وقتي عسگر اولادي شناسنامه جعل مي كند !
دفاع تمام قامت حبيب الله عسگراولادي از اكبر هاشمي رفسنجاني بازتاب هاي گسترده و متفاوتي داشته است. اصولا كم پيش مي آيد كه چهره ها و جريانات محافظه كاري چون حبيب الله عسگراولادي و موتلفه وارد حوزه هاي چالش برانگيز و جنجالي بشوند. در اندك مواقعي كه چنين اتفاقي حادث مي شود يقينا هدفي حياتي و نيازي مبرم آنان را به چنين اقداماتي وا داشته است كه در جاي خود نيازمند بررسي است.
1) «در ديدار با آقاي احمدينژاد خواستار بازتعريف اصولگرايي شدم و به ايشان گفتم كه آقاي احمدينژاد در يك سمت اصولگرايي و آيتالله رفسنجاني نيز در طرف ديگر اصولگرايي است. راه درست شاخص مقام معظم رهبري دربارهي اصولگرايي است»
سخنان فوق نشان مي دهد با گذشت حدود پنج سال از سوم تير 1384 و اعلام بي طرفي عسگر اولادي و موتلفه در رقابت دور دوم رياست جمهوري بين احمدينژاد و اكبر هاشمي رفسنجاني ، تغييري در مواضع آنها رخ نداده است. مقايسه رفتار عسگر اولادي در سوم تير با ساير چهره هاي اصولگرا كه در دور اول انتخابات از دكتر احمدي نژاد حمايت نكرده بودند جالب توجه است.
جمعيت ايثارگران كه در دور اول مشغول حمايت از قاليباف بود بلافاصله پس از محرز شدن پيروزي شگفت آور احمدي نژاد در اطلاعيه اي اينچنين به حمايت از احمدي نژاد شتافت : «با حمايت قاطع خود از احمدي نژاد كه نماد گفتمان عدالت و صداقت در گفتار و سلامت در عمل است ، به وظيفه ديني و ملي خود عمل خواهيم كرد»(1)
محمد رضا باهنر حامي ديروز و امروز لاريجاني كه در دور اول انتخابات چنين موضع گيري كرده بود: «واقعيت اين است كه 90 درصد موفقيت آبادگران در انتخابات دور هفتم مجلس ، مديون شخص دكتر احمدي نژاد است، با اين وجود نامزد براي رياست جمهوري دكتر لاريجاني است» در دور دوم به حمايت از احمدي نژاد برخاست.
عليرضا زاكاني نيزكه رياست ستاد اصولگرايان تحول خواه (حاميان قاليباف) را بر عهده داشت حمايت خود را از دكتر احمدي نژاد اعلام كرد. (2)
جريان آبادگران مجلس هم كه در دور نخست در كنار ايثار گران به شدت از شهردار فعلي حمايت مي كردند بلافاصله تغيير جهت دادند. احمد توكلي در بعد از ظهر 28 خرداد اظهار داشت : «مردم با راي به احمدي نژاد زمينه اساسي تغيير در روند انحرافي شانزده سال اخير را فراهم كنند»(3)
در ادامه چهره هايي چون عماد افروغ ، الياس نادران ، محمد خوش چهره ، محمد دهقان و... كه اين روزها تابلوي اصولگرايان منتقد را برگزيده اند احمدي نژاد را نامزد برگزيده خود خواندند.
در اين ميان رفتار خارج از عرف موتلفه و عسگر اولادي تعجب ناظران سياسي را بر انگيخت. حزب موتلفه در اقدامي تامل بر انگيز هردو نامزد (محمود احمدي نژاد و اكبر هاشمي رفسنجاني) را مساوي خواند! در ادامه اين خط سياسي حبيب الله عسگر اولادي ، دبيركل جبهه پيروان خط امام و رهبري و دبيركل اسبق موتلفه اظهار داشت ، هم احمدي نژاد و هم اكبر هاشمي رفسنجاني را اصولگرا مي دانيم!
بي طرفي آن روز حبيب الله عسگر اولادي را شايد بتوان (با تسامح شديد و حمله به صحت!) ناشي از عافيت انديشي محافظه كاراني دانست كه با اتخاذ موضع بي طرفي قصد رهانيدن خود از هزينه هاي شكست احتمالي را داشتند.
