درسته؛ با ديدن اسم اين فيلم همه ما ياد آن قطعه موسيقي پاپ معروف مي افتيم كه
البته هيچ ربط و نسبتي هم با مضمون و محتوا و وضعيت اين فيلم تازه اكران شده و نيز
كليت فيلم هاي حال حاضر سينماي ايران به خصوص طنزهاي بي مزه و كمدي هاي لوده اش
ندارد. شايد بهتر بود اسم اين فيلم يك چيزي در مايه هاي تيتر همين مطلبي كه الان
داريد مي خوانيد بود تا حداقل قدري به واقعيت و حقيقت قضيه، نزديك تر مي شد.
اگر بخواهيم فيلم «همه چي آرومه» اثر مصطفي منصوريان را در جمله اي خلاصه كنيم مي
شود تركيب مجيد صالحي و علي صادقي و رضا داوودنژاد و جواد عزتي كه در طول فيلم با
همديگر و با آن تيپ عجيب و لباس هاي سفيدشان هي حرف مي زنند و اين طرف و اون طرف مي
روند. و در ادامه، اضافه شدن كاتاليزورهايي مثل كيانوش گرامي، محسن قاضي مرادي و
سحر قريشي كه بي دليل مي آيند و بي دليل تر مي روند.
فيلم يك كار تجربي- تلويزيوني است با فورمت شبكه تلويزيوني «شما» يا همان سيماي
استاني كه با يك تركيب بندي خيلي عجيب در حوزه طراحي لباس و صحنه، به كپي كاري دست
چندمي از سريال هاي اكشن و خيابان گردي هاي تكراري فيلم هاي غربي، نائل آمده و چيزي
از هويت ملي در آن نيست و البته اين نقصان در حالي بيشتر رخ مي نمايد كه بدانيم
فيلم در عرصه ساخت يك فرم و روايت حداقلي در حيطه سرگرمي در فضاي ابزورد هم شكست مي
خورد.در فيلم «همه چي آرومه» با آن اسم بي دليل و رسم بي پايه، همه چيز در بي حالتي
و بي هويتي، معلق است؛ از آدم ها و تيپ ها گرفته تا جغرافيا و داستان و نحوه
روايت.فيلم مثل خيلي از آثار ديگر سينماي ايران ريتم بدي دارد و كند و زمخت است با
اين تفاوت كه در «همه چي آرومه» اين ريتم بد و زمختي لحن و روايت، علاوه مي شود با
يك فضاسازي نصفه نيمه بي پشتوانه و «همين طوري» كه تا آخر، بيننده را عذاب مي دهد.
اگر بنا بوده قصه همراهي و همسفري چهار جوان بيكار و بيعار را در فضايي دفرمه- يا
به قول دوستان ابزورد- روايت شود كه راهكار و روشش اين نيست.
حداقل دوستان فيلمساز مي نشستند و چند نمونه خوب از ساخته هاي برجسته و جاندار
سينماي جهان را در اين قالب و ژانر مي ديدند و بعد از روي دست آنها، يك داستان
ايراني را در جغرافياي ايران، بازسازي مي كردند!
آخر مشكل اينجاست كه فيلم نه تنها چيزي از مايه ها و پايه هاي اين ژانرها و قالبهاي
سينمايي را ندارد بلكه اصلا معلوم نيست كجايي است و متعلق به كدام فرهنگ و زمان و
مكاني!
و نگارنده بر اين اعتقاد است كه اين وضعيت نه تنها خواسته عامدانه كارگردان نبوده
بلكه به دليل كارنابلدي و ضعف در بينش و دانش سينمايي بر او و فيلمش تحميل شده است.
البته ناگفته نماند به همه اين ها بايد اضافه كرد برخي از تابوشكني ها و هجويه ها و
نكات غيراخلاقي و- بلكه شايد هم بتوان گفت- ضد اخلاقي فيلم را كه باعث شده اين فيلم
هم در ليست سياه حوزه هنري به عنوان فيلم هاي غيراخلاقي قرار بگيرد كه- به درستي-
حاضر به اكران آن در سالن هاي سينمايي شان نشده اند.خلاصه اينكه اتفاقا هيچي آروم
نيست و اگر هم عده اي گمان مي كنند در سينماي ايران «همه چي آرومه» تنها دچار يك
خوش خيالي مفرط و سكرآور و اباحه گرانه شده اند كه دودش به چشم سينماي ايران و
مخاطبان مظلوم و معصومش مي رود. گفتيم كه؛ شما بهتر بود اسم اين فيلم يك چيزي در
مايه هاي تيتر همين مطلبي كه الان داريد مي خوانيد مي بود تا حداقل قدري به واقعيت
و حقيقت قضيه، نزديك تر مي شد.
كيهان