*کیهان
روزنامه کیهان در سرمقاله خود با عنوان « راهبرد انتها به ابتدا » به قلم « حسام الدین برومند » آورده است.
خروجی اقدامات و سخنان مقامات آمریکایی و صهیونیستی طی چند روز گذشته بر یک محور مانور داده شده است؛ «ایران» و در ذیل این محور تلاش شده تا گزینه حمله احتمالی به جمهوری اسلامی در قامت یک «واقعیت» پیش کشیده شود.
ابتدا لازم است مروری گذرا داشته باشیم بر آنچه که حول این محور طی روزهای اخیر شکل گرفته است.
اخیراً شائول موفاز رئیس حزب کادیما که سه ماه پیش در یک ائتلاف پر حرف و حدیث به دولت نتانیاهو پیوسته بود از این ائتلاف خروج کرد و اما نکته قابل تامل این است که موفاز سه شنبه گذشته با شرکت در یک کنفرانس مطبوعاتی علت جدا شدنش از این ائتلاف را زمینه چینی نتانیاهو برای حمله به ایران عنوان کرد.
موفاز که درکارنامه دهه گذشته خود سابقه ریاست ستاد کل ارتش و وزارت دفاع را دارد، روز قبل از این مصاحبه نیز اعلام کرده بود که نمی تواند بخشی از یک ماجراجویی عملیاتی باشد که آینده اسرائیل را به خطر می اندازد.
مقارن با این فضا که گزینه جنگ با ایران از سوی رژیم صهیونیستی القاء می شود؛ مثلث نتانیاهو(نخست وزیر)، لیبرمن(وزیر خارجه) و ایهود باراک(وزیر جنگ) ادبیات به اصطلاح جنگ طلبانه و تهدیدکننده را چاشنی سخنان خود می کنند. نتانیاهو بر این مسئله تاکید می کند که تحریم ها برای متوقف شدن ایران هسته ای کارساز نبوده است. لیبرمن در بروکسل می گوید که مذاکرات هسته ای با ایران باید به پایان برسد و اکنون زمان عمل رسیده است. و ایهود باراک هم در مراسم فارغ التحصیلی کالج دفاعی اسرائیل اظهار می دارد؛ هزینه مقابله با یک ایران اتمی بسیار بیش از حمله به تاسیسات هسته ای آن است.
به موازات ویراژهای اینچنینی مقامات صهیونیستی، باراک اوباما جمعه گذشته لایحه ای را برای افزایش همکاری های نظامی و امنیتی با اسرائیل امضا می کند.
گفتنی است؛ براساس این لایحه که پیش تر به تصویب کنگره رسیده بود، 70 میلیون دلار برای کمک نظامی به رژیم صهیونیستی اختصاص داده شده است. گزارش های منتشره در این باره حاکی است این رقم هنگفت صرف تامین هزینه های نصب تسلیحات نظامی مربوط به سامانه دفاع موشکی رژیم صهیونیستی موسوم به «گنبد آهنی» خواهد شد. جالب اینجاست که اوباما به هنگام امضای این تعهد جدید آمریکا در قبال رژیم صهیونیستی به انفجار تروریستی در بورگاس بلغارستان که چند صهیونیست جان باختند اشاره می کند و آن را در ردیف حوادث غمبار و یک چالش برای تمامی دنیا برمی شمارد!
یادآور می شود مقامات رژیم صهیونیستی در ادعایی گزاف و بی پایه این حادثه را به ایران نسبت داده بودند!
اما کار به این جا ختم نشد و در ادامه القاء احتمال حمله به ایران، میت رامنی رقیب اوباما برای انتخابات ریاست جمهوری در مصاحبه با رسانه های اسرائیلی می گوید؛ «حمله نظامی آمریکا به مراکز هسته ای ایران نباید به عنوان یک گزینه نظامی کنار گذاشته شود.»
اکنون پیرامون این جنجال ها و فضاسازی ها علیه ایران از سوی آمریکا و رژیم جعلی صهیونیستی نکاتی قابل اعتناست؛
1- دعوای موفاز و نتانیاهو پیرامون موضوع ایران صرفنظر از جنگ قدرت آنها در مسائل سیاسی یک جنگ زرگری تمام عیار است. در واقع منافاتی ندارد که از یکسو با هم رقیب باشند و از سوی دیگر در یک مورد خاص یک نبرد صوری و با ماهیت و کارکرد رسانه ای به راه بیندازند.
بنابراین همچنانکه سه ماه پیش ائتلاف موفاز و نتانیاهو با مانور بر موضوع ایران شکل گرفت؛ اکنون خروج موفاز از این ائتلاف و سر و صدا کردن درباره اینکه نتانیاهو به دنبال حمله به ایران است در قالب یک عملیات روانی قابل ارزیابی است. به تعبیر دیگر؛ موفاز و نتانیاهو در یک مسئله اجماع نظر دارند و آن مشکلات روزافزون و وضعیت وخامت بار رژیم صهیونیستی است که اخیراً پایگاه خبری المحیط به نقل از گزارش دستگاه اطلاعاتی آمریکا این مسئله را به بیرون درز داد که؛ «تا سال 2025 اسرائیل فرو می پاشد و در سال های آینده شاهد افزایش موج مهاجرت معکوس یهودیان از اسرائیل به کشورهای اصلی شان خواهیم بود.»
تردیدی نیست که با این اوصاف، رژیم صهیونیستی در موقعیتی نیست که جنگی آنهم با ایران اسلامی را تدارک ببیند و رسانه های صهیونیستی نیز به این مسئله اذعان دارند.
مشکل دیگر، مخالفان سرسخت جنگ با ایران در رژیم صهیونیستی است که بیرون از دایره جنگ زرگری موفاز و نتانیاهو هستند که به نوشته یدیعوت آحارونوت از جمله این افراد، موشه یعلون (معاون نخست وزیر)، بنی بگین (وزیر مشاور)، دان مریدور (وزیر سرویس اطلاعات)، ایلی شای (رئیس حزب شاس و وزیر کشور)، بنی گانتس (رئیس ستاد ارتش)، تامیر پاردو (رئیس موساد) و... هستند. این عده علی رغم کینه عمیق نسبت به ایران، بر این عقیده اند که حمله به ایران می تواند اسرائیل را با یک فاجعه روبرو کند.
