برهان- حجاب
یک حکم شرعی و از مسلمات دین ماست اما برخی میکوشند با شبهه پراکنی های
متعدد آن را از اصل زیر سؤال ببرند. این شبهات از آنجا سرچشمه میگیرد که
برخی حجاب را مسئله تلقی کرده و در نتیجه به دنبال راه حلی برای حل آن
میگردند! در حالی که این بیحجابی است که مسئله است . این نگاه که ناشی از
نگاه سکولاریستی برخی افراد میباشد؛ حجاب را امری خصوصی تلقی کرده که
باید از حیطهی دخالت حکومت خارج شود. در خصوص بررسی این نظریات و تبیین
حدود حجاب با «حجت الاسلام والمسلمین داوود مهدویزادگان» عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و نویسندهی کتاب «حکومت اسلامی و حکم حجاب» به گفتوگو نشستهایم.
آیا حجاب یک مسئله است یا یک راهحل و حکم؟
این
پرسشی که شما مطرح کردید از 2 منظر یا دیدگاه است؛ یعنی، از یک دیدگاه
حجاب به مثابهی یک مسئله تلقی میشود و از دیدگاهی دیگر حجاب به مثابهی
راهحل و حکم است. این طوری نیست که بگوییم که در یک دیدگاه یا منظر دو
گونه به این مسئله نگاه میشود: مسئله یا حکم.
باید
ببینیم کدام دیدگاه درست است. به طور کلی، از نگاه دینی و شرع مقدس اسلام
اساساً حجاب یک حکم و راهحل است. حجاب مسئله نیست، بلکه پاسخ به مسئله
است؛ یعنی، حجاب حل مسئله است، نه خود مسئله. اما اگر از نگاه غیردینی یا
سکولار به موضوع حجاب نگاه کنیم، حجاب مسئله است؛ یعنی، حجابی که در اسلام
یک حکم شرعی است در نگاه سکولار به یک مسئله تبدیل میشود. آنها این طور
به مسئله نگاه میکنند که با حکم حجاب که یک حکم دینی است، اما برای ما یک
مسئله شده است، چه کار باید بکنیم؟ چطور باید مسئلهی حجاب را حل کنیم؟ در
واقع آنها برای حکم حجاب دنبال یک راهحل میگردند. در حالی که اگر شما
حجاب را حکم بدانید، دیگر دنبال راهحل آن نیستید، چون حکم آمده است که
مسئلهای را حل کند. پس وقتی که حجاب را حکم بدانید، دیگر مسئله نیست.
آنهایی
که حجاب را مسئله میدانند، راهحلهایی را برای آن مطرح میکنند. مثلاً
میگویند حجاب یک امر فردی و خصوصی است. کسانی که مسائل اینچنینی را مطرح
میکنند و تحلیلهایی از این قبیل ارائه میدهند اساساً حجاب را مسئله
دیدهاند و به دنبال این هستند که چطور این مسئله را حل کنند.
همان
طور که عرض کردم، حجاب در اسلام یک حکم است و در شریعت اسلامی ما چیزی به
نام مسئلهی حجاب نداریم. بیحجابی مسئله است که حکمش حجاب میشود. ممکن
است این سؤال مطرح شود که چرا مرحوم استاد شهید مرتضی مطهری کتاب مشهوری در
این زمینه نوشتهاند و نام آن را مسئلهی حجاب گذاشتهاند؟ چرا ایشان این
طور تعبیر کردهاند؟ قطعاً مرحوم استاد مطهری حجاب را به مثابهی مسئله
نمیدیدند، بلکه این تعبیر استعاره است. در واقع ایشان عنوان کتابش را با
توجه به نگاه غیردینی و سکولار انتخاب کرده است، وگرنه ایشان هم حجاب را
حکم میدانستند.
میخواهم
این نتیجه را بگیرم که نگاههای فمنیستی به حجاب این طور است و آن را
مسئله میدانند. وقتی که این طور به حجاب نگاه میکنند، دیگر نمیگویند
حجاب چه مشکلاتی را حل میکند، بلکه میگویند حجاب چه موانعی به وجود
میآورد. این طور نیست که با حجاب یک سری از مسائل را حل کنند، در صورتی که
در نگاه دینی ما میگوییم حجاب مسائل زیادی را حل میکند.
