حسین شریعتمداری رد سرمقاله امروز "کیهان" نوشته است:
1- در گرماگرم جنگ تحميلي و در حالي كه رزمندگان اسلام، هجوم غافلگيرانه و سنگين دشمن را دفع كرده و از حالت تدافعي و پدافند به موقعيت تهاجمي و آفند رسيده بودند، حاميان صدام- همه قدرت هاي شرق و غرب و منطقه اي آن روز به استثناي برخي از كشورها نظير سوريه- كه مي ديدند از تدارك پرهزينه حمله به ايران اسلامي نتيجه معكوس گرفته اند، ساز «پايان جنگ» را كوك كردند و درباره غرامت جنگي، اعلام متجاوز و سرنوشت بخش هايي از خاك ميهن اسلامي كه هنوز در اشغال عراق بود، نيز به مذاكرات بعد از آتش بس اشاره مي كردند! در همين راستا برخي از گروههاي سياسي كه نقش ستون پنجم دشمن را برعهده داشتند نيز با آمريكا و متحدانش، ترانه دوصدايي مي خواندند و مسئولان نظام را به باج دادن تشويق و از قدرت بي رقيب! آمريكا مي ترساندند!
همان روزها، نهضت آزادي جزوه اي در چند ده صفحه و با عنوان «پايان عادلانه جنگ بي پايان»! به چاپ رساند كه قبل از انتشار در داخل كشور، متن كامل آن با آب و تاب از راديوهاي بيگانه پخش شد. نهضت آزادي در اين جزوه مسئولان نظام را از ايستادگي در مقابل آمريكا برحذر داشته و به عنوان يك واقعيت ملموس و غيرقابل انكار، آورده بود كه آمريكا مانند «شير»! است و ايران شبيه «آهو»! و نتيجه گرفته بود كه «فرار»، عاقلانه ترين واكنش «آهو» در مقابل حمله «شير» است.
و اما، حضرت امام(ره)، در پاسخ به اين تهديدها، آمريكا را به شير پيري تشبيه كردند كه يال و كوپال و دندانهايش ريخته است و فرمودند؛ من حيفم مي آيد كه مثل بزنم به شير، كه مي گويند وقتي كه مقابل يك دشمن مي ايستد هم فرياد مي زند و هم از آن طرفش چيزي بيرون مي آيد و هم دمش را حركت مي دهد. فرياد مي زند براي اينكه طرف را بترساند. مي ترسد، از اين جهت از او چيزي هم صادر مي شود. دمش را حركت مي دهد براي اينكه ميانجي پيدا كند.
2- بعدازظهر سه شنبه هفته گذشته، حضرت آقا در جمع مسئولان و كارگزاران نظام، تصوير روشن و مستندي از شرايط كنوني جمهوري اسلامي ايران و نقطه اي كه امروزه در آن ايستاده ايم ترسيم فرمودند. ايشان در بخشي از بيانات خود كه به «آرمان گرايي همراه با واقع بيني» اختصاص داشت، به لغزش هايي كه مانع از واقع بيني مي شوند، اشاره اي كوتاه و گذرا - اما گويا و گره گشا- داشته و فرمودند؛ «ما وقتي كه مي خواهيم آرمان گرايي همراه با واقع بيني داشته باشيم - يعني واقعيت ها را ببينيم، براساس واقعيت ها حركت خودمان را تنظيم كنيم- بايد توجه كنيم كه به لغزش هايي كه در اينجا ممكن است پيش بيايد، دچار نشويم. لغزشگاه هايي وجود دارد. يك لغزشگاه، واقعيت پنداري است؛ چيزهايي را كه واقعيت ندارد، انسان واقعيت تصور كند. دشمناني كه جبهه اي را در مقابل كشور ما، ملت ما، انقلاب ما تشكيل دادند، سعي مي كنند واقعيت سازي كنند، واقعيت نمايي كنند، يك چيزهايي را به عنوان واقعيت هاي مسلم در نظر ما جلوه گر كنند؛ در حالي كه واقعيت ها آنها نيست. بايد مواظب باشيم درگير و دچار واقعيت سازي هاي خلاف واقع نشويم.»
يادداشت پيش روي، اشاره اي گذرا به چند نمونه از اين لغزش ها است كه با درايت و نگاه ملكوتي امام راحل(ره) و خلف حاضر او از آسيب ها و پيامدهاي تلخ آن پيشگيري شده است.
3- سال گذشته- 3/5/90- در يادداشتي با عنوان «چه كسي پشت در است؟!» آورده بوديم؛ «انگاره سازي- IMAGE MAKING- يكي از كارآمدترين شگردها در عمليات رواني است. اهميت اين شگرد و ضريب تاثير آن به اندازه اي است كه بسياري از نظريه پردازان و اساتيد جنگ نرم، اين شگرد را موضوع اصلي عمليات رواني مي دانند و به گفته؛ «مارك دافيلد»؛ «ترفندهاي عمليات رواني هنگامي كارساز و موثر تلقي مي شوند كه خروجي آن، قبولاندن يك انگاره به فرد، جمعيت و يا جامعه حريف باشد.» و اما، «انگاره»، تصوير غيرواقعي از يك «واقعيت» است كه مديران جنگ نرم مي كوشند آن را به جاي واقعيت در ذهن حريف جاي داده و به او بقبولانند. فرد يا افرادي كه تحت تاثير اين شگرد قرار گرفته و «انگاره» را به جاي «واقعيت» پذيرفته اند، واقعيت ها را آنگونه مي پندارند كه به آنان القا شده است و نه آنگونه كه واقعا هست.»
در آن يادداشت آمده بود؛ «باطل السحر انگاره، عمليات روشنگرانه است، چرا كه روشنگري مستدل و مستند، تار و پود «انگاره» را از هم مي پاشد و «واقعيت» را آن گونه كه هست- و نه آن گونه كه دشمن القاء مي كند- مي نماياند و مديران عمليات رواني حريف را به گوشه رينگ مي كشاند.»
رهبر معظم انقلاب روز سه شنبه در جمع كارگزاران نظام، يك بار ديگر و براي چندمين بار، نه فقط «انگاره»هاي ساخته و پرداخته دشمن- كه در ذهن برخي از خودي ها نيز نشسته بود- را فرو ريختند بلكه «راه كار» مقابله با اين شگرد را نيز با نگاهي تيزبين كه خاص رهبران الهي است ارائه فرمودند.
و حالا به چند نمونه ديگر از اين دست كه در آن آرمان گرايي همراه با واقع بيني رهبري راه را بر انگاره هاي القا شده دشمنان و يا دوستان ناآگاه بسته است، اشاره مي رود.
4- بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، تقريبا تمامي جريانات سياسي كه آن روزها، هنوز هويت واقعي آنان برملا نشده بود و براي آينده انقلاب نقشه هاي شومي در سر داشتند، برپايي نظام حكومتي با تكيه بر آرمان هاي اسلام ناب محمدي(ص) را با- به زعم خود- «واقعيات» موجود! ناهمخوان مي دانستند و شماري از خودي هاي پاكباخته نيز استدلال آنها را پذيرفته بودند. ولي حضرت امام(ره) بر «جمهوري اسلامي ايران نه يك كلمه كم و نه يك كلمه زياد» تاكيد فرمودند و همگان شاهد بودند كه برخلاف انگاره هاي القا شده آن روزها، گزينه هاي ديگر نظير «جمهوري ايران»، «جمهوري دموكراتيك ايران»، «جمهوري دموكراتيك اسلامي»، «جمهوري مسلمانان» و... در ميان مردم جايگاهي ندارد و 2/98 درصد به جمهوري اسلامي ايران راي دادند و نظام برخاسته از انقلاب و همخوان با خواست مردم انقلاب كرده شكل گرفت. بعد از رفراندوم و در حالي كه حضرت امام(ره) بر تدوين قانون اساسي تاكيد داشتند، دشمنان بيروني و دنباله هاي داخلي آنها كه نهادينه شدن آموزه هاي اسلامي در قانون اساسي را برنمي تافتند، با زبان به ظاهر خيرخواهانه - به مصاحبه ها و مقالات آن روزها مراجعه كنيد- تدوين قانون اساسي را زودهنگام و تكيه آن بر آموزه هاي اسلامي را با واقعيات! ناهمخوان معرفي مي كردند ولي با اصرار حضرت امام(ره) قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران برپايه آموزه هاي اسلامي شكل گرفت و «آميختگي دين و سياست» كه به قول امام راحل(ره) قدرت هاي استكباري از دوران بني اميه و بني عباس تا عصر حاضر از آن وحشت داشتند، در ايران اسلامي و انقلابي نهادينه شد و امروزه آثار آن در تحولات و انقلاب هاي اسلامي منطقه به وضوح قابل ديدن است.
