همه را بیازمودم ز تو خوشترم
نیامد ....
نزدیک به 22 سال از شب سیاه
رحلت جانسوز حضرت امام می گذرد و چهره این شخصیت کم نظیر اسلام و ایران؛
همچنان در پس پرده ی مظلومیتی جانکاه و طاقت
فرسا پنهانست و خطّ پر فروغ او به تعرضگاه سودجویان چهار سوی گیتی بدل شده
است و جز تالی تلو دردانه ی وی و معدود صحابی بر صراط مستقیمش و نیز رویش های
روئیده در سایه سار جمهوری اسلامی او، فریاد و قلمی نیست که از حقیقت خمینی
کبیر جانانه دفاع کند.
میخانه اگر ساقی صاحب نظری
داشت
میخواری و مستی ره و رسم
دگری داشت
دفاع جانانه از شخصیتی که
بدون ذره ای تردید،شخصیت بی نظیر قرن بیستم بوده است.
قرنی که صحنه ی تمام عیار
برخورد نزدیک مکاتب گوناگون و "ایسم"های پر طمطراق و بی خاصیت بود ، ism هایی
که، هیتلرها و موسولینی ها و لنین ها و استالین ها و صدام ها را به پرده آوردند و
نیز جنگ های بسیاری از جمله دو جنگ خانمان سوز اول و دوم بین الملل را پدید آوردند
وجان بیش از 60 میلیون (60000000) انسان بی گناه را گرفتند.
اما این انسان استثنایی و
نورانی و متکی به توحید محض چنان تأثیر شگرفی بر کرهی خاکی نهاد که صاحب نظران
ژرف اندیش و سلیم النفس را بر آن داشت تا هم صدا با رهبری معظم انقلاب فریاد
برآورند که عصر ما بی گمان عصر امام خمینی (ره) است.
هر که در او جوهر دانایی است
بر همه کاریش توانایی است
تردیدی نیست که خداوند بزرگ
و مدبر حقیقی امور اجداد طاهرین این بزرگ انسان تاریخ را در روندی بیش از 1000
ساله از مدینه به بغداد و سپس به هند و از آن جا به روستایی کوچک در قلب کویر
سوزان ایران سوق داد تا سید روح الله الموسوی الخمینی علمدار تأسیس جهان بدون شرک
شود و مقدمه ساز حکومت عدل گستر و موحد پرور حضرت بقیه الله الاعظم (عج) گردد.
جایی نرسد کس به توانایی
خویش
الا تو چراغ رحمتش داری پیش
شاید آن زمان که آیت الله
شیرازی ، جد سید روح الله را که به قصد تحصیل علوم دینی عازم نجف شده بود برای حل
مشکلات قضایی اهالی خمین به این دیار می فرستاد هیچگاه گمان نمی کرد ذهن و زبان او
مأمور خدا هستند تا پدربزرگ صاحب انقلاب ایران را به جایگاه مأموریت تاریخی نوه اش
برسانند.
مأمورانی که پدربزرگ سید روح
الله پارسا و شیطان افکن را به خمین رسانیدند تا سید روح الله همزمان با بانوی
نیلی چهره به دنیا بیاید تا تسکینی باشد بر قلب شکستهی او.
غم مخور مادر مظلومه دگر می
آیم
شب تاریک تمام است سحر می
آیم
اما در سوی فضای رسانه ای و
تبلیغات بنگاه های خبر پراکنی صهیونیسم بین الملل و در گفتگوی کافه نشین های
روشنفکر نام یافته و ناخواسته و نادانسته در فضای جوانانه بالاخص فضای دانشجویی ما
رنگ و بوی دیگری که صد البته غیر واقعی است غلبه یافته است.
بهترین مصداق این فضای غیر
واقع مقایسهی میان عظمت شخصیت و زندگی حضرت آیت الله العظمی امام خمینی
(رحمة الله علیه) و مهانداس کارامچاند گاندی معروف به مهاتماگاندی (روح بزرگ،
گاندی) و در عین حال مقایسه میان تبلیغات پیرامون این دو شخصیت است.
بی گمان در نظر هر ناظر
منصفی شخصیت حضرت امام خمینی که به رغم نبود سایهی مهر گستر پدر توانست با حفظ
تقوای خیره کننده ای که در وجود او متجلی بود به مدارج بلند علمی برسد و تبدیل به
شخصیت فلسفی، الهی ، فقهی ، تفسیری ، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی جامعی بشود و در قلب
خاورمیانه که تیول بی چون و چرای امپریالیسم و چراگاه مطلق غرب بود انقلابی مکتبی
پدید بیاورد، با شخصیت گاندی با همهی ارزشمندیش قابل قیاس نیست. در حقیقت ماجرا
امام (ره) انقلابی مکتبی و ایدئولوژیک پدید آورد که تمام تئوری های نظریه پردازان
انقلاب های جهانی را نقش بر آب کرد ولی حرکت گاندی با همهی زیبایی و شکوهش صرفاً
یک استقلال طلبی ملی و حرکتی ضد استعماری بود.
حضرت امام یک ملت باهوش را
در محیطی پر از بسترهای اختلاف انگیز از قومیت و نژاد و لهجه گرفته تا دین و مذهب
حول کلمه لا اله الا الله و نبوت پیامبر اعظم و ولایت ائمهی اطهار متحد ساخت و در
حقیقت حول یک مفهوم مجرد و فلسفی یعنی کلمهی توحید، توحید کلمه به بار آورد و
وجههی فلسفی و جامعه شناختی خود را به رخ عالم کشید.
انقلابی که او پدید آورد در
چهار راه حوادث و ارتباطات جهانی و در قلب منطقهی ژئوپلتیک جهان و بر سر مخازن
انبوه نفت و گاز و بر پایه ایدئولوژی رخ داد.
اما گاندی بزرگ که او نیز
رنج های انبوهی را در سرزمین تضاد ها و گوناگونی ها یعنی هندوستان (سرزمین 72 ملت)
متحمل شد صرفاً حول استعمار ستیزی و مبارزه با امپریالیسم انگلیس خبیث حرکت کرد و
توانست بر سر نقطه ای بسیار بدیهی یعنی ملیت تأکید کند و استقلال هند را تحقق
ببخشد کاری که به هیچ وجه در حد و اندازه اتحاد ایدئولوژِیک نیست.
در حالی که حضرت امام 98
درصد ملت ایران را حول ولایت مطلقهی فقیه که به رغم پیشینهی وسیع و مستحکم ثبوتی
فقهی برای اولین بار به صورت اثباتی (منهای تاج گذاری پادشاهان صفوی به دست علمای
شیعی )به صحنه آورده می شد یکصدا ساخت و چشم جهانیان را خیرهی مدیریت و دانش
فقهی بی نظیر خود کرد.
گاندی چنانکه خود گفته است
«هندویسم روح مرا ارضا می کند و وجود مرا سیراب می کند.» در تمام عمر خود یک هندو
(مُلحِد) بود و درک فلسفی درستی از جهان نداشت به همین دلیل بود که رو به گیاه
خواری آورد از همبستر شدن با همسرش در عنفوان جوانی دست کشید و به بسیاری افراط و
تفریط های دیگری که اثرات بسیار مضری برای خود او و نیز روحیهی همراهانش به ویژه
همسرش می توانست داشته باشد دست زد.
افراط و تفریط هایی که از یک
انسان بدون درک فلسفه درست از جهان طبیعی است.
در همان حال امام یک فیلسوف
قهار و روشن بین و بسیار معتدل بود که هرگز دچار افراط و تفریط نشد، به مقابله با
فطریات انسان بر نخاست و در دام رهبانیت و ریاضت های پر مشقت و بی فایده نیفتاد و
در عین حال بسیار زاهد و به دنیا بی اعتنا بود. به علاوه اینکه مثل گاندی هرگز یک
تجدد ستیز افراطی نبود و با مظاهر مدرنیته به نام سنت، منفعلانه و رویگردان
مواجه نمی شد .
همچنانکه استفاده از
برخی تجربیات نسبتا موفق غرب مثل ایجاد پارلمان را برای عملی کردن خواست
اسلام در به صحنه آوردن مردم در دفاع از ارزشهای اسلامی ،در فرآیند گذار به تمدن
پر شکوه اسلامی جایز می شمرد.
با توجه به موارد یاد شده و
نیز بسیاری مطالب ناگفته ، پیداست که تفاوت شخصیت و زندگی حضرت امام با گاندی
فاصله ای ژرف و ناپیمودنی است.
میان ماه من تا ماه گردون
تفاوت از زمین تا آسمان است
اما با اینکه گاندی یک شخصیت
ضد انگلیسی است غرب ترجیح داده است او را در بوق و کرنا کند تا از آسیب های بروز
شخصیت جهان فروز حضرت امام در امان بماند و پر واضح است که در نهایت خواهد دانست
این اقدامات سخیف آب در هاون کوبیدنی بیش نبوده است.
ای مگس عرصه سیمرغ نه
جولانگه توست
عرض خود می بری و زحمت ما می
داری
البته در این میان نباید کم
کاری و اهمال و در برخی موارد وارونه پیمایی بعضی متصدیان ترویج فکر و راه و خط
امام از چشم ها پوشیده بماند.
در مورد گاندی فضای جهانی
شخصیتی چون رومن رولان را وا می دارد دست به قلم ببرد و شرح حال گاندی را بنویسد،
شرح حالی تا آن پایه بلند که رهبر دانای راز انقلاب را به تحسین وا می دارد، اما
تنها رُمان در مورد شخصیت امام رمان 3 دیدار است که نادر ابراهیمی از سر ذوق و
ارادت خود بدان روی آورده بود و با مرگ او سرنوشت این رمان هم در هاله ای از ابهام
فرو رفت.
در عرصهی هنرهای نمایشی هم
با اینکه در مورد گاندی اثرات متعددی ساخته شده است فیلم، تئاتر یا سریال در خوری
دربارهی شخصیت بی هماورد امام تولید نشده است.
تنها یک سریال در دست تهیه
است که مراحل ساخت آن بسیار کند پیش می رود و در انتخاب بازیگر و احتمالاً فیلنامه
و باقی موارد از بسیاری شئون که رعایت آن در ساخت فیلمی در مورد شخصیت جهانتاب
امام ضروری می نماید تهی است.
در صحنه های گوناگون سیاسی و
اجتماعی هم متصدیان دفاع از ساحت امام بارها طعم تلخ سکوت جانبدارانه را به پیروان
آن پیر فرزانه چشانیده اند.
بی حرکتی مُردار گونه
مسئولان امر فضاحت و گستاخی را در برخی موارد به آن پایه رسانید که عکس حضرت امام
پاره شد، از سخنان ناگفتهی امام پیامک و ایمیل جعلی خلق گردید ، در هشت ماه دفاع
مقدس از 22 خرداد تا 22 بهمن تمام اندیشه های نورانی آن پیر سفر کرده زیر پای
تفاله های نظام سابق و مزدوران بی جیره ومواجب غرب لگد مال شد و در
مورد انقلاب امام که خاستگاهی جز تعالیم و سیرهی ائمهی طاهرین (ع) نداشت ریشه
هایی چون عقده های دوران کودکی به خاطر مرگ پدر توسط ایادی رژیم مطرح شد و
نیز شیوهی نافرمانی مدنی و تظاهرات میلیونی امام را بدون هیچ تردید ناشی از
تأثیر پذیری امام (ره) از گاندی دانستند در حالی که شیوهی تنویر افکار عمومی و
انسان سازی و مبارزهی نرم ، سنی به قدمت تاریخ دارد و اوج آن در مبارزات
سیاسی ائمهی اطهار قابل مشاهده است چه آن که خود گاندی هم گفته است:
«من چیزی ندارم که به دنیا
یاد بدهم حقیقت (طلبی) و ضد خشونت بودن هم سن کوهها هستند»
امابا همه پریشانی هایی که
شرح آن رفت و همه غمهای جانکاهی که به زبان آمد وهمه ناتوانی هاو غرض ورزی هایی که
بود وهست جای ملال نیست که غصه های بی پایان ما غمگساری چون جرعه های روح افزای
کلام رهبر فرزانه مان دارد که فرمود: (خمینی یک حقیقت همیشه زنده است.)
مردن عاشق نمی میراندش
در چراغی تازه می گیراندش
محمد امیر قدوسی )حوزه علمیه قم(