با توجه به نگاهی که فرمودید، حجاب یک امر خصوصی است یا اجتماعی؟ لطفاً دلایل فقهی و شرعی مسئله را برایمان توضیح دهید.
با
توجه به مقدمهای که عرض کردم، این پرسش از منظری است که حجاب را یک مسئله
میداند. در واقع پرسشگر حجاب را مسئله میبیند و به دنبال حل مسئله است.
یکی از راههایی که برای حل مسئلهی حجاب گفتهاند این است که حجاب یک امر
خصوصی و فردی است. آنها از این گزاره این نتیجه را گرفتهاند که چون حجاب
یک امر خصوصی است، پس به خود فرد مربوط میشود و یک امر اجتماعی نیست و فرد
یا نهادی نمیتواند در این امر خصوصی و فردی دخالت کند. به این شکل آنها
میگویند که ما مسئلهی حجاب را حل کردهایم. در این نگاه حجاب باری به ما
اضافه میکند که ما مجبور به انجام یک سری امور میشویم.
مثلاً
حکومت باید در امر حجاب دخالت کند و مثلاً کاری کند که افراد حجابشان را
رعایت کنند. از این نگاه حجاب مسئله است. بنابراین با تعبیر خصوصی بودن یا
فردی بودن حجاب دخالت حکومت در این امر حل میشود. با عنایت به این دیدگاه،
در پاسخ به این پرسش که آیا حجاب یک امر خصوصی است یا یک امر اجتماعی، ما
معتقد هستیم که حجاب اساساً یک امر اجتماعی است. از نگاه دینی، حجاب در
واقع به این معناست که افراد حریمی دارند که این حریم باید از نگاه نامحرم و
تجاوز غیر حفاظت شود. یکی از راهحلهایی که در شرع مقدس برای حفظ حریم
بیان شده همین حجاب است. در واقع افراد به حجاب امر شدهاند تا حریمشان از
نامحرم حفظ شود.
وقتی
پای غیر به میان میآید، حجاب به یک امر اجتماعی تبدیل میشود و دیگر یک
امر فردی نیست، چون امر فردی امری است که پیرامون آن فرد دیگری حضور ندارد.
مثلاً وقتی میگوییم خواندن نماز یک امر فردی است، یعنی دیگری هیچ دخالتی
در نماز خواندن من ندارد و نمیتواند داشته باشد. البته وقتی که نماز به
جماعت خوانده میشود، یک شأن اجتماعی هم پیدا میکند که آن بحث دیگری است.
بنابراین حجاب مثل نماز، روزه و حتی خمس و زکات نیست، چون در این احکام پای
دیگری به میان کشیده نمیشود، اما در حجاب پای افراد دیگر هم در میان
است. یک زن برای چه حجابش را رعایت میکند؟ برای اینکه از نگاه نامحرم
محفوظ بماند.
این امر مربوط به وقتی است که در اجتماع حضور پیدا کند، درست است؟
دقیقاً
همین است. به همین خاطر میگوییم حجاب یک امر اجتماعی است. اگر یک امر
فردی بود، زن باید در زمان تنهایی یا مثلاً در مقابل همسرش و افراد محرم هم
محجب میبود. در حالی که این طور نیست. اما زمانی که او در جامعه حضور
پیدا میکند و پای غیر یا به تعبیر دینیاش نامحرم به میان میآید، باید
حجاب داشته باشد. این یعنی اینکه حجاب یک امر اجتماعی است. پس نمیتوانیم
بگوییم که حجاب یک حکم فردی است.
با توجه به اینکه حجاب یک امر اجتماعی است، آیا میتوان این موضوع در قانونگذاری لحاظ شود و قانون حجاب را الزامی بداند؟
اساساً
خود حجاب یک حکم شرعی است، اما ممکن است مقصودتان از سؤال این باشد که این
حکم شرعی چه نسبتی با حکومت دارد. حکومت میتواند در این زمینه
قانونگذاری کند و بر اساس آن قانون رعایت حجاب را الزامی کند. در اینجا یک
بحث کلی در باب حکومت و قانون در اسلام مطرح است.
