سخنرانی اخیر سید حسن نصرالله در سالروز پیروزی در جنگ 33 روزه، یک نکته بدیع داشت. سید حسن در این سخنرانی
برای اولین بار پس از جنگ، از یک عملیات عظیم اطلاعاتی حزب الله که طی آن
صهیونیستها را فریب داده و یک پیروزی بزرگ امنیتی کسب کرده بود پرده برداشت
و اعلام کرد عملیات «وزن درجه یک» صهیونیست ها در روز سوم جنگ، در اصل،
عملیات فریب حزب الله بوده است.
به
گزارش رجانیوز، جریان این عملیات چنین بود که صهیونیست ها در روز سوم جنگ و
با تکیه بر اطلاعاتی که از چندین سال کار گسترده اطلاعاتی به دست آورده
بودند، با حملهای گسترده به دهها هدف در لبنان اعلام کردند به طور همزمان
بیش از 70 در صد مخازن و سکوهای پرتاب موشک های حزب الله را از بین برده
اند. اما سید حسن نصرالله در سخنرانی اخیر اعلام کرد ما از مدت ها پیش از
این حمله، از تلاش صهیونیست ها برای کسب اطلاعات در این زمینه مطلع شده
بودیم و لذا موشکهایمان را از جاهایی که قبلا بود جا به جا کردیم ولی با
فریب صهیونیستها چنین وانمود کردیم که هنوز سکوهای پرتاب موشک و خود موشک
در همان مکان ها هستند و لذا صهیونیست ها در آن عملیات عظیم هوایی فقط به
اماکنی خالی حمله کردند و به توان موشکی حزب الله هیچ صدمه ای نخورد.
از
نظر اطلاعاتی هم این یک شکست بزرگ برای صهیونیست ها بود که ضمن خرج میلیون
ها دلار برای کسب این اطلاعات، نهایتا دستشان خالی ماند و نه تنها طرح
دقیق اطلاعاتی آنها با رخنه حزب الله مواجه شده و لو رفت و حزب الله متوجه
آن شد بلکه حتی متوجه جا به جایی این موشک های توسط حزب الله هم نشدند و
این طرح فقط حمله به ساختمانهای خالی را در پی داشت. از همین رو بود که سید
حسن نصرالله، عملیات «وزن درجه یک» اسرائیل را در این سخنرانی، عملیات
«وهم درجه یک» نامید. این سخنان سید حسن نصرالله اثرات بسیار مهمی در عرصه
سیاسی منطقه داشت. روزنامه الاخبار لبنان
در گزارشی به قلم ابراهیم الامین -سردبیر و تحلیلگر برجسته این روزنامه-
به تحلیل این بحث پرداخته که رجانیوز ترجمه* کامل آن را تقدیم می کند:
حتی تا همین چند شب گذشته، اسرائیل
هنوز به عملیاتی که نیروی هوایی اش در روز سوم حمله به لبنان در سال 2006
انجام داد، مباهات می کرد و از صدها میلیون دلاری که در طول چند سال برای
مشخص کردن مکان نگهداری موشکهای دور برد حزب الله صرف کرده بود سخن می گفت.
اما سخنرانی چند شب پیش دبیرکل حزب الله معلوم کرد جاهایی که اسرائیل در
آن عملیات مورد هجوم قرار داده بود چیزی نبودند جز عملیات فریب توسط حزب
الله.
دلایلی چند موجب شد دبیر کل حزب الله،
سید حسن نصرالله یکی از بزرگترین عملیات های فریبی که اسرائیل در طول
جنگهایش با اعراب با آن مواجه شده بوده را رو کند و نشان دهد که چطور
اسرائیل در روزهای اول جنگ 33 روزه در یک تله اطلاعاتی افتاده است. سید حسن
نصرالله با این سخنانش اهدافی را در این زمان مشخص مورد هدف قرار داد و در
سخنانی که ده دقیقه بیشتر به طول نینجامید، پیام هایی ارسال کرد. همه
اینها مربوط است به ماهیت آهنین نبرد جاری در منطقه ما –که حالا بحران
سوریه هم یک وجه از وجوه این نبرد شده است؛ خصوصا که آمریکا و اسرائیل-و
اعرابی که در جانب آنها هستند- به یک طرف مستقیم درگیر در این بحران تبدیل
شده اند. بحران سوریه –در کنار مسئله فلسطین- تبدیل شده است به عنصری مرکزی
در سرنوشت کشورهای دیگر منطقه مانند لبنان و اردن. و ای بسا که تا مدتی
فقط اسرائیلی ها باشند که به تنهایی موضوع را با جدیت دنبال کنند تا وقتی
که حواس بقیه هم به نتایج مسئله جلب شود.