اما تكرار اين موضع گيري پس از گذشت 5 سال و به خصوص سپري كردن فتنه عميق پس از انتخابات حاوي چه پيامي است؟ اگرچه در عالم عقل و منطق اجتماع نقيضين ، امري است محال ، اما در عالم سياست هيچ امري براي «سياستمداران كاركشته» و «مو سپيد كردگان محافظه كار» غير ممكن نيست! السويه دانستن احمدي نژاد و اكبر هاشمي رفسنجاني به لحاظ منطقي اگرچه غير ممكن است اما منافع سياسي بسياري از محالات را ممكن ميسازد. چرا در نظر سياستمداري كار كشته ، «بازيگر پنهان فتنه» با «فرزند عدالتخواه ملت» يكي است؟ فارغ از نيت فاعل آيا نتيجه اين جنس موضع گيري ها چيزي جز غبار آلود شدن مجدد فضاي سياسي است؟ آيا اين دست موضع گيري ها به افزايش بصيرت جامعه كمك مي كند يا بر ابهام ها مي افزايد؟ آيا مي توان تصور كرد اين مو سپيد كرده سياست از نقش هاشمي رفسنجاني در حوادث پس از انتخابات بي خبر است؟
2) بار ديگر جا دارد در اين جمله كليدي عسگراولادي تامل كنيم : «در ديدار با آقاي احمدينژاد خواستار بازتعريف اصولگرايي شدم و به ايشان گفتم كه آقاي احمدينژاد در يك سمت اصولگرايي و آيتالله رفسنجاني نيز در طرف ديگر اصولگرايي است» وي پس از اينكه خواستار باز تعريف اصولگرايي از احمدي نژاد ميشود ، مدل مد نظر خود را نيز ارائه مي دهد. اصولگرايي از نظر وي بايد به گونه اي بازتعريف شود كه هم محمود احمدي نژاد و هم اكبر هاشمي رفسنجاني را در بر بگيرد! نكته كليدي اعتراف تلويحي عسگر اولادي است به اين مهم، كه از نظر جامعه نماد و پرچمدار اصولگرايي كسي نيست جز محمود احمدي نژاد و باز تعريف اصولگرايي تنها از احمدي نژاد بر مي آيد. لذاست كه اين چريك سابق دست التجاء را به سوي محمود احمدي نژاد دراز كرده است.
3) « رئيس مجمع تشخيص مصلحت شخصيتي مجتهد و صاحب نظر و قائم مقام عملي امام خميني(ره) و ولايت پذير و اصولگرا است ... آيتالله هاشمي رفسنجاني يك مجتهد سياسي است و در طول زندگي خود در زمان امام (ره) در حال حاضر همواره تابع ولي فقيه است... در قضيه وقف دانشگاه آزاد پس از اعلام نظر مقام معظم رهبري، آيتالله هاشمي رفسنجاني اعلام كردند كه من نظر رهبر معظم انقلاب را در دانشگاه آزاد ميپذيرم ... برخي سختگيريهايي در مورد آيتالله هاشمي رفسنجاني انجام ميدهند، ميخواهند ايشان را شهروند بيشناسنامه كنند كه نبايد اينطور باشد. آيتالله هاشمي رفسنجاني يك شهروند با شناسنامه كامل است و در زماني كه مقام معظم رهبري حكمي داشته باشند ايشان تسليم هستند»
اگر چه عسگراولادي كوشيده است جريان عدالت خواه مردمي را به ابطال شناسنامه سوابق هاشمي متهم كند اما اين مسئله تلاش مضاعف وي جهت جعل شناسنامه اي ولايت پذير و اصولگرا براي هاشمي رفسنجاني را از نظر ها پنهان نمي كند. حتي اگر رفتار هاي سوال برانگيز هاشمي طي سالهاي قبل از وقوع فتنه را كنار بگذاريم ، چگونه كسي كه اولين بار ، چند ماه قبل از انتخابات از تريبون نماز جمعه ادعاي تقلب را مطرح مي كند ، از چهره اي منافق و خود فروخته چون موسوي حمايت مي كند ، نامه سرگشاده بدون سلام و والسلام را منتشر كرده و نظام را تهديد به آشوب وبلوا مي كند ، فرزندان و آقازاده هاي بزه كارش را به ميدان معارضه با نظام اسلامي مي فرستد ، كسي كه در برابر شعار مرگ بر اصل ولايت فقيه آشوبگران عاشورا سكوت مي كند ، رئيس مجلس خبرگاني كه در برابر نامه كديور سكوت مي كند، كسي كه حتي يك بار از لفظ فتنه در ادبيات سياسي اش استفاده نمي كند ، در يك كلام كسي كه مدير و صحنه گردان اصلي فتنه پس از انتخابات است را مي توان اصولگرا و ولايت پذير دانست؟ به نظر مي رسد سخنان عسگراولادي ، مايه گذاشتن او از امام(ره) و مغالطه او در باب دانشگاه آزاد ،گشودن خط تبليغاتي جديدي است براي ماله كشيدن بر كارنامه سياه «بازيگر پنهان فتنه». پروژه اي كه طي روزهاي آينده علني تر خواهد شد.
