کد خبر: ۶۶۶۶۴
زمان انتشار: ۱۴:۰۶     ۲۱ تير ۱۳۹۱
وقتی اشخاصی که صلاحیت لازم برای حضور در راس تیم ملی را ندارند، به کار گرفته می شوند، نتیجه این می شود که شائبه دلالی و تخلفاتی این چنینی نیز به گوش می رسد.
مشرق، وقتی اشخاصی ناکارآمد و شکست خورده بر مسند مدیریت فدراسیون ها می نشینند و زوال امور را در دست می گیرند، نتیجه این می شود که این رویکرد تسری به سایر بخش ها پیدا می کند. این را نیز می توان در انتصاب مجدد اکبر محمدی در تیم های ملی رده پایه فوتبال دید.
این مربی که با کارنامه ای نامشخص و غیر قابل قبول سرمربی تیم ملی پایه شد، فرجامی غیر از شکست و حذف یکی از تیم های مستعد فوتبال کشور را نداشت. این تیم و تمام فرصت های پیش رویش بر باد رفت تا این کارشناس تلویزیونی، به مربی تبدیل شود. اگرچه، در ادامه نیز شاهد بودیم که پس از اخراج از این تیم، به باشگاه مطرحی نیز نرفت و عملا، بیهوده نبودن انتقادها را ثابت کرد.

× چرا یک شکست خورده را باید به کار گرفت؟
اما، به یک باره، چنین مربی بار دیگر سر از تیم ملی دیگری در می آورد و این پرسش را برابر آگاهان و علاقه مندان قرار می دهد که چرا یک شکست خورده بایستی به چنین مقامی برسد؟ به راستی، چرا باید برای چنین شخصی که در کارنامه اش موفقیتی دیده نمی شود، چنین عرصه ای فراهم شود؟ این ابهامات بود که همه را نگران می کرد؛ البته غیر از فدراسیون نشین ها که گویا در بر باد دادن آمال و آرزوهای این مردم، یدی طولا دارند.
این بار نیز انتقادات بی دلیل نبود. وقتی شخصی بر مسندی می نشیند که صلاحیت آن را ندارد، آن را به اندازه خود کوچک می کند. همین نیز موجب شد تا این شخص، به جای آن که به امور تیم ملی جوانان برسد، سر از باشگاه هایی مانند پرسپولیس درآورد و عملا به فعالیت در آن بپردازد. این در حالی است که اگر قابلیتی داشت، می بایستی در راه موفقیت آنچه بدان مامور شده و برایش پول دریافت کرده، صرف می شد، نه در راهی که نه به او ارتباطی داشته و نه دارد.

وقتی اشخاصی که صلاحیت لازم برای حضور در راس تیم ملی را ندارند، به کار گرفته می شوند، نتیجه این می شود که شائبه دلالی و تخلفاتی این چنینی نیز به گوش می رسد
× سرمربی که دلال نامیده شد
در روزهایی که همه علیه دلالی و واسطه گری در فوتبال می گویند و می نویسند، به یک باره مدیرعامل باشگاه نفت تهران از نقش سرمربی تیم جوانان در انتقال بازیکنش به پرسپولیس گفت. موضوعی که موجب شد تا انگشت اتهامات به سوی سرمربی شکست خورده نشانه رود. البته مدیرعامل را تهدید به شکایت کرد؛ اما انگار اوضاع خراب تر از این حرف ها بود.
"محمدی خودش می گوید به پرسپولیس مشاوره داده است. می خواهم بدانم سرمربی تیم ملی باید به باشگاه ها در مورد جذب بازیکن مشاوره بدهد؟ آیا نباید سرمربی تیم ملی نگاهی یکسان به باشگاه ها داشته باشد؟ اگر قرار بر مشاوره بود، بهتر بود مشاوره درست داده می شد." اینها را منصور قنبرزاده (مدیرعامل نفت تهران) بر زبان می آورد که مدعی است بازیکنش از سوی سرمربی برای جدایی، مورد دلالی قرار گرفته است. البته، وی پرسش هایی مطرح می کند که در نوع خود، جالب توجه است.