از سوی دیگر؛ اقدامات و سخنان اوباما و رامنی در این باره که گزینه نظامی علیه ایران روی میز است در شرایطی است که افکار عمومی نیز پی برده حنای تهدیدات آنها رنگی ندارد.
تحلیل گاردین در این زمینه خواندنی است؛ «جهت گیری های اخیر رامنی درباره ایران تلاش برای اطمینان یافتن از آراء یهودیان است». طرفه آنکه شینهوا نیز درباره امضای لایحه 70 میلیون دلاری از سوی اوباما برای کمک به رژیم صهیونیستی، آن را در جهت تلاش انتخاباتی و جلب رضایت رأی دهندگان یهودی دانسته است.
بنابراین هم ژست اوباما و رامنی و هم بلوف های نتانیاهو، لیبرمن و ایهود باراک درباره گزینه احتمالی حمله به ایران چیزی جز مصرف داخلی و در عین حال منحرف کردن افکار عمومی از پاره ای مشکلات وخیم و حاد که گلوی کابوها و صهیونیست ها را می فشارد نیست.
آنچه عیان است کمک 70 میلیون دلاری و پیشتر از آن وعده کمک 3 میلیارد دلاری آمریکا به اسرائیل با کسری بودجه واشنگتن آنهم با عدد نجومی 16 هزار میلیارد دلار همخوانی ندارد.
اسرائیلی ها نیز با گستره اعتراضات شدید در سرزمین های اشغالی روبرو هستند و موج خودسوزی های صهیونیست ها فشار بی سابقه ای را به دولت نتانیاهو وارد ساخته است.
2- اینکه آمریکایی ها و صهیونیست ها روی موضوع ایران مانور می دهند و القا می کنند که باید از گزینه نظامی استفاده شود اعتراف به یک واقعیت است و آن بی خاصیتی و ناکارآمدی گزینه هایی است که در قالب «استراتژی هوشمند» پیش کشیده بودند. اگر تحریم ها خاصیت به اصطلاح «فلج کنندگی» و «گزندگی» در برابر ایران داشت؛ این همه سروصدا و شلتاق کاری و هیاهوها درباره جمهوری اسلامی چیست؟ دقیقا در این نقطه است که «استیصال استراتژیک» آمریکا و رژیم صهیونیستی در چگونگی مواجهه با ایران آشکار می شود و ژست و بلوف تهدید ایران با برملا شدن ضعف گزینه های پیش روی آنها در برابر ایران رنگ می بازد.
3- اما نکته مهمی که باید به نکات بالا علاوه کرد موقعیت مقتدرانه ایران اسلامی است که به تعبیر رهبر انقلاب در شرایط بدر و خیبر قرار دارد و نه شعب ابی طالب.
این موقعیت باعث شده تا دشمنان نشان دار جمهوری اسلامی به هراس بیفتند و از همین روی با سروصدا و هیاهو در پی عملیات روانی باشند تا ولو بصورت محدود شرایط را به نفع خودشان مصادره کنند و «بلوف»ها و «آرزو»ها را «واقعیت» جلوه دهند. اقتدار روزافزون و الهام بخشی ایران در بستر بیداری اسلامی و از سوی دیگر شرایط رو به اضمحلال رژیم صهیونیستی را نمی توان نادیده گرفت و برای همین است که ایندیپندنت صریحا خاطرنشان می کند تهدید اسرائیلی ها علیه ایران، «بلوف قرن» است.
4- تجربه تمامی سال های گذشته و بخصوص دو، سه سال اخیر آشکارا نشان می دهد صهیونیست ها و آمریکایی ها در یک اقدام مشترک علیه ایران از راهبرد خاصی استفاده می کنند. با این توضیح که حجمی از تهدیدها را کلید زده و بر طبل جنگ می کوبند و بعد وقتی این فضا به اوج رسید؛ فتیله را پایین می کشند و از اول شروع می کنند به فضاسازی ها و جنجال سازی ها و نقطه پایانی هرچه باشد گزینه نظامی و جنگ نیست و تنها یک دور و سیکل معیوب از دسیسه ها و سناریوها با اهداف عملیات روانی و به امید تاثیرگذاری بر روی محاسبات ایران انجام می دهند که هیچ گاه نتیجه نگرفته اند. اگر غیر از این بود چرا فقط برای جنگ ضرب الاجل تعیین می کنند و بعد مشمول مرور زمان می شود. اینها بخشی از واضحات است که نشان می دهد در پیچ تاریخی و سرنوشت ساز، حریف فهمیده که یک باخت بزرگ در پیش روی او قرار دارد و طبیعی است که هرچند وقت یک بار سروصدا و هارت و پورت کند.
* رسالت
روزنامه رسالت در سرمقاله خود با عنوان « حرکت جهادی! » به قلم « محمد کاظم انبارلویی » آورده است.
یک جا ما راه را اشتباه آمدهایم! باید دید کجا بوده است؟ برگردیم جبران کنیم. ماه مبارک رمضان، ماه تمرین بندگی است. ماه تمرین گرسنگی و تشنگی است تا به یاد گرسنگان و تشنگان بیفتیم ماه محاسبه نفس و مبارزه با زیادهخواهیها و خواهشهای نفسانی است.
به طور طبیعی در این ماه باید مصرف کاهش یابد اما متاسفانه سطح مصرف در ماه مبارک رمضان بالا میرود. بیشتر میخوریم و بیشتر مصرف میکنیم. مقام معظم رهبری در دیدار کارگزاران فرمودند: "تعادل در مصرف یک حرکت جهادی است مردم و دستگاههای دولتی و غیر دولتی آن را جدی بگیرند."
واقعا تعادل در مصرف را چقدر جدی گرفتهایم؟ آیا دولت و مجلس جایگاه تعادل در مصرف را در بودجه سال 91 دیدهاند؟ اگر ندیدهاند آیا میتوانند با طرحی یا لایحهای آن را ببینند. اگر این امکان وجود ندارد از هم اکنون می توانند در لایحه بودجه سال آینده آن را لحاظ کنند.
ما هیچ راهی نداریم جز آنکه واقعیات امروز خود را درک کنیم. ما در حوزه اقتصاد درگیر یک جنگ تمام عیار اقتصادی با غرب هستیم. آنها مرتب در راه پیشرفت اقتصادی ما سنگاندازی میکنند. تحریمهای یک جانبه فقط بخشی از این سنگاندازی است.
