سعدالله زارعی در شماره امروز کیهان نوشت:
رژيم صهيونيستي درصدد است تا به جبران موقعيت هاي راهبردي كه از دست مي
دهد، موقعيت هاي راهبردي جديدي را جايگزين كند و به عبارت ديگر، صهيونيست
ها در تلاشند تا اگر نتوانند چالش ها را مديريت كرده و يا به فرصت تبديل
نمايند، موقعيت هاي جديدي را از فرصت هاي بالقوه به وجود آورند و از اين
طريق موقعيت منطقه اي خود در دهه هاي گذشته را هرچند در سطحي بسيار نازل تر
حفظ نمايند.
سقوط رژيم صدام حسين و روي كار آمدن متحدين ايران در عراق، سقوط رژيم حسني
مبارك و روي كار آمدن اسلام گراها در مصر و خيزش هاي تونس، يمن، بحرين،
ليبي و... كه جنبه هاي ضد صهيونيستي آنان انكارپذير نيست، موقعيت رژيم غاصب
اسرائيل را به خطر انداخته است. تحولات مصر مرزهاي جنوبي و جنوب غربي اين
رژيم را كاملا ناامن كرده است اتفاقات پي در پي در صحراي سينا و بخصوص
چندين عمليات در منطقه ايلات در نزديكي مرزهاي اين رژيم با مصر و اردن نيز
موقعيت امنيتي اسرائيل را بشدت متزلزل كرد اين در حالي است كه تل آويو نمي
تواند از نتايج آنچه در اردن مي گذرد و هر روز ممكن است بساط رژيم پادشاهي
اردن را برچيند، اطمينان خاطر داشته باشد.
فروپاشي رژيم مبارك در واقع فروپاشي مهمترين ركن امنيت منطقه اي اسرائيل
بود چرا كه مصر در طول حدود 30 سال گذشته تاثير عمده اي در بقاء اين رژيم
داشت. مي توان با قاطعيت گفت كه اگر فضاي حاكم بر مناسبات قاهره- تل آويو
شرايط امروز بود يا جنگ هاي 33 روزه و 22 روزه به وقوع نمي پيوست و يا
دامنه مقابله با تجاوز ارتش رژيم صهيونيستي بسيار گسترش و شدت پيدا مي كرد و
امكاني براي ادامه حيات اسرائيل باقي نمي گذاشت. براين اساس مي توان گفت
كه از اين پس اسرائيل هرگز نمي تواند به جنگي مشابه جنگ 22 روزه يا 33 روزه
فكر كند همين مسئله تكيه اسرائيل بر ارتش را كم اثرتر مي كند و به «وجه
امتياز» آن آسيب مي زند.
فروپاشي رژيم صدام حسين و جايگزين شدن متحدين ايران در حاكميت اين كشور،
جبهه ضد صهيونيستي را منسجم تر و كارآمدتر كرده است. عراق جغرافياي سوريه،
لبنان و فلسطين را به جغرافياي ايران وصل كرده و امكان تحرك اين مجموعه را
عملي تر كرده است. اتحاد عراق و ايران از يك طرف اقدامات ضد صهيونيستي را
تسريع و تسهيل مي كند و از طرف ديگر اقدامات صهيونيستي- غربي عليه اين جبهه
را خنثي مي نمايد. در اين ميان سرنوشت آنچه عليه سوريه طراحي و به اجرا
گذاشته شد، براي اثبات اين نظريه بسيار حائز اهميت است. طي 16 ماه گذشته
همه ظرفيت بين المللي و منطقه اي پاي كارآمد تا نظام سياسي سوريه را متلاشي
كند در اين ماجرا آمريكايي ها از حداكثر ظرفيت فشار استفاده كردند تا بشار
اسد را از قدرت ساقط كنند اما اين كار امكانپذير نشد و هيچ ترديدي نيست كه
يكي از عوامل مهم آن كمك عراق به دولت بشار اسد بود اگر دولت عراق كه بعد
از تركيه طولاني ترين مرز را با سوريه دارد و بخصوص به استان حساس «حمص»
وصل است با آنچه آمريكايي ها به دروغ نام آن را «جامعه جهاني» گذاشته اند،
همكاري و مرز استانهاي خود را براي عبور تروريزم باز مي كرد كار حكومت
سوريه بسيار سخت مي شد و شايد شدت فشارهاي تروريستي كنترل سوريه را از دست
ارتش و دولت اين كشور خارج مي كرد.