به
طور کلی در اندیشهی سیاسی اسلام ما 2 قانون نداریم که بگوییم مثلاً یک
قانون شرع داریم و یک قانون مدنی یا عرفی. بعد بگوییم که حکومت تا زمانی که
قانون شرع تبدیل به قانون عرفی نشود و مثلاً در مجلس تصویب نشود، موظف به
اجرای آن قانون شرع نیست. در سیاست اسلامی یک قانون داریم که آن هم قانون
شرع است. آن در سیاست سکولار است که حکومت فقط تابع قانون مدنی و عرفی است؛
یعنی، ممکن است هزاران حکم شرعی وجود داشته باشد، ولی حکومت موظف به اجرای
آن احکام نیست.
این نوع حکومت بر اساس جدایی دین از سیاست است.
دقیقاً
همین طور است، چون یک وجه جدایی دین از سیاست این است که میگوید حکومت از
دین و شرع مأموریت نمیگیرد و وظایف حکومت از سوی دین ابلاغ نمیشود. اگر
دین هم بخواهد خواستههای خودش را به حکومت تحمیل کند، باید از معبر عرف،
قانون، مجلس و امثالهم عبور کند. در واقع قانون شرع باید اول در مجلس تصویب
شود تا دولت موظف به انجام آن باشد. در حالی که در حکومت اسلامی چنین چیزی
وجود ندارد. در حکومت اسلامی دولت و حکومت مکلف به انجام اوامر شرع هستند.
البته آن عوامل شرع از ناحیهی ولی فقیه استخراج میشود؛ یعنی، حکومت
اسلامی موظف به اجرای احکامی است که ولی فقیه صادر میکند.
بنابراین
حکومت اسلامی موظف به انجام تکالیف شریعت اسلامی است. در اینجا حکومت باید
تمام واجبات و محرمات را پیگیری کند. از جملهی آنها حجاب است، چون حجاب
یک حکم شرعی است و بر افراد واجب است که آن را رعایت کنند. بنابراین حکومت
از این زاویه که موظف به اجرای احکام اسلامی است باید اجرای حکم حجاب را
پیگیری کند.
آقای دکتر، این سؤال پیش میآید که حکومت اسلامی تا چه حد مجاز به دخالت و نظارت بر رعایت حجاب است؟
نمیتوانیم
حد این موضوع را به طور کلی بگوییم. تابع مصادیق است. چون به مصادیق ربط
پیدا میکند، حکم حاکم شرع خیلی ضروریتر است، چون حاکم بر اساس مصادیق حکم
صادر میکند. فرق حاکم شرع با مفتی همین است. مفتی احکام کلی را صادر
میکند و ناظر به مصداق و موضوع نیست، اما حاکم شرع ناظر به مصداق حکم صادر
میکند. لذا اینکه حد و حدود و الزامات رعایت حجاب چیست باید مطابق با رأی
حاکم شرع تعیین شود. وجوب حجاب یک امر کلی است. حکومت موظف است این اصل
اساسی را اجرا کند، اما قلمروش باید طبق مصادیق مشخص شود.
در صدر اسلام، حکومت حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) و حضرت امیر (علیه السلام) چه حکمی دربارهی حجاب زنان غیرمسلمان داشتند؟
اجباری نبود که آنها حجابشان را رعایت کنند، اما امام صادق (علیه السلام) امر کرد که باید حجاب را رعایت کنند.
بنابراین ولی فقیه این اختیار را دارد که امر کند اهل ذمه حجاب بگذارند یا نگذارند؟
بله.
ولی فقیه مثلاً میتواند بگوید که لزومی ندارد اهل ذمه حجاب داشته باشند
یا مثلاً میتواند بگوید آنها هم باید حجاب را رعایت کنند.
اگر بخواهیم مصداقی صحبت کنیم، آیا در حال حاضر حاکم شرع، یعنی مقام معظم رهبری، در این زمینه صریحاً حکمی صادر کردهاند؟
نه،. در شرایط فعلی همین حکم داده میشود که اهل ذمه هم باید حجاب داشته باشند.
این
حکم استنباط دستگاههای اجرایی و حکومتی است یا اینکه نظر صریح حاکم شرع
این است که همه باید حجاب داشته باشند؟ ممکن است زنی بگوید من اهل ذمه
هستم. پس واجب نیست حجاب داشته باشم.
در
حال حاضر ولی فقیه این حکم را صادر کرده است که همه، از جمله اهل ذمه،
باید حجاب داشته باشند. آن زمانی که حکومت حجاب را اجباری کرد، این تفکیک
صورت نگرفت که مثلاً اهل ذمه جدا شوند و ولی فقیه هم اهل ذمه را استثنا
نکرد.
یعنی هم امام (رحمت الله علیه) و هم مقام معظم رهبری دستورشان این است؟
بله.
دستورشان این است، به دلیل اینکه در وضعیت فعلی ولی فقیه صلاح نمیداند که
آنها را استثنا کند. بنابراین برای اهل ذمه هم الزامی است که حجاب را
رعایت کنند. به اندازهای که من استنباط میکنم، به هر حال عدهای که تاب
حجاب را ندارند ممکن است به همین بهانه بگویند ما اهل ذمه هستیم و با این
بهانه از رعایت حجاب اجتناب کنند. البته برای این موضوع هم در شریعت اسلامی
راههایی وجود دارد، منتها جامعهی امروز تاب آن را ندارد. مثلاً در گذشته
این طور بود که اهل ذمه لباس مخصوصی داشتند.
در
زمان معصومین (علیهم السلام) اهل ذمه ملزم بودند که لباسشان از لباس
مسلمانان متفاوت باشد. همین که گفته میشد اهل ذمه مثلاً حجاب نداشته باشند
به این دلیل بود که زن مسلمان و غیرمسلمان مشخص شوند. بنابراین وقتی
میگوییم برای اهل ذمه حجاب واجب نیست، باید معیاری برای تشخیص آنها از
مسلمانان داشته باشیم تا بدانیم این زن اهل ذمه است یا مسلمان. بنابراین
میگفتند زنان اهل ذمه باید لباس مخصوصی تن کنند تا معلوم شود او اهل ذمه
است که حجاب ندارد.
امروز
نمیتوانیم بگوییم که مثلاً زنان اهل ذمه باید این لباس خاص را بر تن کنند
و در این صورت میتوانند بیحجاب باشند. با توجه به تهاجم فرهنگی و
توطئههایی که علیه ما وجود دارد، نمیتوانیم چنین حکمی را صادر کنیم. لذا
میگوییم آنها هم باید حجاب داشته باشند.
از
نظر شرع، کمترین حد حجاب و حد اعلای حجاب برای زن چیست؟ آیا این موضوع
دقیقاً مشخص شده است که اگر کسی آن حداقلها را رعایت کرد، بگوییم از حجاب
برخوردار است؟
حد
شرعی را فقها و مراجع بر اساس اجتهادشان بیان میکنند. البته چون این
موضوع یک مسئلهی حکومتی است، در درجهی اول باید به نظر ولی فقیه نگاه
کنیم. فقها و مجتهدین حد شرعی حجاب را مشخص نمودهاند و میزان پوشیدگی را
بیان کردهاند. مثلاً گفتهاند قرص صورت، مچ دست و مچ پا میتواند برهنه
باشد، ولی بقیهی بدن باید پوشیده باشد. اما مسئله این است که در شرع حداقل
و حداکثر نداریم. حکم شرعی آن چیزی است که حاکم یا مرجع تقلید از آیات و
روایات استنباط میکند و به ما میگوید.
بعضیها
تصور میکنند چیز جدید و جالبی را در رابطه با حد حجاب کشف کردهاند و
مثلاً میگویند در عصر پیامبر (صلی الله علیه و آله) حجاب فلان شکل بوده
است. فرض کنید زن چادری روی سرش میانداخت، ولی ممکن بود ساق پایش معلوم
باشد یا مثلاً مردها لنگی دور خودشان میبستند، ولی بالاتنه و ساق پایشان
معلوم بود. این افراد به نوعی میخواهند بگویند این شکل حجاب که مثلاً زنان
یک مانتو میپوشند و فقط مچ دست و صورتشان آشکار است چیزی بالاتر از آن حد
شرعی است. در واقع آنها میخواهند بگویند چیز جدید و مهمی کشف کردهاند.
منظور شما این است که حد حجاب ثابت است؟ بنابراین با سلایق متفاوت چگونه باید برخورد شود؟
مرد
و به ویژه زن وقتی که آن حد شرعی را که مرجع تقلید یا حاکم شرع میگوید
رعایت کند، از نظر حکومت کفایت میکند. اگر زنی میخواهد بیشتر از این خودش
را بپوشاند، اشکالی ندارد. اصلاً زنی میخواهد پوشیه بزند، چه اشکالی
دارد؟ او حد شرعی را رعایت کرده است و میخواهد بیشتر از آن را انجام دهد.
