کیهان: اكبر اعلمي در انتخابات مجلس نهم نامزد شده بود كه صلاحيت وي براي چندمين بار رد شد. وي درباره ايده تشكيل اتاق فكر اصلاح طلبان و نقش خاتمي در چنين اتاق فكري گفت: اگر منظور شما اين است كه ساختار و رويكرد اين اتاق فكر بايد مبتني بر شخص خاصي- مثلا آقاي خاتمي- باشد من اعتقادي به آن ندارم. زيرا اين همان رويكرد اصلاح طلبانه غالبي است كه تاكنون باعث ناكامي اصلاح طلبان شده است. با همه احترامي كه براي آقاي خاتمي قائلم، بايد بگويم ايشان سال ها وزير ارشاد و رئيس جمهور بوده و در حوزه هاي كاري خودش نيز پيوسته محور بوده. حتي پس از دوران رياست جمهوري اش نيز در بين جمعي از اصلاح طلبان محوريت داشته اند. اگر قرار بود اصلاحات با محوريت شخصيت و انديشه ايشان موفق شود، ما امروز گرفتار اين وضع نبوديم.
اين عضو تيم مديريتي روزنامه توقيف شده سلام درباره اين پرسش كه «آيا ورود هاشمي رفسنجاني به اتاق فكر اصلاحات، به سود اصلاح طلبان است؟»، گفت: آقاي هاشمي شخصيت خوش فكري است و به عنوان يك عضو معمولي حضورش در اتاق فكر اصلاح طلبان مي تواند مفيد باشد. اما بايد در نظر داشت كه يك اصلاح طلب نيست و اگر بود با توجه به جايگاه و موقعيت هاي مهمي كه در طول هشت سال رياستش بر مجلس، 8 سال رياستش بر قوه مجريه و سال هاي متمادي تصدي امامت جمعه و رياست مجمع تشخيص مصلحت نظام، مي بايست در حوزه كاري خود اصلاحاتي را انجام مي داد و گفتمان اصلاحات را ترويج مي كرد؛ در حالي كه يكي از دلايل پديد آمدن دوم خرداد 76 و گفتمان اصلاح طلبي واكنش مردم به عملكرد و اشرافيگري هاي شخص هاشمي، سياست هاي دولت كارگزاران و رفتارهاي اطرافيان ايشان بود. در واقع آقاي هاشمي پس از آنكه در آستانه حذف شدن قرار گرفت به صف منتقدين پيوست و اعتراضات وي از جنس اصلاح طلبي نيست. با اين وصف باز تاكيد مي كنم كه به نسبت موقعيت و نفوذي كه آقاي هاشمي دارد، حضورش در دوران بازنشستگي در اتاق فكر اصلاح طلبان مي تواند به افزايش وزن اجتماعي اين نهاد و جدي تلقي شدن آن در بين بعضي از اشخاص حقيقي و حقوقي كمك كند مشروط بر اين كه رفتارهاي چند پهلوي گذشته خود را كنار بگذارد. وي اضافه كرد: اگر آقاي هاشمي حتي از اين پس هم به صورت شفاف مواضع اصلاح طلبانه اي اتخاذ كند و به صورت جدي درصدد تحقق آن برآيد، در اين صورت بخودي خود در صف اصلاح طلبان قرار خواهد گرفت. اما از قديم گفته اند كسي را كه تا ديروز نماز نمي خوانده[!] امروز نبايد و نمي توان امام جماعتش كرد!
وي درباره عملكرد اصلاح طلبان از سال 76 تا 88 و اينكه چه استراتژي متفاوتي بايد نوشت، گفت: اصلاح طلبان اصلا فاقد استراتژي بودند.
اظهارات اين عضو تيم مديريتي روزنامه سلام در حالي است كه نامبرده و طيف متبوع وي به شهادت عملكرد پرتناقض 3 دهه گذشته، اساسا قائل به اصول ثابتي نبوده اند كه منطبق با آن بشود ادعا كرد طبق همان اصول و براي رسيدن به آنها در پي اصلاح گري و اصلاح طلبي بوده اند. به عنوان نمونه تخطئه آقاي هاشمي و دولت سازندگي در حالي است كه اين جريان ابتدا- از موضع رقيب و نه منتقد- به تخطئه هاشمي و عملكرد دولت وي پرداختند، سپس با وي و كارگزاران در سال 76 ائتلاف كامل برقرار كردند، در سال 78 به تخريب شخصيت هاشمي پرداختند، پس از آن مجددا از او قديس اصلاحات ساختند و بعدها براي چندمين بار اعلام كردند كه هاشمي اصالتا عملگرا و پراگماتيست است و نه اصلاح طلب! بنابراين با انبوه اين تناقضات چگونه مي توان پذيرفت كه مدعيان اصلاح طلبي، اصالتا اصلاح طلب هستند؟ تا سپس بتوان از آنها پذيرفت كه ديگران اصلاح طلب هستند يا نه.