عدم همراهي دولت عراق با برنامه ضد سوري آمريكا و اعمال كنترل بر مرزهاي
خود عملا در زنجيره تروريزم مرزي خلل ايجاد كرد و پس از آن اردن هم به
كنترل مرزهاي خود با سوريه روي آورد. با اين وصف اينك اسرائيل به تجربه
دريافته است كه همگرا شدن دولت عراق و ايران موقعيت طرح هاي غربي، عربي و
صهيونيستي را به مخاطره جدي انداخته است و به ميزاني كه معلوم شود عملي شدن
چنين طرح هايي عليه مقاومت منطقه با مشكل جدي مواجه است، جرات اقدامات ضد
صهيونيستي افزايش مي يابد.
رژيم صهيونيستي در تكاپو براي جبران اين محدوديت ها، درصدد است موقعيت هاي
جديدي به دست آورد. با بررسي مجموعه رفتارها و رفت وآمدها مي توانيم بگوئيم
از نظر محافل استراتژيك اسرائيل سه موقعيت قابل جايگزين در سطح منطقه و در
محدوده اي كه انقلاب هاي اسلامي ملت هاي عرب به وقوع پيوسته است وجود
دارد؛ «پان وهابيسم»، «پان كرديسم» و «پان آفريكانيسم»، پان وهابيسم كه با
القاعده رابطه پدر و فرزندي دارد در منطقه شبه جزيره عربستان و هر كشور
اسلامي كه اهل سنت آن از «جامع المدينه» تبعيت مذهبي دارند، مي تواند
مناقشه مذهبي را برانگيزد و جبهه مقاومت كه تركيبي از سنيان و شيعيان است
را تحت تاثير قرار دهد. از منظر صهيونيست ها پان وهابيسم داراي يك ظرفيت
مناسب است و به زعم صهيونيست ها مي تواند با يك پيوست اطلاعاتي- امنيتي
چالش بزرگي را فراروي جبهه مقاومت بگشايد. كما اينكه پان وهابيسم طي حدود 4
ماه گذشته محور اقدامات خشن و تروريستي عليه مردم و نظام سوريه بوده و
آمارها و ارزيابي ها بيانگر آن است كه در 4 ماه گذشته حداقل 80 درصد عمليات
هاي تروريستي توسط وهابيون (القاعده) صورت گرفته و سهم گروه هايي كه تحت
عنوان «ارتش آزاد» و... فعاليت مي كنند، حدود 20 درصد مي باشد. در عراق و
پاكستان نيز ترورها توسط وهابيون و شاخه امنيتي آن (القاعده) صورت مي گيرد.
برخي از اين وهابيون تروريست كه در سوريه دستگير شده اند به ارتباط با
رژيم صهيونيستي اعتراف كرده اند و اسنادي كه توسط دستگاههاي اطلاعاتي
ليبيايي منتشر شده نيز از ارتباط عوامل وهابي ليبي (مجالس العسكريه و...)
با رژيم صهيونيستي حكايت مي كند.
يكي ديگر از نقطه اميدهاي صهيونيست ها، «پان كرديسم» است. ارتباط اسرائيل و
بعضي از رهبران كردها به زمان شكل گيري رژيم نامشروع اسرائيل در دهه 1320
برمي گردد. در آن زمان انگليسي ها همزمان به رهبران آژانس يهود و رهبران
كرد وعده تحقق كشوري يهودي و كشوري كردي را داده بودند ولي تحقق وعده آنان
به كردها عملا با چالش مواجه گرديد و از آنجا كه اولويت درجه يك انگليسي ها
هم نبود، به تحقق نپيوست اما سران رژيم صهيونيستي با هدف تضعيف جبهه
اسلامي عربي با بعضي از سران كرد در تماس بودند و به آنان در حوزه هاي
اطلاعاتي و تسليحاتي كمك مي كردند.
