کد خبر: ۶۹۴۰۸
زمان انتشار: ۱۷:۳۳     ۰۵ مرداد ۱۳۹۱
روندی که در چند سال اخیر شکل گرفته و در پی زدن ریشه‌های اسلام اصیل است، ادامه همان روندی است که در صدر اسلام یهودیان اسلام‌ستیز دنبال می‌کردند. آنان هنگامی که در برابر قدرت معنوی و آموزه‌های انسان‌ساز و پویایی عمیق و شگفت‌انگیز اسلام خود را ناتوان دیدند، درصدد برآمدند تا با رخنه در میان مسلمانان، به ترویج عقاید سست و خرافات و دیدگاه‌های غیرمنطقی بپردازند و از این طریق زمینه‌های محدود کردن گسترش اسلام را فراهم نمایند. اما به نظر می رسد همین میزان هم نتوانسته آنها را راضی کند بنابراین به میدان کشتار مسلمانان در سطح وسیع و در واقع نسل کشی آنها روی آورده اند.

آنچه امروز در میانمار و برمه در حال جریان است نه کشتار شماری مسلمان، بلکه نابودی اسلام است. اسرائیل رژیم اشغالگر قدس به جان و ناموس مسلمانان فلسطینی تجاوز کرد و سالیان متمادی وحشیانه ترین اقدامات را متوجه مسلمانان کرد و هم اکنون نه اسلام و نه مسلمانان فلسطینی را به رسمیت نمی شناسد. در میانمار سالیان متمادی مسلمانان در شرایط سخت قرار گرفتند و هم اکنون مقامات رسمی این کشور اعلام می کنند: مسلمان فاقد حقوق شهروندی هستند. مقامات میانمار ادعا می کنند مسلمانان ساکنان اصلی این کشور نیستند، این در حالی است که مسلمانان ساکنان این سرزمین بوده اند و از صدها سال پیش در این کشور حضور داشته اند. همین نگرش و موضع گیری زمینه ای را فراهم کرده تا بودائیان تندرو با حمایت و پشتیبانی دولت هرگونه جنایت و تجاوز را متوجه اقلیت مسلمان در این کشور کنند، جنایتی که داعیه داران قدیمی حقوق بشر سکوتی معنادار در قبال آن اتخاذ کرده اند!

نسل کشی بی بدیل قرن در میانمار

آنچه امروز در میانمار در حال وقوع است مشابه همان چیزی است که در سرزمین های اشغالی رخ داد. البته این حوادث سابقه دیرینه دارد و هم اکنون شکل رسمی به خود گرفته و با شدت و حدت تمام در حال جریان است. در واقع کشتار مسلمانان میانمار قتل عامی است که تنها می توان آن را "نسل کشی بی بدیل قرن" نام نهاد، زیرا این تهاجم ددمنشانه از آنچنان عمقی برخوردار است که تنها، تاریخ نمونه آن را از صهیونیست های گرگ صفت سراغ دارد.

گویی اندیشه های بودا نیز اکنون شکل نژادپرستانه صهیونیستی به خود گرفته و تقابل اندیشه های انسانی و غیرانسانی با عنوانی دیگر بروز کرده است یعنی "اسلام و بوداگرایی نژاد پرستانه".

این در حالی است که گفتار درست، کردار درست و معاش درست در کنار دستوراتی اخلاقی مانند خودداری از کشتن و دروغگویی جزء آموزه های اصلی بودا به شمار می رود.

در اینجا مروری بر آموزه های بودا درباره مهرورزی به یکدیگر، نشان خواهد داد که در سایه بروز صفات ددمنشانه پیروان این مکتب اصلی ترین ارزش های مکتبی را که به آن ایمان دارند، زیر پا گذاشته اند.

حقیقت رنج با همدردی آشکار می شود

همدردی در آیین بودا "کرونا" نام دارد. انسان های وارسته هنگامی که دیگر انسان های گرفتار رنج و سختی را ببینند، دچار نوعی دلگیری و ناراحتی می شوند.

بودا خود می گوید:"از همدردی است که حقیقت رنج همواره پیش چشم ما روشن و آشکار خواهد بود،خود اگر در رنج نباشیم. بنیاد واقعی همدردی حقیقت رنج است یعنی این حقیقت که موجودات همه از دانستن دستخوش رنج هستند در حالی که نه ریشه آن را می دانند و نه راه رهای از آن را".

و نیز خود بودا در این باب می گوید:"همدردی همچون مادری مهربان است که هر اندیشه و هر گفتار و کردارش همیشه برای کاستن و آرام کردن و از میان بردن نومیدی فرزند بیمارش است. این نشانه همدردی است.
آیا نتیجه چنین آموزه هایی نگریستن فارغ از هر گونه رقت به کشتار بی رحمانه مسلمانان، تجاوز به زنان، آواره کردن کودکان و ... است؟

شادی در آئین بودا

که در آیین بودا به آن "مودیتا" می گویند. سالک در این آیین از دیدن و شنیدن شادی دیگران شادمان می شود،حتی از شنیدن شادی دشمن خود. رشک و حسد آفت این شادی است.