اگر به هشدارهای چشم بیدار جامعه اسلامی توجه میکردیم. سال "اصلاح الگوی مصرف" یک گام بلند در زمینه تعادل در مصرف به عنوان یک حرکت جهادی بر میداشتیم.
اگر در سال "همت مضاعف و کار مضاعف" دقیق عمل میکردیم. از بسیاری از تحریمهایی که اکنون گاهی پیکره اقتصاد کشور را میآزارد، رها میشدیم.
اگر سال "جهاد اقتصادی" را جدی میگرفتیم پایههای یک اقتصاد مقاومتی را در بودجه کل کشور طراحی میکردیم. اگر امسال که سال "تولید ملی ، حمایت از کار و سرمایه ایرانی" است هم به غفلت بگذرانیم عملا از آن منظومه اقتصادی که مقام معظم رهبری طراحی کردند فاصله میگیریم.
هنوز هم دیر نشده است میتوان از راهی که غلط آمدهایم برگردیم و همه را از نو شروع کنیم.
ما میتوانیم الگوی مصرف در جامعه را اصلاح کنیم. میتوانیم همت مضاعف و کار مضاعف را در دستور کار قرار دهیم. میتوانیم با شرارتهای دشمن در حوزه اقتصاد با رصد کردن درست آنها مقابله کنیم. حمایت از تولید ملی و کار و سرمایه ایرانی را به عنوان پشتیبانی از سربازان صف مقدم جبهه نبرد اقتصادی با استکبار جهانی را وجهه همت خود کنیم.
هر کس که وارد کشور میشود زندگی عادی مردم، داد و ستد آنها در بازار، سفرههای رنگین و ... را میبیند باور نمیکند؛ ما کشوری هستیم که مورد تهدید 5 قدرت اتمی جهان میباشیم. باور نمیکند؛ اشرار جهان دور تا دور کشور خیمه نظامی زدهاند و هر روز ملت را تهدید نظامی میکنند. باور نمیکند مسئولان کشور همه روزه مشغول خنثی کردن توطئههای رنگارنگ دشمنان اسلام و قرآن علیه ملت ایران هستند. این حالت از یک سو بسیار خوب است و نشان میدهد که توطئههای دشمن از جمله تهدیدها و تحریمها هیچ اثری در زندگی مردم ندارد و آنها آب در هاون میکوبند. از سوی دیگر هم بسیار بد است چون ما باید در حالت آماده باش کامل باشیم و نسبت به این وضعیت خوب قانع نباشیم ما باید به فکر نسلهای آینده و تنظیم زیر ساختهای یک اقتصاد مقاومتی باشیم تا بتوانیم در مراحل سختتر همچنان به مقاومت استمرار ببخشیم.
باید دشمن در ملت یک حرکت جهادی را در همه زمینهها حس کند تا نسبت به ادامه شرارتها و توطئهها تجدید نظر کند.
این وضعیت آنها را به طمع میاندازد که به دشمنی و خیره سری خود ادامه دهند.
وقتی توطئه دشمن روی اقتصاد کشور متمرکز است ما نمیتوانیم در جاهایی تمرکز کنیم که آنها ما را به آن سمت و سو کوچ میدهند.
یک جایی در مجلس و دولت باید در مورد الزامات اقتصاد مقاومتی کار کنند و آن را به صورت قانون درآورند. یک جایی در دولت و مجلس روی مردمی کردن اقتصاد متمرکز شوند تا عملا توطئههای آنها مقابله با مردم باشد نه یک اقتصاد پیر و فرتوت دولتی! آنجا مردم پاسخ خوبی برای آنها خواهند داشت. باید به توانمندسازی بخش خصوصی از طریق اجرای سیاستهای کلی اصل 44 مطابق مّر قانون همت کرد. قوانین اقتصادی باید حکیمانه باشد و از تغییر ناگهانی آنها پرهیز کرد تا آثار و نتایج آن در عمل به خوبی حس شود.با ایجاد یک قرارگاه مرکزی میتوان این جهاد مقدس در حوزه اقتصاد را هدایت کرد و تمام نهادهای اقتصادی کشور را در مسیر قانونی خود به سوی هدف مدیریت نمود.
* جمهوری اسلامی
روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله خود با عنوان « پایان جنگ زرگری آنکارا - تل آویو » آورده است.
دفتر نخستوزیر رژیم صهیونیستی در بیانیهای به نقل از نتانیاهو اعلام کرد: اسرائیل خواستار بهبود روابط با متحد سابق خود، ترکیه است. در این بیانیه نخستوزیر رژیم صهیونیستی تاکید کرد ترکیه و اسرائیل، هر دو مهم، قوی و از متحدین قدیمی هستند و باید با توجه به شرایط ویژه کنونی منطقه، راههای ترمیم روابط خود را پیدا کنند.
این بیانیه در رسانههای ترکیه بازتاب گستردهای یافت. این رسانهها اعلام کردند این بار بدون آنکه ترکها بر شروط سابق خود مبنی بر لزوم عذرخواهی تاکید کنند، اقدام نخستوزیر اسرائیل را به عنوان گامی مثبت در جهت برقراری مجدد روابط مستحکم آنکارا - تل آویو تلقی کردند. استقبال ترکها از پیشنهاد نخستوزیر رژیم صهیونیستی موجب شد صاحب نظران سیاسی در منطقه بر این نکته تأکید نمایند که اصولاً مشکلی در روابط آنکارا - تل آویو وجود نداشته و آنچه طی دو سال اخیر در این زمینه وانمود میشد فقط ظاهرسازی بود. در این شرایط، پاسخ به این سؤال که روابط ترکیه و رژیم صهیونیستی در سالهای اخیر و با روی کار آمدن اسلامگرایان در سرزمینهای عثمانی چه اهدافی را دنبال کرده و انگیزه ایجاد تنش و غوغاسالاری در روابط دو رژیم چه بوده، میتواند راهگشای درک بسیاری از نقشآفرینیهای اخیر مقامات ترک در صحنه بینالمللی باشد و فهم دقیقی از تحولات منطقه ارائه کند.
