مشرق،سردار کارگر عزیز! وقتی داشتم متن سخنرانی جنابعالی را می خواندم مشغول نگارش بخشی از کتاب « در خدمت و خیانت هنرمندان» بودم که امیدوارم اگر نشد به این زودی تمام شود- چرا که قصه مثنوی هفتاد من کاغذ است قضیه این هنربازان ایرانی- لااقل در قالب سلسه مقالات چاپ شود تا سپس کتاب به زیور طبع آراسته شود و دین من به جلال آل احمد ادا گردد و بتوانم اندکی قلمم را جای قلم وی یا در مسیر آن بلغزانم و رسالت امروزم را بجای آورم کما اینکه «شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین حائل».
سردار کارگر ! ای کاش مسئله فقط یک دست دادن، روبوسی بود و کشف حجابی!!! اما پروژه کامل تر و بزرگتر از اینهاست که بنده و شاید جنابعالی و وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی و یا شورای عالی انقلاب فرهنگی تصور می کنند.
می دانم سر شما شلوغ است و فرصت دیدن و یا مطالعه زیاد آثار هنری عین امثال بنده ندارید اما نیک می دانم پلیس کف خیابان است همپای مردم. با مشکلات و آسیب های اجتماعی بهتر و بیشتر از هر عالم علوم اجتماعی، یا هر مددکار اجتماعی، هر قاضی دادگستری، هر مدیر فرهنگی، سیاسی و... آشناست زیرا وظیفه حفظ نظم وانضباط از جنس دیسپلین اجتماع بر عهده اوست و در یک جامعه دینی این مسئولیت دوچندان می شود.
بنابراین هر کم کاری فرهنگی، علمی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مدیران و مسئولان ، آثار خود را در رفتار و سبک زندگی عموم مردم نشان می دهد و آنجاست که همه سریعا برای حل مشکل، قانونی و مجازاتی تصویب و به شما اعلام می کنند و شما هم بعنوان ضابط می بایست اجرا نمایید و تنها شاید بتوانید در نحوه اجرای آن تلاشی کنید که به هدف برسد. (گاهی دلم واقعا برای پلیس مان می سوزد که مجبورند قوانین نامناسب را به شیوه درست اجرا کنند. مانند آنکه از یک موسیقی دان چیره دست بخواهند به یک ساز ناکوک و خراب سمفونی بتهون بسازد!!! می دانید که خنده آور است و البته بیشتر گریه آور. )
یک مثال برایتان می آورم که خیلی جلوی دستتان است. همین گشت نمی دانم چی! آخر نمی دانم وقتی می گویم «گشت ارشاد» چطور بگویم که« گشت ارشاد» نیروی انتظامی مان با «گشت ارشاد» وزارت ارشادمان قاطی نشود!
دستگاه فرهنگی ما از ریز و درشت با بودجه های یک، جلوش تا بینهایت صفر نمی توانند نظم مورد نظر را فرهنگ سازی و درونی نمایند بعد در همین سیستم قانون عفاف و حجاب تصویب می کنند و ابلاغ.
رییس جمهور هم می گوید ( یا اینطور از سخنانشان بر می آید) اعتقادی به اجرای آن ندارد( درست یا غلط). درست هم می گوید چون اگر اعتقاد داشت زمانی که آن خبرنگار معلوم الحال غربی( که کلی عکس م س ت ه ج ن از وی در اینترنت هست) به قصد و بر خلاف پروتکل مصاحبه روسری اش را انداخت کاری می کرد ولو اندک، بالاخره به مکتب مشاء تعلق دارد و کاریش نمی توان کرد.
وزارت ارشاد جان ما ( همان برادر وزیر عزیز بسیجی و مومن و با خانواده با سابقه انقلابی که من هم کاملا قبول دارم انصافا آدم خوبی است) می آید در نقد «گشت ارشاد» نیروی انتظامی و بسیج، «گشت ارشاد» وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را می سازد. تازه پولاد کمیایی اش خیلی نزدیک به جوانی های مسعود ده نمکی مان است! ( همان پولاد کیمیایی که علیه انحلال خانه سینما هم موضع می گیرد فرزند مسعود کمیایی معروف که با گوگوش هم ازدواج کرد و او را از ایران خارج نمود که حالا با آکادمی موسیقی گوگوش اش در شبکه من و تو وان برای جمهوری اسلامی سر خر شده است و با دیگر همپالگی هایش مشغول انجام «پروژه شبح اپرا » است. (نگران نباشید این شبح اپرا خطر فیزیکی ندارد، بیشتر جنگ نرمی است).
البته از خلاقیت های کارگردان«گشت ارشاد» وزارت فرهنگ و ارشاد است که تصور می کند مردم ببوگلابی هستد و فیلم نامه را به سال 1385 به بعد حوالت می دهد و نمی داند که بعد از موضع رییس جمهور در خصوص عدم اعتقاد به طرح عفاف و حجاب بود که این کارگردان به ارشاد دعوت شد (میانه سال 1389) البته آن موقع ریش الان را نداشت و اسپورت هم پوشیده بود، خوش تیپ هم شده بود نه مثل الان که دچار سندرم «فراستی ایسم» شده(مسعود فراستی نقش همان مرحوم بزرگوارموحدی ساوجی مجلس شورای اسلامی را در عرصه نقد هنر و سینما دارند البته معکوسش را).
بعدش یک موضع گیری علیه خانه سینما و سپس رییس شورای نمایش و آذر 1389اعلام آنکه گشت ارشاد را در سال نود می سازد. این را هم گفته باشم که تقارن سئوال از رییس جمهور در هفته آخر سال 1390 در مجلس هشتم با محور عدم اجرای قانون عفاف و حجاب و جمله ایشان در خصوص عدم اجرای قانون عفاف حجاب مبنی بر «گیر سه پیچ ندادن به دختر و پسر ها» هیچ ربطی به اکران نوروزی «گشت ارشاد» وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ندارد!
همچنین جلسه با آقای خاص هم در میان نبوده که هزینه فیلم جبران شود! سپس برادر کارگردان انقلاب زده ما بیاید و مانند بهمن قبادی - که بعد از خروج از کشور و اخذ هزینه فیلم از دولت های معاند جمهوری اسلامی، سکانسی به ابتدای فیلم کسی از گربه های ایرانی خبر ندارد( البته خبر داریم، دارند با موش ها قایم موشک بازی می کنند) اضافه می کند که آزادند در شبکه زیر زمینی تکثر و پخش کنند.