مباهات اسرائیلی ها به عملیات «وزن درجه یک»
اما برگردیم به اصل موضوع: تنها چند
ماه بعد از جنگ 33 روزه، اشاره هایی از طرف حزب الله منتشر شد پیرامون شکست
عملیاتی که اسرائیلی ها «وزن درجه یک» نامیده بودند. اما هیچ معلومات مشخص
و دقیقی از طرف حزب الله پیرامون چگونگی موضوع منتشر نشد. تا جایی که
اسرائیلی ها این اشارات را دست کم گرفتند و آن را غیر واقعی و بلوف شمردند.
اسرائیلی ها کماکان بر این اعتقادشان باقی ماندند که عملیاتی که در ساعات
فجر آن روز انجام دادند یک پیروزی حقیقی بوده است. در جریان تحقیقات
وینوگراد و تصریحات فرماندهان سیاسی و نظامی اسرائیل و درگیری های دستگاه
های مختلف اسرائیلی پیرامون اینکه مسئولیت شکست در این جنگ با چه کسی بوده،
همه کماکان از این عملیات سخن می گفتند، از این جهت که پیروزی در آن را
حقیقت روشنی می دانستند که باید تبدیل به بخشی سفید در کارنامه تماما سیاه
اسرائیل در جنگ 33 روزه شود. به همین جهت بود که اسرائیلی ها به اعتبار طرح
[دقیق و پیچیده] این عملیات، آن را «نگین تاج» موفقیت هایشان در جنگ 33
روزه می نامیدند.
و همه کسانی که درباره این جنگ نوشتند
و مطلب منتشر کردند، این عملیان را «تک خال»ی می شمردند که ارتش و نیروهای
اطلاعاتی اسرائیل در جنگ 33 روزه رو کردند، تا حدی که یکی از مفسرین نظامی
در اسرائیل این عملیات را «نمایش شگفت انگیز کسب اطلاعات امنیتی و توانایی
های عملیاتی» وصف کرده و گفته بود «نشئه ای که این عملیات نزد فرماندهان
نظامی و سیاسی ایجاد کرد» موجب شد قدم در جنگ بگذارند بدون توجه به این که
برای روز چهارم جنگ دیگر بانک اهدافی برای حمله در اختیار ندارند. [یعنی
مطمئنشان کرد که چنان بنیان موشکی حزب الله را ویران کرده اند که بررسی
مکان های دیگری برای حمله به موشک های حزب الله اصلا دیگر معنی ندارد.]
طرح عملیات به روایت اسرائیلی ها
این طرح -طبق آنچه اسرائیلی ها ارائه
کرده اند- عبارت بوده است از عملیانی پیچیده و طولانی مدت برای جمع معلومات
دقیق از نقشه انتشار بخش موشک هایِ برد متوسط و برد بلندی که حزب الله در
اختیار دارد. طبق گزارش های اسرائیلی، نیروی هوایی توانسته بود با انجام
این عملیات در آغاز جنگ، 70 تا 80 درصد این موشک های حزب الله را نابود
کند. در ادبیات سیاسی مربوط به جنگ 33 روزه در اسرائیل، به این شب حمله،
نام «شب فجر» اطلاق میشود، در اشاره به موشک های «فجر3» و «فجر 5» که ذخایر
آن موشک های حزب الله را –طبق گفته منابع اسرائیلی-تشکیل می داده است.
مدتی پس از اتمام جنگ 33 روزه، حفاظت
اطلاعات ارتش اسرائیل به صورت حساب شده بخشی از اطلاعات پیرامون این طرح را
علنی کرد و در کتاب «اسیران در لبنان»، نوشته عوفر شیلاح (تحلیلگر مسائل
امنیتی در روزنامه یدیعوت آحارنوت) و یوآف لیمور (خبرنگار مسائل نظامی در
شبکه یک تلویزیون اسرائیل)، شرحی مفصل از این عملیات درج شده است.