× از یوآخیم لو تا اکبر محمدی!
البته، سرمربی تیم ملی جوانان نکاتی را مطرح می کند که آن را می توان عذر بدتر از گناه دانست. "الان در جايگاهي قرار دارم كه ممكن است درباره مسايل فني فوتبال، بازيكنان پايه، استعداديابي‌ها و ... مشورت‌هايي از من گرفته شود. به عنوان سرمربي تيم ملي وظيفه دارم كارم را به نحو احسن انجام دهم. اين حكايت از شخصيت چند بعدي افراد داشته و منعي براي مشورت دادن درباره مسايل حوزه فوتبال وجود ندارد." این کارشناس سابق تلویزیونی عنوان نمی کند منظورش از جایگاهی که قرار دارد، دقیقا چیست. اگر به قدری توانمند است که اینقدر مشورت دادنش موثر است، چرا نتوانسته حتی یک تیم متوسط را در سطح لیگ برتر هدایت کند؟ از سویی، مگر وظیفه سرمربی تیم ملی، دادن مشاوره به باشگاه ها است؟ کاش بیشتر از این شخصیت چند بعدی و ارتباطش با کارنامه اش را توضیح می داد و اینکه تاثیر این ویژگی در وی، نقشی در بازگشت مجددش به صندلی نخست تیم ملی داشته است یا خیر؟
" بازيكنان اين فصل پرسپوليس را هم ارزيابي كردم و در قالب گزارش جامعي به رويانيان دادم. اصلا اشكالي ندارد به مديرعامل يك تيم نقاط ضعف و قوت تيمش را بگويم و البته بخاطر اين كار و مشورت‌ها تاكنون ريالي از رويانيان نگرفتم. من درباره بازيكناني كه پرسپوليس در اين فصل جذب كرده هم به مديريت اين باشگاه مشورت داده‌ام چون واقعا مشورت دادن در اين زمينه اشكالي ندارد. مسعود اوزيل پس از پيوستن به رئال مادريد گفته بود به توصيه يواخيم لوو (سرمربي تيم ملي آلمان) به اين تيم آمدم. آيا آنجا هم اشكال مي‌گيرند؟ بارها شده كه من به مسئولان و مربيان مختلفي چون دهكردي، ساكت، رحيمي، جلالي، ويسي و ... مشورت داده و در آن اشكالي نمي‌بينم." و این را باید نقطه عطف سخنانی سرمربی دانست که برای توجیه یک اشتباه، اشتباهات دیگری را مرتکب می شود. در همین مثال می بینید که یواخیم لو در قامت سرمربی تیم ملی فوتبال یک کشور، به بازیکن تیمش توصیه ای می کند؛ نه در قامت مشاور یک باشگاه! مگر سرمربی تیم آلمان اکنون مشاور باشگاه بایرن مونیخ یا دورتموند است؟ همین قیاس اشتباه، نشان از ناآگاهی این شخص در بررسی یک امر ساده و ابتدایی است.

× بنای کچ در فدراسیون فوتبال
اشاره به عدم دریافت پول و فعالیت در حد یک آنالیزور، تاکید همان دیدگاه است که اشخاص ناکارآمد، مجبورند صندلی خود را نیز در حد دانش و کاراکتر خود تنزل دهند. در غیر اینصورت، چرا باید اکبر محمدی چنین موضوعی را مطرح کند؟ در انتقادات اخیر، نگرانی از ایجاد چنین شائبه ای بود که اکنون ایجاد شده است.
انتخاب های غلط و بدون استدلال از سوی مدیران فدراسیون فوتبال موجب می شود تا شاهد فضایی باشیم که سرمربی تیم ملی جوانان در مظان اتهام دلالی قرا گیرد. وی نیز به جای اصلاح رویه، بر راه نادرست خود تاکید کرده و عملا روندی را تداوم بخشد که امروز، حاصل آن است. وقتی یک بنا کج نهاده شود، ثمری غیر از تداوم کجی نیست.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها