ايران هسته اي- کوتاهترین عبارت برای
توصیف وضعیت منازعه راهبردی ایران و غرب (بویژه امریکا) این است که بگوییم
اکنون دو طرف درگیر یک جنگ محاسباتی عمیق هستند، به این معنا که هر یک از
طرفین، محاسبات طرف مقابل را هدف گرفته است. ادبیات تغییر محاسبه، یک
ادبیات نه چندان قدیمی ولی بسیار پرکاربرد از جانب مقام ها و استراتژیست
های امریکایی است وقتی می خواهند سیاست خود درباره ایران را توصیف کنند.
هدف گذاری این راهبرد نیز همواره متمرکز بر شخص رهبر معظم انقلاب اسلامی
بوده است به این معنا که امریکایی ها بارها طوری که هیچ ابهامی باقی نماند
تاکید کرده اند که هدف راهبرد دو مسیره فشار-مذاکره، اثر گذاری بر محاسبات
رهبر ایران است.
پروسه این اثرگذاری از دید غربیها دارای مبانی و مراحل زیر بوده است:
1- ایران منطقی است و محاسبه گرانه رفتار می کند.
2- مهم ترین مسئله امریکا با ایران اکنون این است که ایران درباره مسائل کلیدی مرتبط با امنیت ملی خود حاضر به محاسبه مجدد نیست.
3- اولویت امریکا این است که رهبری در ایران وادار به محاسبه مجدد درباره سیاست های راهبردی ایران شود.
4- پس از آنکه ایران محاسبه مجدد را
آغاز کرد ـ یعنی پذیرفت که محاسبات قبلی اش نیازمند بازاندیشی است ـ باید
محاسبات خود را بویژه در 3 حوزه برنامه هسته ای، برنامه موشکی و نوع رفتار
با جریان فتنه، تغییر بدهد.
5- وقتی محاسبات ایران تغییر کرد، رفتار آن خود به خود تغییر خواهد کرد.
این فرآیندی است که مبنای سیاستگذاری
امریکا درباره ایران را تشکیل می دهد. از دید امریکا تنها کسی در ایران که
تلاش برای تاثیرگذاری روی محاسبات او ارزشش را دارد، رهبر معظم انقلاب است
چرا که او تنها کسی است که وقتی تغییر محاسبه داد، می توان مطمئن بود که
رفتار مجموعه نظام هم تغییر خواهد کرد.
روشی که امریکایی ها برای کلید خوردن
فرآیند 5 مرحله ای بالا در پیش گرفته اند، استفاده از راهبرد تولید فشار
است تا حدی که ایران حس کند پافشاری بر محاسبات قبلی روز به روز امنیت نظام
را به مخاطره می اندازد و نهایتا موجودیت آن را از داخل تهدید خواهد کرد.
ادبیات مربوط به این موضوع در منابع امریکایی ها بسیار وسیع و قابل تامل است.
رابرت گیتس رییس اسبق سیا و و وزیر
دفاع امریکا در دولت های بوش و اوباما، کسی است که این ادبیات را نخستین
بار و به دقت طرح کرده و توسعه داده است، اما به هیچ وجه اینطور نیست که
بحث تلاش برای تغییر محاسبه رهبری در ایران منحصر به گیتس مانده باشد بلکه
او در واقع پیشگاه طرح این بحث بود و پس از وی نشانه هایی هست که می توان
با اطمینان گفت این موضوع به سیاست راهبردی امریکا درباره ایران تبدیل شده و
هم اکنون هم کاری که امریکایی ها می کنند چیزی غیر از آنکه گیتس حدود دو
سال پیش گفت، نیست.
هفته نامه تایم در روز 29 آبان 1389 در
توصیف این راهبرد نوشت: «رابرت گيتس دو روز پیش هشدار داد که تصميم گيري
ايراني ها در خصوص موضوع هسته ای بر اساس يک تحليل منطقي خواهد بود. وي مي
افزايد بازداشتن ايران از رسيدن به سلاح هسته اي مستلزم اين است که اين
رژيم را متقاعد کنيم که سلاح هسته اي براي بقاي آن ضروري نيست بلکه برعکس
باعث می شود امنیت آن روز به روز کمتر و دسترسی آن به اقتصاد جهانی قطع
شود».
