کد خبر: ۶۹۵۷
زمان انتشار: ۱۹:۲۸     ۰۲ آذر ۱۳۸۹
به گزارش پایگاه 598، سید مقدام حیدری در در جدیدترین مطلبش در وبلاگ چشم خدا نوشت:

الحمد لله الذي جعلنا من المتمسكين بولاية علي أمير المؤمنين وأولاده المعصومين (عليهم السلام)

کار رسانه­ای خدا و رسولش در روز غدیر چنان معرکه بود، که صدها سال پیش از اختراع تلگراف و تلفن و رادیو و تلفزیون و ماهواره و اینترنت، خبر اعلام ولایت امیر المؤمنین (علیه السلام) را در سراسر چهان اسلام پخش کردند.

آیاتی که خدا راجع به جریان غدیر نازل کرد، بس بود که همه­ی مسلمانان تا روز قیامت، بفهمند چه خبری در روز عید غدیر رخ داده است. سابقه نداشت خدا این چنین تهدیدآمیز و همراه با حمایتی بی­دریغ، به پیامبر اسلام فرمان ابلاغ دهد.

کاری کرد خدا که تا همیشه هر مسلمان خردمند و آزاده­ای که با این آیه برخورد می­کند، از خود بپرسد که راستی این پیام پرتشریفات چیست که به اندازه­ی کل رسالت بیست و سه ساله­ی پیامبر می­ارزد و این پیام چه بود که پیامبر در ابلاغش نیازمند حمایت و پشت­گرمی ویژه­ی خدا بود؟ و این چه پیامی بود که اگر ابلاغ نمی­شد خدا از این دین راضی نخواهد شد و اسلام ناقص و نعمت، ناتمام خواهد ماند؟ و به راستی مگر کافران چه امیدی دشتند و چه خوابی برای اسلام دیده بودند که در روز غدیر خوابشان آشفته گشت و امیدشان ناامید؟ موضوع چیست و خدا از چه سخن می­گوید؟...

از سوی دیگر پیامبر هم سنگ تمام گذاشت در روش ابلاغ پیامش. مردم را در جایی نگاه داشت که بی استثناء همه­ی هفتاد هزار نفر یا صد و بیست هزار نفری که آنجا بودند، از خود پرسیدند، چه خبر است که پیامبر این دستور عجیب را در این گرمای طافت­فرسا صادر کرده است؟! اینجا چه جای سخنرانی و موعضه است؟ چرا پیامبر بساط منبر و سخنرانی راه می­اندازد؟ سوز آفتاب و تب زمین امان مردم را بریده است خوب بود پیامبر سخرانی را به وقت دیگری می­سپرد...

این همه سؤال را پیامبر در دل آن گروه و تاریخ ایجاد کرد تا همه با خود بگویند، لابد حرف مهمی پیامبر داشت و پیام باارزشی در دل داشت که این چنین رفتار کرد و این همه جمعیت را زیر آفتاب سوزان ساعتها نگه داشت... و راستی پیامبر چه گفت و چه خبر داد؟

این همه سؤال مهم را خدا و پیامبر در دل همگان قرار دادند تا هیچ انسان سالمی به جوابی جز جواب اصلی و واقعی راضی نشود و دل کاوش­گرش آرام ننشیند. حق روشن بود و هست و جای اما و اگر نداشت و ندارد.

اختلافی که بعد از رحلت پیامبر رخ داد و تا کنون ادامه یافت، در پی این نبود که برخی «ولایت» را به امارت معنی کردند و برخی دیگر دوستی­اش فهمیدند. و در این نبود که برخی بر آن بودند که امامت از شؤون خداست و او باید امام را تعیین کند، و برخی دیگر پنداشتند خدا امر تعیین امام و جانشین پیامبر را به مردم سپرده است. مسئله این نیست، اینها بهانه است...

مسئله این است که وقتی پیامبر دست امیر المؤمین را تا آنجایی که می­شد بالا برد و با هر چه صدا داشت فریاد زد: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» بسیاری از آن مردم حاضر، از این خبر خوشحال نشدند و در دل آرزو کردند کاش خبر دیگری می­شنیدند و یا شخص دیگری به جز علی معرفی می­شد. مسئله این است که شمار کسانی که با شنیدن این خبر از ته دل خوشحال شدند، کم بودند و بقیه فقط احترام پیامبر را نگه داشتند و این پیام تلخ را تحمل کردند. و پر روشن است که چنین جمعیتی لایق حکومت امیر المؤمنین نخواهند بود، باید کس دیگری بیاید...

خدا خوش سلیقه است و روشش را عوض نمی­کند. وقتی قرار باشد کسی را به عنوان پیامبر، امام یا ولی فقیه به مردم معرفی کند، به اندازه­ی کافی کمال و جمال و علم و قدرت و شجاعت و تدبیر و بصیرت و سابقه­ی خوب به او می­دهد، تا کسی که دنبال حق باشد، به راحتی رهبرش را بشناسد و عاشقش شود. دیگران هر چه اشکال و نقد دارند معمولا زیر سر این است که از حجت خدا بدشان می­آید. معلوم نیست چه گناهی دل و سلیقه­ی آدم را اینچنین وارونه می­سازد و کارش را به اینجا می­کشاند.

هنگام ظهور امام زمان (عج) قطعا چنین اتفاقی در دل برخی خواهد افتاد؛ تا چهره­ی دل­ربای امام را می­بینند، حس کینه و نفرتی در دلشان شعله خواهد زد، آن گاه با لهجه­ی شیرین و گوش­نوازی خواهند گفت: من هنوز یقین نکرده­ام او امام زمان است، مسئله­ی ساده­ای نیست، باید تحقیق کرد...

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها