ماموران انتظامي هنگام گشتزني در منطقه گيشاي تهران
متوجه مردي شدند كه در حال مشاجره با يك زن جوان است و با شنيدن فريادهاي
كمكخواهي زن جوان ماموران مشاهده كردند مرد جوان به وي حملهور شده و او
را كتك ميزند.
ماموران از آن مرد خواستند تا زن جوان را رها كند؛ اما
او بدون توجه به خواسته ماموران عنوان ميكرد اين يك دعواي خانوادگي است و
قصد تنبيه كردن همسرم را دارم.
ماموران بار ديگر از مرد خشمگين خواستند همسرش را رها كند و قصد آرام كردن او را داشتند كه وي به سمت يكي از ماموران حمله كرد.
پليس جوان به مقابله با آن مرد پرداخت و همراه او در تماس با مركز فوريتهاي پليسي 110 درخواست كمك كرد.
مرد مامور درصدد بود تا همكارش را نجات دهد، اما مرد
خشمگين تهديد ميكرد در صورت مقابله، مامور جوان را خواهد كشت و از مامور
ديگر خواست از آنها فاصله بگيرد.
نجات مامور انتظامي
در
حالي كه درگيري ميان مرد خشمگين و ماموران ادامه داشت، سرنشينان يك خودروي
حمل پول بانك كه در حال گذر از محل حادثه بودند، با مشاهده درگيري ماموران
انتظامي به كمك آنها شتافتند و پس از درگيري با مرد خشمگين متهم را دستگير
كردند.
تهديد به اسيدپاشي از سوي شوهر
با انتقال اين
زن و مرد جوان به كلانتري، زن جوان در تحقيقات گفت: شوهرم مردي شكاك است و
زندگيام را تباه كرده است. رفتارهاي او باعث شده تا ديگر قادر به ادامه
زندگي با او نباشم. چند بار از او خواستم به دادگاه خانواده بيايد تا
توافقي از يكديگر جدا شويم، اما قبول نميكرد.
وي اضافه كرد: شوهرم مرا تهديد ميكند اگر به زندگي با وي ادامه ندهم، خانوادهام را خواهد كشت و به صورتم اسيد خواهد پاشيد. بدرفتاريهاي شوهرم باعث شده خانه را ترك كرده و به خانه پدريام بروم تا شايد چند ماه دوري ميان ما باعث شود او در رفتارش تجديد نظر كند.
وي گفت: شوهرم نهتنها اخلاقش عوض نشد، بلكه تهديدهايش بيشتر شد. حتي يك روز مقابل خانه پدريام آمد و خودروي او را تخريب كرد. با تهديد خواست به خانه بازگردم و در غير اين صورت نقشه قتل من و خانوادهام را عملي ميكند.
شاكي يادآور شد: روز حادثه در حال خروج از خانه بودم
كه با شوهرم در خيابان روبهرو شدم. او راهم را سد كرد و به زور ميخواست
مرا با خود ببرد كه مقابل او مقاومت كردم. در همين موقع مرا كتك زد.
ميگفت ميخواهم با اسيد چشمانت را كور كنم.
وي اضافه كرد: در
تقلا براي فرار بودم كه ماموران انتظامي متوجه درگيريمان شدند. آنها قصد
نجات مرا داشتند كه شوهرم به آنها حملهور شد و به يكي از آنها آسيب رساند.
با حضور بموقع سرنشينان يك خودروي حمل پول مامور جوان نجات يافت.
در
پي اظهارات زن جوان، شوهرش بازجويي شد و اعتراف كرد همسرش را اذيت و تهديد
كرده و در حالي كه ماموران انتظامي قصد دستگيري او را داشتهاند، با آنها
درگير شده است.