صاحب نظرانی که روابط ترکیه و رژیم صهیونیستی را پس از به قدرت رسیدن حزب "عدالت و توسعه" دنبال میکنند، معتقدند علیرغم جنگ زرگری سیاستمداران نومحافظه کار ترکیه با رژیم صهیونیستی که صرفاً با هدف ایجاد وجههای مثبت از ترکیه جدید در میان کشورهای اسلامی دنبال میشود، روابط دو رژیم در بالاترین سطوح استراتژیک جریان داشته و هیچگاه تابع مجادلات لفظی و سیاسی نبوده است. طبعاً در چنین شرایطی، کسانی که به تبلیغات عوام فریبانه سیاسی دلخوش کرده و ماهیت ضد صهیونیستی را در مواضع آنکارا جستجو میکنند، دچار خطای فاحشی شده و به بیراهه رفته اند، چرا که همین دیروز، یک مقام رژیم صهیونیستی در گفتگو با یک روزنامه چاپ ترکیه فاش کرد "طی دو سال گذشته که به ظاهر روابط دیپلماتیک دو کشور قطع بوده، رایزنیها و تماسهای مقامات سیاسی دو کشور هرگز قطع نشده و کانالهای ارتباطی باز بوده زیرا آنکارا - تل آویو منافع مشترکی دارند و از همه مهمتر، از حمایتهای آمریکا در منطقه برخوردار میباشند."
این واقعیت به روشنی نشان میدهد سخن گفتن از قطع روابط سیاسی ترکیه و رژیم صهیونیستی، حرکتی با چراغ خاموش با هدف کسب اعتبار برای حزب عدالت و توسعه در افکار عمومی ترکیه و منطقه بوده و عاری از واقعیت بوده است.
روابط میان ترکیه و اسرائیل بعد از روی کار آمدن دولت اسلامگرای اردوغان نمیتوانست با ظاهر گذشته ادامه یابد و لذا براساس اقتضائات داخلی و شرایط منطقهای که نقشی برای دولت جدیدترکیه ترسیم کرده بود، مجموعهای از ملاحظات شبیه جنگ سرد و یا به عبارت دقیقتر جنگ زرگری را میان دو کشور حاکم کرد درحالی که این لکه ننگ همچنان بر پیشانی جمهوری ترکیه بود که به عنوان نخستین کشور مسلمان در سال 1328، رژیم صهیونیستی را به رسمیت شناخت و روابط دو طرف در طول بیش از 5 دهه حاکمیت لائیکها، از گستردهترین روابط بود.
موج تغییرات پس از انقلاب اسلامی ایران و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ایجاب کرد که ترکیه برای تطبیق خود با شرایط جدید منطقه و خارج کردن پرچم فلسطین از دست ایران، مأموریتهای ویژهای را بپذیرد و تغییراتی تاکتیکی در سیاستهای منطقهای و بینالمللی خود ایجاد کند. از این رو در بهمن سال 87 هنگامی که اردوغان در اجلاس داووس با شیمون پرز به مجادله لفظی پرداخت، از او به عنوان "فاتح داووس" یاد شد و دو سال بعد و در خرداد سال 89 وقتی ترکیه پرچم حمایت از فلسطین را دردست گرفت و کاروان آزادی غزه را به آبهای بینالمللی گسیل داشت، لقب "قهرمان جهان اسلام" را به اردوغان دادند. در آن زمان ترکیه با اعلام قطع روابط دیپلماتیک با اسرائیل بار دیگر نشان داد که قصد دارد پرچم رهبری مبارزه با اسرائیل را به منظور منحرف کردن این مبارزه در اختیار بگیرد. در آن هنگام اردوغان، عادی سازی روابط با اسرائیل را به اجرای چهار شرط: عذرخواهی از ترکیه، پرداخت غرامت، تشکیل کمیته حقیقت یاب بینالمللی و پایان دادن به محاصره غزه مشروط کرد ولی به مرور زمان این شروط چهارگانه به یک شرط و اکنون نیز مشخص شده که به صفر رسیده و با اینکه صهیونیستها بارها اعلام کردند حاضر به عذرخواهی نیستند، روابط آنها با ترکیه به حالت عادی برگشته است.
هر چند طی دو سال گذشته سیاستمداران ترکیه در جهت به دست آوردن نقش بازیگر اول در میان کشورهای اسلامی تلاشهائی را برای کسب وجهه ضد اسرائیلی به کار بستند و ادعا کردند که برخلاف اسلاف لائیک خود حاضر به باجدهی به اسرائیل نیستند، ولی عملکرد آنها نشان میدهد که سیاستهای اردوغان و همفکرانش تفاوت چندانی با رژیم صهیونیستی نداشته و شاید تنها تفاوت آنها با لائیکها در اینست که ژنرالها از این رابطه به عنوان افتخار خود نام میبردند ولی سیاستمداران کنونی ترکیه با نقش آفرینی دوگانه، چهرهای متفاوت و در عین حال حامی پوشش رژیم صهیونیستی به خود ارائه میدهند. به همین جهت است که عدهای معتقدند ترکیهای که در آن یک حزب به اصطلاح اسلامگرا حاکم است، مأموریت دارد در یک دوره زمانی با استفاده از همین عنوان ظاهر فریب، با حرکتهای تاکتیکی، رژیم صهیونیستی را در منطقه و نزد مردم ترکیه، مشروع جلوه دهد. البته ملتهای مسلمان فراموش نکردهاند که دولت ترکیه، صهیونیستیترین اقدامات را در سالهای اخیر انجام داده است، چرا که اگر اسرائیل را حزب لائیک جمهوری خواه خلق به رسمیت شناخت، در دوران حزب به اصطلاح اسلامگرای عدالت و توسعه بود که پرز در اولین مجلس یک کشور مسلمان سخنرانی کرد.
تلاش آنکارا برای به سازش کشاندن حماس و میانجی گری میان اسرائیل و حکومت خودگردان فلسطین یکی از اقدامات دولت اردوغان برای محدود ساختن قدرت مانور کشورهای عضو جبهه مقاومت ضد صهیونیستی بود. موافقت با ادامه استقرار پایگاههای ناتو در ترکیه و افزون بر آن، ایجاد سیستم دفاع موشکی آمریکا علیه ایران، از اقداماتی است که منحصراً در کارنامه دولت اردوغان میگنجد.
ایکاش اقدامات غربگرایانه و صهیونیستی دولت اردوغان به همین موارد منحصر میشد ولی تلاش برای ضربه زدن به دولتها و کشورهای همسایه از قبیل دولت نوری مالکی در عراق و جنگ با دولت سوریه از طریق کمک به تروریستهای مسلح القاعده از جمله خدماتی است که دولت ترکیه به آمریکا و رژیم صهیونیستی کرده است.
