"قبول اين مسأله براي من از زهر كشنده تر است ولي راضي به رضاي خدايم و براي رضايت او اين جرعه را نوشيدم ، در شرايط كنوني آنچه موجب اين امر شد، تكليف الهي ام بود. شما مي دانيد كه من با شما پيمان بسته بودم كه تا آخرين قطره خون و آخرين نفس بجنگم، اما تصميم امروز فقط براي تشخيص مصلحت بود و تنها به اميد رحمت و رضاي او از هر آنچه گفتم گذشته و اگر آبرويي داشتم با خدا معامله كرده ام"
ما چه باور کنیم و یا امتناع کنیم، درگیر جنگ تمام عیاری با غرب در حوزه اقتصاد هستیم. اگر چه در زمان جنگ تحمیلی، برای مقاصد سیاسی ابزارهای نظامی در دستور کار غرب قرار گرفت، در مقطع کنونی برای رسیدن به همان اهداف سیاسی، ابزارهای اقتصادی مورد استفاده غرب قرار گرفته است. واقعیت این است که وجه غالب مقابله کشور در عرصه این جنگ اقتصادی، برخورد کلاسیک است. نگرانی این جاست که همان مصالح و اضطرارهایی که باعث شد علیرغم تمامی فداکاریها و جانفشانیهای رزمندگان در دفاع مقدس، رهبری انقلاب وادار به نوشیدن جام زهر پذیرش قطعنامه شود، این بار نیز بروز نموده و مصلحتی دیگر را به انقلاب و رهبری تحمیل نماید. برای اجتناب از بروز چنین امری، مروری بر ابعاد مختلف جنگ اقتصادی لازم به نظر میرسد.
بعد اقتصادی:
تلاش برای وابسته سازی رفاه و یا سختیهای اقتصادی کشور به میزان همراهی با غرب و خصوصا آمریکا هدف اصلی تحریمهای اقتصادی در برهه کنونی است. علیرغم حوزههای نظامی، فرهنگی و سیاسی، حوزه اقتصادی نقطه ضعف جمهوری اسلامی و نقطه قوت نظام سلطه است و تمرکز منازعه نظام اسلامی و نظام سلطه در میدان اقتصادی خواست مهم غرب است. وابستگی اقتصاد کشور به درآمدهای نفتی، تجمیع این درآمدها در اختیار دولت و بروز ناکارآمدیهای عمده نهادی در نتیجه آن باعث شده است که ایران نتواند کارنامه عملکرد اقتصادی مطلوبی ارائه دهد.
در مقابل، غرب بدلیل توان اقتصادی و تجاری خود در جهتدهی بازارهای خرید و فروش محصولات ایرانی، ابزارهای پولی و مالی خود همچون ارزهای جهانروا، موسسات مالی و اعتباری متعدد، بیمههای بینالمللی، ابزارهای ارتباطی همچون فارکس، رویترز و حتی سوییفت استفاده نموده و منازعه را به سود خود هدایت نماید. برخورد کلاسیک و منفعل با تحریمهای اینچنین باعث کاهش توان مانور اقتصادی کشور شده و با توسعه ناکارآمدی و فساد در کشور، تضعیف نظام اسلامی که مهمترین خواسته غرب است را محقق میسازد.
بعد نظامی:
خاطره تلخ نبرد رژیم صهیونیستی با حماس و حزبالله در کنار تجربه موفقتر جنگ با عراق و خصوصا لیبی نشان میدهد که غرب زمانی فاز نظامی را با دلخواه خود آغاز میکند که از پیروزی خود مطمئن باشد. اگر قرار باشد در نهایت و در زمانی که کشور به حداکثر ضعف درونی رسید، فاز نظامی آغاز شود پس چه بهتر است که هماکنون و قبل از ایجاد ضعف درونی مذکور این اتفاق بیفتد. غرب با آگاهی از مزایای آغاز حمله نظامی بر ضد ایران در برهه کنونی، هیچگاه آغازگر چنین امری نخواهد بود. ضمن آنکه یک درگیری نظامی که اثرات جدی بر ساختار سیاسی جمهوری اسلامی و هرم قدرت برجای نگذارد، می تواند هم موجب شکاف در توافقات کشورهای قدرتمند جهانی علیه کشور شود، هم قیمت نفت را چنان افزایش دهد که غرب ناگزیر به پرداخت هزینه های بیشتر شود و هم افکار عمومی را در سطح جهانی به سود جمهوری اسلامی بسیج کند. لذا یک درگیری نظامی محدود اگر چه میتواند متضمن نتیجی شود، لیکن هیچ تضمینی برای محدود ماندن ابعاد آن وجود ندارد.
اگر بعد نظامی هم بخواهد در دستور کار غرب قرار گیرد لازمه آن تشدید تحریمها و ضعیف نمودن ساخت داخلی کشور برای اطمینان از نتیجه بخش بودن نتایج هجوم نظامی است.
بعد سیاسی:
ایجاد شکاف در حاکمیت برای تضعیف موضع رهبری یکی از مهمترین اهداف دشمن در جنگ اقتصادی است. در نقطه مقابل تهدیدات اسرائیلی مبنی بر تجاوز نظامی که وحدت و انسجام بیشتر نیروهای داخلی کشور را بدنبال دارد، نبرد اقتصادی میتواند به تدریج موقعیت منتقدان رهبری به عنوان تصمیمگیر اصلی در حوزه سیاست خارجه را بدنبال داشته باشد. علاوه بر آن، ایجاد شکاف در بدنه عمومی مردم و همراه نمودن بخشی از آنها با بهانه انتقاد و اعتراض به اوضاع معیشتی نیز هدف دیگری است که در طراحی دشمن از جنگ اقتصادی دنبال میشود.
بدیهی است که دامنه چنین اعتراضاتی به حوزه اقتصادی محدود نمانده و با موجسواری ایادی دشمن چنین تحرکاتی به هدفگیری مسایل حاکمیتی و سیاسی منجر خواهد شد. همانگونه که رهبری اشاره نمودند:" در مقابلهى با جمهورى اسلامى، همهى تلاش خودشان را دارند به كار ميبرند؛ هدف هم اين است كه نظام مقدس جمهورى اسلامى را از پشتيبانى مردم ـ از اين پشتوانهى عظيم ـ محروم كنند. اين تحريمها و اينها كه مشاهده ميكنيد، هدف اصلىاش اين است. البته بدروغ ادعا ميكنند كه هدف تحريمها، مردم نيستند: ميخواهيم به مردم ضربه وارد نيايد. مثل بقيهى ادعاهاشان، اين هم دروغ و فريب و خدعه است. نه؛ اتفاقا هدف اصلى، مردمند. فشارها براى اين است كه مردم را به ستوه بياورند، مردم را دچار مشكلات كنند، تا از نظام جمهورى اسلامى دل ببُرند". همراهی بدنه مردم در مدیریت موفق فتنه88 و تجربه موفق انتخابات اخیر مجلس شورای اسلامی دستاوردهای مهمی بودند که تلاش غرب در بعد سیاسی را ناکام نمودند.
بعد رسانهای:
در بعد رسانهای هدف اصلی دشمن این است که کاستیها، ناکارآمدیها و ضعفهای مختلفی که همواره در اقتصاد کشور وجود داشته و دارد را به تحریمهای اقتصادی خارجی نسبت دهد. تبلیغات رسانههای غربی مملو از خبرهایی است که مشکلات معیشتی و اقتصادی کشور را بازتاب داده و ریشه آن را اعمال تحریمهای خارجی معرفی میکنند. در این میان، عکسالعمل رسانهای کشور در انکار هرگونه تاثیرپذیری اقتصاد کشور به نظر نمیرسد که راهبرد مناسبی قلمداد شود.
این راهبرد، علاوه بر اینکه اعتماد عمومی به مسئولین را کاهش میدهد، قدرت مانور رسانهای نظام را نیز به چالش میکشد. در مقابل میتوان با رویکردی تهاجمی، غرب را بدلیل اعمال فشار و تحریم علیه کشور محکوم نموده و اذعان داشت که مردم و مسئولین با کار جهادی و مبارزه مستمر میتوانند و توانستهاند بر چالشهای پیشرو غلبه کنند. در بعد رسانهای، مساله ایران هراسی و تبلیغلت منفی محور دیگر جنگ اقتصادی غرب علیه ایران است که فضای جهانی را برای تعامل و سرمایهگذاری در کشور متشنج مینماید. در شرایط حاضر، عمده توان کشور در مقابله با تحریمها به حوزه اقتصادی جلب شده است و عملا بعد رسانهای با پیگیری مناسبی روبرو نبوده است.