دو روز قبل از این تاریخ، بی بی سی
سخنان رابرت گیتس را اینگونه توصیف کرده بود: «آقای گیتس در سخنان امروز
خود تاکید کرد که اگر چه معتقد است رهبران ایران هنوز در پی به دست آوردن
سلاح هسته ای هستند، اما اقدام نظامی را، راه حل درازمدتی برای بازداشتن
آنها از این هدف نمی داند. وی گفت که حمله نظامی، ایرانیان را در مسیر کسب
سلاح های هسته ای متحد کرده و به مخفی کاری بیشتر وا خواهد داشت. وزیر دفاع
ایالات متحده افزود: تنها راه حل درازمدت برای بازداشتن ایرانی ها از
تولید سلاح هسته ای آن است که متوجه شوند که این کار به نفعشان نخواهد
بود».
چند ماه قبل از اظهارات گیتس، هیلاری
کلینتون وزیر خارجه امریکا، این راهبرد را با اصطلاحی دیگر، یعنی اصطلاح
«کاهش گزینه های ایران» توصیف کرده بود. ادام انتوس و فيل استوارت،
خبرنگاران خبرگزاری رویترز در گزارشی برای این خبرگزاری در تاریخ 8
اردیبهشت 1389 می نویسند: «هيلاري کلينتون وزير خارجه امريکا در ديدار با
باراک اوباما رييس جمهور اين کشور گفت واشنگتن در تلاش براي تحريم هاي شديد
براي کاهش دادن گزينه هاي پيش روي ايران است».
اما شاید روشن ترین و رسمی ترین توصیف
این راهبرد مقاله ای است که روز 24 سپتامبر 2010 در سایت وزارت خارجه
امریکا منتشر شد. در این مقاله آمده است: «همانطور که خانم کلینتون، وزیر
امور خارجه، در اوایل ماه جاری اظهار کرد، تحریم و فشار به خودی خود هدف
نیستند. آنها اجزای سازندۀ اهرم فشار برای راهکار مبتنی بر مذاکره هستند.
با انزوای شدید ایران از لحاظ مالی و تجاری و دستمایه قرار دادن نقاط ضعف
موجود این کشور، می توانیم بر محاسبات ایران تاثیربگذاریم. با این کار،
راهبرد تدوین شده ما که هم اکنون در حال اجرا است می تواند اهرم فشار مهم و
تعیین کننده ای را برای دیپلماسی ما ایجاد کند».
ايران هستهاي مينويسد: احتمالا نقل
همین تعداد از کدها کفایت می کند برای اینکه دریابیم راهبرد ایجاد تغییر
محاسباتی در ایران، برای امریکایی ها راهبردی جایگزین ناپذیر است و همه
اقداماتی که تاکنون انجام داده اند با در نظر گرفتن این راهبرد کاملا قابل
تبیین و حتی اقدامات آینده آنها قابل پیش بینی است.
فرمایشات رهبر معظم انقلاب اسلامی در
دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام در هفته اول ماه مبارک رمضان –که معمولا
یکی از مهم ترین سخنرانی های سالانه ایشان محسوب می شود- دقیقا پاسخی به
این راهبرد بوده است.
شکی نیست که امریکایی ها منتظر هستند
تا نتیجه پروژه فشار همه جانبه بر ایران را که از حدود 6 ماه پیش وارد
دوران اوج خود شده مشاهده کنند. کمتر از 3 ماه از زمانی می گذرد که دیوید
پترائوس رییس سیا به مجلس سنا رفت و گفت ما کارمان را کرده ایم، حالا وقت
آن است که منتظر بمانیم و ببنیم در داخل ایران چه اتفاقی خواهد افتاد. آن
اتفاقی که امریکایی ها منتظر رخ دادن در ایران هستند چیست. این نوشته مجالی
برای نقل کدهای موجود در این زمینه از قول امریکایی ها ندارد و بنای
نگارنده هم استشهاد پی در پی به این کدها نیست. مهم این است که از جنبه
تحلیلی به یک دید روشن درباره مسئله برسیم.