شاید بتوان هماهنگی با غرب در تحولات سوریه را، دقیقاً نقطه پایان و بطلان ادعاهای ترکیه در سیاست مقابله با رژیم صهیونیستی نامید. امروز مرز ترکیه با سوریه به پایگاه تروریستها و جولانگاه شورشیان مسلح و مأموران "موساد" و "سیا" برای سرنگونی دولتی تبدیل شده که به اذعان دوست و دشمن، از پایگاههای مهم مقاومت و مقابله با رژیم صهیونیستی محسوب میشود. مدعیان اسلام گرایی در ترکیه اکنون ماهیت خود را در همسویی با سیاستهای رژیم صهیونیستی در منطقه به نحو آشکاری بروز داده و به این ترتیب خط بطلانی بر جنگ زرگری میان آنکارا و تل آویو کشیدهاند.
آنچه از مواضع بیپرده و آتش افروزانه آقای اردوغان علیه دولت سوریه بر میآید، بحران آفرینی در یک کشور خط مقدم جبهه ضد صهیونیستی و جاده صاف کنی برای آمریکا و ایجاد حاشیه امن برای رژیم صهیونیستی است و گزارش شورای روابط خارجی آمریکا درباره سطح روابط ترکیه و اسرائیل به عنوان دو متحد آمریکا در منطقه نشان میدهد دولت اردوغان دقیقاً ادامه دهنده راه لائیکها در ترکیه است، همانها که از اولین روز تأسیس رژیم غاصب صهیونیستی آن را به رسمیت شناختند و ترکیه اولین کشور مسلمان بود که این ننگ را پذیرفت. براساس این گزارش رسمی، دولت ترکیه پس از ماجرای کشتی مرمره و اعلام قطع مناسبات دیپلماتیک با رژیم صهیونیستی نه تنها از سطح روابط اقتصادی و نظامی خود با تل آویو نکاسته بلکه به شکل جنون آمیزی بر آن افزوده است. براساس آمار، سطح مبادلات اقتصادی ترکیه و رژیم صهیونیستی در دو سال گذشته، که دو طرف به ظاهر از هیچگونه روابط دیپلماتیک برخوردار نبوده اند، به طرز بیسابقهای افزایش یافته به طوری که معاملات تجاری دو رژیم در سال 90 به رقمی معادل 2/17 میلیارد دلار رسیده که این حجم در مقایسه با سال 89 که بالغ بر 1/8 میلیارد دلار بوده، افزایشی دو برابری را نشان میدهد.
همچنین دقیقاً از سال 89 به بعد حجم خریدهای تسلیحاتی و سطح همکاریهای نظامی و امنیتی دو طرف سیر صعودی داشته و فقط مانورهای مشترک نظامی از آن حذف شده است. افزون بر اینها، براساس پیمان استراتژیکی که در سال 75 میان دو رژیم به امضا رسیده، سالهاست که طرفین بدون وقفه از اطلاعات امنیتی و جاسوسی یکدیگر استفاده کرده و برخی افسران ارتش ترکیه در اسرائیل آموزش ویژه میبینند.
در مجموع، آنچه از عملکرد ده ساله سیاستمداران حزب عدالت و توسعه بر میآید اینست که سیاستهای دوران جدید ترکیه، ادامه همان سیاست وابسته کردن ترکیه به آمریکا و همسویی با نیات پلید رژیم صهیونیستی است که توسط رژیم لائیک پیگیری میشد، با این تفاوت که این بار همراهان آقای اردوغان این هدف را با پوششی از جنگ زرگری و ادعای اسلام گرایی و مدیریت فعال در صحنه بینالمللی محقق میسازند، سیاستی که امروز فقط بار آن بر دوش بازیگران سیاسی ترکیه گذاشته شده و از سوی کاخ سفید فرماندهی میشود و دولت اردوغان به عنوان یک ضلع مثلث "آمریکا، اسرائیل و ترکیه"، آنرا علیه کشورهای مستقل خاورمیانه سازماندهی و عملیاتی میکند. قطعاً دیری نخواهد پائید که به دولتمردان آنکارا ثابت خواهد شد همراهی با سیاستهای آمریکا و ایجاد سپر دفاعی برای حفاظت از رژیم صهیونیستی در منطقه آنهم به قیمت خصومت با همسایگان مسلمان به ویژه سوریه و عراق به زیان ترکیه تمام خواهد شد. عجیب است که این نکته را مدتی است مردم و احزاب ترکیه فهمیدهاند ولی متأسفانه دولتمردان این کشور که ادعای اسلامگرائی دارند، هنوز آن را درک نکردهاند.
*دنیای اقتصاد
روزنامه دنیای اقتصاد در سرمقاله خود با عنوان « اقتصاد مقاومتی » به قلم « محمود اسلامیان » آورده است.
غرب به جای پذیرش واقعیتی به نام حاکمیت مردم در انقلاب اسلامی با فشار لابی صهیونیسم به اشکال گوناگون به مقابله برخاست. راهاندازی جنگ تحمیلی و بسیج گروههای تروریستی در دهه 60 از جمله این اقدامات است. هر چند مردم در سایه اتحاد و ایمان به حقانیت خویش با رشادت، فداکاری و ایثار و تدبیر در مقابل هجمههای مذکور مقاومت و نهایتا پیروز میدان شدند.
ترس از توسعه مردمسالاری اسلامی از دلایل اصلی عملیاتهای مذکور بود. هر چند پس از سه دهه شاهد بهارهای عربی بودیم که خود دلیل جدی بر غلبه این تفکر در بلاد اسلامی است. تحریمهای اقتصادی به بهانههای مختلف نیز ریشه در همین نظریه دارد. هدف اصلی تحریم ها فشار بر اقتصاد کشور، توسعه بیکاری و تورم و نهایتا ایجاد نارضایتی در جامعه است. درک و تحلیل دقیق از شرایط موجود و بسیج امکانات و منابع برای مقابله با این برنامه وظیفه همه کسانی است که به عزت و سربلندی کشور میاندیشند. فراموش نکنیم که در شرایط موجود هر تصمیم غیرعقلانی نوعی همیاری سهوی با خواستههای دیگران است.