5- مردم مسلمان ايران و رزمندگان پاكباخته اين مرز و بوم، آرزو داشتند به جاي مقابله با صدام كه دست نشانده آمريكا و اسرائيل بود، به جنگ مستقيم با اسرائيل بروند. دشمن با بهره گيري از همين آرزوي مقدس- كه خوشبختانه امروزه در حال تحقق است- پيشنهاد حضور رزمندگان در مرزهاي فلسطين اشغالي را ارائه كردند، پيشنهادي كه برخلاف ظاهر آن، مي توانست با خالي شدن جبهه هاي نبرد از رزمندگان اسلام، راه ورود بي مانع ارتش بعثي به ميهن اسلامي را هموار كند ولي حضرت امام(ره) با آن نظريه معروف خود كه «راه قدس از كربلا مي گذرد» اين انگاره خطرناك را فرو پاشيدند.
6- در آستانه حمله نظامي آمريكا به افغانستان، برخي از جريانات سياسي داخلي كه بعدها در فتنه آمريكايي- اسرائيلي 88 به مقابله با نظام برخاستند، اين پيشنهاد را پيش كشيدند كه جمهوري اسلامي ايران به كمك طالبان شتافته و در جبهه افغانستان به مصاف آمريكا برود! اين انگاره از ظاهر پسنديده اي برخوردار بود ولي حضرت آقا كه پيشاپيش از آمريكايي بودن طالبان باخبر بودند، بر اين انگاره خط بطلان كشيدند. گفتني است كه امروزه آمريكا و انگليس براي مقابله با انقلاب هاي اسلامي منطقه، آشكارا با طالبان همكاري مي كنند.
7- بعد از تصميم آمريكا و متحدانش براي حمله نظامي به عراق، باز هم برخي از همان جريانات به اصطلاح «اصلاح طلب»، از صدام به عنوان «خالد بن وليد» ياد كرده!! و پيشنهاد ائتلاف با صدام در جنگ با آمريكا را پيش كشيدند! اين انگاره نيز با درايت رهبر معظم انقلاب فرو ريخت.
8- در جريان چالش هسته اي و در حالي كه بعد از اجلاس اكتبر 2003 تهران تمامي فعاليت هاي هسته اي خود را براي به اصطلاح اعتمادسازي به حالت تعليق درآورده و با تروئيكاي اروپايي- انگليس، فرانسه و آلمان- در حال مذاكره بوديم، حريف در اجلاس لندن اعلام كرد كه بهترين تضمين از نظر آنها، دست كشيدن ايران از تمامي فعاليت هاي هسته اي است. در اين هنگام حضرت آقا دستور از سرگيري همه فعاليت هاي به تعليق درآمده را صادر كردند و اين دستور با از سرگيري فعاليت كارخانه UCF اصفهان آغاز شد. دشمن تهديد به حمله نظامي كرد. برخي از مسئولان وقت به وحشت افتادند و آقا فرمودند حريف هيچ غلطي نمي تواند بكند و نتوانست و امروز...
9- در فتنه آمريكايي- اسرائيلي 88 كه شبيه جنگ احزاب بود و همه دشمنان بيروني و دروني براي مقابله با نظام اسلامي به ميدان آمده بودند، رهبر معظم انقلاب بر اجراي بي كم و كاست قانون تاكيد ورزيدند و نهايتا روز 9 دي فرا رسيد و فتنه 88 دود شد و به هوا رفت.
10- در ماجراي عزل وزير اطلاعات كه اقدامي خطرناك بود، حضرت آقا با اقتدار مثال زدني از اين حركت جلوگيري فرمودند و تلاش رياست محترم جمهوري كه متاسفانه از پشتوانه بينش و آگاهي لازم برخوردار نبود، مانع از تاكيد رهبر معظم انقلاب بر نظر دقيق و كارشناسانه خود، نشد و حتي خانه نشيني 11 روزه آقاي احمدي نژاد نيز نتوانست در پيشگيري حضرت آقا از آن انحراف كمترين خللي ايجاد كند و...
11- و امروزه، مجموعه همين انگاره شكني هاي امام راحل(ره) و خلف حاضر او، انقلاب هاي اسلامي منطقه و اقتدار مثال زدني جمهوري اسلامي ايران را در پي داشته است كه شرح آن به درازا مي كشد و در پايان اين وجيزه به نكته اي از قول مركز استراتژيك آمريكن اينترپرايز كه روزنامه آمريكايي «يو.اس.اي تودي» به آن پرداخته بود، بسنده مي كنيم؛ آمريكن اينترپرايز در گزارش خود مي نويسد؛ «در ايران با يك ابرحريف به نام (آيت الله) خامنه اي روبرو هستيم كه نقشه راه ما را مي داند و در ميان مردم خود از اعتماد توأم با اعتقاد برخوردار است».