4) تعريف عسگراولادي از خواص مردود جالب توجه است :«خواصي كه حكم حكومتي را قبول نكردند مردود شدند، وقتي حكم حكومتي مقام معظم رهبري سلامت انتخابات بود ، آنهايي كه حكم را قبول نكردند، مردود هستند».
حكم حكومتي در نظام اسلامي تعريف مشخص و شفافي دارد كه بعيد است كسي چون عسگراولادي معناي آن را نداند. در حالي كه صحت انتخابات نهم رياست جمهوري مثل تمام انتخابات هاي پيش از آن توسط مجراي رسمي و قانوني انتخابات ،(شوراي نگهبان) طي يك فرآيند كاملا عادي كه قدمتي 30 ساله دارد تاييد شد ، حكم حكومتي چه معنايي دارد؟ از آنجايي كه حكم حكومتي اساسا رفتاري است پر هزينه ، گره زدن صحت انتخابات به حكم حكومتي با چه هدفي صورت مي گيرد؟ آيا نتيجه اي غير از غبار آلود كردن فضا را در پي خواهد داشت؟
5) ايراد اين سخنان از بعد زماني هم داراي اهميت است. چندي پيش محمود احمدي نژاد با گشاده نظري جلسه اي متشكل از 30 چهره اصولگرا ترتيب داد و براي وحدت اصولگرايان پيش قدم شد. در اين ميان دو احتمال برجسته وجود دارد :
احتمال اول : از آنجايي كه جريان عدالتخواه وحدت را جز بر پايه اصول نمي پذيرد و از آنجايي كه مرزبندي با فتنه گران به خصوص «راس فتنه» داراي اهميتي حياتي است ، دفاع تمام قامت عنصر محوري يكي از اضلاع اصولگرايي از هاشمي رفسنجاني تلاشي است در جهت به شكست كشاندن پروژه اتحاد اصولگرايان.
احتمال دوم : هدف ازاتخاذ اين مواضع استفاده از بستر وحدت اصولگرايان براي بازگرداندن چراغ خاموش خواص مردود و دست اندركاران فتنه از مجراي «اصولگرايان دوپهلو» ست.
هريك از دو احتمال فوق كه صحيح باشد ، بازنده اصلي جريان «اصولگرايان مردد در برابر فتنه» و «خواص دوپهلو»ست. با فرض صحت احتمال نخست ، اگر وحدت اصولگرايان دچار خدشه شود، در اين صورت افكار عمومي توپ انشقاق را در زمين آنها خواهد ديد و به عنوان عناصر تفرقه افكن شناخته خواهند شد. اما اگر احتمال دوم صحيح باشد ، در حقيقت اصولگرايان مردود بيش از پيش ارتباطات ارگانيك و پشت پرده شان با جريان فتنه را لو داده اند. رفتاري كه در جامعه بصير پسا فتنه هزينه هاي خانمان براندازي در پي خواهد داشت.
---------------------------
1) روزنامه كيهان 30 / 3 / 1384
2) همان
3) نقش آفرينان سوم تير ص 87