سرویس سیاسی پایگاه 598،
هادی سجادیپور/ در ششم تيرماه سال 1360 در حالي كه تنها شش روز از شهادت دكتر مصطفي چمران، گذشته بود، پروژه حذف رهبران اصلي جريان پيرو خط امام(ره)، با انفجار بمب كار گذاشته شده در ضبط صوت قرار داده شده بر روي تريبون سخنراني آيتالله خامنهاي در مسجد ابوذر تهران، توسط سازمان مجاهدين خلق كليد خورد.
یادداشتی که در ادامه می آید به بازخوانی علل ترور رهبر معظم انقلاب در سال 1360 می پردازد.
انتخاب امام«من پیشنهاد میكنم كه آقای آقا سیدعلی آقا بیایند، خامنهای. ...ایشان بیایند به جای آقای مطهری. بسیار خوب است ایشان، فهیم است، میتواند صحبت كند، میتواند حرف بزند.»[1] این، قسمتی از سخنان امام است در جمع دانشجویان دانشگاه تهران در تاریخ 23 خرداد 1358. امام(ره) پیش از این، علاوه بر انتصاب آیتالله خامنهای به عنوان یکی از اعضای شورای انقلاب، پس از بازگشت از فرانسه مسؤولیت کمیتهی تبلیغات انقلاب را هم به ایشان واگذار کردند؛ کمیتهای که به اعتقاد اعضای فعالش همچون «مهدی سعید محمدی»، در آن دوران وظیفهی نشر آثار و افکار امام را بر عهده داشت.
با تشکیل رسمی "حزب جمهوری اسلامی" در 29 بهمن 57، آیتالله خامنهای به عنوان یکی از اعضای مؤسس این حزب، وارد عرصهی فعالیتهای سیاسی رسمی در نظام جمهوری اسلامی شدند. این حزب که در واقع محل تجمع نیروهای انقلابی و معتقدان به خط امام بود، توانست با ایجاد تشکیلات منسجم و گسترده در سراسر کشور، نقش مهمی را در راه استقرار جمهوری اسلامی ایفا کند.
تریبون رسمیبا استعفای دولت موقت در 15 آبان 58، شورای انقلاب به فرمان حضرت امام، وظیفهی اداره کشور، رتق و فتق امور و برگزاری انتخابات را عهدهدار شد و تعدادی از اعضای آن، برای کارهای اجرایی و نظارتی در وزارتخانههای مختلف حضور پیدا کردند. در شرایطی که غائلههای قومی ساختهی آمریکا و دیگر قدرتهای خارجی در نواحی مرزی، هر روز ابعاد تازهتری مییافت، آیتالله خامنهای به وزارت دفاع رفته و به عنوان معاون این وزارتخانه مشغول به کار شدند. هرچند مدتی بعد به خاطر کارشکنیها و مخالفتهای بنیصدر مجبور شدند وزارت دفاع را ترک کنند. از 3 آذر همین سال به بعد، ایشان مدتی نیز سرپرستی نهاد تازه تأسیس "سپاه پاسداران" را بر عهد داشتند.
اما اولین حضور آیتالله خامنهای در نهادهای رسمی جمهوری اسلامی و با حکمی که از سوی حضرت امام(ره) امضا میشد، در تاریخ 24 دی 58 رقم خورد. امام(ره) در حکمی خطاب به ایشان نوشتند: «جنابعالی كه بحمدالله به حسن سابقه موصوف و در علم و عمل شایسته هستید، به امامت جمعه تهران منصوب میباشید.»[2] و با این انتصاب، مهمترین تریبون سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشور را به آیتالله خامنهای سپردند.