صلواتی، که بانی داشته این نذر و البته بانی اش هم عوامل معاویه های خارجی زمان ما هستند - اعلام کنند که:« هرچند ممکن است با این کار نسخه قاچاق این فیلم وارد بازار شود، اما همین جا به قاچاقچیانی که بتوانند این فیلم را وارد بازار کنند تبریک گفته و امیدوارم پولی که در میآورند حلالشان باشد.»ببرید مجانی است! کار بانی داشته، بانی داخلی« خاص، انحرافی به نام: الف ب پ ت ث ج چ ه خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی» . انگار نانوایی ماه رمضان است که یک نفر پخت یک روز و یا چند روز را نذر می کند و مردم نان مجانی بگیرند که البته از نانوایی آجر می پزند و می دهند. تازه هم «گشت ارشاد» را برده اند و آنرا در سینمای های آلمان به نمایش گذاشته اند! ( نگران نباشید فقط فیلم آنرا برده اند، الگانس های «گشت ارشاد» شما را نبرده اند! اگانس ها را قبلا قالیباف از آنجا آورده بود. زیره که به کرمان نمی برند!
آلمانی های بدبخت هم که تا حالا تصور می کردند «گشتاپو» مال خودشان بوده ، یک دفعه شاخ هفت سر درآورده اند که عجب در ایران( البته آنان ما را آریایی می دانند و یک جور قوم و خویش یا همان فامیل دور کلاه قرمزی) هم گشتاپو وجود دارد. لابد بسیج ما را هم نیروی اس اس خواهند دانست! کارگردان« گشت ارشاد» وزارت ارشاد نه اینکه خیلی خوش ... است می رود لب باد خزان هم می نشیند!
سردار عزیز کارگر نیروی انتظامی
آیا تا به حال از خودتان سئوال کرده اید که این چادری را «گشت ارشاد» نیروی انتظامی می گوید زنان باید بر سر بگذارند اول از همه 5 سانتی مترش در کشور تولید می شود که بعد 5 میلیون متر مربع اش را وارد کنیم؟(نمی خواهم بد و خوب بگویم که متهم شوم به خاتونیسم، داستان خاتون خودش خیلی مفصل است فقط اشارت بدهم که خاتون روزنامه ایران مثل کنیز خاتون-مدیر مسئول- همان داستان مثنوی معنوی مولوی است که خاتون اش با خرش شهوت می راند و وقتی کنیزش - مدیر مسئول روزنامه ایران- وسوسه شد به انجام آن و کدو را هم که ندیده بود!!! بد بلایی سرش آمد!!! و سر این یکی - مدیر مسئول روزنامه ایران- هم آمده. داستانش خیلی معروف است از هر کدام از سرکار استوار های قدیمی تان بپرسید می دانند!!! (ادامه نمی دهم خودتان بعنوان محتوای مستهجن نوشتارم بازداشتم خواهید کرد البته زورتان به مولوی که نمی رسد ضعیف چزونی می کنید گاهی دیگر).
یا از وزارت ارشادمان بپرسید(ما که نمی توانیم، قضیه «ای صین!!!» است) شما چند تا فیلم در ترویج عفاف و حجاب صحیح ساخته اید که حالا «گشت ارشاد» را برای «گشت ارشاد» نیروی انتظامی می سازید؟ فقط یک قلم از این ارشاد بپرسید که چرا وقتی شبکه من و تو وان شروع می کند به پخش برنامه سینمای ایران، سینمای تهمینه میلانی را به ترتیب سال ساخت پخش می کند آدم می بیند چقدر هنرمندانه طرف در طول سالیان متوالی ویروس انحرافی فمنیسم را در جامعه ما منتشر کرده است و حجاب زن مسلمان و سبک زندگی اش را مسخره کرده است و دیگران هم به همین ترتیب.
تازه بعد عکس بی حجابش با هما سرشار( فمنیست افراطی و دست راست فرح پهلوی و بهروز وثوقی( خودش گفته عاشق بهروز وثوقی است) منتشر می شود. یه خبر بدهم ولی قول بدهید عصبانی نشوید، همین خانم قرار است با بودجه فارابی فیلم دفاع مقدس بسازد که قهرمانش یک دختر جوان است!!! بهتان قول می دهم چیزی بسازد که یا پخش نشود یا عزیزان انصار حزب الله مان در سینماها را با همکاری شهرداری گل بگیرند.
آنوقت تهمینه میلانی برود کلی پز بدهد که شما افراطی ها نمی گذارید آدم آزادی فکری و هنری داشته باشد!!! چرا؟ چون طرف با عده ای دیگر می روند با یک مسئول کله گنده عکس می گیرد که یعنی اینور هم هست ها، و بعد سریع فیلمنامه اش در فارابی که باید هفت خوان رستم را بگذرانی تصویب می شود. می گویند خوشمان آمده است و باید نقطه نظرات ما را تامین کند!!! وضو گرفتن با آب نجس. این آدم در طول دوران هنری اش ذره ای در جهت انقلاب و اسلامی حرکت نکرده است، حالا چطور فیلم دفاع مقدسی می خواهد بسازد؟ بله می خواهند انگیزه مبارزه برای زنان جامعه ایجاد کند اما نه برای دفاع از اسلام و انقلاب، بلکه درست بر عکس آن. آخر سر هم مردانگی راوی «دا» و «نه» محکم آن به خانم تهمینه میلانی بود که باعث شد نفس راحتی بکشیم.
یا برای این یکی گریه کنید: حاتمی کیا فیلم «چ مثل چمران» می سازد. به خدا نمی دانم چه بگویم، دوستشان هم دارم هم چمران را و حاتمی کیا را، اما به این آقای حاتمی کیای عزیز بگویید( شما نسل جنگ سخت هستید ما نسل جنگ نرم و دفاع مقدس در جنگ نرم هستیم) چمران را باید 20 سال پیش می ساختی تا غربی ها امروز «چه» ( چگوارا) را آن هم جهت دار یا هزاران قهرمان پوشالی دیگر را به خورد جوانان جهان و ما ندهند. و آقای حاتمی کیا نیز اسمی برای فیلم انتخاب کرده که آدم یاد ارنستو چگوارا می افتد!!!
یک خاطره کوتاه: رفته بودم برای واریز وجه بیمه خبرنگاری ام، روز آزادسازی خرمشهر بود و آهنگ ممد نبودی ببینی داشت پخش می شد. دختر خانم کارمند خیلی جدی و سئوالی به همکارش گفت این ممدکه توی شعر هست کی بوده؟ همکار مردش هم که مسن تر بود شانه ای بالا انداخت. انگار دنیا می خواست روی سرم خراب شود. نمی دانست به کی باید فحش بدهم.
گفتم: او محمد جهان آرا فرمانده سپاه خرمشهر بوده بعد از سقوط خرمشهر و جنایات و تجاوز های عراقی ها به زنان آنجا رفت تا آنجا را آزاد کند. اولین گام شکستن محاصره آبادان بود. این پیروزی در مهر ۱۳۶۰ روی داد. به دنبال این پیروزی در روز هفتم مهر محمد جهانآرا و تعداد دیگری از فرماندهان راهی تهران شدند تا گزارش عملکرد نیروها را به روحالله خمینی بدهند اما در میانه راه بر اثر سقوط هواپیمای پرواز هرکولس سی-۱۳۰ نیروی هوایی ارتش ایران ۱۳۶۰ کشته شد.
دختر چنان به فکر فرو رفت و دچار غرور شد که انگار در همین فاصله یک فیلم سینمایی درباره وی دیده است و گفت خدا رحمتش کنه.
و باید گفت آقای حاتمی کیا تو مسئولی!!!
تو امروز باید « عماد مغنیه» را بسازی که دست پرورده های چمران است. امروز باید قاسم سلیمانی را بسازی که کل مراکز اطلاعاتی و نظامی غربی مانده اند که این چه عجوبه ای است. آقا حاتمی کیا، تو به جوان ما نشان بده که چمران چگونه زندگی کرد، چمران گونه مردنش را خود او خواهد آموخت. نه اینکه یک مجلس ختم سینمایی برایمان بسازی.
ولی می دانم و می دانید و می داند که نمی سازد چرا که دیگر در هیچ کشور غربی راهش نمی دهند و اصحاب سینمای آنطرفی هم که در داخل هستند تردش می کنند. چون حزب الله لبنان از نظر غرب یک گروه تروریستی است!! و قاسم سلیمانی هم که سردار تروریستهای جهان اسلام و سپاه قدس است!!! مگر نه این بود که «33 روز» را به شما آقای حاتمی کیا پیشنهاد دادند و رد کردی و حتی کمک هم نکردی؟ فقط توانستی بروی روی تانک بهشت زهرا(س) بنشینی و مصاحبه کنی تا آن « نادر تکمیل همایون» یهودی زاده ملعون (مادرش اسراییلی است) صحبت ها را در مستند«سیر تحول سینمای ایران» بکار گیرد.
دیگر وقتی یاد امثال حاتمی کیا می افتم جمله شهید آوینی در گوشم زمزمه می شود که: «پندار ما آن است که شهدا رفته اند و ما مانده ایم اما حقیقت این است که زمانه ما را با خود برده است و شهدا مانده اند.»
آری اینچنین است سردار کارگر
متاسفانه تاریخ سینمای ایران را بد نوشته اند و مانند سالن اپرایی است که مشکل معماری دارد و بد ساخت است، بعضی از قسمت ها اصلا صدا به گوش کسی نمی رسد.
دوست می داشتم همن روزها به یکی از تاتر ها با هم می رفتیم تا آنجا به شما نشان می دادم که فحشا یعنی چی!!! نه اینکه تصور کنید الان لخت روی سن دارند اعمال منافی عفت انجام می شود، نه اصلا!
چون مهم آن نیست، یعنی اولویت اول نیست، لااقل برای من. شاید برای «فرج خان سلح شور» یا برای سردار سلحشوری مانند شما باشد. اما چون نظامی هستید متوجه خواهید شد که چه می گویم، عمق استراتژیک کار این ظاهر نیست. فحشا این نیست که روابط غیر شرعی برقرار باشد، آن زنا است که یکی از مصایق منکرات و فحشا ست. فحشا بسیار تعریف بزرگتری دارد. امروز تاتر مولوی مشغول یک تاتر است با نام «رنج های مادرانه مده آ» و یا در جایی دیگر تاتری با مضمون از رقص تا عصیان؛ فمینیسم در "این تابستان فراموشت کردم" در حال اکران است.
مهر ماه سال 1388 تعدادی از هنرمندان ما به آمریکا رفتند البته از فتنه 1388 رییس آکادمی اسکار آقای سید گانیس، و خانم آنت بنینگ ( بازیگر فیلم معروف زیبای آمریکایی) بنا به دعوت خانه سینما به ایران آمده بودند. بماند که اینان همچون حواریون دورشان می گشتند و هماهنگی های برنامه های هنری فتنه و بعد فتنه بسته شد. (قبلا هم شان پن آمده بود، اینجا ابلهان فکر می کنند عاشق چشم و ابروی ما هستند که به ایران بیایند در صورتی که برآورد و جاسوسی هنری می کنند تا بروند فیلمنامه هایشان را بنویسند. چرا که باید در محیط مورد نظر باشند و آنرا ادراک کنند. به قول دکتر شاه حسینی: جیمز کامرون وقتی فیلم آواتار را میسازد و عالم دخان را آن طور استایلیزه میکند، با آن فروش وحشتناکی که این فیلم میکند، بسیار طبیعی است که «آوارتار 2» را هم بسازد و همه هم منتظر بودند، ولی او چند سال صبر میکند.
چندی پیش در اخبار خواندم که او در یک پروژهی علمی که حدود یک میلیون دلار خرج بر میدارد، هزینه کرده تا بتواند با زیر دریائی به گودال ماریانا(عمیق ترین نقطه جهان با 11 هزار متر گودی زیر دریا، عمیقترین نقطهی اقیانوس سفر کند. قبلاً برای تایتانیک هم شبیه به این سفر را رفت. او دورهی یوگا دیده تا بتواند ۱۱ ساعت به حالت چمباتمه در یک زیر دریائی کوچک که حتی امکان نشستن درست به انسان نمیدهد، در عمقی که فشار آن ۱۰۰۰ برابر سطح زمین است، بنشیند و در آنجا یک تجربهی شهودی به مفهوم عمق ظلمت پیدا کند! خیلی کار عجیبی است. این آدم در یک پروژهی عظیم سرمایهگذاری کرده تا عمق ظلمت را بفهمد، چون عمیقترین و اسفلالسافلینترین نقطه زمین، گودال ماریاناست. میگوید تا این تجربه شهودی را پیدا نکنم، «آوارتار 2» را نمیسازم. کمی تأمل کنید.)
سپس اینان به آمریکا دعوت شدند. روز پنجم سفر هئیت ایرانی به آمریکا ( گفته بودند رهروان این سفر به ینگه دنیا: بالاخره دیده شدیم! کی گفت؟ حاتمی کیا هم جزوشان بود؛ ایکاش می دانستند که روز حساب فیلم هر هنرمندی را در حضور خودش و در پیشگاه عدل الهی به نمایش می گذارند و می دانستند که می داند و می دیدند که می بیند) خانم آنت بنینگ نمایشنامه «مده آ» را برایشان به صحنه برده بود و به دلیل توانایی بسیار بالای خانم آنت بنینگ در ایفای این نقش همگی تحت تاثیر قرار گرفتند.
شما احتمالا نمی دانید برادر سردار کارگر، نمایشنامه «مده آ» اثر اوریپید یکی از سیاسی ترین آثار تراتژدیک در غرب است و تمام چیزی را که شما امروز به اسم فمنیسم می شناسید تخمش را ایشان کار گذاشته است. الان نمایشنامه خانم «مده آ»، این مظهر بوالهوسی، خیانت و جنایت و فرزند کشی از روی انتقام و هوس روی تاتر مولوی است آن هم با نام رنجهای مادرانه « مده آ»!!! ( جالب نیست این همه نمایش نامه غربی روی سن سالن های تاترهای ما که اکثرا به نام مفاخر فرهنگی ما هستند ؟ یک نمایشنامه از این همه نوشته های مولوی و حافظ وسعدی و.... ساخته و به صحنه نمی رود آنوقت ترکیه مولوی را مصادره می کند و بوعلی ما را نه جهان اسلام بلکه عرب ها مصادره می کنند!!) خط ساخت آنرا نیز مسعود نجفی اردبیلی ( از معاندین جمهوری اسلامی و دست اندر کاران جشن هنر شیراز)در ایران برگزار کرد در ذهن شهاب آگاهی کارگردان مده آ زده شد!!!
وقتی حاتمی کیای ما باز می گردد( او هم جزو مسافران هالیوود بود) بلافاصله اعلام می کند که می خواهد فیلم «بانوی شهر ما» را بسازد و فیلمبرداریش نیمه آبان ماه کلید خورد. این فیلم ادامه مسیر جدید حاتمی کیا بعد از دعوت و حرکت به سمت سوژه های تند اجتماعی است. بانوی شهر ما داستان یک آژانس ازدواج است که گرفتار حاشیه هایی می شود. رویا تیموریان در نقش مدیر این آژانس ایفای نقش می کند در تقابل با ماموری با بازی رضا کیانیان است که حکم تعطیلی این آژانس را دارد.) با یکی از عزیزان مسئول صحبت می کردم گفت نظرت چیست؟ گفتم: مصداق این بانو در زمان اکران آن خانم زهرا رهنورد ( زهره کاظمی) خواهد بود. ده ماه بعد که فیلم ساخته شد سکانس ابتدایی فیلم مجسمه مادر میدان محسنی بود که طراحی آن را خانم زهرا رهنورد( زهره کاظمی) انجام داده بود و زیر نظر ایشان ساخته شده بود. بیچاره ننه علی!!! او« بانوی شهر ما»ست . او که برای ازدواج فرزندش با شهادت خود «گزارش یک جشن» است. اگر بنا بود که مجسمه مادر را می ساختیم، می بایست مجسمه ننه علی را بر جای خانه اش می ساختیم .
دکترین تراژدی استراتژیک «مده آ» همان است که ابن زیاد در مختار نامه می گوید: زنان شهر را با خود همراه کن، نیمی از شهر را در اختیار گرفته ای!!! پس همه دست به دست هم داده اند تا زنان جامعه را بشورانند در مقابل نظام. آگاهانه یا ناآگاهانه.
در فیلم ها که بنازم، از جدایی نادر از سیمین بگیر تا آن دیگری ها. همه و همه زنان ما را ترغیب به جدایی فرهنگی از فرهنگ دینی و بومی خود می کنند. اخیرا کتاب « هزار افسان کجاست؟» بهرام بیضایی را نشر رو شنگران و مطالعات زنان منتشر کرده است. می دانید هدف نهایی این کتاب چیست؟ نه. ناراحت نشوید، کل مسئولین فرهنگی کشور نمی دانند. فقط شما می بینی که هر روز با موج جدیدتری در بی حجابی مواجه ای. همینطور در مواد مخدر. همینطور در مصرف مشروبات الکلی و... . او در استانفورد چرخه فرهنگ درس می دهد. این کتاب نشان می دهد که چطور شهرزاد در هزارو یک شب یک تغییر فرهنگی در آن پادشاه ایجاد می کند!
همین انتشار روشنگران(تاریک گران) و مطالعات زنان کتاب هم که می خواهد ترجمه کند می رود کتاب« سیاه و کبود» آنا کوئیندلن را ترجمه می کند و احمقی هم اینجا در وزارت ارشاد مجوز می دهد تا چاپ و پخش شود. انگار ماهواره و فارسی وان و من تو 1 و.... کم هستند!!!
این دختران و زنان ما والله خیلی محجوبند که ما همین وضع را داریم وگرنه با این همه «شغال های» فرهنگی – هنری و این بی تدبیری ها و ندانم کاری ها باید الان کف تهران شده بود ساحل پاتایا!!!
فیلم تاراج را احتمالا دیده اید. زینال بندری خودش قاچاقچی بود و بچه اش معتاد شده بود و حالا اورا کتک می زد که بگوید چه کسی او را معتاد کرده است!!! همسرش به گفت : دنبال کی می گردی، دنبال خودت؟!!!
این فیلم جدایی نادر از سیمین هم که سر خر افتخار آمیز شده است نمی دانیم باید به «اس کار!» گرفتنش ببالیم یا سر به زیر بمالیم! از این «قوادی سینمایی» !!!
من فکر می کنم واقعا این اصغر خان پیش خودش می گوید عجب هیچ کس در ایران نفمید آخر سر «ترمه»(دختر خودش است این ترمه خانم) نادر را انتخاب می کند یا سیمین را؟!!! عجب پخمه هایی هستند.
شما چی سردار؟ ترمه نادر را انتخاب می کند یا سیمین را؟ باید تحلیل کنید.
صحنه حضور دخترش در جشن اسکار همه حرفها را زد. کما اینکه در سکانس آخر هم معلوم بود. چون دختر نشسته روی صندلی از کنار نادر بر می خیزد و بیشتر افراد در حال خارج شدن از درب و رفتن به سمتی هستند که سیمین خانم نشسته است.
می دانید چرا این فیلم در فرانسه و امریکا و حتی اسرائیل هم به طرز گسترده ای اکران شد و تبلیغات فراوانی بر روی آن شد؟ پیام ویژه این فیلم برای جهان در دوران انقلاب های خاورمیانه(که با الهام از انقلاب اسلامی ایران بود) برای اینکه به همه نشان دهند که ببینید! این همان ایرانی است که شما از انقلاب آن الهام گرفته اید!!! زن آنان( زن در ادبیات نمایشی نماد سرزمین و عقیده است) خواهان غرب است! و در اسکار نیز خانم حاتمی لباس سپید عروسی می پوشد تا آماده ازدواج با غرب باشد و وضع دکتر فرهادی که همان ترمه فیلم است نیز مشخص است که انتخابش را کرده است!!! آری او غرب را انتخاب کرده است.
