روزنامه جمهوری اسلامی نوشت:
سي و يكسال پس از فاجعه هفتم تير و
شهادت مظلومانه آيتالله بهشتي و 72 تن از ياران وفادار انقلاب اسلامي،
هنوز هم اين فاجعه و اين شهدا مظلوم و ناشناخته ماندهاند و عدهاي تلاش
ميكنند واقعيتهاي تاريخي مربوط به اين واقعه و اين شهدا را تحريف كنند.
تاريخنويسان
اگر با فاصله چند نسل بخواهند درباره وقايعي بنويسند كه نه خود آن وقايع
را ديدهاند و نه از زبان شاهدان عيني درباره آنها چيزي شنيده اند، ميتوان
احتمال داد كه در آنچه مينويسند اشتباهاتي وجود داشته باشد. اين، يك امر
طبيعي است هر چند اگر تاريخ نويسان دقت خود را بالا ببرند به ميزان افزايش
دقت، درجه خطا را پائين ميآورند. اما اينكه افرادي از نسلي كه خود در زمان
روي دادن يك واقعه تاريخي حضور داشتهاند و منابع دست اول را نيز در
اختيار دارند درباره آن واقعه مرتكب تحريف و دروغ پردازي شوند و يا به
تحريف گران و دروغ پردازان مجال بدهند هر طور كه ميخواهند آن واقعه را
برخلاف آنچه بود ترسيم كنند، چيزي است كه براي هيچ وجدان سالمي قابل قبول
نيست.
متأسفانه در آستانه سالگرد هفتم تير امسال بعضي از رسانههاي
مجازي كه گردانندگان آنها در خارج از كشور مستقر هستند و تلاش ميكنند براي
خود چهرهاي آزادانديش دست و پا نمايند، فضاي رسانهاي خود را به عرصهاي
براي تحريف وقايع سالهاي منتهي به فاجعه انفجار دفتر مركزي حزب جمهوري
اسلامي تبديل كردند و به تكرار همان حرفهائي پرداختند كه منافقين در آن
سالها ميزدند. تلاش منافقين، گروه فرقان و ساير منحرفين در سالهاي 58 و
59 و 60 اين بود كه حزب جمهوري اسلامي و رهبران آن از جمله آيتالله بهشتي
را انحصارطلب معرفي كنند و با ترور شخصيت آنها زمينه را براي ترور خود اين
اشخاص فراهم نمايند. ترور آيتالله هاشمي رفسنجاني در پنجم خرداد سال 1358،
ترور آيتالله خامنهاي در ششم تيرماه 1360 و سرانجام انفجار دفتر مركزي
حزب جمهوري اسلامي و به شهادت رساندن جمعي از اعضاي شوراي مركزي و مسئولان
ارشد حزب جمهوري اسلامي و 27 نماينده مجلس شوراي اسلامي و 4 وزير و تعدادي
از فعالان سياسي در همين چارچوب قرار داشت.
اين ترورها و جنايات كه
در سرتاسر سالهاي 58 تا 60 ادامه داشت، نشان داد گروهك تروريستي منافقين و
تمام كساني كه در انجام تبليغات عليه رهبران حزب جمهوري اسلامي و شخص
آيتالله بهشتي فعال بودند، خودشان داراي همان ويژگيهائي بودند كه به
رهبران حزب جمهوري اسلامي به ويژه آيتالله بهشتي نسبت ميدادند. آنها بعد
از آنكه از توسل به تهمت و دروغ و شايعه پراكني طرفي نبستند و نتوانستند به
اهداف شوم خود، كه منزوي ساختن آيتالله بهشتي و ساير ياران امام خميني
بود، برسند به وحشيانهترين ابزارها يعني ترور و انفجار متوسل شدند.
منافقين حتي به خانوادههائي كه در ماه مبارك رمضان در خانه خود بر سر سفره
افطار نشسته بودند رحم نكردند و اعضاي خانواده را در همان حال به شهادت
رساندند. صحنههاي دلخراش از قبيل سربريدن جوانان مذهبي به جرم نپذيرفتن
دستورات سازمان تروريستي منافقين و ابراز علاقه به امام خميني و انقلاب
اسلامي كه از جمله جنايات منافقين در همان سال هاست هنوز از ذهن نسل اول
انقلاب محو نشده و در سينه تاريخ مضبوط است.
اينكه افرادي از همان
نسل اول انقلاب، اين واقعيتها را ناديده بگيرند و به عناصر منحرف و معاند
ميدان بدهند در فضاي مجازي ايجاد شده توسط آنها همان حرفهاي منافقين را
تكرار كنند، از رويدادهاي بشدت پندآموز تاريخ است. جالب است كه اين افراد
با اين توجيه غيرمنطقي به چنين تحريفهائي ميدان ميدهند كه رسانهها بايد
عرصه اظهارنظرهاي گوناگون باشند تا در نتيجه تضارب آراء، مردم بتوانند از
كليه نقطه نظرها مطلع شوند و امكان بيشتري براي انتخاب داشته باشند.
اين
توجيه، با مغالطه روشني همراه است كه قطعاً خود صاحبان اين رسانهها نيز
از آن اطلاع دارند ولي به مصلحت نميدانند به روي خودشان بياورند. آنها
اظهار نظر را ماهرانه اما ناشيانه به جاي بيان وقايع تاريخي قرار دادهاند و
با اين ترفند زمينه را براي تحريف تاريخ فراهم ساختهاند. اگر اين افراد
در همين ادعاي خود از ذرهاي صداقت برخوردار بودند لااقل در كنار مطالبي كه
در تحريف وقايع سالهاي اول انقلاب و فاجعه هفتم تير منتشر ميكنند، آنچه
را كه خود شاهد بودند و در همان مقطع بارها به زبان آورده و حتي نوشتند نيز
در معرض ديد قرار ميدادند. متأسفانه اين افراد نه تنها چنين نكردند بلكه
حتي حاضر شدند با توسل به همان توجيه غيرمنطقي، رسانههاي خود را به ابزاري
براي حمايت از بهائيت و گروهكهاي ضد اسلام و ضد انقلاب تبديل كنند و
مصداق روشني شوند براي تز ماكياوليستي و ماترياليستي "هدف وسيله را توجيه
ميكند"!
آنچه مايه نگراني است و اين افراد را به سقوط ميكشاند
اينست كه اين روند انحرافي به تدريج از عرصههاي سياسي به عرصههاي ديني و
اعتقادي كشيده شده و دست اندركاران اين رسانهها دچار انحراف شديدي در اين
عرصه گرديدهاند. آنها تمام انحرافاتي كه در بخش اعتقادات ديني دچار
شدهاند را نيز با دستاويزهاي غيرمنطقي توجيه ميكنند ولي خود نيز ميدانند
كه اين قبيل توجيهات حتي براي خودشان نيز پذيرفتني نيست و صرفاً سرپوشي
است كه بر استحاله فكري خود ميگذارند.
از اين افراد كه در بازار
سياست به سوداگري مشغولند و براي به دست آوردن لقمه ناني ناچارند در بازار
غيرت زدائي راه اندازي شده توسط سياست بازان غربي به دين فروشي روي
بياورند، چنين انحرافاتي قابل تصور است. آنچه بهيچوجه قابل قبول نيست و
براي شهيد مظلوم آيتالله بهشتي موجب مظلوميت مضاعف است، اينست كه بعضي از
منسوبين ايشان با توسل به توجيهات شبه روشنفكرانه تلاش كنند اين اسوه غيرت
ديني و عالم روشن ضمير روشن بين و ژرف نگر را به تمايلات ملي گرايانه و
حتي همراهي با گروههاي منحرفي همچون جبهه ملي متهم نمايند. تأسف بالاتر در
اينست كه اين افراد به جاي آنكه همت خود را مصروف مقابله با اتهاماتي كه
معاندان وارد ميكنند نموده و ساحت شهيد مظلوم آيتالله بهشتي را از هر
آنچه غير از واقعيتهاي وجودي وي بود منزه بدانند، تلاش ميكنند از زبان
بزرگاني كه با اين متفكر بزرگ همراهي و همفكري داشتند سخناني بگيرند كه
تأييدي باشد براي تهمتهاي نارواي دشمنان و معاندان، بزرگاني كه هوشمندانه
در اين دام نميافتند و با استدلالهاي منطقي و تكيه بر شواهد تاريخي اين
تهمتها را رد ميكنند.
در مناسبت سي و يكمين سالگرد شهادت مظلومانه
آيتالله بهشتي، براي زدودن غبار مظلوميت از چهره اين عالم رباني و متفكر
انقلابي، لازم است بر اين نكته تأكيد شود كه او به دليل برخورداري از سعه
صدر همواره با همه انسانها از هر گروه و حزب و فرقهاي حاضر به مذاكره و
تبادل نظر بود اما حتي لحظهاي با كساني كه خارج از چارچوب اسلام ناب حركت
ميكردند همفكر و همراه نبود. بزرگ منشي، دورانديشي و آزاد فكري شهيد بهشتي
را نبايد به معناي تمايل وي به گروهها و جناحهائي كه با اصول و آرمانها
و ارزشهاي ديني و انقلابي فاصله داشتند تلقي كرد. آيتالله بهشتي هيچ
گرايشي به احزاب ملي نداشت اما همواره براي جذب آنها به اسلام تلاش ميكرد
كما اينكه حتي با توده ايها و پيروان مكتبهاي ماترياليستي حاضر به مناظره
و بحث و گفتگو بود و اين كار را با اعتماد به نفس بالائي كه داشت و اعتقاد
راسخي كه به درستي و اتقان اعتقادات اسلامي داشت انجام ميداد.
اين
روش شهيد بهشتي همان سيره پيامبر و ائمه اطهار بود كه براي هدايت مردم از
هيچ تلاش و كوششي خودداري نميكردند. انتظار از انسانهاي منصف به ويژه
منسوبين شهيد بهشتي اينست كه اگر به مقابله با معاندان و كساني كه درصدد
تحريف واقعيتها هستند نميپردازند لااقل با آنها به شكلهاي مستقيم يا
غيرمستقيم همراهي نكنند. سي و يك سال پس از شهادت مظلومانه آيتالله بهشتي
اكنون جيره خواران رژيم منحط شاهنشاهي تلاش جديدي را براي ملكوك كردن چهره
پاك و مجاهد شهيد بهشتي آغاز كردهاند. بر همه ما به ويژه منسوبين اين شهيد
والامقام واجب است با اين توطئه حساب شده به مقابله برخيزيم و اجازه ندهيم
اذهان نسلهاي جديد و آينده را نسبت به اين متفكر مظلوم و خدوم بدبين
نمايند. آيا بيتوجهي به اين توطئهها و همراهي با بعضي تلاشهاي انحرافي
ظلم مضاعف به بهشتي مظلوم نيست؟!