با شروع انقلاب هاي اسلامي منطقه، رؤساي حزب دمكرات كردستان عراق گمان
كردند كه با اعمال فشار بر دولت بغداد مي توانند امتيازات خاصي بدست آورده و
احياناً مي توانند جدايي كردستان عراق را محقق نمايند. رژيم صهيونيستي كه
از آغاز اشغال عراق در قالب شركت هاي خصوصي اقتصادي در شمال اين كشور حضوري
اطلاعاتي داشت، با نزديك شدن به دولت اقليم سعي كرد كه سران كرد را درباره
ايده «كردستان بزرگ» و « دولت مستقل كرد» تحريك نمايند. اين مسئله در ماه
هاي گذشته به چالش عمده دولت عراق و دولت اقليم تبديل شده است. هدف عمده
آلترناتيو «پان كرديسم» تضعيف همزمان دولت هاي عراق، سوريه، ايران و تركيه
است كه طي ماه هاي پس از آغاز خيزش اسلام گرايي در منطقه عمدتا به سمت عراق
و سوريه كشيده شده است البته درباره سوريه اين سياست چندان موفقيتي دربر
نداشت و از اين رو «حسكه» طي 16ماه گذشته يكي از استانهاي آرام سوريه بود.
برخلاف رويكرد «پان وهابيسم» كه ماموريتش دامن زدن به مناقشات مذهبي است،
رويكرد «پان كرديسم» عمدتا به عنوان اهرم فشار بر دولت هاي عراق و سوريه
عمل كرده و كاستن از قدرت دولت هاي مركزي را هدف قرار داده است.
يكي ديگر از اميدهاي رژيم صهيونيستي براي عبور از شرايط بحراني فعلي «پان
آفريكانيسم» است. پان آفريكانيسم گاهي در برابر پان عربيسم و گاهي در برابر
پان اسلاميسم مطرح شده است و بيش از آنكه ماهيت مذهبي داشته باشد ماهيت
قوم گرايانه دارد. اين حركت عمدتا آن دسته از كشورهاي آفريقايي را دربر
گرفته كه تركيب جمعيتي شان مسلمان- مسيحي است. پان آفريكانيسم بدون آنكه
هويت ديني داشته باشد در واقع مسيحي بنياد و به بيان ديگر، غرب بنياد است.
رژيم صهيونيستي در طول 60 سال گذشته به جمعيت هاي مسيحي در كشورهاي با
اكثريت مسلمان- از شرق ميانه تا غرب ميانه آفريقا- به چشم يك فرصت مهم نگاه
كرده است. در اين ميان از اين حركت در آن دسته از كشورهاي مسلمان آفريقايي
كه نسبت به آرمان فلسطين حساسيت بيشتري داشته اند، استفاده شده و اين دولت
ها رابا چالش مواجه گردانيده است. درگيري هاي 6 استان جنوب سودان با دولت
مركزي سودان و درگيري هاي سه استان غربي دارفور سودان با همين مبنا دنبال
شده است. وقتي رهبر سودان جنوبي اولين سفر خود پس از تجزيه جنوب را به تل
آويو انجام داد كمترين ترديدي باقي نگذاشت كه سلسله جنبان اين حركت پان
آفريكانيسم، اسرائيلي ها بوده اند. پان آفريكانيسم فقط به حكومت ها و دولت
ها چشم ندوخته بلكه از آنجا كه كمربند- از ميانه شرقي تا ميانه غربي-
آفريقا روي نفت و گاز و ساير ذخاير استراتژيك قرار دارد، سيطره اقتصادي بر
آفريقا يكي از راهبردهاي اساسي پان آفريكانيسم با محوريت رژيم صهيونيستي
است.
در يك كلام رژيم صهيونيستي امروز تلاش مي كند تا محور جديدي كه هويت امنيتي
دارد و بر توسعه شكاف هاي ميان كشورها تاكيد مي كند را جايگزين محور سنتي
نمايد و در اين ميان رژيم عربستان در نقطه مياني آن قرار دارد، رژيم سعودي
به غير از آنكه از طريق وهابيت (و القاعده) خود نقش عمده اي در تعميق شكاف
ها در مجامع اسلامي دارد، پشتيباني كننده مالي و تسليحاتي نيروهاي شورشي و
طغيانگر در كشورهاي آفريقايي هم هست و تلاش مي كند تا با استفاده از پول
مناطق كردي را هم تحت تاثير قرار دهد.
اما البته خيزش اسلامي- مردمي منطقه پرقدرت تر از آن است كه اجازه شكل گيري
به اين چرخه جديد بدهد كما اينكه تظاهرات ضد سعودي اين روزهاي مردم
عربستان و عقب نشيني مسعود بارزاني از مواضع قبلي و عقب نشيني اخير نيروهاي
جنوب سودان نشان مي دهد راه براي بازسازي اسرائيل بسته است.
سعدالله زارعي