این تنها فیلم فرهادی نیست، فیلم جدایی نادر از سیمین در کنار حضور آنان در اسکار و نحوه حضورشان
و سخنانشان و رفتارهای قبل و بعد آن یک پیکیج کامل است که پیام جامع و کاملی را به دنیا منتقل می نماید. آنجلینا جولی راکه می شناسید! ببینید که چگونه کنار دشمنان قسم خورده جمهوری اسلامی ایستاده است؟ و بعنوان بازو و دست راست دیپلماسی عمومی آمریکا عمل می کند و دارد هم عمل می کند در لابی با اصغر فرهادی!!!!
نارنجی پوش را از قلم نیاندازیم، البته اگر آقای فریدون جیرانی اجازه بدهند در نقد آن هم سخن برانیم( بالاخره آقای جیرانی باید اجازه بدهند وگرنه به عدم رعایت آزادی فکر و انتقاد متهم شان می کنند-جیرانی در هفت می گوید به احترام آقای مهرجویی، فیلمشان را نقد نمی کنیم!!! اینانی که می گویند خدا و قرآن و پیامبر(ص) و ائمه(س) و رهبری و همه چیز قابل انتقاد است)
نارنجی پوش دقیقا همان کار شما را سردار کارگر در نیروی انتظامی را می خواهد ترویج کند، یعنی چی؟ یعنی این هم «گشت ارشاد» است؟ آری منتها از نوعی چینی آن!!!
فنگ شوای (فلسفه چینی تغییر بیرون برای ایجاد وضعیت بهتر) نسخه چینی امر به معروف و نهی از منکر است. منتها اینجا در قالب حفظ محیط زیست ساخته می شود و شهردار هم البته در آن پررنگ می شود. بیچاره مهرجویی داد می زند که فیلمش سیاسی است!!! می گویند شوخی می کنی!!! این کجایش سیاسی است!!!
اما رنگ سیاسی نارنجی
شناسایی رنگ سال چیزی نیست که متولی خاصی در جهان داشته باشد و رنگ سال عمدتا از بین رنگهایی که طراحان مد مشهور در کالکشنهای سالانه خود استفاده میکنند قابل استخراج است، هر چند کمپانی و وبسایت panton به عنوان متولی غیر رسمیرنگ سال در جهان شهرت دارد.
به همین جهت مؤسسه رنگ «پنتون» بر پایه تحلیل روانشناسان، خود رنگ نارنجی مایل به سرخ را به عنوان رنگ سال ۲۰۱۲ یا رنگ سال 91 برگزیده است.«لیتریک ایزمن»، مدیر اجرایی شرکت پنتون که استاندارد رنگهای لباس و صنایع خانگی را تعیین میکند، در این باره گفته که این رنگ بر پایه ایده تحرک و ایجاد انگیزه برگزیده شده است.
مدیر اجرایی پنتون در همین باره گفته است که این انتخاب یک انتخاب سلیقهای نیست، ما به نوعی روح زمانه را درمییابیم و به همه خواستههای دور و برمان نگاه میکنیم. وی همچنین در این باره افزوده است که مشتری نقشی اساسی در احیای اقتصاد دارد و این نارنجی مایل به سرخ است که آدرنالین تولید کرده و مشتری را به فعالیت بیشتر در راستای خرید تشویق میکند.بر پایه نیاز مشتری این رنگ، رنگ غالب در طراحی و تولید در چنین صنایعی میشود.به همین جهت مؤسسه رنگ «پنتون» بر پایه تحلیل روانشناسان، خود رنگ نارنجی مایل به سرخ را به عنوان رنگ سال ۲۰۱۲ یا رنگ سال 91 برگزیده است.«لیتریک ایزمن»، مدیر اجرایی شرکت پنتون که استاندارد رنگهای لباس و صنایع خانگی را تعیین میکند، در این باره گفته که این رنگ بر پایه ایده تحرک و ایجاد انگیزه برگزیده شده است.
پیشبینی هر سالانه رنگ بنا بر نیاز مشتریان و آنچه آنان میخواهند صورت میگیرد و بلافاصله مورد استفاده طراحان گوناگون قرار میگیرد. مدیر اجرایی پنتون در همین باره گفته است که این انتخاب یک انتخاب سلیقهای نیست، ما به نوعی روح زمانه را درمییابیم و به همه خواستههای دور و برمان نگاه میکنیم. وی همچنین در این باره افزوده است که مشتری نقشی اساسی در احیای اقتصاد دارد و این نارنجی مایل به سرخ است که آدرنالین تولید کرده و مشتری را به فعالیت بیشتر در راستای خرید تشویق میکند.
کمپانی پانتون رنگهای مختلفی را به عنوان رنگهای فصلی معرفی میکند و عمدتا در ترکیبهای رنگی از این ترکیبها ارائه میگردد.در عکس زیر رنگهایی که از طرف این کمپانی به عنوان رنگ سال 91 یا 2012 ارائه شده اند مشخص است. رنگی که امسال شرکت پنتون به عنوان رنگ سال معرفی کرده همون رنگیه که در سال ۲۰۰۴ هم به عنوان رنگ سال معرفی شده بود. سالی که انقلاب نارنجی اوکراینی همراه یک سری از اتفاقات و اعتراضات در اکراین است که از نوامبر ۲۰۰۴ انجام گرفت!!!
سیمین( لیلا حاتمی- همان که شما به او انتقاد داری) از فرنگ برگشته( بعد از گرایش غربی اش در جدا شدن از نادر) منتها نه از روی پشیمانی بلکه همچون یک هامبولت( شخصیت رمان هدیه هامبولت اثر سان بلو، شخصیتی الهام گرفته و لبریز از این اکتشاف که اعمال مردم باید توسط افرای استثنایی مانند وی و آن عکاس نارنجی رنگ!!! سامان یابد. و مهرجویی نه یک انتقام از اصغر فرهادی بلکه قسمت دوم جدایی نادر از سیمین را ساخته است. البته خوب است که شما آنرا ببیند و بدانید که جمعه آوری دزدها، معتادین، قاچاقچی ها، بدحجاب ها، روسپی ها، مزاحمین مردم و..... قوادان( نوعی سینمایی و هنری آن هم آمده است، کیارستمی، بهمن قبادی، اصغر فرهادی و این طرف هم که می خواست آنجلینا جولی را بیاورد) از سطح جامعه هم اعمال قانون است و هم اجرای امر به معروف و نهی از منکر، و هم اعمال فلسفه «فنگ شوای » که آقای مهرجویی در فیلمش القاء می کند.