نویسندگان این کتاب در آن از «شش سال
برنامه ریزی، و تلاش های اطلاعاتی عظیم، و ساعتهای فراوان مانور و
سازماندهی که برای آنها چندصد میلیون دلار خرج شده است» برای این طرح سخن
گفته اند. این کارها برای آن بوده که «بتوانند هجومی گسترده به ده ها هدف
دست بزنند که بیشترشان را مخازن سلاح و سکوهای پرتاب موشک های متوسط و دور
برد حزب الله تشکیل می داد.
ورق «آس» در ورق هایی که ارتش اسرائیل
در اجرای این طرح در دست داشت «حمله هوایی ویرانگر» بود. مانند سحرگاه روز
پنجم ژوئن 1967، یا مانند هجوم نیروی هوایی اسرائیل به موشکهای زمین به هوا
و هواپیماهای نیروی هوایی سوریه در منطقه بقاع لبنان در سال 1982، و یا
مانند موشک باران و بمباران مقدماتی آمریکا در حمله هایش به عراق در سالهای
1991 و 2003. [1]
این کتاب اشاره می کند که «بیش از 40
عملیات مخصوص توسط دسته های مختلف وابسته به «أمان» (شعبه ای از حفاظت
اطلاعات ارتش) در سطح عالی دقت انجام پذیرفت. به طوری که اسرائیل نه تنها
نقشه مکان هایی که موشک های فجر حزب الله در آن ها نگهداری می شد را به دست
آورد، بلکه حتی اینکه این موشک های دقیقا در کدام اتقاق در کدام خانه
نگهداری می شوند را هم فهمید. ضمنا در این طرح اسرائیل، قدرت ویژه عملیاتی
هم نهفته بود: سیستم های جی پی اس چنان به دقت مورد استفاده قرار می گرفت
که میزان احتمال خطا در هدف قراردادن را به یک متر می رساند. بمبهای ضد
جدار هم این مختصات را در سیستم دقیق الکترونیکشان وارد کردند.
نیروی هوایی اسرائیل برای تمرین، نمونه
این اهداف را در جنوب فلسطین اشغالی ساخت و خلبانان طی مانور، حمله به
اهدافی شبیه آنچه در جنوب لبنان انتظارشان را می کشید را تمرین کردند.
داده های اطلاعاتی تکمیل شد. به نحوی
که به محض صدور دستور، می شد آن اطلاعات را بیرون کشید و خلبانان را در
کوتاه ترین وقت ممکن برای حمله به اهداف از پیش تعیین شده ارسال کرد.»
سؤالها و جواب هایی که حالا برای اسرائیلی ها مطرح است
در سخنرانی چند شب پیش، سید حسن
نصرالله از جزئیات عملیات فریبی که حزب الله اجرا کرده بود سخن نگفت. صلاح
دید که فقط از وجود اصل چنین عملیاتی سخن بگوید. بدین ترتیب درب را به روی
سیل سؤالات متراکم برای همه افراد ذی ربط در دستگاه های امنیتی و اطلاعاتی
اسرائیل باز گذاشت. اما خوب است فرض بگیریم اسرائیلی ها چه سؤالاتی دارند و
به این سؤالات چه جواب هایی می دهند:
سؤال: آیا نصرالله راست می گوید؟
جواب: نمی شود در این باره مطمئن بود.
