سرویس نقد رسانه 598/ با نگاهی به جدول فروش فیلم ها در هفته اخیر، فیلم مبتذل «خوابم میاد» اولین ساخته رضا عطاران را در صدر فروش خواهیم دید. اما اختلاف میزان فروش این فیلم نیز قابل تأمل است؛ او تنها در یک هفته توانسته است فروشی معادل حدود دو ماه اثری چون «روزهای زندگی» و یا حتی «نارنجی پوش» را به خود اختصاص دهد. در مورد علت این موضوع گفتگویی داشتیم با دکتر محمد صادق کوشکی که متن آن تقدیم می گردد. جناب آقای کوشکی؛ شما فرموده بودید علت بحران مخاطب سینمای ایران، ورود فیلم فارسی ها و فیلم های مبتذل به آن بوده است. اما ما مشاهده می کنیم که کار مبتذلی مثل خوابم میاد، در عرض یک هفته حدود 300 میلیون تومان فروش می کند. این امر را چطور توجیه می فرمایید؟برای پاسخ به این سوال، ابتدا می بایست چند نکته را عرض کنم. ما اگر سابقه ی سینمای خودمان را از اول انقلاب تا به امروز نگاه کنیم و فیلم های پرفروش را بررسی کنیم (هرچند که پر فروش بودن الزاما ملاک درستی و قوت یک فیلم نیست) ولی اگر همین ملاک را هم لحاظ کنیم و نگاه کنیم به فیلم هایی که موفق بودند، در می یابیم که فیلم های پرفروش عموماً فیلم های مبتذلی نبوده اند. به طور مثال در یک مقطعی فیلم «عقاب ها» بوده و در مقطعی دیگر فیلم «تله موش» تا اخیراً هم کارهای ده نمکی. فیلم های پرفروش عموماً فیلم های مبتذل و ضد خانواده نبوده اند و البته استثنائاتی را می توان پیدا کرد مثل «آتش بس» و یا «خوابم میاد» عطاران که پرفروش شود.
نکته بعدی این است که فیلم های پرفروش در ایران عموماً فیلم هایی هستند که خانواده پسندند. حالا اگر استثنائات را کنار بگذاریم، فیلم هایی که مورد توجه خانواده ها قرار می گیرد بیشتر فروش می کنند. اما متاسفانه در طول 15 الی 16 سال اخیر، مدیران سینمایی ما سعی کرده اند سلیقه و ذائقه مردم را تغییر دهند.
بخشی از مخاطبین سینمای ایران که هنوز سینما می روند، چیزی حدود 15 سال ذائقه هایشان و چشمشان با سینمای مبتذل بمباران شده است و مردم زمانی که فیلم بد و متوسط به پایین می بینند، در سلیقه آنها تغییر ایجاد می شود.
خب شما می فرمایید مدیران سینمایی تغییر دادند. شاید آنها در پاسخ بگویند که مردم خودشان ذائقه شان تغییر کرده و دیگر فیلم های مورد پسند شما را نمی پسندند.اینطور نیست. به طور مثال فیلم سی و سه روز در ایران فروش نمی کند، اما همین فیلم در لبنان که بورس سینمای روز جهان است و اکثر فیلم های هالیوودی در آن اکران می شوند، فروش بالایی دارد. یعنی فیلم، فیم قوی ای است. چه شده است که مردم به روزِ لبنان از 33 روز استقبال می کنند اما در ایران مورد استقبال قرار نمی گیرد؟ باید بررسی کرد که چه عواملی ذائقه مخاطب ما را تغییر داده است.
اگر تبلیغات مناسبی بر روی فیلمی چون روزهای زندگی انجام می شد و حتی یک دقیقه اخبار بیست و سی به آن می پرداخت، مطمئن باشید که پرفروش می شد. اگر به طور مثال تبلیغاتی که برای ملک سلیمان انجام شد برای این فیلم هم اتفاق می افتاد، قطعاً فروش بالایی می داشت. چون این فیلم انسانی است و مطمئن باشید که اگر این فیلم را هرجای جهان، حتی آنجایی که اسلام را هم نمی شناسند نمایش بدهند، با استقبال روبه رو می شود. این چنین فیلم هایی خوراک فکری مناسب هستند و نظام باید برای تبلیغ آنها بیش از این زحمت بکشد.