پس هنربازان ما نباید به نیروی انتظامی خرده بگیرند که چرا فلان بازیگر به خاطر نوع پوشش اش و تقابل با نیروی انتظامی بازداشت می شوند و شما نیز نباید بگویید نگاه امنیتی به هنر نداریم!!! که باید داشت اما بهتر است به محتوای موضوعات هنری منتشر شده بیشتر بپردازید.
یک فکر یا یک گزاره فرهنگی درست مانند یک ویروس می تواند عمل کند و اگر بد باشد انسانها را آلوده می کند. شما در مرزهای کشور قرنطینه دامی دارید تا مبادا ویروسی منتقل شود و اگر آمد کنترل آن بسیار مشکل تر خواهد بود. یک محموله مواد مخدر وقتی در مرز کشف شود بهتر است تا بیاید کف تهران و کشور و همه نشئه کنند و آنگاه شما شروع کنی معتاد و مواد فروش خرده پا گرفتن!!!
آری اینچنین است سردار
نمونه از این دست بسیار است، چند سال قبل یک .... در شبکه 4 سیما مستند «راز» را پخش و تهلیل!!! کرد(نه تحلیل) بعد مجوز دادند به سروش سیما و بعد هم یک ا...... در ارشاد مجوز چاپ کتابش را داد و بعد هم انفجاری تولید و توزیع شد!!!
به فاصله اندکی هرجا دعوت می شدیم می خواستند ما را برای گلد کوئست پرزنت کنند!!!
ویروس شعبه ای از اقتصاد فراماسونی در جامعه پخش شده بود و هنوز بین برخی عالمان اختلاف افتاده بود که این حلال است یا حرام!!! اقتصاد هرمی یکی شاخه های « اقتصاد قارونی» است اما متاسفانه فقه ما و دانشگاه اقتصاد ما هنوز شاخصه های اقتصاد طاغوتی - قارونی را نمی شناسد. و بعد می بینی وزارت اطلاعات ، نیروی انتظامی و دستگاه قضایی باید بسیج شوند برای مبارزه با شبکه های هرمی!!!
سئوالی برایم وجود دارد؟ اگر بدانی یک ویروس مرگبار و یا مواد مخدر از یک اداره دولتی دارد توزیع می شود چه می کنید؟ مسلما جلویش را می گیرید. حال می خواهد سیما باشد یا ارشاد، فرقی ندارد.
راستش خنده ام گرفته بود وقتی گفتید که نگاه امنیتی به هنر ندارید!!! پس امنیت هنری و فرهنگی جامعه باید کجا بررسی و حفظ شود؟
پگاه آهنگرانی برایتان پیغام داده است که : «اگر مساله بستن و تعطیل کردن و پلمب کردن است که نیروی انتظامی برای این کار بسیار مجرب تر و کارآمدتر است. کتاب ها را بفرستیم معاونت اجتماعی ناجا تایید کنند، فیلمنامه ها را هم بدهیم همان ها بخوانند و مجوز نمایش هم از همان جا بگیریم. برای کارهای جزیی تر هم به نظر می رسد به اندازه کافی وقت و نیرو داشته باشند. ما هم اگر خواستیم در جشنی یا جشنواره یی ظاهر شویم، مدل لباس هایمان را با ایشان چک می کنیم تا مستهجن نباشد.»
از نظر من البته اشکالی هم ندارد اینطور باشد، چون آنوقت دیگر امثال ایشان باید بروند منشی گری و یا یه شغل ساده تر، نه اینکه از امکانات فرهنگی کشور سوء استفاده کنند و جیب هایشان پر شود و فخر هم به جامعه بفروشند که هنرمند(هنرباز)یم!!! حالا یکی می شود گلشیفته، یکی هم می شود پگاه، آن دیگری هم می شود لیلا و.... . آسیاب به نوبت است!!! گلشیفته هم که به سیم آخر زده!!! و صبوری سنگ هم دیگر در مقابل اش کم آورده ، چراکه واقعا تبدیل به یک «روسپی هنری» تمام و کمال شده است. در همه جای دنیا کسی که فیزیک تن اش را می فروشد روسپی می نامند. حالا اگر کسی آمد و تصویر فیزیک تن اش را برای همه به نمایش گذاشت می شود روسپی هنری!!! زنا که حتما فیزیکی نیست. مگر نگفته اند زنای چشم، نظر( نگاه حرام) است؟ پس امثال گلشیفته، ژولیت بینوش( بازیگر دو فیلم عباس کیارستمی، ماریون کوتیار( بازیگری که فرهادی برای فیلم جدیدش انتخاب کرده) و مونیکا بلوچی( بازیگر فیلم جدید بهمن قبادی) و .... .... همه و همه یک روسپی سینمایی هستند و مشغول سرویس دهی به آلت های چشم های هیز وزناکار مردان بی غیرتی که به آن می نگرند( غیور زنا نمی کند و زناکار بی غیرت است)
آن عباس کیارستمی، با آن عینک سیاه که همیشه جشمانش را پنهان می کند، انگار تصور می کند که از جشم او می توان فهمید چه کاره است. فیلم سینمایی «شیرین» ساخته عباس کیارستمی در سال 1378 خورشیدی (2008 میلادی) تولید شده است. فیلم تصویرگر نگاه 113 بازیگر زن، بدون هیچ سخنی به دوربین فیلمبرداری است، در حالی که صداهایی از قرائت منظومه خسرو و شیرین نظامی گنجوی به گوش می رسد. همه بازیگران فیلم به جز ژولیت بینوش، ایرانی و همگی از هنرپیشگان حرفه ای سینما هستند. در فیلم شیرین، زنان هنرپیشه تک تک در برابر دوربین ظاهر شده و نگاه ها و واکنش های خود را به نمایش گذاشته اند.
همه بازیگران فیلم به جز ژولیت بینوش، ایرانی و همگی از هنرپیشگان حرفهای سینما هستند. در فیلم شیرین زنان هنرپیشه تک تک در برابر دوربین ظاهر شده و نگاهها و واکنشهای خود را به نمایش گذاشتهاند. بزرگان سینما می گویند این فیلم مخاطب خاص است!! اما واقع آنست که مخاطب فیلم فقط همان 113 نفر بازیگر زن سینمای ایران است تا در یک همزادپنداری با شخصیت شیرین، تاثر پذیرفته و بتوانند در آینده آن تاثیرات را در زندگی هنری شان خودرا نشان دهند.