نماینده مردماز 5 بهمن 58 به این سو و با انتخاب بنیصدر به عنوان اولین رئیسجمهور ایران، وضعیت کشور به تدریج به حالت فوقالعاده درآمد. نیروهای مذهبی که پس از کنارهگیری جلالالدین فارسی از کاندیداتوری ریاستجمهوری نتوانسته بودند بر سر تعیین نامزد واحد به توافق برسند، عزم خود را برای پیروزی در انتخابات اولین دورهی مجلس شورای اسلامی در 24 اسفند، جزم کردند. آیتالله خامنهای، در کنار شهیدان محمدعلی رجایی و محمدجواد باهنر و همچنین آقای هاشمی رفسنجانی، در لیست مورد حمایت نیروهای مذهبی که به «ائتلاف بزرگ» مشهور شد، جای داشتند.[3] 969/875/10 نفر در انتخابات اولین دورهی مجلس شورای اسلامی شرکت کردند تا از میان 3694 نامزد، 270 نماینده را برای عضویت در مجلس شورای اسلامی انتخاب کنند.[4]
با تشکیل مجلس در 7 خرداد 59، مشخص شد که فراكسیون «ائتلاف بزرگ» با کسب 85 كرسی، جایگاه ویژهای در مجلس دارد. «فراكسیون همنام» متعلق به نهضت آزادی 20 كرسی و هواداران بنیصدر هم 33 كرسی بهدست آورده بودند و مستقلها كه بیشتر متمایل به نیروی مذهبی و فراكسیون ائتلاف بزرگ بودند، 115 كرسی را در اختیار گرفتند؛[5] در این شرایط، آیتالله خامنهای به عنوان یکی از رؤسای فراکسیون ائتلاف بزرگ، نقش عمدهای در جهتدهی به فعالیتهای مجلس و مقابله با خیانتهای بنیصدر ایفا کردند؛ فراکسیونی که تأثیرگذاریاش در فضای سیاسی کشور چندی بعد و در جریان بررسی عدم کفایت سیاسی بنیصدر، نمود بیشتری یافت.
در میان ژنرالها20 اردیبهشت 59 تنها چند روز پیش از آغاز به کار مجلس اول، امام مسؤولیت جدیدی را به آیتالله خامنهای واگذار نموده و ایشان را به عنوان نمایندهی خود در "شورای عالی دفاع" منصوب کردند که وظایفی همانند "شورای عالی امنیت ملی" کنونی داشت. در حکم حضرت امام آمده بود: «برای تشكیل شورای عالی دفاع ملی بر مبنای اصل یكصد و ده قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، جنابعالی به عنوان مشاور از طرف اینجانب منصوب میشوید و در این موقع چون در وضع استثنائی هستیم، لازم است هر هفته با بررسی كامل، رویدادهای داخلی ادارات مختلف ارتش را برای اینجانب ارسال دارید.»[6]
با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در 31 شهریور 1359، برههی جدیدی از فعالیتهای آیتالله خامنهای شروع شد. در روزهای آغازین جنگ و در حالی که هیچ تشکیلات نظامی منسجمی در مقابل ارتش عراق وجود نداشت، آیتالله خامنهای با همکاری شهید دکتر مصطفی چمران، ستاد جنگهای نامنظم را در خوزستان پایهریزی کردند و پس از آن نیز به عنوان حامی نیروهای مردمی و سپاه پاسداران، در جبههها حضور داشتند.
«سردار رحیم صفوی» معتقد است حضور آیتالله خامنهای در شورای عالی دفاع و جبهههای جنگ باعث شد تا در مقابل بنیصدر که اجازه هیچ فعالیتی را به نیروهای مردمی و سپاه پاسداران نمیداد، سدی محکم قرار گیرد. آیتالله خامنهای در جلسات شورای عالی دفاع نقش تعیین کنندهای در تصویب طرح بعضی از عملیاتهای مهم از جمله شکست حصر آبادان ایفا کرد.
علیه خیانتحضور توأمان در جبهههای جنگ، شورای عالی دفاع، حزب جمهوری اسلامی و مجلس، این امکان را به آیتالله خامنهای میداد که نگاهی جامع نسبت به مسایل کشور داشته باشند. این نگاه باعث میشد تا ایشان نشانهها و نمادهای بیکفایتی و خیانت بنیصدر را به خوبی ببینند. آیتالله خامنهای پس از آنکه از توصیههای مشفقانه به بنیصدر برای حفظ وحدت و همراه شدن با انقلاب، نا امید شدند، در خط مقدم مقابله با دسیسههای او قرار گرفتند و با نطقهای خود در مجلس شورای اسلامی بر بیکفایتی وی تأکید کرده و از خیانتهایش پرده برداشتند.