هیچ اشکالی ندارد. مثل کسی است که خمس داده است، ولی میخواهد بیشتر از آن
بپردازد. این هم هیچ اشکالی ندارد.
آنچه
مهم است این است که فرد حد شرعی را رعایت کند. اگر کسی بیشتر از آن عمل
کند، فضیلت و استحباب است. کسانی فکر میکنند چیز مهمی کشف کردهاند و
میگویند مثلاً خانمی که پوشیه میزند تصور غلطی از حجاب دارد، در صورتی که
این طور نیست. البته اینکه زنی این طور تصور کند که اصلاً حد شرعی حجاب
این است، یعنی خلاف حاکم شرع یا مرجع تقلید تصور کند، جای بحث دارد.
من
فکر میکنم اینکه کسی از پوشیه استفاده کند چندان بحثبرانگیز نیست. موضوع
این است که امروز در بسیاری از موارد آن حد شرعی که شما میفرمایید رعایت
میشود، اما به دلیل مسائل دیگری با فرد برخورد میشود. مثلاً برای رنگ یا
اندازهی مانتو با فرد برخورد میشود. آیا در اسلام رنگ یا اندازهی خاصی
برای لباس مطرح شده است که اگر مثلاً مانتو از زانو بالاتر باشد، مشکل
دارد؟
عاملین
حکومت باید بر اساس آن حد شرعی عمل کنند. بنابراین وقتی که آن پوشیدگی
حاصل شده است، دیگر نباید متر بگذاریم که مثلاً این مانتو 2 سانتیمتر
کوتاه است. در روایات هم در رابطه با رنگ لباس چیزی بیان نشده است که
مثلاً باید چه رنگی باشد و چه رنگی نباشد. البته این بدان معنا نیست که به
طور کلی نسبت به رنگ و اندازهی لباس بیتفاوت باشیم. گاهی اوقات یک زن یا
مرد به ظاهر حجاب را رعایت کرده، اما مثلاً نوع پوشش یا رنگ لباس او
آنچنان زننده است که هدف حجاب را تخریب میکند، چون همان طور که گفتم، هدف
از حجاب حفاظت حریم فرد در مقابل اغیار است.
در
واقع زن حریمی دارد که غیر نباید به آن تجاوز کند. این تجاوز از فعل دیدن
شروع میشود. بنابراین وقتی حجاب را به ظاهر رعایت کنند، ولی حریم حفاظت
نشود، هدف حجاب محقق نخواهد شد. مثلاً شما فرض بگیرید شهری برای حفاظت خودش
از دشمن و سارقین برجوبارویی میسازد که وقتی دزد یا دشمن آن را از دور
میبیند پشیمان میشود و میگوید اصلاً امکان نفوذ به این شهر وجود ندارد،
اما وقتی برجوباروی شهر فانتزی و بزککاری باشد، انگار که به دزد میگوید
بیا از من دزدی کن. بنابراین اگر کسی با حجاب ظاهریاش هدف از حجاب را زیر
سؤال ببرد، حاکم شرع و کارگزاران حکومت میتوانند ورود پیدا کنند و مثلاً
با کسانی که از رنگهای تند یا لباسهای تنگ و تحریکآمیز استفاده میکنند
برخورد کنند.
یعنی
اگرچه در قرآن و سنت چنین معیارهایی مشخص نشده، اما بر اساس منبع عقل
استنباط ما این است که در رنگ و اندازه هم باید الزاماتی رعایت شود؟
بله.
همهی اینها اهمیت پیدا میکند، هرچند که ابتدا به ساکن در رعایت حجاب
معیاری برای رنگ و نوع لباس گفته نشده است. اصلاً ممکن است 100 سال دیگر،
به جای مانتو، شکل دیگری از لباس مد شود و آن شکل خیلی بهتر از امروز پوشش
را فراهم کند. این از نظر شارع مقدس اشکالی ندارد. مهم این است که تفریط
مصلحت نشود و مفسدهای به وجود نیاید.
اگر در جمعبندی این بحث فرمایش خاصی دارید، بفرمایید.