آمریکاییها منتظر بودند ـ و هستند ـ
در داخل ایران این اتفاق بیفتد: فشار اقتصادی با ناکارآمدی و سوء مدیریت
داخلی ترکیب شود، این ترکیب نارضایتی اجتماعی ایجاد کند، نارضایتی اجتماعی
تبدیل به پدیده های امنیتی فراگیر از جمله آشوب و اغتشاش بویژه در طبقه
محروم جامعه شود، فضای کشور حالت امنیتی پیدا کند، این دید در بین مردم و
مسئولان فراگیر شود که تنها راه حل مشکلات، ورود به گفت وگوی دو جانبه با
امریکا و سازش با این کشور است. جناح ها و گروه های سیاسی مختلف سازش را به
عنوان تنها راه حل موجود برای خروج از بحران کنونی از رهبری مطالبه کنند،
رهبری هم از جانب جامعه و از سوی نخبگان احساس خطر کند و تحت فشار و قرار
بگیرد و در نتیجه به این جمع بندی برسد که بقای نظام به خطر افتاده و وقت
تجدید نظر در سیاست ها و محاسبات گذشته فرا رسیده است؛ و آنگاه همه چیز در
همان مسیری به جریان بیفتد که امریکا می خواهد.
فرمایشات حضرت آقا حاوی پاسخی بسیار
دقیق، به موقع و کاملا راهبردی به این پروژه بود: چنین تغییر محاسبه ای در
ایران –نه نزد ملت و نه درون حکومت و میان مسئولان- رخ نداده و نخواهد داد.
از یک نگاه کلان، پیام این سخنرانی
رهبر معظم انقلاب این بود که واقعیات کشور به گونه ای نیست که هیچ نوعی
تغییر محاسباتی را ایجاب کند بلکه برعکس این واقعیت ها نشان می دهد محاسبات
قبلی ایران کاملا صحیح بوده پس باید بر آنها پای فشرد و در راه تداوم آنها
مقاومت کرد.
شیوه استدلال رهبر انقلاب برای تبیین
این موضوع به اندازه اصل موضوع اهمیت دارد. ایشان به جای اینکه محاسبات
ایران را بشمارند و بدون اشاره به واقعیات و به اصطلاح به نحو لمی نتیجه
بگیرند که این محاسبات درست است، ماجرا را به شکل دیگری روایت کردند. شیوه
ایشان این بود که مستقیما به سراغ واقعیت ها بروند و پس از توصیف آنها
اصطلاحا به نحو انی نتیجه بگیرند که بنابراین وضعیت کشور نه تنها بحرانی
نیست بلکه کاملا رو به جلو و روبه پیشرفت است، اگرچه بی شک مشکلاتی وجود
دارد که نه تنها نباید آننها را انکار کرد بلکه باید به استقبال آنها رفت
چرا که نفس وجودشان نشان دهنده آن است که ما رو به جلو در حال حرکتیم.
بنابراین تصمیم های کلان کشور در حوزه های امنیت ملی مخل پیشرفت کشور و
معیشت مردم نیست و هیچ استدلال متقاعد کننده ای که نشان بدهد باید در این
تصمیم ها تجدید نظر کرد، وجود ندارد.
اساس استدلال مطرح شده از جانب حضرت
آقا در این سخنرانی مبتنی بر دو مفهومی بود که ایشان چند ماه قبل به دقت
طرح کرده و تبیین فروده بودند یعنی مفاهیم پیچ تاریخی و وضعیت بدر و خیبر.
به لحاظ راهبردی این دو اصطلاح به
کوتاه ترین و پرمعنا ترین روش ممکن نشان می دهد که چرا رهبری ضرورتی برای
تغییر محاسبات خود در نحوه اداره کشور احساس نمی کنند. مشخصه اصلی پیچ
تاریخی که حضرت آقا حدود یک سال پیش هنگام بحث درباره انقلاب های منطقه و
بحران اقتصاد جهانی در مناطق دلار و یورو نخستین بار آن را طرح کردند و
همچنین مهم ترین معنای وضعیت بدر و خیبر که در این سخنرانی هم مجددا از آن
یاد کردند این است که برای رسیدن به دوران بلند مدت و پایداری از ثبات،
پیشرفت و شکوفایی باید دوران کوتاه مدت و گذرایی از فشار و سختی را تحمل
کرد. اگر از استعاره پیچ تاریخی استفاده کنیم صورت مسئله را اینگونه می شود
بازنویسی کرد که گذر از این پیچ تاریخی کشور را به فرخنای گشایش و پیشرفت
خواهد رساند به شرط اینکه بتوان سختی های حین گذار را تحمل کرد در آن متوقف
نماند. و اگر از مدل بدر و خیبر استفاده کنیم وضعیت فعلی کشور به این شکل
قابی توصیف است کرد که برای رسیدن به یک جهش بزرگ باید ابتدا مشقتی بزرگ را
از سر گذراند.
