کیهان:
اگر همين الان شماره تلفن يكي از فوتباليست هاي محترم وطني را بگيريد و از او
بپرسيد كه چه فصلي را دوست دارد، بجاي بهار، تابستان، پائيز و زمستان، في الفور به
شما خواهد گفت كه فصل پنجم را بيشتر دوست دارد؛ يعني فصل نقل و انتقالات! در اين
فصل، دروازه هاي بهشت زميني بر روي آنان گشوده مي شود؛ پرنده خوشبختي كه چند سالي
است روي شانه هايشان جا خوش كرده و تنبل شده يك وجب هم تكان نمي خورد و پول است كه
روي پول انباشته مي شود. البته قسمتي از اين بهشت هم به دلال ها و قسمتي ديگر از آن
به برخي مديران و مربيان اختصاص دارد، خلاصه اينكه، بهشت زير پاي آنهاست. راهش نيز
چندان پر از چاله و چوله نيست و ارتباط داشتن با چند مدير، مربي و بازيكن كفايت مي
كند. براي ورود به بهشت زميني راههاي مختلفي وجود دارد كه در گزارش امروز به برخي
از آن ورودي ها و برخي بي كفايتي ها در گرماي آزاردهنده اقتصادي كشور اشاره مي
كنيم:
اي كاش فقط اين همه ريخت و پاش بيت المال فايده اي هم داشت اما آمار چيز ديگري مي
گويد و موفقيت هاي
وحشتناك (؟!)تيم ملي فوتبال و ساير تيم هاي ورزشي و
گاف هاي ستاره دار فوتبال كشورمان نشان مي دهد كه به شكل مالي خيلي حرفه اي شده ايم
اما در سطح استانداردهاي بين المللي هماني بوديم كه بوديم!
سوت آغاز
1-اگر فوتباليست باشيد و احياناً در آلبوم عكس تان يك تصوير با شورت ورزشي از شما
يافت شود، كارتان خيلي راحت است چون در آن صورت خيلي مهم نيست كه جنابعالي از لحاظ
كيفي در چه سطحي باشيد، مهم سمبه واسطه ها و دلال هايي است كه شما با آنها ارتباط
داريد؛ فراخ ترين دروازه اين بهشت زميني پيش روي فوتباليست ها قرار دارد و آنها در
طرفه العيني مي توانند جاي پاي خود را در يكي از تيم هاي ليگ برتري، دسته اولي،
دسته دومي و... محكم كنند و پول خوبي به جيب بزنند.
2-اگر روزنامه نگار يا خبرنگار هستيد، به همان اندازه اي كه فوتباليست ها فصل پنجم
را دوست دارند، شما نيز مي توانيد از فرا رسيدن اين فصل كيفور شويد و براي آينده
خود برنامه ريزي كنيد.
3-اگر سرمربي يا مربي تشريف داريد كه نورعلي نور است چون حالا گوشت مي ماند و گربه
و ليستي كه قرار است مدير محترم باشگاه شما با آن به خريد برود و نويسنده آن ليست
نيز كسي نيست جز خود شخص شخيص شما!
4-اگر شما مدير باشگاه، سرپرست تيم، معاون درجه يك، معاون درجه دو و يا حتي پسرخاله
مديرعامل هستيد، برويد و لذتش را ببريد چون حداقل در فوتبال اين مملكت بازرسي و
حسابرسي از سوي بالا سري ها به مثابه يك شوخي مي ماند و در اين عرصه هيچ كس كاري به
دخل و خرج شما ندارد؟
البته اين مقدمه كمي تا قسمتي طنازانه يك توضيح مي خواهد و آن هم اشاره به
بازيكنان، خبرنگاران، مربيان و مديران شريفي است كه هر چند پر تعداد نيستند اما
هنوز در اين فضاي آلوده اصول خود را مي شناسند و بر آنها پايبندند. كه تعدادشان هم
كم نيست اما كفه ترازو به نفعشان نبوده و نيست!
...حاتم طايي شدن آسان بود
همچون سالهاي گذشته فصل نقل و انتقالات فوتبال ايران از راه رسيد و حالا نيز به خط
پايان خود نزديك است و باز هم شاهد ريخت و پاش هايي بوديم كه بعضي از آنها دود از
كله هر شنونده و خواننده اي بلند مي كند.
ضرب المثل «خرج كه از كيسه ميهمان بود، حاتم طايي شدن آسان بود» مصداق بازار نقل و
انتقالات فوتبال ايراني است، فوتبالي كه «سردار» روي دست «حاجي» بلند مي شود و بمب
هاي او را يكي يكي خنثي مي كند و «حاجي» هم كه قافيه را- حداقل در رسانه ها- باخته،
سرمربي تازه وارد را كه همگان مي دانند حاجي نقشي در احضار وي نداشت و حتي سايه اش
را با تير مي زد، به عنوان پاتك و خنثي كننده بمب سردار مي نامد و الي آخر... درست
مثل بازي بچه ها كه اين يكي مي خواهد حال آن يكي را بگيرد و كسي زياد به فكر خود
بازي نيست. قصه اين بازار فوتبالي هر سال شنيدني تر از سال قبل مي شود، علي الخصوص
وقتي «عزيزخان» كنار رفته و ديگر كسي هم براي شاگرد مكتب «عزيزخان» يعني دبير محترم
آن ستاد منشور كه حالا به ستاد نشر بيانيه و ليست منشوري ها عدول يافته تره خرد نمي
كند!
شايد در اين وانفسا، حرف حق هماني باشد كه مايلي كهن چند روز قبل وسط تيرباران
سردار اردوگاه سرخ، به آن گريزي زد و گفت: «خدا از كسي كه سقف قرارداد را گذاشت
نگذرد چون از همان اول معلوم بود كه اين سقف، كف هم نيست و...!!»
سقف قرارداد ريخت روي سر فوتبال
در اين گيرودار كه نه سقفي مانده و نه كفي، آنچه مورد سؤال جامعه قرار مي گيرد،
منبع اين ريخت و پاش ها است. مديرعامل محترم پرسپوليس كه همچنان مي گويد با پول
فروش دروازه بان فصل قبل خود خريد مي رود و به قول مايلي كهن، آن پول به مانند برنج
شمال «ري» مي كند انگار! «سردار» خيلي هم خوشش نمي آيد كسي درباره خودروهاي
وارداتي، سند خانه و كارت سوخت و... حرف بزند و به ضرس قاطع نيز مي گويد كه از دولت
پولي نگرفته است! خب حالا يك نفر پيدا كند پرتقال فروش را!
همتاي آبي پوش سردار نيز كه از خريدهاي اين فصل تيم رقيب حسابي حرصي شده، زير بار
اين اتهام كه: «بازار را خراب كرده و چند سال به فوتباليست هاي نازنازي ميلياردي
پول مي دهد و...» نمي رود! اين وسط آقا مصطفي دنيزلي كه جيب ها را پر از دلار كرد،
تيمش 4 تا 4 تا گل خورد، نوه اش به دنيا آمد و پدرش رفت توي كما، از سوي سردار
«مرد» خطاب مي شود و فلان بازيكن آبي پوش هم كه قبول كرد به جاي مثلا 800 ميليون
بگيرد 799 ميليون، پهلوان زمانه و بزرگمرد اردوگاه آبي و... لقب مي گيرد!
واكنش آنهايي كه 10 سال است ميوه نخورده اند!
پرداخت هاي نجومي در فوتبالي كه هنرش سه تساوي پشت سر هم با قطر است، بيشتر از همه
دود از كله آنهايي بلند مي كند كه از اول ماه صفحات روزنامه ها و خبرگزاري ها را مي
بلعند تا از تاريخ دقيق واريز يارانه ها مطلع شوند و وسط اين گشت و گذار، چشمان شان
به اخباري چون فلان فوتباليست قرارداد يك ميلياردي بست و فلان مربي پيشنهاد دو
ميلياردي داد و... مي خورد. حالا تصور كنيد آنهايي كه در فلان روستاي دورافتاده-
همان روستايي كه رئيس جمهور مي گفت اهالي اش 10 سال است ميوه نخورده اند- زندگي مي
كنند و اين خبرها را مي خوانند چه حس و حالي پيدا مي كنند؟ اصلا كله برايشان مي
ماند تا دود از آن بلند شود؟ اين همه فاصله نجومي ميان دخل و خرج آدم هاي يك مملكت
چطور توجيه مي شود؟
قند در دل فوتباليست ها، سونامي در دل المپيكي ها
كاروان المپيكي ايران آماده مي شود تا براي افتخارآفريني به لندن برود و مسئولان
ورزش نيز تلاش مي كنند تا آب در دل المپيكي ها تكان نخورد اما آب در دل آنها سونامي
مي شود وقتي مي شنوند پاداش يك مدال المپيكي برابر است با يك دهم مبلغ قرارداد
فوتباليست پرحاشيه و زياده خواه تيم پايتخت نشين، وقتي «حسين رضازاده» مي گويد
بودجه سالانه فدراسيون وزنه برداري ايران به اندازه مبلغ قرارداد يك بازيكن فوتبال
است، تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل...!