نامگذاری سالهای اخیر همچون اصلاح الگوی مصرف، همت مضاعف کار مضاعف، جهاد اقتصادی و تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی و تمرکز درباره مسائل اقتصادی نوعی دوراندیشی هوشمندانه از سوی مقام معظم رهبری بوده است. در این باب نکات ذیل میتواند حائز اهمیت باشد:
1- منابع کشور اعم از مادی و انسانی و موقعیت ژئوپلتیکی آن به گونهای است که با اتخاذ تصمیمات اصولی و دقیق میتوان تهدیدات مذکور را به فرصت تبدیل کرد؛ بنابراین از نظر واقعی و شرایط موجود جهانی امکان عبور از تحریمها وجود دارد.
2- اقتصاد مردمی: فراموش نکردهایم که در فرآیند جنگ تحمیلی آنچه باعث اشتباه محاسباتی صدام شد، عدم توجه به امکان حضور مقاومت مردمی در قالب بسیج و سپاه بود. با فراخوان حضرت امام (ره) و حضور گسترده مردم در جبهههای نبرد، ارتش سر تا پا مسلح رژیم بعثی زمینگیر و نهایتا مجبور به عقبنشینی به مرزهای بینالمللی شد. باید از این نکته کلیدی درس گرفت. اجرای صحیح اصل 44 قانون اساسی و مردمی کردن اقتصاد و توانمندسازی بخش خصوصی میتواند شاهکلید عبور از تحریمها باشد، مزایای حضور مردم در اقتصاد بارها و بارها توسط دلسوزان و نخبگان بیان شده است. ما باید تاثیرات تفکرات چپ بر اقتصاد کشور را از آن دور سازیم. این تفکر برای نظام بسیار پرهزینه بوده و هست. در شرایط تحریمی اعتماد به کارآفرینان واقعی و با سابقه کشور و اتخاذ تمهیداتی که بستر لازم را فراهم سازد، بسیار حائز اهمیت است.
خواسته مقام معظم رهبری در جلسه افطاری با مسوولان کشور باید تبدیل به یک برنامه عملیاتی شود. دولت باید به جای نفت از این دریای انرژی استفاده و خود به سیاستگذاری و هدایت و نظارت بنشیند.
3- بهبود فضای کسبوکار: در توسعه اقتصادی ایجاد بستری که منجر به بهبود مستمر شرایط شود از هر امری ضروریتر است. یکی از علل بیتوجهی به توسعه اقتصادی و بهبود فضای کسبوکار، آلودگی اقتصاد کشور طی صد سال به نفت است. در حوزهای که میتوان با سرمایهگذاری اندکی سود چند صد درصدی حاصل کرد نوعی بینیازی به تولید و کارآفرینی احساس میشود. استفاده از سرمایه بین نسلی در اداره کشور حاصلی جز توسعه تورم و رکود به همراه نخواهد داشت. فضای کسبوکار در همدلی بین عناصر سیاستگذار و کارآفرینان مردمی توسعه مییابد.
ثبات قوانین و مقررات و روانسازی رویکردهای خدماتی میتواند بسیار موثر باشد. در این فرآیند باید مرتبا به دو عنصر عقلانیت و شفافیت در تصمیمات توجه کرد، ایجاد فضای آرام در اقتصاد و جلوگیری از هر امری که منجر به تنش در بازار شود از الزامات شرایط موجود است.
تجربیات گذشته میهن اسلامی در عبور از بحرانهای بزرگ نشان داده است که چنانچه اعتقاد مسوولان قوا بر امری راسخ شود و تصمیمات حول موضوع عقلانیت تمرکز یابد مردم با همه توان به یاری خواهند شتافت. ملتی که توانسته است با یاری خداوند متعال و با همدلی و با داشتن استراتژی صحیح از بحرانهای بزرگ عبور کند، این قدرت و پتانسیل را دارد که بتواند از تهدیدات موجود فرصتی برای ترقی و پیشرفت فراهم کند.
* مردمسالاری
روزنامه مردم سالاری در سرمقاله خود با عنوان « لزوم واقع بینی در قبال بحران سوریه » به قلم « بهرام امیراحمدیان » آورده است.
در حال حاضر بحران سوریه به یک بحران بینالمللی تبدیل شده که همه کشورها را درگیر خود کرده است.
در واقع مساله سوریه درحال حاضر به موضوع بسیار پیچیدهای تبدیل شده است حکومت بشار اسد در داخل مخالفانی داشت که این مخالفان علیه حکومت اقدام مسلحانه کردند و دولت این اقدام مسلحانه را میخواهد با اقدام سنگین پاسخ دهد یعنی آنچه که الان در حلب یادمشق اتفاق افتاده، موضوع داخلی سوریه را پیچیده تر می کند زیرا باعث عمیقتر شدن بحران میشود.
به نظر میرسد اگر آقای اسد خیلی علاقمند به منافع ملی کشورش بود و تمایل داشت که تمامیت ارضی و وحدت ملی در داخل حفظ شود، می باید چاره اندیشی می کرد. اگر فرض کنیم سخن ازاقتدار دولت مرکزی و تمامیت ارضی و استقلال مطرح بود، شاید بهتر بود در همان زمانی که این مساله مطرح شده بود از قدرت کناره گیری میکرد. بنابراین این خود آقای اسد است که در بحران پیش آمده تاثیرگذار بوده است. حال اگر از بیرون به این مساله نگاه کنیم در داخل سوریه بحرانی رخ داده که این بحران پیرامون خودرا تحت تاثیر قرار داده است. یکم آنکه مساله کردها دوباره مطرح شده، مسالهای که به زعم ترکیه در حال فروکش کردن بود. دولت ترکیه قصد داشت هم از لحاظ عملیات نظامی و هم از لحاظ قدرت چانهزنی کردها را سر مذاکره بیاورد و مبارزه مسلحانه را به مبارزات حزبی تبدیل کند. با شرایط فعلی که در سوریه اتفاق افتاد، دوباره یک جنبش مسلحانه از سوی کردها در حال شکلگیری است. از طرفی مساله کردها در خود عراق هم مطرح شده و در آنجا اقلیم کردستان عراق سر ناسازگاری با دولت مرکزی عراق گذاشته و تمایل به استقلال دارد. دولت عراق به شورای امنیت سازمان ملل بابت حملههای ارتش ترکیه به قلمرو حاکمیتی عراق شکایت برده است. اینهامسائلی هستند که به نظر میرسد بحران را بسیار پیچیدهتر کرده اند . از طرفی ناظران سازمان ملل که در طرح عنان به آنجا رفته بودند هم از پیاده کردن طرح آقای عنان ناامید شدند و با وجود این که اکنون به مدت یک ماه ماموریت این ناظران تمدید شد، آنها هم ابراز ناامیدی کردند چرا که از هر دو طرف خواسته شده بود که سلاحهای خود را زمین بگذارند و وارد مذاکره شوند ولی هیچ کدام از طرفین این دعوت را اجابت نکردند. مساله دیگر کشته شدن غیرنظامیان در این درگیریهاست، وقتی ارتش وارد شهری میشود و برای سرکوب مخالفان از هواپیمای نظامی و هلیکوپتر استفاده میکند، طبیعی است که مردم آن شهرها مستقیما این مسائل را میبینند و نسبت به ارتش منزجرتر میشوند و این می تواند باعث کاهش مشروعیت حکومت شود. مساله دیگر شرایط و تبعات بیرونی مساله سوریه است چون آمریکا در این شرایط سوءاستفاده میکند و از طریق رسانهای و شبکههای گسترده اطلاعرسانی که در اختیار دارد
می تواند نشان دهد که این حکومت مشروعیت خود را در اثر حملههایی که انجام میدهد از دست داده است. در آن زمان، این عمل دولت مرکزی سوریه توجیه برای قطر و عربستان ایجاد می کند که به مخالفان سوریه سلاح بفرستند. اتحادیه عرب علیه سوریه تصمیمگیری می کند و ترکیه از این فرصت بهره برداری می کند.
