورد بدیهیاتش. Fair Play که تا  آن روز به مانند میثاقی نانوشته مورد احترام همگان بود به یکباره از جانب عده‌ای به زیر سوال رفت و در آن هیاهوی رسانه‌ای برای مشروعیت‌سازی، کمتر کسی نگران اخلاق شد.

چهار- لیگ دوازدهم. بازی پیکان و تراکتورسازی. دقیقه 81. بازیکن پیکان بر روی زمین، مصدومیت یا تمارض؟ بدرود بازی جوانمردانه! گل، فریاد شادی هواداران تراکتور.

تاریخ تکرار شد و پس از دو فصل، این تراکتورسازی بود که در مقام توزیع‌کننده حق قرار می‌گرفت. «تونی اولیویرا» در کنفرانس خبری پس از بازی حرف‌هایی زد که بی‌شباهت به گفته‌های علی دایی نبود: «می‌خواهم بگویم که من در آینده به بازیکنان تیمم اجازه نمی‌دهم وقتی یک بازیکن خودش را به زمین انداخته است توپ را به هیچ وجه به بیرون بزنند تا وقتی که داور سوت بزند و بازی را نگه دارد. البته در مورد اینکه وقتی حریف توپ را به بیرون می‌اندازد به بازیکنانم می‌گویم در این موقعیت‌ها احترام بگذارند و توپ را به تیم مقابل برگردانند. من از هفته آینده این قانون را در باشگاهم می‌گذارم.»

این بار هم هواداران تراکتور، بارِ حلِ بحرانِ مشروعیت را بر دوش گرفتند و فضای مجازی را چون زمینی حاصلخیز برای توجیه رفتار سوگلی‌هایشان کِشت دادند. آن‌ها نیز به مانند هواداران پرسپولیس در مقام ایدئولوگ‌هایی جان بر کف، تیمشان را در مقام قهرمانی خطاناپذیر و اسطوره‌ای نشاندند. اما تلخی ماجرا آن جا بود که برای توجیه رفتار تیم محبوب‌شان دست به دامان پرسپولیس و ماجرای دو سال پیش شدند. آن‌ها پایه‌های حقانیت‌بخشی خود را بر بستری استوار کردند که خود چندان پایدار نبود. اینک آن‌ها مجبور بودند برای حل معضل پیش آمده، در رثای عمل صورت گرفته توسط پرسپولیس و علی دایی سخنوری کنند و این نهایت بی‌اخلاقی بود. هواداران تراکتور گمان می‌کردند که حق از آن کسی است که سخن بگوید و از این نظر شاید با «آرتور شوپنهاور» و رساله مختصرش «هنر همیشه بر حق بودن» هم‌صدا بودند: «مهم این است که آدم‌ها، فارغ از این که در موضع حق باشند یا نباشند، عقب‌نشینی نکنند.» طرفداران تراکتور لحظه‌ای از موضع خود عقب ننشستند و از آن رو می‌توانستند شاگردان خوبی برای شوپنهاور باشند. شاگردانی که سال بالایی‌هایی چون طرفداران پرسپولیس داشتند!

پنج- شاید زود باشد اگر بخواهیم واژه‌سازی کنیم و کلماتی چون «ماکیاولیسم فوتبالی» را برای چنین نا‌بهنجاری‌هایی خرج کنیم، اما با ادامه این مسیر، دیر یا زود روزی فرا می‌رسد که که مرگ اخلاق در فوتبال ایران تکمیل شود. شاید این نگاه بدبینانه باشد اما از این خرابه بوی رستگاری به مشام نمی‌رسد. اخلاق در فوتبال ایران به سان انسان لاعلاجی است که در بستر بیماری افتاده و همه انتظار مرگش را می‌کشند. ای کاش موعد قسط آخر مرگ دیرتر فرا برسد، شاید تا آن زمان بتوان کاری کرد.

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها