چارقد - از خواهرم میخواهم جذابترین پدر تلویزیونی -یعنی پدری که در ذهنش ماندگار شده است- را برایم نام ببرد. بعد از مدت زیادی فکر کردن، حرفی برای گفتن ندارد!
«چه روز خوبی! من و مامان و امرسان!»
این جمله، چند سال پیش آگهی تبلیغاتی یخچالفریزر امرسان بود که از تلویزیون پخش میشد؛ درحالیکه هیچ سؤالی را با محتوای «پدر این خانوادهی خوشبخت کجاست» ایجاد نمیکرد.
دقتی کوتاه به سریالها و فیلمهای تلویزیونی هم حاکی از سؤالهایی است که یا فراموش میشوند و یا در انبوهی از لایههای عادت، گم؛ سؤالهایی از قبیل: این پدر چرا این شکلی است؟ و یا چرا هیچ کدام از این پدرها شبیه پدر و پدربزرگ من و دوستم و همسایهام نیستند؟
بازنمایی چهرهای خاص از پدر در فیلمها و سریالها و آگهیهای بازرگانی طی سالهای اخیر، یکی از مسائلی است که همواره اصحاب رسانه دربارهی آن غفلت کردهاند؛ حال آنکه چهرهی پدر نمایشی و غفلت رایج در قبال آن، قادر است ضرباتی عمیق و کاری بر پیکرهی خانوادهها وارد آورد.
برخلاف نقش مهم، فعال و اثربخشی که پدران در خانواده بر عهده دارند، سریالها و آگهیهای بازرگانی، پدران را موجوداتی کمعمق، خنثی، و بیاثر نشان میدهند و در جهت تنزل جایگاه پدری میکوشند.
چهرههای رایج پدران در سیما را میتوان به چند دستهی ثابت و مشخص تقسیمبندی کرد:
۱- پدرانی که قادر به برقراری ارتباط با فرزندان خود نیستند، از درک آنها عاجزند و همواره با فرزندان (بهویژه فرزندان پسر) خود درگیر هستند. کمسوادی، ناتوانی در درک مناسبات زمانهی جدید، تعلق به طبقهی ضعیف جامعه از لحاظ مالی، و داشتن گرایشهای مذهبی و بعضا متعصب بودن را میتوان از ویژگیهای این پدران نمایشی دانست. مادران این خانوادهها نیز عموما نقش میانجی را در درگیریهای فرزند و پدر بر عهده دارند. این پدرها که بهشدت خشن نشان داده میشوند، محبت پدرانه ندارند و گویی تنها نامشان در شناسنامه، پدر است.
۲- پدرانی بدون هرگونه اختیار و قدرت انتخاب. این دسته از مردها که محبوبترین تیپ کارگردانان سینما و تلویزیون محسوب میشوند، تمام وجود خود را تسلیم همسران خود کرده و در هیچ مسئلهای عملکرد خاصی از خود بروز نمیدهند. ترس از همسر و انتقال این ترس به فرزندان، مسخره شدن از سوی دوستان و آشنایان، بیدستوپا بودن و نداشتن اعتماد به نفس، از بارزترین ویژگیهای این گروه مردان نمایشی است. در حقیقت آنها به گربهای بیپناه میمانند که با پُخی از جانب همسر دیوصفت خود، دو متر به هوا میپرند! با توجه به رواج این چهره میان سریالهای طنز، بیشترین موجبات خندهی مخاطب را همین دسته از مردان فراهم میآورند. این مردها عموما از طبقهی متوسط شهری برمیخیزند.
۳- پدران و مردهای خوشگذران، عیاش و فراری از خانه، تصویر دیگری است که سریالها و فیلمها از مردان این مرز و بوم بهنمایش میگذارند. این مردان که باز هم عموما از طبقهی متوسط شهری هستند، کمترین تعلق خاطری به خانواده و همسر خویش ندارند، بهصورت مداوم به همسر خود دروغ میگویند، علاقهمند به محافل غیرخانوادگی و مجردی هستند، همواره از ازدواج خود ابراز پشیمانی کرده، این تفکر را نیز به فرزند منتقل میکنند.
البته میتوان به این سه دسته، دستهی جدیدی از پدران را نیز افزود: پدران بیدستوپا؛ یعنی مردانی که نمونهاش را در سریال در حال پخش «راه طولانی» میبینیم. این نوع پدرها که تصویری جدید از تصورات فیلمسازان متعهد (!) ما هستند، پدران را موجوداتی بدون تشخیص و تمییز بهنمایش میکشند.
این پدران که بیدستوپایی خود را به علاقه به فرزند توجیه میکنند، عجیبترین نمونهی پدران نمایشیاند؛ چه اینکه تمام اختیارات و توانمندیهای خود را در مقابل فرزندانی زیادهخواه و بیادب، از دست داده و با آنها در امیال غیرمنطقیشان همراهی میکنند و به نصایح زنی که خنثی و بیاثر است هم توجهی نمیکنند. رفتار غیرمعقول ایشان در زمان تربیت فرزند، به حرکات فعلی فرزندانشان منجر شده و چون آنها توانمندی مدیریت ندارند، به اجبار با آنها کنار میآیند.
با نگاهی کوتاه به سریالهای شاخص دههی پیش، میتوان پدرانی یافت که تفاوت عمدهای با پدران این روزها داشتند؛ پدرانی که در یک خانوادهی گسترده زندگی میکردند و کارگردانان، آنها را چهرههایی مستبد و خودمحور بهتصویر میکشیدند. سریالهای شاخصی چون «پدرسالار» و «کهنهسوار» را میتوان جزو این دسته بهشمار آورد. (البته میتوان نمونههای کوچکی از این دست پدران را نیز در سریالهای همین دهه یافت. سریال «ستایش» و «ساعت شنی» نیز از این دستهاند.) شاید بتوان افراط رسانهی ملی در نمایش پدران مستبد را علتِ بهوجود آمدن این تصاویر خاص دانست.
نکتهی مهم، بیتوجهی نسبت به آسیبی است که این تصاویر بر خانوادهها و طرز فکر جوانان و پدران آینده وارد میآورند. نقش کلیدی پدر در مدیریت خانواده و جایگاه ستونمانند وی نسبت به خیمهای که «خانواده» نام دارد، همواره تأکید شده است. پدر بهعنوان سمبل اقتدار در خانواده، نقش مهمی در تربیت روحی و روانی فرزندان دارد و رابطهی او با هر یک از فرزندان دختر و پسر از اهمیت خاصی برخوردار است.
جایگاه الگومانند پدر برای فرزند پسر، او را برای ایفای نقشهای آینده آماده میکند؛ به نحوی که طبق تحقیقات، پسران از ۳سالگی میکوشند رفتار خود را به پدر شبیه کنند. از سوی دیگر، دختران نیز مرد آرمانی خود را از طریق پدر شناسایی میکنند. تأثیر عاطفه و محبت پدر بر استغنای عاطفی دختر به حدی است که کارشناسان معتقدند دخترانی که از محبت پدری بیبهرهاند، در جستجوی این محبت، راهی کوچه و بازار شده و آن محبت را در هر مرد دیگری جویا میشوند.
جایگاه رهبریِ پدر در خانواده نیز به او وجههای خاص میبخشد که قادر است فرزندان را با اعتماد به نفسی مضاعف رشد دهد. جایگاه پدر و وظایف مورد انتظار از مادر، قادرند در پدید آوردن خانوادهای سالم و پویا مؤثر واقع شوند.
با توجه به این نکات و تأثیر شگرف رسانه بر دیدگاه افراد جامعه، پدر تلویزیونی قادر است مناسبات جدی خانوادگی و نقش مهم پدر را در جامعه زیر سؤال برده و وظیفهی تربیت و ادارهی خانواده را تنها بر عهدهی زنان بهتصویر بکشد؛ حال آنکه خانواده از پدر، مادر و فرزندان متشکل است، نه یکی بدون دیگران.