اما تا به حال سابقه نداشته که دروغ بگوید یا آنکه با گفتن دروغ در چنین
موضوعی صداقت خود و گروهش را در معرض خطر قرار دهد. گذشته از این، نگاهی به
سیر جنگ 33 روزه اثبات می کند که مخازن موشکهای پیشرفته حزب الله یا بیشتر
از آنچه ما معتقد بودیم بوده است یا آنکه [واقعا آنچه نصرالله می گوید
راست است و] ما واقعا در یک عملیات فریب واقع شدیم [چرا که در طول جنگ، نه
تنها پرتاب موشک های حزب الله قطع نشد بلکه دقیقا روز به روز هم بر برد و
تعداد موشک های آن افزوده شد]. ضمنا ما در چنین موضوعاتی با نصرالله سوابقی
داریم! مثلا در طول سال های گذشته، او ما را مجبور کرده به صداقت
جاسوسانمان در لبنان شک کنیم، از طریق بازی جاسوس دوجانبه. و در سال های
اخیر، چنان از قدرت اطلاعاتی اش پرده برداری کرده که چشم های همه ما گرد
شده است. در این بین نمونه هایی هم هست. مثلا ماجرای عملیات انصاریه که
معمای آن تا 13 بعد از وقوعش برای ما ناگشوده ماند، تا آنکه حسن نصر الله
تصمیم گرفت در جریان استفاده در موضوعی دیگر، راجع به ماجرا افشاگری کند و
به این ترتیب به ما ثابت نمود آنچه در این باره می گفت [بلوف نبود و] راست
می گفت و واقعا رزمندگان حزب الله در آن روز در باغ های ساحلی در انتظار ما
بودند. [2]
سؤال: حزب الله چطور توانسته این طرح امنیتی ما را بفهمد؟ و کِی؟
جواب: واجب است که از همین امروز راجع
به این مسئله تحقیقات را آغاز کنیم. این تحقیقات پرونده های قدیمی و ده ها
شخص و وسائل بشری و تکنیکی را در بر می گیرد. این تحقیقات جواب این سؤال
را به ما خواهد داد.
سؤال: قبول، اما عملیات فریب چگونه ممکن است رخ داده باش؟ از طریق جاسوس های دوجانبه یا از طریق فریب تکنیکی یا از طریقی دیگر؟
جواب: همان تحقیقاتی که اشاره کردم
نقاط ضعفمان را به ما نشان خواهد داد. فعلا با تصورات و تخمین هایی که جواب
های دقیق و قطعی به ما نمی دهد کاری نداریم. اما بعد از آنکه نقاط ضغف و
حفره های کاریمان را فهمیدیم، آن وقت می توانیم تصویری نزدیک به حقیقت
ارائه کنیم. مگر اینکه بخواهیم مانند موارد قبلی سالهای طولانی منتظر
نصرالله بنشینیم که برای ما روایتش را تکمیل کند و صورت ناقصی که در اختیار
داریم را تکمیل نماید!
سؤال: خب، پس اگر آنچه نصرالله می گوید
صحیح است [و آنها واقعا از قبل راجع به این عملیات ما اطلاع داشتند] آیا
او عمدا بخشی از قدرت موشکی خود را قربانی کرده است یا آنکه عملیات جا به
جایی موشک هایش از آن اماکنی که ما خیال می کردیم موشک ها در آنجاست با
موفقیت و به طریقی خاص که ما امکان دیدنش را نداشتیم انجام شده است؟ و
اساسا چطور ممکن است چنین کاری کرده باشد در حالی که ما آن اماکن را تحت
مراقب دائمی داشتیم؟ آیا ممکن است عملیات جا به جایی موشک ها را در همان
شبی که دو سرباز ما را در 12 تموز اسیر کردند انجام داده باشند؟ یا چند
ساعت بعد از همان عملیات؟ [یعنی در زمان هایی که ما حواسمان به جای دیگری
مشغول بود] یا آنکه در وقتی دیگر این کار را کرده است؟
جواب: تجربه برخورد ما با حزب الله
غافلگیری های پیچیده امنیتی را در سابقه اش ثبت کرده است. در نتیجه، باید
گفت هر چقدر هم که فهمیدن جواب این سؤال ضروری باشد، در هر حال در نتیجه
تغییری رخ نمی دهد: ما در یک عمیات فریب اطلاعات-امنیتی واقع شدیم. یعنی
آنچه تا امروز معتقد بودیم صحیح است، حالا باید در آن تشکیک کنیم یا دست کم
برای اثبات صحتش دوباره آن را بررسی کنیم. خصوصا که این مرد روایتش از این
موضوع را با یک تهدید ناگهانی هم همراه کرده است. [3]
سؤال-این غافلگیری ای که نصرالله از آن سخن می گوید چه جور چیزی است؟
جواب- این چیز هر چه هست، غافلگیری
است. و اگر ما می دانستیم چیست که دیگر اسمش غافلگیری نبود! حالا که نمی
دانیم چیست، نخواهیم فهمید چیست تا وقتی که در عالم واقع رخ دهد یا آنکه
تعدیلاتی در آن رخ دهد یا آنکه به جای آن، یک غافلگیری دیگر طراحی کنند.