راهبرد اقتصاد مقاومتی:
همانگونه که پیشتر بیان گردید، محل تمرکز جبهه مبارزه با استکبار حوزه اقتصادی است. از سوی دیگر، به نظر نمیرسد راهبردهای موجود در مقابله با تحریمها بتواند برای بلندمدت جمهوری اسلامی را مصون سازد. اگر چه برآورد وضعیت کنونی غرب نشان میدهد آنان نیز برای ادامه تحریمها با شدت کنونی با چالشهای زیادی مواجهاند لیکن، میبایست در داخل کشور مسیرنمای حوزه اقتصادی کشور با استفاده از فرصت تحریمها بگونهای ترسیم شود که کشور بتواند در بلند مدت هم پیشرفت اقتصادی متناسب با خود را بدست آورد و هم ناگزیر نباشد بدلیل فشارها و تحریمهای خارجی از اهداف و آرمانهای خود چشمپوشی کند.
به بیان دیگر، تحریمها نبایستی به عنوان یک شوک زودگذر بلکه بمثابه یک عامل دائم و پایدار فرض شده و طراحی اقتصادی بر مبنای آن انجام شود. مقصود از اقتصاد مقاومتی نیل به چنین هدفی است. منظور از اقتصاد مقاومتی یک اقتصاد فعال و پویاست نه یک اقتصاد منفعل و بسته چنانکه مقاومت سازنده برای دفع موانع پیشرفت و کوشش در مسیر آن، کاهش آسیبپذیری اقتصاد ملی و تهدید منافع کشورهای متخاصم در درون آن قرار گیرند. در این راستا برخی از محورهایی که میبایست در دستور کار قرار بگیرند عبارتند از:
توجه به مدلهای بومی اقتصادی انقلاب اسلامی همچون جهاد سازندگی، ناظران محلی مساجد، صندوقهای قرضالحسنه خانوادگی و ...
۱- کنترل بازارهاس سوداگرانه (زمین، ارز و طلا و...) از مسیر مالیاتهای تنظیمی و رگولاتوری کارآمد
۲- بهرهگیری از جغرافیای سیاسی منطقهای و تلاش برای ایجاد همبستگی اقتصادی با کشورهای منطقه و همسو
۳- متکثر سازی و یا جایگزینی مسیرهای تعاملی موجود با غرب:
- حذف ارز واسط از مبادلات تجاری دوجانبه خارجی
- بهرهگیری از بیمههای داخلی و توسعه فعالیتهای آنان در عرصه بینالمللی
- شبکههای ارتباطی و اطلاعاتی (اینترانت ملی، ایمیل ملی، موتور جستجوی ملی و...)
۴- اولویت دهی به بخشهای حیاتی همچون غذا و دارو، انرژی و... بمنظور توسعه فناوریهای پیشرفته
۵- پدافند غیر عامل در حوزه زیرساختهای حیاتی اقتصادی، متکثرسازی و کوچک سازی
۶- مردمیسازی اقتصاد و فعالسازی بدنه عمومی مردم در حوزه فعالیت اقتصادی
۷- تنوع بخشی به منابع درآمدی کشور و خروج از اقتصاد نفتی و در عین حال متنوع سازی مشتریان خارجی و مسیرهای تعاملی با آنان
۸- توانمندسازی مناطق مختلف کشور مبتنی بر ظرفیتهای بومی و محلی و خروج از تمرکزگرایی
۹- مبارزه با شبکههای سیستمی فساد و پیوندهای قدرت و ثروت بصورت ساختاری
به هر تقدیر به نظر میرسد مسیر مقابله بلندمدت کشور با فشارهای خارجی، طراحی الگوهای مقاومتی در تمامی حوزههای فرهنگی، سیاسی و خصوصا اقتصادی است. فقدان چنین امری، کشور را ناگزیر میکند تا واکنش انفعالی به تحریمهای خارجی داشته و به مرور تضعیف شود. و صد البته که تضعیف کشور در نهایت منجر به بروز مصلحتی دیگر و نوشیدن جام زهری دوباره است.