تمام سخن رهبری اکنون با ملت و مسئولان
این است که شرایط را درست ببینند و فرصت عظیم پیش روی کشور را به صرف
رویارو شدن با مشکلاتی که کوچک نیست ولی حتما قابل رفع است، ذبح و ضایع
نکنند.
چه چیز باعث می شود برخی مسئولان تصور
کنند که وضع بحرانی است و بنابراین زمان تغییر محاسبه فرا رسیده است. سخنان
رهبر معظم انقلاب اسلامی در این باره معیارهایی بدون ابهام به دست می دهد.
نخست اینکه نتوانند واقعیت را از
عملیات روانی دشمن تفکیک کنند و اسیر آنچه دشمن تلاش می کند به مدد جنگ
روانی و رسانه ای واقعیت بنمایاند باقی بمانند. اکنون مهم ترین پروژه دشمن
این است که مسله تحریم ها و آینده اقتصاد و معیشت کشور را در چارچوب یک
پروژه بسیار فربه جنگ نرم قرار بدهد. هدف از تحریم ها در درجه اول هدف
گرفتن سفره های مردم نیست بلکه هدف ذهن های آنهاست. در این مورد وضع
مسئولان بدتر از مردم اگر نباشد قطعا بهتر نیست چرا که آنها بیشتر از مردم
عادی در جریان خبرهای بد قرار دارند و پیش از آنها با عمق مشکلات مواجه می
شوند.
دوم، اینکه مسئولان نتوانند خود را
تعلقات و دلبستگی هایشان که گاه با اقتضائات قرار داشتن در وضعیت بدر و
خیبر و لوازم عبور از پیچ تاریخی در تضاد قرار می گیرد، خلاص کنند. آن وقت
است که یا جای دوست و دشمن را اشتباه می کنند و انرژی محدود خود را به جای
خدمت به مردم صرف دعوا با کسی می کنند که در واقع یک دوست دارای اختلاف
سلیقه است یا اینکه اساسا هدفگذاری های خود را بر هدفگذاری های کشور مقدم
می پندارند و لذا در حالی که زمین بازی اصلی میان انقلاب اسلامی و جبهه
استکبار است، در زمین بازی فرعی دیگری مانند نزاع با این یا آن گروه خودی،
خود را مشغول می کنند.
اگر مسئولان بتوانند خود را از این آفت
ها دور نگهدارند و جلو انتقال آنها به ذهن مردم را هم بگیرند، آن وقت است
که می توان گفت موقعیت تاریخی بدر و خیبر درک شده است. در آن صورت دیگر نه
فقط نیازی به تغییر محاسبات راهبردی احساس نخواهد شد بلکه ارزش حفظ این
محاسبات، مقاومت بر سر آنها و اطمینان به نتیجه این مقاومت جای بیش از هر
زمانی آشکار می شود.
سخنرانی تاریخی رهبر معظم انقلاب
اسلامی در جمع مسئولان نظام با وضوح و شفافیت تمام به طرف غربی نشان داد که
ایشان درصدد تغییر محاسبات راهبردی خود نیست و تصمیمات استراتژیک نظام در
حوزه های امنیت ملی به همان شکل که بود باقی خواهد ماند. بنابراین، اگر
امریکایی ها قادر به تحلیل درست این سخنان باشند به سرعت باید به این نتیجه
برسند که صرف نظر از اینکه چقدر برای افزایش فشار بر ایران انرژی می
گذارند، این افزایش فشار مطلقا منجر به تغییر رفتار ایران نخواهد شد و فقط
آن را سرسخت تر و در تعقیب اهدافش مصمم تر خواهد کرد. این آدرس راهبردی
قاعدتا باید فرآیند جدیدی را آغاز کند که می توان آن را تغییر محاسبات
امریکا درباره ایران نامید. امریکایی ها از مذاکرات استانبول 2 به این طرف،
هر روز منتظر بوده اند که ببینند بالاخره چه زمانی رهبری تغییر محاسبه را
آغاز می کند. حالا روشن شده این انتظار، طلب روزی ننهاده کردن است و به
جایی نخواهد رسید. بنابراین، اگر مسیری رو به جلو وجود داشته باشد، فقط در
یک صورت گشوده خواهد شد و آن زمانی است که امریکا محاسبات خود را تغییر
داده باشد.