چرا سید حسن امروز را برای اعلام این مطلب انتخاب کرد؟
اینها سؤال ها و جواب هایی بود که
اسرائیلی ها در این باره طرح کرده و جواب خواهند داد اما شایان ذکر است که
جنگ امنیتی-اطلاعاتی نامحدود بین حزب الله و اسرائیل، امروز شاهد فصل های
پیشرفته و فوق العاده پیچیده ای است. هر دو طرف، بحث پیرامون کارِ در حال
انجام و مستمر در این باره را رد می کنند. اما سرفصل های این جنگ، دیگر
مانند شش سال پیش نیست. حتی قابلیت ها و منابعی که دو طرف، صرف این نوع از
عمل می کنند هم بسیار بیش از چیزی است که بسیاری اعتقاد دارند. سید حسن
نصرالله حواس ها را (گرچه در جریان تهدید اسرائیل) به این نکته جلب کرد که
عملیات فریب تا امروز هم ادامه داشته است. این یعنی اینکه آنچه اسرائیل می
خواهد با آن حزب الله را در ضربه اول در جنگ آتی غافلگیر کند، برای حزب
الله فقط یک خبر قدیمی است! [یعنی حزب الله مدت هاست که از طریق عملیات
فریب، خودش از آن خبر دارد].
گذشته از اینکه تصور راجع به حالت
مواجهه ی این دو، این توقع را ایجاد می کند که همانطور که اسرائیل برای
خودش یک «ضربه اول» در نظر گرفته [که با آن حزب الله را غافلگیر کرده و
ضربه ای بزرگ به آن وارد کند] به همین شکل حزب الله هم «ضربه اول» مخصوص
خودش را طراحی کرده و دارد، چه در حالتی که این ما باشیم که جنگ را آغاز می
کنیم و چه آنکه به دشمن اجازه دهیم جنگ را آغاز کند. ما می توانیم دها
–اگر نگوییم صدها- هدف نظامی و سیاسی و استراتژیک و غیر نظامی در اسرائیل
را در نظر بگیریم که می تواند تنها در چند دقیقه هدف موشک باران مثال زدنی و
ویران کننده و بسیار دقیق حزب الله قرار گیرد. بعد از آن، حرف زدن مزه می
دهد! [پس هدف اول از انتخاب این زمان برای این افشاگری، بر حذر داشتن
اسرائیل از شروع جنگ علیه حزب الله است.]
اما دلیل دیگر برای انتخاب این زمان
–که با تحولات منطقه هم مرتبط است- این است که اشاره ها به اینکه ممکن
جهان، اسرائیل را به ارتکاب عملی جنون آمیز در سوریه یا در نزدیکی مرزهایش
وادارد رو به افزایش است. خصوصا که ما در حال نزدیک شدن به جوی شبیه جو سال
2006 [که در آن سال اسرائیل به لبنان حمله کرد] هستیم. تلاش های تغییر
نظام در سوریه از طریق سیاسی با شکست مواجه شده است و آنچه در حال حاضر در
عرصه میدانی در حال وقوع است-که در آن بین می توان به جنایت ترور افسران
ارشد سوریه اشاره کرد- گرچه عملی امنیتی و بخشی از جنگ نامحدود محسوب می
شود ولی اینها از نوعی نیست که بتواند تغییری جوهری در توازن قوا یا قواعد
بازی ایجاد کند. با وتوی قطعنامه سوم شورای امنیت در باره سوریه توسط روسیه
و چین، در برابر دشمنان سوریه و دشمنان مقاومت راهی نمانده جز آنکه
اسرائیل را به عنوان «بچه قلدر» جلو بیندازند.
این اشاراتی که گفتیم، در بحث راجع به
«ترس از تبدیل جولان به سینای جدید» یا در بحث پیرامون «خطر قریب الوقوع به
سبب احتمال انتقال اسلحه های کیفی سوریه به مقاومت در لبنان» دیده می شود.