قطعنامه شورای امنیت که با وتوی روسیه و چین مواجه شد مزید بر علت است چون در این شرایط توجیه میکند که این حکومت، حکومتی نیست که قصد سازش داشته باشد. شاید اگر قطعنامه شورای امنیت با نوعی تلطیف میتوانست صادر شود و اسد را مجبور به تمکین معاهدات صلح و مذاکرات کند، بهتر میشد اما در هر حال اکنون مساله بسیار پیچیدهتر شده و خبرها حاکی از آن است که ترکیه هم مرزهای خودش را باز کرده تا از یک طرف سلاح به دست مخالفان دولت سوریه برسد و از طرف دیگر پناهندگان را در آنجا پناه دهد. اینک بدترین زمان برای روابط دو جانبه ترکیه و سوریه است زیرا حکومت سوریه اعلام کرده بود که اگر ترکیه بخواهد مرزها را باز کند و سلاح به مخالفان برساند، دولت سوریه از سوی دیگر به کردها اجازه خواهد داد که استقلال بیشتری به دست آورند و مناطقی را در اختیار بگیرند که باعث تقویت موضع کردهای ترکیه شود. به طور کل اکنون بحران سوریه به بحران بینالمللی تبدیل شده و همه کشورها را درگیر خود کرده است.
از دیگر زوایای بحران مساله اسرائیل است که این کشورهم از تحولات سوریه نگران است. با توجه به این که یکی از مرزهای بسیار باثبات اسرائیل با کشورهای عربی مرز سوریه و اسرائیل بود(به جهت آن که وقتی اسرائیل بلندیهای جولان را در جنگ با اعراب اشغال کرد، در آن منطقه، اسرائیل سرمایهگذاریهای بسیار زیادی انجام داده و تاسیسات زیادی بنیان نهاده است و در آنجا هیچ درگیری صورت نگرفته بود و هم حافظ اسد و هم بشاراسد هیچ اقدامی در آنجا صورت ندادند که از آنجا حملهای به اسرائیل صورت گیرد). به هرحال اسرائیل در این زمینه از این طرف مطمئن بود که فعلا تا این مذاکرات صورت نگیرداز این جا هیچ نفوذی به مناطق اشغالی نخواهد شد. اکنون خود اسرائیل هم احساس میکند اگر این حکومت دگرگون شود و حکومت دیگری بر سر کار آید، معلوم نیست اگر فرضا سلفیها به جای علویها روی کار آمدند، آینده منطقه چه خواهد شد. البته احتمال آن هست که اگر دولت دیگری در سوریه بر سر کارآید، بر پادشاهی اردن هم تاثیرات زیادی می تواند بگذارد که به دگرگونی ساختار حکومت شاهی می تواند رهنمون شود.آنچه در این منطقه به وقوع میپیوندد، به سمت ثبات نخواهد رفت، بلکه ناآرامیها را در آنجا برای مدت چند سال شاهد خواهیم بود و گروههای افراطی در آنجا رشد خواهند کرد. از طرف دیگر در عراق هم به نظر میرسد که ساختار حکومت دگرگون شود و شیعیان تضعیف شوند و دولت مالکی ممکن است با تغییراتی مواجه شود کمااینکه اکنون هم زمزمههای آن وجود دارد. به هرحال سقوط حکومت علوی سوریه سبب شکلگیری و قدرتگیری سنیها خواهد شد که در عراق، اردن و عربستان تقویت خواهند شد. به نظر من بحران سوریه را نباید دست کم گرفت بلکه باید با تعمق بیشتری به آن نگریست و تصمیمگیری کرد. کشورهای منطقه هر کدام میتوانند در این زمینه تاثیرگذار باشند. شاید ترکیه خیلی تندروی کرده، شاید ایران هم چندان به مساله اهمیت نداده و منفعلانه با آن برخورد کرده و اگر حکومت اسد دگرگون شود و در سوریه حکومت دیگری روی کارآیدایران دستش خالی شود. بنابراین باید با دقت به این مساله توجه و اعلام موضع کرد. در صورت عدم اعلام موضع از سوی ایران، حکومتی که در سوریه روی کار آید ممکن است نحوه روابطش با ایران به گونهای دیگر رقم زده شود. باید میزگردها و کنفرانسهایی در سطوح بینالمللی برگزار شود تا تبعات بحران بررسی شود.
*حمایت
روزنامه حمایت در سرمقاله خود با عنوان « فرافکنی ریاض » آورده است.
عربستان در حالی در حوزه داخلی با چالشهای بسیاری مواجه است و اعتراضهای مردمی و اختلافات درونی خاندان آل سعود را در برگرفته، که این کشور همچنان به بحران سازی در عرصه بین الملل ادامه میدهد. سوریه از جمله مناطقی است که سران این کشور تحرکات گستردهای را علیه آن صورت دادهاند. از تامین هزینههای گروههای تروریستی گرفته تا ارجاع پرونده به سازمان ملل ، از اعمال فشار بر اتحادیه عرب برای فشار بر دمشق گرفته تا استفاده از شبکه العربیه برای جعل خبری حمایت از تروریستها، زنجیره رفتارهای عربستان را تشکیل میدهد. این تحرکات در حالی ادامه دارد که عربستان در جدیدترین موضع گیری خواستار اقدام عربی علیه سوریه شده است. هر چند که سعودیها در جنگ افروزی سابقه ای طولانی دارند اما بررسی کارنامه آنها در ماههای اخیر نشانگر حقیقتی دیگر است و آن اینکه ریاض توان اقدام نظامی را ندارد. سند این امر را در عملکردهای عربستان در بحرین و یمن میتوان مشاهده کرد. هر چند که ریاض برای سرکوب مردم در این کشورها تحرکات گستردهای صورت داده اما بررسی کارنامه این کشورها نشان می دهد که ریاض توان تحقق این مهم را نداشته است. در این کشورها به رغم دخالت نظامی عربستان همچنان قیام مردمی ادامه دارد. با توجه به این شرایط این اصل که عربستان در داخل با بحران های بسیاری مواجه است این سئوال مطرح است چرا سران این کشور ادعای اقدام نظامی علیه سوریه را مطرح کردهاند در پاسخ به این پرسش سناریوهای متعددی مطرح است که برخی بر این امر تاکید دارند که عربستان با بحران سازی منطقه تلاش دارد تا افکار عمومی را از تحولات داخلی عربستان دور سازد. برخی نیز بر این امر تاکید دارند که عربستان با این ادعا تلاش دارد تا فضای رعب و وحشت را بر مردم سوریه حاکم سازند چنانکه همزمان محافل رسانه ای عربی و غربی نیز ادعاهای مشابهای را برای دلسرد کردن و ایجاد فضای رعب و وحشت میان مردم این کشور را تکرار کرده اند .برخی دیگر نیز با اشاره با شکستهای گسترده تروریستها شبکه نظامیان تحت حمایت کشورهای عربی و غربی در مناطق مختلف سوریه، تاکید دارند که ادعاهای عربستان برای ایجاد روحیه برای این گروهها برای ادامه حملات مسلحانه و عدم تسلیم شدن آنها در برابر ارتش سوریه میباشد. ریاض تلاش دارد تا این گروهها را با حمایتهای رسانه ای و سیاسی ،مالی و نظامی حفظ و از فروپاشی آنها جلوگیری نماید بر اساس آنچه ذکر شد می توان گفت که ادعای عربستان مبنی بر حمله نظام به سوریه پیش از آنکه جنبه واقعی داشته باشد بر گرفته از فضای تبلیغاتی آل سعود است که در ورای آن به دنبال اهداف سرکوب گرایانه در داخل و خارج می باشد. به عبارت دیگر این تحرکات اقدام دشمنان سوریه برای پنهان سازی شکست در عرصه میدانی سوریه است که با فضا سازی تبلیغاتی صورت میگیرد.
*آفرینش
روزنامه آفرینش در سرمقاله خود با عنوان « مبارزه با اعتیاد و مواد مخدر پرخطر نیازمند نگاهی دوباره » به قلم « علی رمضانی » آورده است.
در سال 1385 دگرگونی ناگهانی در الگوی مصرف مواد مخدر در کشور روی داد و مصرف مواد مخدر پرخطر 47 درصد افزایش یافت. در همین راستا نیز بر اساس آمار و گزارش های ستاد مبارزه با مواد مخدر قیمت مواد مخدر پرخطر همانند کراک و قرص همزمان کاهشی چشمگیر یافته و از 175 میلیون تومان در کیلو در سال 1385 به پنج میلیون تومان در حال حاضر افت کرده است. جدا از این نیز اگر به آنچه در مورد صادارت و واردات مواد پرخطر مخدر نگاهی داشته باشیم آنچه مایه تعجب و نگرانی بسیاری را فراهم آورده است خطر تبدیل شدن کشور ما به صادرکننده ای تمام عیار مخدر در آینده است. یعنی اگر به آمارها نگاهی داشته باشیم در حالی که در سال 1385 نود و هفت درصد مواد پرخطر نظیر شیشه از خارج وارد کشور می شد اما، اکنون این مواد در داخل کشور تولید می شوند و بخشی از آنها حتی به کشورهای منطقه و حتی جنوب شرق آسیا صادر می شوند، به گونه ای که هم اکنون چند صد نفر ایرانی در زندان های مالزی و اندونزی به جرم قاچاق مواد مخدر زندانی هستند.
جدا از این نیز اگر به سایر آمارهای موجود در زمینه رابطه جوانان و نوجوانان با مواد مخدر پر خظر داشت باشیم باید گفت از یک سو جوانان ایران هم اکنون مصرف کنندگان 95 درصد مواد مخدر پرخطر هستند. در این حال هر چند نمی توان اعتیاد نوجوانان به مواد پرخطر تا کنون چندان نگران کننده نیست اما در همین حال نگرانی دیگر افزایش مصرف مواد پر خطر دربین زنان است یعنی برخی از آمارها افزایش مصرف مواد پرخطر به گونهای بی سابقه را در بین زنان نشان میدهد که خود حکایت از تهدیدی بزرگ این مواد بر ضد بنیان و نهاد خانواده در ایران است.
آنچه مشخص است از یک سو باید توجه بیشتر سازمان های دولتی و غیر دولتی ومردمی به موضوع مواد پرخطر امیدوار بود چنانچه در سال گذشته 300 کمپ تر ک اعتیاد مجاز در کشور فعال بود که این آمار در حال حاضر به 500 کمپ مجاز در کشور رسیده است( رشد 70 درصدی در زمینه کمپها و سیدرصدی در مورد پذیرش معتادان) و از سویی نیز باید در مورد آینده غول بزرگ مواد مخدر بویژه مواد پر خطر در کشور نگران بود. چرا که اکنون اگر نیک بنگریم و شمار معتادان دائمی و تفننی کشور را سه میلیون و 150 هزار نفر بدانیم این آمار بیش از پنج درصد جمعیت بالای پانزده سال کشور را تشکیل می دهد و در همین حین نیز 68 درصد شمار زندانیان کشور مستقیم و غیرمستقیم به مواد مخدر مرتبط هستند. بنابراین باید گفت باید زنگ های خطر مواد مخدر بویژه پرخطر آن را بیش از هر زمانی در کشور به صدا درآورد و چاره ای اساسی اندیشید تا فردا جایی برای آه و افسوس باقی نماند!