راستي، براي شما آقاي مسئول، آقاي وزير، آقاي معاون وزير، جناب دبير و... تساوي با
قطر در خانه خودمان مهم تر است يا بالا بردن پولاد سرد المپيكي در خانه روباه پير و
جلوي چشم دنيا؟ حالا كاري نداريم وزارت ورزش هنوز پاداش قهرمانان سال 90 را نداده
است!
وزارت ورزش منهاي جوانان+فوتبال
ظاهرا فوتبال از صفحه رادار اهالي وزارت ورزش- از بالا تا پايين- محو شده است و نمي
بينند در اين گستره بدشگون كه روزگاري خاستگاه مردهاي باغيرتي بود كه با يك نان
بربري، دو تا كوكاي شيشه اي و قيلوله زيرپله هاي امجديه، دمار از روزگار تيم فوتبال
اسرائيل درمي آوردند، چه مي گذرد و عده اي فرصت طلب با بيت المال- و به نام فوتبال
و به كام خودشان- چه مي كنند؟ وزارتي كه قرار بود «ورزش و جوانان» باشد، حالا نه
تنها حوزه جوانان را دربرنمي گيرد بلكه ورزش را هم از ياد برده و كار و بارش خلاصه
شده در دعواهاي بچگانه براي كنار زدن رؤساي غيرخودي برخي فدراسيون ها و زمينه چيني
براي انتخابات آينده كميته ملي المپيك و...
پس بتاز جناب وزير، جناب معاون و جولان بده آقاي فوتباليست و دلال عزيز و گرامي...
بهشت مبارك تان باد.
سوت پايان
قصه پر غصه فوتبال در كشور ما پاياني ندارد و گويا تازه آغاز راهي است كه هيچ
برگشتي در آن نيست؛ درست مثل گراني! چيزي ارزان نمي شود ولي در بلند مدت كمي از آن
افزايش لجام گسيخته پايين مي آيد؛ همين! داستان دلال بازي و پول شويي هم در فوتبال
ما پذيرفته شده و عبارت «حرفه اي» هم جوري براي مديران و مسئولان اين ورزش جا
افتاده كه انگار دست جنباندن براي تغيير نگرش فوتبال مساوي است با ريخت و پاش، خيلي
دور از ذهن است. اي كاش فقط اين همه ريخت و پاش بيت المال فايده اي هم داشت اما
آمار چيز ديگري مي گويد و موفقيت هاي وحشتناك (؟!)تيم ملي فوتبال و ساير تيم هاي
ورزشي و گاف هاي ستاره دار فوتبال كشورمان نشان
مي دهد كه به شكل مالي خيلي حرفه اي شده ايم اما در سطح استانداردهاي بين المللي
هماني بوديم كه بوديم! ماشين بازيكنان و منازل و محافل و تفريحاتشان خيلي عوض شده
اما در همچنان بر همان پاشنه مي چرخد و خارجي ها هم اين چرخش را دريافته اند. مي
آيند پولشان را مي گيرند و كاري هم نمي كنند و مي روند! راستي وزير ورزش و جوانان
آيا فرزند دم بخت دارد تا بداند هزينه اجاره يك خانه 50متري در مناطق جنوب شهر چقدر
است؟ آيا آمار بيكاري جوانان را روبروي ميز اتاقش نصب كرده؟ يا اينكه فكر مي كند با
برگزاري يك جشنواره تزييناتي و رسيدن به وظيفه مهم راضي نگهداشتن فوتباليست ها، همه
كارهايي است كه بايد انجام دهد؟! كاش وزارتخانه نداشتيم!