اشک کودکان و ناله های زار زنان نتیجه چنین آموزه ای است؟ بوداییانی که حتی با شادی دشمن باید شاد شوند چگونه امروز چشم و گوش خود را مقابل اشک و آه مسلمانان بی گناه بسته اند؟


تجدید خاطره جنایات فلسطین با کشتار مسلمانان میانمار

زمانی اسرائیل با بهره گیری از سکوت مجامع بین المللی و تجهیزات سرمایه داران و دولت های خونخوار در فلسطین دست به فجیع ترین جنایات زد و با اخراج مردم مظلوم فلسطین تمامی حقوق شهروندی آنان را زیر پا نهاد و همچنان به جنایات خود ادامه می دهد و هم اکنون در گوشه ای دیگر جهان همان الگو ها و متدها و سیاست ها با عنوانی دیگر علیه مسلمانان در حال رخ دادن است و حقوق انسانی در جهان مدعی حقوق بشر به طور کامل نقض می شود.

اندیشه بودا که از هندوستان به سراسر آسیا، آسیای میانه، تبت، سریلانکا، آسیای جنوب شرقی و نیز کشورهای خاور دور مانند چین، مغولستان، کره و ژاپن راه یافته است و به عنوان دین پاکان معرفی می شود اما هم کنون در میانمار رنگ پلشتی و پلیدی به خود گرفته است.
این مکتب که بر کردار نیک، پرهیز از کردار بد و ورزیدگی ذهنی تاکید داشت هم اکنون در میانمار به بدترین کردارها متوسل شده و به نسل کشی و پاکسازی نژادی و نژادپرستی روی آورده است.
به گونه ای که زنان در برابر خانواده خود مورد تجاوز قرار می گیرند، کودکان و بزرگان از آتش خشم اقدامات افراطی و غیرانسانی بودائیان می سوزند، زنان و فرزندان و سالخوردگان آواره و بی خانه می شوند، شمار فراوانی فرار را بر قرار ترجیح داده و راهی کشور بنگلادش شده اند اما متاسفانه در آنجا نیز جایی برای آنها نیست...

حقوق اولیه و شهروندی آنان در حال نقض شدن است در حالی که مجامع بین المللی و سازمان های به اصطلاح حامی حقوق بشری سکوتی محض در پیش گرفته اند!

خانه هایشان مقابل دیدگانشان طعمه حریق شد. مردانشان مصلوب و به فجیع ترین نحو کشته شدند، فرزندانشان یتیم و آواره اند و دولت آنان را از ناچیزترین حقوق انسانی محروم کرده است، ارتش و نیروهای دولتی نه تنها مانع یاغیان نشدند بلکه به پشتیبانی از آنها پرداختند، مقامات دولتی علیه اقلیت مظلوم سخن گفته و عمل کردند و .... آیا همین مقدار جنایت کافی نیست تا جهان اسلام به خود آید؟ آیا این مقدار قتل و کشتار و تجاوز و شکنجه و بی حرمتی کافی نیست تا جهان مدافع حقوق بشر به مقابله آن بپردازد؟

اسلام، تنها گناه مسلمانان میانمار

اظهارات مقامات رسمی این کشور و فجایع در حال جریان در میانمار و سکوت مجامع بین المللی و حقوق بشری تنها این ایده را در ساحت اندیشه و عمق و فطرت انسانی نمایان می کند که گناه این مردم تنها اسلام آنان است. شیطان با کمک جاهلان و متعصبان و افرادی تند رو هم اکنون در حال دین زدائی در میانمار است تا دیگر حتی یاد و نامی از اسلام و مسلمان در آن کشور باقی نماند. جنگ در میانمار جنگ اندیشه و مذهب است. جنگی که یک طرف آن مظلوم و بی سلاح است و طرف دیگر آن با کمک و سکوت کشور غربی و خوی وحشیانه در حال سفاکی است.
هر روز با عنوان و بهانه ای در هر گوشه جهان مسلمانان قربانی جنایات و هوا و هوس قدرت طلبان و سرمایه داران می شوند و هم اکنون نمونه اعلی و عیان آن در سطحی گسترده در میانمار در حال جریان است.

این ها درپی حقوق بشر منقطع از معنویت و خدا هستند

"همین امروز شما ملاحظه کنید؛ در یک کشورى در شرق آسیا - در میانمار - هزاران انسان مسلمان دارند کشته میشوند، دارند فدا میشوند، بر اثر تعصب، بر اثر جهالت - اگر نگوئیم دستهاى سیاسى در خود همین مسئله وجود دارد؛ فرض کنیم همان طور که ادعا میشود، بر اثر تعصبهاى دینى و مذهبى است - مدعیان دروغین حقوق بشر لب تر نمیکنند. همانهائى که براى حیوانات دل میسوزانند، همانهائى که اگر در جوامعى که مستقل از آنها هستند، وابسته‌ى به آنها نیستند، کوچکترین بهانه‌اى پیدا کنند، صد برابر آن را بزرگ میکنند، اینجا در مقابل کشتار یک عده انسان بى‌گناه، بى‌دفاع، زن، مرد، کودک، سکوت میکنند؛ توجیه هم میکنند! این، حقوق بشر اینهاست؛ حقوق بشرِ منقطع از اخلاق، منقطع از معنویت، منقطع از خدا. میگویند اینها میانمارى نیستند؛ خب، گیرم نباشند - البته دروغ میگویند، سیصد چهارصد سال است که اینها در آنجا زندگى میکنند؛ آنطور که به ما گزارش میشود - باید کشته شوند؟! همین حالت در طول سالهاى متمادى در همان کشور و در کشورهاى مجاور، از سوى غربى‌ها، بخصوص از سوى انگلیس، نسبت به همان مردم وجود داشته. پدر این مردم را درآوردند؛ هرجا پا گذاشتند، جز فساد و نابودى حرث و نسل - همان طور که خداى متعال در قرآن میفرماید - کارى نکردند. بله، براى اینکه بازار محصولات پیدا کنند، بازارهائى را آراسته کردند؛ مردم را با محصولات جدید آشنا کردند، براى اینکه تجارت خودشان را رونق بدهند. این تمدن، منقطع از معنویت و قرآن است.

داعیه‌ى ما ایجاد تمدنى است متکى به معنویت، متکى به خدا، متکى به وحى الهى، متکى به تعلیم الهى، متکى به هدایت الهى. امروز اگر یک چنین تمدنى را ملتهاى اسلامى - که بحمداللَّه بسیارى از ملتهاى اسلامى بیدار شده‌اند و به پا خاسته‌اند - بتوانند پایه‌گذارى کنند، بشر سعادتمند خواهد شد. داعیه‌ى جمهورى اسلامى و انقلاب اسلامى این است؛ ما دنبال یک چنین تمدنى هستیم. این را شما جوانهاى عزیز به خاطر بسپارید، این را شاخص و معیار قرار بدهید." (بخشی از بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با قاریان 31/4/91)

این تاکیدات نشان از آن دارد که در مقابل سکوت مدعیان دروغین حقوق بشر که هر جا منافعشان اقتضاء کند این اصطلاح برایشان معنا می یابد، مسلمانان نباید سوکت کنند و این به دلیل کرامت آدمی در نزد خدای باریتعالی است.

چراه در نگرش اسلامی انسان مخلوق مکرم و محترم خدا و برترین موجودات پدیده های عالم هستی است. مقام و منزلت انسان از منظر اسلام تا حدی است که خلقت و آفرینش موجودات و مخلوقات خداوند به خاطر انسان و تأمین خواسته های مستقیم یا غیرمستقیم او به شمار آمده است این همه احترام و امتیاز برای انسان به لحاظ آن استعدادهای خداوند است که در وجود این موجود نهاده است و چنانچه انسان در پرتو هدایت انبیاء و اولیاء و مجاهدت های خود بتواند این استعدادها را در وجود خویش شکوفا سازد و به فعالیت برساند از مقام بس بلند و رفیع خلافت الهی در روی زمین بهره مند خواهد شد.

لازمه چنین تعظیم و اکرامی نه تنها تجاوز و تعدی به حقوق مشروع دیگران را منع می کند که پاسداری و حفاظت ازحقوق انسان ها را واجب می نماید، بر پایه چنین تلقی و براشت از انسان است که مسلمانان در روی زمین موظف به حفظ حقوق و امنیت جان، مال، ناموس و شرافت یکایک بشر هستند و کسی نمی تواند از طریق نامشروع حقوق آنان را مورد تعرض قرار دهد. حضرت علی(ع) حتی از شکسته شدن حریم کفاری که در سایه حکومت اسلامی می زیستند و به وسیله سپاه معاویه مورد تجاوز و غارت قرار گرفته بودند خشمگین شده می فرماید: «... اگر مسلمانی به خاطر این حادثه از روی تأسف بمیرد، ملامت نخواهد شد،‌بلکه از نظر من سزاوار و بجاست ...»

حرمت آدمی مانع از قتل نفس او است

همة این سختگیری ها درباره کرامت انسان حکایت از حرمت او در نگرش اسلامی دارد. بنابر این حرمت و کرامت انسان به کسی اجازه نمی دهد که در حق او بی حرمتی شود. در قرآن کریم درباره قتل نفس می فرماید: « مَن قَتَلَ نَفْسًا بِغَیرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا وَمَنْ أَحْیاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیا النَّاسَ جَمِیعًا ً» هرکس انسانی را بدون ارتکاب قتل نفس یا فساد در زمین بکشد چنان است که گویی تمام انسان ها را کشته است.

این یعنی امروز به ازای هر مسلمان در میانمار همه جهانیان کشته می شوند و شاید این مرگ در جسم آنها نباشد اما قطعا روح آنها را دچار مرگ خواهد کرد که اینچنین با آرامش در سایه امن نشسته و قتل عام هزاران بی گناه، کوچکترین تاثری برای آنها درپی ندارد!
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها