جام، علی کریمی حرص می خورد. گاهی با صدای بلند زیر لب غرغر می کرد. او بعد
از بازی حسابی شاکی شده بود. شکایتش بابت بازی یا بازوبند کاپیتانی نبود.
اتفاقاً خیلی هم از بازی راضی بود.
فقط 16 دقیقه بازی کرد و یک
پاس گل داد و تیم هم برد. بهتر از این نیم شد. آن قدر هم بازی نکرد که در
آن گرما انرژی خودش را از دست بدهد. کسی جرأت نمی کرد از او بپرسد چرا
ناراحت است، ولی همه چیز از لابه لای صحبت هایش معلوم بود. مثل اینکه پسرک
توپ جمع کن کتک خورده بود. شاید هم کریمی یاد دخترک کبریت فروش افتاده بود
که همبازیانش می گفتند، چیزی نمانده بود جادوگر زیر گریه بزند.
ماجرا
از آنجا شروع شد که علی کریمی بلند شد تا برای ورود به بازی گرم کند. موقع
ورود پسر به او گفته بود که پیراهنش را می خواهد؛ با همان صراحت و صداقتی
که از بچه های جنوب سراغ داریم. کریمی وعده آخر بازی را می دهد.
پسرک
شاید فکر کرد، کریمی او را از سر باز می کند. بازی که تمام شد، پسر توپ
جمع کن صندلی پلاستیکی خود را برداشت و برای خروج از زمین از سمتی رفت که
کریمی می رفت. جادوگر از پشت سر صدایی می شوند، بر می گردد، پسر را می
بیند، در میان ناباوری او دست را زیر لباس می اندازد، آن را از تن بیرون می
آورد و همانجا تقدیم او می کند. کمی آن طرف تر قاسم عبد الصمدی مسئول
تدارکات پرسپولیس حرص می خورد. «باز هم این علی آقا پیراهنش را هدیه کرد.»
آقا قاسم بین بچه ها معروف است که به راحتی پیراهن به کسی نمی دهد، اما
اخلاق کریمی دست او آمده است.
کریمی
خوشحال از پیروزی پرسپولیس، پاس گلی که داد و شادی پسرک، به سمت رختکن می
رود، اما آن طور که خبرگزاری ها نوشته بودند لحظاتی بعد او و جلال حسینی در
کمال تعجب می بینند پسر توپ جمع کن وقتی از زمین خارج می شد، توسط چند نفر
محاصره می شود آن ها روی سرش می ریزند تا پیراهن را بگیرند! یک زمانی بچه
ها تحت حمایت بزرگترها بودند، اما آن ها که پسرک را دوره کرده اند، پیراهن
کریمی را می خواستند.
مثل اینکه آن پیراهن را هم به تن کرده بود.
پیراهنی که تا زانویش پایین می آمد فرقی نمی کند پیراهن را از دستش بیرون
آوردند یا از تنش، مسئله این بود که در زمین فوتبال همه دیدند جامعه ما
کدام سمت می رود. این که در محیط ورزش چنین اتفاقی روی دهد، فاجعه بار تر
است. در همان شلوغی های بعد از بازی بود که کریمی از طریق یکی از دوستانش
پیغامی را به عادل فردوسی پور رساند.
گویا تقاضای کریمی این بود که
برنامه نود این موضوع را پیگیری کرده و به آن بپردازد. در همین ارتباط
همچنین شنیده می شود؛ با عکاسی که تصاویر حادثه را ثبت کرده بود هم برخورد
می شود تا حافظه دوربین را تحویل بدهد.
حالا باید دید، آیا این
ماجرا بدون پیگیری های لازم سر هم بندی خواهد شد یا به طور جدی به آن
خواهند پرداخت؟ این که یک کودک خردسال در محیط ورزشگاه امنیت نداشته باشد،
قابل اغماض نیست. ضمن آن که چنین صحنه هایی روح جامعه را آزرده می کند.
شاید هم سر آخر علی کریمی را مقصر بشناسند، به هر حال در فوتبالی که ما
داریم، دیگر هیچ اتفاقی عجیب نیست.
دیروز از آبادان خبر رسید که
پیراهن پیدا شده، از هیأت فوتبال آبادان زنگ زدند و خبر دادند کسی که
پیراهن را برداشته شناسایی شده و پیراهن به پسرک داده می شود. خوب توپ جمع
کن می گوید که می داند چه کسی پیراهن را برداشته.
دیروز کسی که پیراهن را برداشته بود با آن سر تمرین نفت رفت. پیراهن را از او گرفتند و دادند به پسربچه. این هم پایان خوش داستان.