از
منظر حل مسئلهی حجاب بعضیها این طور گفتهاند که حجاب جزء امور عبادی
است و در امور عبادی هم نمیشود امر کرد. لذا حکومت نمیتواند در زمینهی
حجاب افراد دخالت کند. چون این شبهه زیاد مطرح میشود، لازم است به آن جواب
بدهیم. در ابتدا باید بپرسیم چه حکمی جزء امور عبادی محسوب میشود؟ در فقه
ما این موضوع کاملاً روشن است.
امور
عبادی اموری هستند که در آنها قصد قربت لازم است. مثلاً نماز جزء اعمال
عبادی محسوب میشود، چون وقتی که میخواهید نماز بخوانید، باید نیت کنید:
«قربت الی الله». بنابراین در نماز قصد قربت هست. اگر قصد قربت نکنید، هزار
رکعت هم نماز بخوانید، لحاظ نمیشود. زکات و خمس هم باید با قصد قربت
باشند. اما آیا حجاب هم باید با قصد قربت باشد؟ نه. در زمینهی حجاب فقهای
ما اصلاً چنین چیزی نگفتهاند که مثلاً وقتی زن میخواهد روسری سر کند،
بگوید روسری سر میکنم، قربت الی الله.
بنابراین
حجاب از نوع امور عبادی نیست تا برخیها این طوری اشکال کنند که در امور
عبادی نمیشود امر کرد و حکومت نباید دخالت کند. حجاب جزء امور غیرعبادی
است. پس حکومت میتواند امر به حجاب کند. مضافاً اینکه ما در یک معنای عام
هیچ حکم غیرعبادیای نداریم که بگوییم مثلاً حجاب جزء احکام عبادی است و
سایر امور غیرعبادی هستند، چون اساساً شریعت یعنی عبادت کردن. حتی وقتی
کاسبی در کسبش مطابق شریعت عمل میکند، عمل او عبادی است. چون مطابق شرع
عمل کرده است، یعنی دارد خدا را عبادت میکند. پس در معنای عام عبادت همهی
اعمال عبادی محسوب میشوند. عمل غیرعبادی اصلاً نامشروع است.
بنابراین
به این معنا نمیتوانیم بگوییم حجاب جزء اعمال غیرعبادی است. اگر به معنای
عام غیرعبادی باشد، نامشروع است، در حالی که حکم حجاب یک حکم شرعی است. در
جمعبندی باید بگویم که حکومت اسلامی موظف به اجرای احکام اسلامی است. این
احکام اسلامی یک وقت توسط افراد انجام میشود، مثل نماز و حجاب، و یک وقت
خود حکومت باید آن عمل را انجام دهد، مثل سرپرستی ایتام و مهجورین،
راهسازی و حفظ مرزها. آن چیزهایی که کار خود حکومت است که حکومت باید خودش
مستقیماً وارد شود و وظایفش را انجام دهد، اما در اموری که افراد موظف به
اجرای آنها هستند حکومت باید به افراد امر کند که وظایفشان را انجام دهند.
این
طور نیست که خود حکومت بیاید حجاب را رعایت کند یا به جای افراد نماز
بخواند و روزه بگیرد. وظیفهی حکومت، نسبت به احکام تکلیفی افراد و جامعه،
امر کردن به این احکام است. در عین حال، نکتهی مهم این است که چون حکومت
موظف به اجرای شرع هست، طبیعتاً کارگزار حکومت باید آگاه به شریعت باشد.
از
این جهت لازم است که حتی تمام کارگزاران حکومت مثلاً یک دوره فقه خوانده
باشند، چون موظف به اجرای احکام شریعت هستند. کارگزاری که میخواهد اجرای
حکم حجاب را در جامعه پیگیری کند باید به تمام ابعاد حکم حجاب اشراف داشته
باشد. یک کارگزار حکومت نمیتواند بدون اینکه به مسائل حکم حجاب اشراف
داشته باشد، بر اساس کلیاتی که میداند عمل کند. خصوصاً آنجایی که کارگزار
حکومت مستقیماً با مردم در ارتباط است باید به مسائل آگاهتر باشد. در
واقع آن کارگزاری که به یک خانم میگوید باید حجابت این طور باشد باید خودش
به مسائل حجاب واقف باشد تا بتواند این مطلب را تذکر دهد.