[فلذا سید حسن نصرالله با این سخنان خواسته هشداری به اسرائیل بدهد تا از
فکر حمله به سوریه هم بیرون بیاید.]
اگر اسرائیل به طرحی شبیه این فکر کند،
حالا امروز باید صراحتا فهمیده باشد که حزب الله بی طرف نخواهد ماند، بلکه
حزب الله در وسط صحنه نبرد خواهد بود، نبردی که نقشه منطقه را کاملا از نو
رسم خواهد نمود.
پی نوشتها:
1-در تمامی این موارد، نیروی هوایی
اسرائیل یا آمریکا با حملات گسترده و ویران کننده به مخازن و امکانات و
هواپیماهای نیروی هوایی حریف (با توجه به اطلاعاتی که از مدت ها پیش به دقت
جمع کرده بودند) نیروی هوایی حریف را به طور مطلق و کامل از بین می بردند و
همین باعث می شد که بتوانند جنگ را به سرعت و در روی زمین به نفع خود
خاتمه دهند و حریف هم هیچ امکانی جهت استفاده از نیروی هوایی نداشته باشد.
مثلا همین کار اسرائیل بود که باعث شد ارتش عظیم مصر در سال 1967 در برابر
اسرائیل به راحتی شکست بخورد.
2- «عملیات انصاریه» یا به قول حزب
الله «کمین عباس»، به جریانی در سال 1997 گفته می شود. طی این عملیات قرار
بود یک واحد بسیار بسیار زبده کماندویی اسرائیل با نفوذ به داخل لبنان یکی
از سران حزب الله را برباید اما این کماندوها هنگام ورود، با کمین نیروهای
حزب الله در روستای انصاریه مواجه شده و 12 نفرشان کشته و 3 نفرشان زخمی
شدند و فقط یک نفرشان سالم ماند. حزب الله همان هنگام ادعا گرد از طریق
کارهای پیچیده اطلاعاتی در جریان این عملیات بوده و آگاهانه در کمین این
کماندوها بوده است.
اسرائیل این حرف را بلوف دانست. تا
آنکه 13 سال بعد و در جریان کنفرانس مطبوعاتی سید حسن نصرالله در آگوست
2010 پیرامون دادگاه ترور رفیق حریری،سید حسن نصرالله پرده از این راز
برداشت که نیروهای حزب الله از سالها پیش توانسته اند داده های بسیار
پیچیده هواپیماهای شناسایی اسرائیل را هک کرده و آنها را رمز گشایی کنند و
بدون اینکه صهیونیستها بفهمند از جزئیات کارهای شناسایی آنها مطلع شوند و
از همین طریق بوده که در جریان عملیات کماندهای صهیونیست قرار گفته و برای
آنها در انصاریه کمین گذاشته اند. ان شاءالله رجانیوز به زودی گزارشی
تفصیلی از این عملیات منتشر خواهد کرد.
3- سید حسن نصرالله در همان سخنرانی
خود برای برحذر داشتن صهیونیست ها از به راه انداختن جنگی تازه، آنها را
تهدید به مواجهه با غافلگیری تازه کرده گفت: «من اسرائیلی ها را دعوت می
کنم که از گذشته عبرت بگیرند ... به آنها می گویم: عملیان «وزن درجه یک»
شما، عملیات «وهم درجه یک» بود و ما در هر جنگی که در آینده رخ بدهد «ضربه
اول» شما را می دانیم و منتظرش هستیم [یعنی نمی توانید ما را با ضربه اول
غافلگیر کنید] و وقتی که بخواهید ضربه اولتان را بزنید این ما هستیم که
غافلگیرتان خواهیم کرد. اینجا می خواهم یک وعده به همه وعده هایی که پیش از
این داده ام اضافه کنم. در مواجهه با هر «ضربه اول» اسرائیلی ها در هر
جنگی در آینده، به اسرائیلی ها وعده یک غافلگیری بزرگ را می دهیم. طبعا
امروز نمی گویم که آن غافلگیری چه خواهد بود چرا که در آن صورت دیگر
غافلگیری نخواهد بود.»
*مترجم: وحید خضاب