تأثیر حرص و ایثار -
بعنوان دو نوع عامل انگیزش - در رشد جمعیت
بنابراین براستی آیا رشد جمعیت میتواند با مسئله آسیب اجتماعی مرتبط باشد یا
خیر؟ ممکن است ما عامل انگیزش بشر و وسیله پرورش آن را از امور مادی
بدانیم بگونهای که قائل شویم برای تحریک
انسان باید او را به تنوع در مصرف ترغیب نمود و
برای پرورش او باید دانش بهرهوری مادی را به وی تعلیم داد. در این
دیدگاه انسان کلاً بعنوان موجودی مادی تعریف میشود که بالطبع ضرورت اختلاف
طبقاتی، امری اجتناب ناپذیر خواهد بود. به تعبیر دیگر در این صورت، انگیزش
در جامعه نسبت به مصرف باید سطوح مختلفی داشته باشد تا آنهائی که کمتر از
بهرهوری مادی برخوردار میشوند با مشاهده سطوح بالاتر مصرف، تحریک شوند و
حاضر به تسلیم خود و تعقیب سطوح بالاتر مصرف گردند تا به آن دست یابند.
این، شیوه معمولی برای ایجاد انگیزش جامعه بر اساس حرص است که طبقاتی شدن
بهرهور ی را بدنیال خواهد داشت. این حقیقت در نظام سرمایهداری بگونهای
رخ مینماید که بانظام سوسیالیستی متفاوت میباشد اما هر دو در این جوهره
مشترکند. مسلماً اگر چنین دیدگاهی بر جامعه حاکم باشد مهار جمعیّت و کنترل
رشد آن، ضروری بنظر میرسد.
اما در دیدگاه دیگر، انگیزش عمومی بر اساس »ایثار شکل
میگیرد وحب سنبت به آخرت و ایثار، بجای حرص و حبّ نسبت به دنیا مینشیند.
مسلماً این نوع انگیزش نیز از کارآمدی عینی برخوردار است که در پرتو
آن، شعار افزایش جمعیت، منطقی بنظر میرسد. چون ایثار بدین معناست
که تولیدش بر مصرفش سبقت بگیرد و حال آنکه حرص، فزونی مصرف را بر تولید
اقتضاء میکند.
بوسیله این کنترل
میتوان تقاضای مؤثر اجتماعی را سامان داد بدین
معنا که تحریک ایجاد شده را غیر مؤثر میدانیم مگر آنکه فرد به کار و
تولید بیشتر روی آورد و از قِبل آن، حق مصرف بیشتری نصیب او گردد و تقاضای
مؤثر بدین شکل محقق شود.
تفاوت نگرش کلان به
نقش انسان در نظام اجتماعی، بر دو
مبنای الهی و مادی
اما در جوامعی که تحمیل محرومیت به آنها در
شکل گسترده و آشکار صورت میپذیرد، نه جوامعی که در قطب و مرکز
سرمایهداری قرار دارند بلکه بصورت نظام فئودالیته و خان خانی مطرح هستند
رشد جمعیّت در خانواده خان، امری معمولی و قابل
دفاع است چرا که ثروت در آنجا متمرکز شده است بر خلاف خانواده
رعیت که نباشد فرزندی اضافه شود و آنها باید حد و اندازه نگاهدارند. چون
تحمیل فقر، جهل و استضعاف سیاسی و ملزم بودن به پذیرش نظر غیر در مقیاس
تکامل، اهل این خانوادهها را در حدّ حیوان بلکه پائین تر از آن تنزل داده
است. علت این است که هیچکس در چنین فضائی، رشد تعداد گوسفندان را مزاحم
نمیبیند و بازای علوفه و هزینهای که بخود اختصاص میدهد، گوشت و پوست و
شیر خود را به صاحب گله ارزانی میدارد یا حتی از فضولات آنها نیز میتوان
بعنوان کود استفاده کرد که مجموع چنین منافعی براحتی هزینهها را جبران
کرده و سود مطلوبی را نصیب دامداری نماید. هر یک
از این گوسفندان بعنوان یک مرکز موّلد و مبدّل محسوب میشود که
علوفه را به شیر و گوشت و ... تبدیل میکند. لذا اگر ممکن بود که جمعیّت
آنها را افزایش داده و فاصله زمانی زاد و ولد آنها را کوتاه کنند حتماً
چنین میکردند. در مورد جمعیّت سایر جانداران نافع همچون مرغ و گاو و شتر
نیز همین قاعده جاری است و اگر میتوانستند تعداد تخم مرغهای نطفهدار را
افزایش دهند و ماشین جوجه کشی را کاملتر کرده تا در زمان کوتاهتری، تعداد
بیشتری تخم مرغ را به جوجه تبدیل نماید در انجام این کارها لحظهای درنگ
نمیکردند. هر چند رشد جمعیّت طیور محتاج عواملی همچون مدیریت، دان،
بهداشت، تهویه، محیط وسیع و ... است اما فزونی درآمد نسبت به هزینه، تمامی
این زحمات را توجیه میکند.
اما از دیگر سو قوه عاقله انسان به او این امکان
را میدهد که طبیعت را به تسخیر خود درآورد. با این وصف چرا باید از
افزایش جمعیّت انسانی خائف باشیم در حالی که هزینه آموزش و بهداشت و تغذیه
انسانها بزودی راندمان و بازدهی خود را در زمینه ابداعات، اختراعات و
اکتشافات نشان میدهد و تمامی آن هزینهها را جبران مینماید. این راندمان
در نیروهای انسانی که به تسخیر طبیعت مشغول هستند ضرب میشود. انسان همچون
مرغ و گوسفند نیست که آب و دان و علوفه بخورد و تنها گوشت و پر و پشم
تحویل دهد بلکه بازدهیهای بزرگ او قابل قیاس با هزینههای
معمولش نیست.
از
اینرو اگر با حرص مادی، ماشین انگیزش اجتماعی بحرکت در نیاید و ایثار،
محور انگیزشها باشد و روابط اجتماعی و جهتگیریهای جامعه،
متناسب با تکامل انقلاب باشد حتماً رشد جمعیت، یک ضعف
محسوب نخواهد شد. این یک نگرش کلان به چنین موضوع مهمی است.
ضرورت انجام تحقیقات میدانی پیرامون حقانیت
شعار کنترل جمعیّت
اما از نظر تحقیقات میدانی در سطح خرد مناسب است به
این نکته توجه کنیم که فرهنگ دین و گذشت از دنیا و آمادگی برای
شهادت اصولاً در خانوادههائی که بیشتر به فکر انجام وظیفه هستند بچشم
میخورد تا خانوادههائی که رفاه مادی را سر لوحه زندگی خود قرار دادهاند.
شعار »فرزند کمتر زندگی بهتر هیچگاه
شعار خانوادههای ایثارگر نبوده است. خانوادههائی که با پیروی از این
شعار بدنبال تفریحات و خوشگذرانی های داخل و خارج کشور بوده و همواره در
فکر مصرف درآمدهای کلان خود در این گونه امور
همچون تلذذات بصری، سمعی، چشائی، و ... بودهاند و به سفر و حضر
بعنوان زمینههای لذت جوئی، مینگریستهاند و بهرهوری مادی، وجه همت آنها
بودهاست چرا باید در فکر ایثار و شهادت باشند؟ مسلماً خانوادههای
ایثارگر نیز بدنبال کار و تولید و معاش بودهاند
ولی انسان زیستن، همّ اولیه آنها بوده است . کدام انسان عاقل میتواند
ادعا کند که امام خمینی ( ره) جزءِ رفاهطلبها بودهاند؟! آیا غیر از
این بود که انسان زیستن و جامعه را از دنائتها نجات دادن، همّ اولیه ایشان
بوده است؟ بسیار تفاوت است بین رفاه طلبی با اکتفاء کردن به حداقل زندگی،
قناعت نمودن و زیر بار ظلم نرفتن، در تمام کتب و سخنرانیها و اعلامیههای
حضرت امام ( ره) حتی یک نکته که دال بر دفاع از رفاه طلبی باشد وجود ندارد.
اگر نتوانیم نظام اجتماعی را سامان داده و
از فقدان الگوی مناسب، رنج ببریم و مجبور باشیم به الگوهای نظام
سرمایهداری پناه ببریم میتوان در حالت اضطرار و ابتلاء به بیابان جهل،
از الگوهای غربی استفاده نمود. طبعاً چنان نظامی تنها میتواند
به ارائه الگوهائی که در ژاپن و اروپا و
اسرائیل و سایر اقطاب سرمایه داری کاربرد دارد
بپردازد تا آنها را در کشورهائی که فقر و جهل و محرومیت بر آنها تحمیل
شده است تجربه کنند. در چنین شرائطی، دفاع از شعار کنترل جمعیّت صحیح بنظر
میرسد اما نباید سعی کنیم که از آیات و روایات هم برای ترویج این شعار،
دلیل و شاهد بیاوریم و بگوئیم اصلاً حضرت آدم (ع) هم وقتی به زمین هبوط
کردند مأمور به تنظیم خانواده بودند و دیگر انبیاء (ع) نیز از مشی ایشان
پیروی میکردند! میتوان بر لوازم ترویج چنین شعاری در جامعه، ایرادات
بسیاری گرفت اما تنها به ذکر این نکته اکتفاء میشود که مناسب است در خصوص
کنترل و یا رشد جمعیت، یک تحقیقات میدانی منسجم صورت پذیرد تا دیدکه
خانوادههای ایثارگر از کدامین قشر بودهاند؟ آیا در خانوادههای پر
جمعیّت محبّت کم بوده است که خواستهاند
بدین علت، فرزندان خود را روانه جبهه کنند؟! شکی نیست که این خانوادهها،
کانون پرورش ایثار بودهاند و دیگر خانوادهها که از تعداد جمعیّت اندک
برخوردار بودهاند نوعاً کانون خیانتهای اجتماعی شدهاند.
تأثیر غیر قابل
اجتناب حرص در پیدایش »آسیبها
وقتی حرص بعنوان یک اخلاق اجتماعی درآمد مگر میتوان تصور
کرد که شیطنت و خیانت شیاع پیدا نکنند. انسان حریص نمیتواند به شیطنت روی
نیاورد. نمیتوان ضرر حرص را بر پیکره اجتماع، از ضرر مواد مخدّر کمتر
دانست. اصلاً حرص، علت پیدایش بزهکاریهائی همچون اعتیاد شده است.
بله ممکن
است شرائط ایجاب کند که خیانتهای ناشی از حاکمیت حرص را بصورت پیچیدهتر و
دقیقتر، قاعدهمند کرد والّا حرص با عدالت جمع نمیشود. انسان حریص،
بیماری است که اعتدال خود را از دست داده
است و طبعاً معالجه آنهم سخت خواهد بود. اگر جامعه، بستر پرورش حرص شد حتماً
رذالت، دنائت و خیانتِ مکانیزه شده و بر پیکره آن هجوم خواهد آورد. نباید
تصور کرد که در جوامع غربی، ظلم و تجاوز کم است. مسلماً چنین مظالمی در
آن دیار زیاد اما در قالب کاملاً مکانیزه است بدین معنا که ماشین
ایجاد چنان مظالمی بوجود آمده است. همچنانکه مدرنیزه نیز میباشد بدین
معنا که نرم افزارها و پیچیدگی متناسب، حرص، طراحی شده است. این بحثی دقیق
است که تمرکز گرائی غربی و قبل از آن، طراحی قانون صرفه جوئی در مقیاس
تولید ، دارای آثاری است که در ماشین
آلات و قالب مکانیزه آن نمود دارد. همچنین این ساختار پیچیده
توانسته است نرم افزار جهانی حیلهها و نیرنگهای نظام
استکبار را ایجاد کند.
بنابراین باید دقت کرد که مسئله رشد جمعیت،
حول چه محوری و در چه جهتی است؟ اگر در جهت ایثار و فداکاری باشد کارآمدی
جمعیت، چندین برابر مصرف آن خواهد بود و هر چه
تعداد نفوس، بیشتر باشد قدرت کارآمدی جامعه را فزونی میبخشد. اما
اگر رشد جمعیّت بر محور حرص، متمرکز باشد آنگاه قاعدهمند مدرنیزه و
مکانیزه کردن جمعیّت حتماًباید در سطوحی از جامعه، تحت کنترل درآید هر چند
اثر همین کنترل در قطبهای جامعه، بسیار ضعیف خواهد بود.
حاکمیت رشد انسان یا سرمایه ،
ما به النزاع دو نظام الهی و الحادی
اگر بناشد رشد جمعیّت را در دستگاه مادی تعریف
کنیم در جوامعی که جهل، سلب امنیت و مشارکت در تصمیم گیریها بصورت
محرومیتهای »سیاسی، فرهنگی، اقتصادی رخ نشان میدهد
ممکن است گفته شود که لازمه بقای چنین جوامعی، جمعیّت کمتر است لذا
باید تبلیغات وسیعی برای هماهنگ کردن انگیزشها با نیازمندیهای اجتماعی
صورت داده در این حال تولید »انسان
و رشد جمعیّت باید متناسب با
سفارشهای ماشین باشد. چون وقتی یک نظام در
حال اتوماسیون شدن است به انسانهای کمتری در جامعه نیاز است و اصولاً
میل به تمرکز ثروت در آن بیشتر میشود. چون بجای دهها نفر، یک ماشین میتواند
وظایف محولّه را انجام دهد. قانون صرفه جوئی در مقیاس تولید، حکم میکند
که چگونه باید ماشین ساخت که صرفه سرمایه را فزونی بخشد. در این حال،
اصل با رشد سرمایه است نه کرامت انسان. در این نظام، انسان بعنوان کالائی
صرف محسوب میشود که هر چه مزاحمت کمتری در قالب
تظاهرات و اعتصابات و ... ایجاد کند بهتر میتوان به اهداف رشد
سرمایه نائل شد و همان معدود کارگران را نیز تحت کنترل خود در آورد. در
مورد افراد جامعه نیز شعار بهرهوری بیشتر را سر میدهند که تبلیغات
متناسب با این شعار را در جامعه پی میگیرند.
صاحبان این دیدگاه قائلند اگر جمعیّت روبه فزونی گذارد آنگاه
با مسئله بیکاری روبرو خواهیم شد چرا که کارخانهها
را بصورت اتوماسیون درآوردهایم و مفروض این است که اگر بخواهیم
سرمایه را برای ایجاد اشتغال بکار گیریم دستمان بسته است چرا که
سقف تولید محدود است و به ما اجازه سرمایه گذاری در این بخش را نمیدهد.
لذا مناسبات توسعه سرمایه، شاخص اصلی بشمار خواهد رفت چون باید بجای رشد
جمعیت، شعار رشد سرمایه را سر داد. اگر تناسبات رشد سرمایه، حکم به کنترل
جمعیّت بدهد باید چنین کرد زیرا نرخ رشد سرمایه اصل است و نرخ رشد انسان،
تابعی از این اصل میباشد که باید حاکمیت آنرا بر خود پذیرا باشد.
پس نقطه دقیق بحث همین است که ما با یک »رشد
سرمایه و یک »رشد انسان روبرو
هستیم که باید ببینیم کدامیک باید اصل باشد و کدامیک تابع؟ آیا باید نرخ
رشد سرمایه از نرخ رشد انسان تبعیت کند و انسان و کرامت باشد و اصل در جهت
الهی آنچه محور انگیزش اجتماعی بشمار میرود ایثار و حبّ فی اللّه بوده و
رشد انسان باید تابع میزان موحّد شدنش باشد بگونهای که مثلاً در هشت سال
دفاع مقدس، بستر پرورش موحد شدن، چیزی جز درگیری بانظام استکبار نبوده است
که نتوانست بزرگترین تبلیغات را بنفع نظام اسلامی در مقیاس داخلی بلکه بین
المللی، همین دفاع هشت ساله بر عهده بگیرد؟
تفاوت نرخ رشد سرمایه در این دو نظام
مسلماً اثری که شهادت طلبی دارد هیچگاه در منبر و موعظه
یافت نمیشود. وقتی به هزینه کلان جنگ و خسارات دههزار میلیارد دلاری آن
در یکطرف و به تغییر جهتگیری مدیریت عالم و تأثیر پذیری آن از دین در طرف
دیگر نگاه میکنیم میبینیم رسیدن به چنین نتیجه بزرگی، ارزش صرف بیش از
آن مقدار هزینه را نیز داشته است. این کمترین هزینهای است
که میتوانستیم برای رسیدن به آن هدف بزرگ متحمل
شویم چون سخن بر سر تغییر سیاستهای جهانی است. خوب
است اندکی دقت کنیم که فقط هزینه اطلاع رسانی در سطح جهان در این
خصوص تا چه اندازه سرسامآور و بخوبی است. قطعاً چنین نگرشی نسبت به وقایع
حال و گذشته، ما را به تأمل دوباره در مسئله رشد جمعیّت وا میدارد چون
جمعیتی که بواسطه شهادت طلبی، از نعمت ایثار و خداپرستی بهرهمند میشود و
بواسطه محرک قوی شهادت، به حرکت در میآید از همین رشد جمعیّت انسانی
تغذیه میکند. در این سیکل، نیاز به سرمایه بسیار اندک است چون
سرمایه به تبع این متغیر اصلی، رشد خواهد کرد. میگویند
سرعت نرخ رشد سرمایه در مقابل نرخ رشد جمعیت، کم میشود اما نباید
فراموش کرد که این جمعیت، یک جمعیّت ایثارگر است که بخاطر نان و آب، تن
به شهادت نمیدهند لذا اگر پشت جبهه را هماهنگ با جبهه کنیم تحمل آنها روز
افزون خواهد شد.