جامعه ایرانی به ادب احترام می گذارد و فیلم اخیر آقای عطاران فیلم خلاف ادب است و اگر قرار باشد برای فیلم عطاران اسمی بگذاریم، باید بگوییم فیلم آموزش ادب به شیوه لقمان. حتی نمی توان این فیلم را با خانواده تماشا کرد. خود کارگردان هم گفته بود که من مبتذل ساز و آدم رکیکی هستم و وقتی خودش اینطور بیان می کند، دیگر نمی توان چیزی گفت. فقط باید بگوییم متاسفیم که چرا وزارت ارشاد به این چنین فیلم های خلاف ادبی مجوز و امکانات می دهد.
کمدی اگر استانداردش مثلاً کمدی چارلی چاپلین است، چارلی چاپلین برای خنداندن مردم هیچ وقت به دستشویی متوسل نشده. اگر شاخصه فیلم های کمدی آثار هارلوید باشد، هیچ گاه برای خنداندن مردم متوسل به دستشویی و شوخی های جنسی متوسل نشده. آنها با خلاقیت مردم را می خنداند و متاسفانه برخی که فاقد خلاقیت هستند، در تمام کارهایشان از سریال تلویزیونی گرفته تا فیلم سینمایی شان حتما چند سکانس دستشویی بگذارند واز این طریق مردم را بخندانند و همیشه دستشویی نجات بخش فیلم هایشان است.
شما می فرمایید برای روزهای زندگی تبلیغ مناسبی نشد. خب برای خوابم میاد که اصلاً هیچ تبلیغی نشد!آقای عطاران تبلیغ خودش را مفصلاً در تلویزیون انجام داده. در عید امسال، فیلم ورود آقایان ممنوع ایشان چند بار پخش شد. تبلیغ فقط تیزر نیست؛ آقای عطاران از یک رانت صدا و سیمایی برخوردار است و کارهای ایشان از صدا و سیما در حال پخش است و مردم او را می شناسند و با چهره عطاران آشنا هستند.
سینما یک مقوله بصری است و اگر آقای عطاران مرتب تصویرش روی آنتن است، این بهترین تبلیغ برای ایشان است که تبلیغ رایگان و موثری هم هست و طبیعی است که جامعه ایرانی به خوبی او را می شناسند.
چرا در بین نیروهای مذهبی چنین چهره ای نداریم؟ببینید دین ما اجازه سخافت را نمی دهد و به همین دلیل در بین مذهبی ها چهره صرفاً طنزی ظهور می کند. کمدین صحیح اثرش باید محتوایی باشد نه دلقک بازی. مثلاً فیلمی چون «لیلی با من است» را از این زمره داریم و نمونه های محدود دیگری هم داشتیم همانند «دروغ ممنوع» که کمدی محتوایی بود نه سخیف و مبتذل.
می شود در کمدی ارزش های اخلاقی را رعایت کرد، کما اینکه در کارهای چارلی چاپلین ارزش های اخلاقی و انسانی رعایت شده است و فیلم هایی هستند که بعد از خنده، ما را به فکر فرو می برند. اما همانطور که اشاره کردم، کمدی سازان ما چون فاقد تفکر و خلاقیت هستند، متوسل به لودگی و سخافت می شوند برای فروش و متاسفانه چون فیلم کمدی هم کم داریم، با استقبال هم روبه رو می شوند.
قبل از انقلاب کسانی بودند در کاواره ها که کارشان این بود که جک های خلاف اخلاق بیان کنند و کاست های پرفروشی هم داشتند، اما هیچوقت نمی توان انها را کمدین نامید. بخشی از سینمای کمدی ما اکنون جایگزین همان کاست های جک های مبتذل کاواره ای شده که مخاطب زیادی هم داشت.
آیا ما در سینمای امروز دنیا یا کشور خودمان، آثاری داریم که هم مردم را بخندانند و هم مبتذل نباشند؟بله، مثلاً Forrest Gump و نیز کاری که ما به اسم «لوک خوش شانس» یا همان «لاکی لوک» می شناسیم که یک روایت طنز است که توسط اروپایی ها ساخته شده و نقد و تمسخر فضای وسترن آمریکایی است و در حالی که یک کار کودک است، چنان ارزش های وسترن های آمریکایی را به تمسخر کشیده است که بار سیاسی هم پیدا کرده.
در سینمای ایران هم اگر سوء تفاهم هایی که درمورد فیلم «مارمولک» اتفاق افتاده رخ نمی داد و با دقت بیشتری ساخته می شد، می توان آن را هم فیلمی دانست که می خواست مردم را با محتوا بخنداند نه با لودگی. مارمولک اگر با دقت ساخته می شد و نکاتی در آن رعایت می شد و از آن طرف سوء تفاهم ها هم رفع می شد، می توانست نمونه ای از کمدی دارای خلاقیت باشد.