جوان آنلاین نوشت: در حالی که قاره سبز در حال مهار آتش سوزیهای موسمی است و المپیک کاور زیبا و سرگرم کنندهای در انگلیس برای افکار عمومی در معرض نمایش قرار داده در زیر لایههای اقتصادی توفانی به پاست که بسیاری آن را غیر قابل کنترل میدانند و به گفته پیش بینی کنندگان اقتصادی آنچه در حال حاضر قابل رویت است نشانههای توفان است و بالاخره زمانی که چندان دور هم نیست مشکلات فوران و طغیان خواهد کرد و خرابیهای اقتصادی تاریخی که طی این مدت به تعویق افتاده جلوه رقت بارتری را به نمایش خواهد گذاشت، کاهش ارزش برابری ارز اروپایی در مقابل دلار، نرخ سود قرضههای دولتی اسپانیا در بازارجهانی رکود تاریخی 7 /39 درصد را تجربه کرده ونرخ بیکار برای جوانان اسپانیایی به 50 درصد رسیده، مشکلات مالی ایتالیا هنوز راه حل قابل ارائهای را به خود ندیده، فرانسه نیز بحران خود را با اخراج کارگران خودروسازی آغاز کرده است، یونان در آستانه اخراج از اتحادیه اروپا است، بیثباتی و فساد در رومانی صندوق بینالمللی پول را به رغم کمک 5 میلیارد یورویی، نگران کرده و.... همه نشان از وقوع قطعی زلزله اقتصادی در قاره اروپا است.
گزارش صندوق بینالمللی پول نیز موید همین پیشبینی وضع اروپا است، به خصوص آن که اگر اتحادیه اروپا برای حل مشکل اسپانیا 300 میلیارد دلار مورد نیاز را تخصیص دهد و در عمل صندوق اروپایی را صفر کند.
صندوق بینالمللی پول، پیش بینی کرده است که رشد اقتصادی در سطح جهانی در سال آینده کند خواهد شد و در مرز 9/3 درصد قرار خواهد گرفت. در میان اقتصادهایی که بیشترین رکود را خواهند داشت، بریتانیاست که روند رشد آن تنها 4/1 درصد خواهد بود. در این گزارش شاخص رشد اقتصادی منطقه یورو در سال آینده 7/0 درصد و کندی روندی برابر با 3/0 درصد در باقیمانده سال جاری پیش بینی شده است.
اما ازروز گذشته علامت دیگری از این توفان به گوش رسید که عمق بیشتربحران اروپا را نشان داد و تعبیر اتوبوس زیر بهمن را بهتر تداعی کرد. آلمان به عنوان دیوار و تکیه گاه اقتصادی اروپا هدف بعدی این توفان شده و نخستین علائم بحرانی دراین کشور مدعی عیان شد.
شاخ غول اروپا طی روزهای گذشته با اعطای نمره منفی از سوی آژانس جهانی مودیز شُل شده و ادامه همین روند باعث فرار سرمایهها از کشورهای اروپا خواهد شد. به گفته گوانتوم وولف کارشناس اقتصادی موسسه تحقیقاتی بروگل: اگر راه حل درستی ارائه نشود سرمایهگذاران از ترس ضرر سرمایههایشان را از منطقه یورو خارج خواهند کرد.
اقدامی که شتاب در ورطه نابودی اقتصاد را تضمین کرده و اثرات ورشکستگی اقتصادی را به مراتب وخیمتر در قاره اروپا نمایان خواهد کردو آن گاه است که فقط باید گفت: «بیچاره مردم.» البته این اقدام، یعنی فرار سرمایهها از اروپا مسبوق به سابقه بوده وتنها به نفع یک کشور است. امریکا چندان هم بیتمایل نیست تا اروپا بار دیگر همچون گوشت قربانی در پای خدای اقتصادی لیبرالی فدا شود تا امریکا به حیات بلا منازعه خود ادامه دهد و اقتصاد امریکایی را تضمین کند.
تجربهای که در جریان جنگ جهانی دوم امریکا را با فرار سرمایههای اقتصادی، تکنولوژی و فکری قاره اروپا تبدیل به یکی از دو ابر قدرت اقتصادی و جهانی تبدیل کرد و سالها طول کشید تا دوباره اروپاییها بتوانند قد علم کنند. آیا اروپا قادرخواهد بود مشکلات خودرا با ارائه طرحهای منطقی حل کند و آیا اساساً ملت مصرفگرای اروپا قادر به تحمل ریاضت اقتصادی و سازندگی کشورهایشان خواهند داشت یا فرار سرمایهها به سوی کشورهای مقصد که مهمترین آنها امریکا خواهد بود، کسیل خواهد شد؟