استدلالهای آیتالله خامنهای در مورد خیانتهای بنیصدر به گونهای بود که در جلسهی نهایی بررسی عدم کفایت سیاسی رییسجمهور در مجلس، نمایندگان موافق با عدم کفایت، با در اختیار قرار دادن وقت خود، از ایشان خواستند تا در آن جلسه هم صحبت کنند. حضور آیتالله خامنهای در پشت تریبون در حالی که کیف بزرگی از اسناد را به همراه آورده بودند، تعجب خیلیها را از میزان خیانتهای بنیصدر در طول مدت 16 ماههی ریاست جمهوریش برانگیخت.
فونیکسبا پیروزی انقلاب اسلامی، آمریکا که منافع خود را در ایران از دست رفته میدید، تلاشهای گستردهای را برای براندازی این نظام نوپا آغاز کرد. علاوه بر فعالیتهای گستردهی جاسوسی و ایجاد غائلههای قومی در نواحی مرزی ایران که با محوریت سفارت آمریکا در تهران ساماندهی میشد، سازمان جاسوسی آمریکا (CIA) هم طرح فونیکس (phoenix) را برای مقابله با انقلاب اسلامی مردم ایران طرحریزی کرد. بر اساس این طرح، باید سران نظام نوپای اسلامی از میان برداشته میشدند تا جمهوری اسلامی به زانو درآید.
نقشهای متعدد و تأثیرگذار آیتالله خامنهای در جمهوری اسلامی در کنار پافشاری ایشان در مقابله با جریانهای منحرف و بیگانه، منافقین کینهتوز را که وابستگی آنها به بیگانگان در شرایط آن روز روشن شده بود، به تصمیم خطرناکی رساند. تنها با گذشت یک هفته از تصویب عدم کفایت سیاسی بنیصدر در مجلس و پس از بیانیهی منافقین در اعلام جنگ مسلحانه با نظام، آیتالله خامنهای در مسجد ابوذر تهران مورد سوء قصد قرار گرفتند. حضرت امام (ره) بلافاصله پس از ترور، در پیام خود پرده از چهرهی عوامل ترور برداشتند: «اینان آنقدر از بینش سیاسی بینصیبند كه بیدرنگ پس از سخنان شما در مجلس و جمعه و پیشگاه ملت به این جنایت دست زدند و به كسی سوء قصد كردند كه آوای دعوت او به صلاح و سداد در گوش مسلمین جهان طنینانداز است.»
بر اساس نظریهای که از سوی تعدادی از پژوهشگران تاریخ معاصر ایران مطرح شده است، ترور 6 تیرماه آیتالله خامنهای، انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی و شهادت دکتر بهشتی رئیس شورای عالی قضائی کشور و دبیرکل حزب جمهوری اسلامی به همراه 72 تن از اعضای این حزب در سرچشمهی تهران در هفتم تیرماه و نیز انفجار دفتر نخست وزیری و شهادت محمدعلی رجایی و محمدجواد باهنر، رئیسجمهور و نخست وزیر ایران در 8 شهریور 1360، بر مبنای «طرح فونیکس» قابل بررسی و تحلیل است.
[1]- صحیفهی نور؛ جلد 7؛ صفحهی 103
[2]- صحیفهی نور؛ جلد 11؛ صفحهی 245
[3]- روزنامهی همشهری؛ 30/11/82
[4]- به نقل از پورتال وزارت کشور که در http://www.moi.ir قابل دسترسی میباشد.
[5]- خواجهسروی؛ غلامرضا؛ رقابت سیاسی و ثبات سیاسیی در جمهوری اسلامی ایران؛ مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ تهران 1382؛ ص 278
[6]- صحیفهی نور؛ جلد 12؛ صفحهی 78