ژولیت بینوش ( بیش از 15 فیلم که صحنه های کاملا پورن دارند در آرشیو ما موجود است ) ژولیت بینوش پس از بازی در فیلم شیرین ساخته عباس کیارستمی در باره حضور خود با پوشش روسری دراین فیلم گفتهاست که انجام این کار برای همدردی با زنان ایران و همه زنانی که حجاب به آنها تحمیل شده، بود[۴] ژولیت بینوش، حکم سنگسار را «به سخره گرفتن عدالت و توهین به حقوق زنان» نامیده و گفته است: «هیچ توجیهی برای یک چنین حکم وحشیانهای وجود ندارد. من ایران و مردمش را عاشقانه دوست دارم و اکنون قلبم برای این کشور زیبا خونبار است».
پوستر فیلم گویای همه چیز است، یک بازیگر زن ایرانی که دست حسرت به دهان دارد. بازیگری جوان تر که در حیرانی بسر می برد . بازیگر زن فرانسوی ژولیت بینوش (که تصاویر مستهجن فیلم هایش به فراوانی در اینترنت موجود است) با چهره ای خوشحال و امیدوار و رو به آینده. مسیری که برای بازیگر زن ایرانی ترسیم شده است.
حال بیا و ببین که از آن زمان تاکنون فقط یک قلم گلشیفته فراهانی، زهرا امیر ابراهیمی به کجا رفته اند. پگاه آهنگرانی چه پاسخی می دهد به شما!!! و....
گویا برخی عزیزان شتر را گم کرده اند و حال دنبال افسارش می گردند!!! فیلم شیرین فقط برای همان 113 بازیگر آن ساخته شده است و تاثیرش را هم گذاشته است و به نوعی یک انتحار پنهان هنری را در میان آنان دامن زده است و این رسالت کیارستمی و ژولیت بینوش بود.
کشور ما آخر عقب افتاده است! در همه کشورها وزارت اطلاعات و فرهنگ وجود دارد این کشور ماست که فرهنگ و ارشادش یک طرف است و اطلاعات آن یک طرف دیگر!!!
نتیجتا هر چه برادران امنیتی به گوش فرهنگ و ارشادی ها می خوانند اثر نمی کند و در برخی موارد هم دوستان اطلاعات ما نیز دیر متوجه می شوند!!! چون اینان هم نمی خواهند آنان متوجه بشوند!
سردار کارگر عزیز نیروی انتظامی
شما به پوشش خانم لیلا حاتمی معترض بودید اما من به مصاحبه ایشان با خبرنگار یورونیوز در جشنواره فیلم مراکش بیشتر معترضم که ایشان را به عنوان داور در آنجا بودند.
خانم لیلا حاتمی که در اینجا روسری هم دارند!!! در مصاحبه با این خبرنگار شبکه یورونیوز درحالی که وی بازوی لیلا حاتمی را در دست گرفته، هنگامی که با سوال خبرنگار درباره پخش صحنه های برهنه فیلم ها که در جشنواره کشور اسلامی مراکش مواجه شد، در سخنانی تامل بر انگیز پاسخ داد: «یک جامعه ای که دینش اسلام است و آن قدر انعطاف دارد! که می تواند در سالن نمایش سینمایی اش فیلمی نشان داده شود که دارای صحنه های خصوصی تر است و غالبا در یک جامعه اسلامی آن را نمی بینیم، این برای من خوشایند است!!!»
البته این پایان صحبت های تاسف برانگیز این بازیگر نبود، وی در ادامه اظهارات تعجب برانگیز خود افزود: «این موجب حسودی من نمی شود. وقتی این تحولات را می بینیم و چندگانگی فرهنگ ها و عقاید متفاوت را در یک بستر اسلامی مشاهده می کنیم، بسیار برایم لذت بخش است!!!»
گفتنی است وی در ماه ژوئن سال ۲۰۱۱ ضمن مصاحبه با شبکه "فرانس دو” با مجریان مرد این شبکه نیز دست داده بود، در آن مصاحبه هم خانم لیلا حاتمی درباره روابط زن و مرد گفته بود: «من خیلی با جدا سازی زن و مرد موافق نیستم، این جزء شخصیتم نیست!»
جالب است بدانید که وقتی بحث محدودیت هم شد اشکی از گوشه چشمش به بیرون غلطتاند تا سوژه فیلمبردار یورو نیوز شود( البته اشکالی ندارد، الان مد است هم بازیگران و هم سیاست مدار خصوصا جلوی انتخابات اشک تمساح ریختنشان میگیرد سردار، احتمالا این که دیگر جرم نیست؟!!!).این برهنگی در افکار و قلب روح یک هنرباز خیلی بدتر است از آن برهنگی که شما با آن مبارزه می کنید.
گاهی وقتها در جامعه با زنانی روبرو می شوی که برای مقداری مواد مخدر یا پول یا اینکه شب را در جایی بسر ببرند مجبورند برهنه شوند( همان ها که روسپی و فاحشه و... می گویند) وقتی خوب فکر می کنم و حوزه گناه آنان را در نظر می گیرم و اینکه خداوند هم گفته اگر به اکراه مجبور به کاری شوند، خدا از گناه آنان می گذرد، به این نتیجه می رسم که سگ آنان شرف دارد و برتر است از برخی روسپی های هنری. آنانی که برهنه می شوند تا در جامعه ای مانند ما که خود می دانید چقدر مشکلات وجود دارد، تا نیازشان را رفع نمایند، بسیار درستکارترند تا برخی فاحشه های هنری که ابزار هنر را به بازی گرفته تا عقده های روانی فرویدی خودشان را ارضاء و اقنا کنند و آن سبک زندگی منحرف را به جامعه تحمیل نمایند.
از قوادی سینمایی تا روسپی گری تصویری!!!
البته موارد از این دست بسیار است، می دانم که سرتان شلوغ است اما بد نیست چند نمونه از یک جرم جدید هم برایتان بیاورم. با روسپیگری هنری آشنا شدید اما هنوز «قوادی هنری» را لابد ندیده اید. الان چندی است که مد شده است.
مدتی قبل عباس کیارستمی فیلمی در ایران ساخت به نام« شیرین». اتفاقا خانم«ژولیت بینوش» هم از فرانسه به ایران آمد. من حدود 32 دو فیلم از ایشان را در آرشیو خودم دارم( تو رو خدا به آرشیو این حقیر پیله نکنی سردار!!! نصف سیستم پژوهش فرهنگی موثر جمهوری اسلامی را دارد تغذیه می کند و بسیاری از کسانی که در حال مبارزه در جبهه معارض فرهنگی هستند را پشتیبانی می کند – البته می توانیم نیروی انتظامی را هم ساپورت کنیم!!!- و رصد سینمای ایران و جهان را به روز زیر ذره بین دارد، بعضی فیلم ها قبل از رفتن روی پرده سینمای های آمریکا به دست ما می رسد. اخم نکنید! تجهیزات اتمی که جابه جا نمی کنیم که مشکل باشد) حداقل 15 تا از فیلم های خانم «ژولیت بینوش» صحنه های کاملا پورنو دارد. نه اینکه ادای آنرا در بیاورد، نه، کاملا جدی مشغول هستند چون در سینمای فرانسه می بایست ری اکشن ها کاملا طبیعی باشد و برهنگی کامل در بسیاری از صحنه های آن وجود دارد.
البته این جماعت هنری و البته عزیزان مومن( که روی سر بنده جا دارند) ما را متهم می کنند که یا مشکل دارد نویسنده این «چرند و پرند ها» و یا «خزعبلات» و یا آن دومی ها نیز می گویند خجالت نمی کشی و گناه می کنی که این صحنه ها را می بینی. البته نمی دانم فرج خان سلحشورمان چه خواهد گفت. بعد این خانم «ژولیت بینوش» فاحشه و روسپی هنری که به واسطه «قواد هنری» چون کیارستمی به ایران آمده و روسری هم سرش کرده اند در پاسخ به سئوالی درباره روسری سر کردنش می گوید: انجام این کار برای همدردی با زنان ایران و همه زنانی که حجاب به آنها تحمیل شده، بود. ژولیت بینوش، حکم سنگسار را «به سخره گرفتن عدالت و توهین به حقوق زنان» نامیده و گفته است: «هیچ توجیهی برای یک چنین حکم وحشیانهای وجود ندارد. من ایران و مردمش را عاشقانه دوست دارم و اکنون قلبم برای این کشور زیبا خونبار است».
جالبتر هم بگویم که در یکی از فیلم هایش مردم مظلوم فلسطین را نیز مسخره می کند و در مظلومیت صهیونیست ها خودش را جر می دهد.
سردار کارگر عزیز حالت گرفته نشود، ولی می خواهم یه مقدار دیگر هم بگویم، عین هزارلای گوسفند است مثنوی هفتاد من کاغذ این جماعت هنرباز، دغل مدار، فریب پیشه و البته همان کثیفی های شکمبه گوسفند هم در میانش. عباس کیارستمی اگر نداند این بازیگر کیست و عقبه آثارش را نداند بدرد لای جرز هم نخواهد خورد!!! او خوب می داند چه می کند. بعد شما نباید توقع داشته باشید که یک کارشناس در ارشاد و سیما با حقوق ماهی چندرغاز بیاید فیلم نامه عباس کیارستمی، بهرام بیضایی، کیمیایی، قبادی، مهرجویی، فرهادی، پیمان قاسم خانی و.... را لایه های دوم و سومش را بفهمد. اینان شیطان را هم درسته قورت داده اند!!!
همین خانم بی نوش ژولی یت! در فیلم «mary » و در فیلم «سلام مریم » حضرت آیت الشیطان «ژان لوک گدار»( اکثریت قریب به اتفاق هنرمندان این عرصه الان از جای بر می خیزند و تا کمر تعظیم می کنند سردار برای نام ایشان ، و البته این راه بدانید که فرهنگستان هنر ما سال1390 نیز نامه ای زده به فرانسه و در خواست کرده تا ده عدد از فیلم های این خبیث برای آموزش به ایران ارسال شود- احمق ها با یک تلفن کف این تهران آنرا تهیه می توانند بکنند و یا دانلود نمایند، ببین بودجه چطوری باید خرج شود!!!) بدترین توهین ها را به حضرت مریم (س) حضرت عیسی(ع) و حضرت جبرئیل امین(س) را کرده اند.
آری «قوادی هنری» الان مد شده است. بهمن قبادی الان در ترکیه فیلمی دارد می سازد با بهروز وثوقی(همان که تهمینه میلانی می گوید عاشق اش است) و خانم مونیکا بلوچی( از همان روسپی های هنری که اینان او را در حد یک قدیس بالا می برند) که همپالگی همین ژولیت بینوش است.
اصغر فرهادی هم تازه راه افتاده است و با بودجه کمیسیون فرهنگی اروپا (80 هزار یورو) فیلمی می خواهد بسازد که خانم «ماریون کوتیار» ( به به چهه چهه اکثریت هنربازان) را برای بازی در آن انتخاب کرده است، اسکاری است و فرهادی هم «اس کاری» شده است و حتما باید روسپی اسکاری در فیلمش باشد. یک نیم نگاهی به فیلم های بازی شده خانم «ماریون کوتیار» بیاندازی سردار کارگر، دستگیرت می شود که این خانم «ماریون کوتیار» دست کمی از ژولیت و مونیکا ندارد که هیچ، یک سر و گردن هم بالاتر است در روسپی گری هنری.
حالا دیگر بماند آنجلینا جولی را هم می خواستند بیاورند ایران!!! طرف تازه فیلم «در سرزمین خون و عسل» را بوسنی ساخته بود و گند زنده بود ساحت زنان مسلمان.
تجاوز در زمان جنگ رخ داده اما اینکه فاحشه هنری بین المللی اینطور نشان می دهد که درست است که ای زن مسلمان به تو تجاوز شده اما تو تسلیم شو و لذت ببر، متجاوز می تواند خاطرخواه تو باشد!!!
بعد آن کارگردانی که خبر می دهد می خواهد او را به ایران دعوت کند و با برخورد شدید جامعه مواجه می شود را کسی نیست یقه اش را بگیرد.
اینروز ها وقتی این چیزها را می بینم دائما سکانسی از فیلم عروسی خوبان مخلمباف جلوی چشمم تکرار می شود. آن سکانسی که آن رزمنده به این دوستش که آتلیه عکاسی دارد و حکتی غیر اخلاقی می کند به وی می گوید:« قرمساق شدی»!!!( البته در نسخه رسانه های تصویر قرمساق شدی!!! را حذف کرده اند.)
آری «قرمساق» شده اند اینان، آن هم برای بین المللی شدن. جهانی سازی قرمساقی!!!
سردار کارگر عزیز نیروی انتظامی
شنیده ام که از شما خواسته اند برای رفع سوء تفاهم ها در خواست جلسه مشترک کرده اند برخی. امیدوارم ختم بخیر شود.
چون احتمالا به یک میتینگ تبلیغاتی تبدیل خواهد شد!!!