برخي از كشورهاي همسايه از
دير باز در تلاش هستند كه مشاهير و بزرگان ادب پارسي را كه در قلمرو
فرهنگي ايران بودند را منتسب به خود كنند و در اين راستا تلاش هايي كرده
اند . چندي پيش جمهوري آذربايجان در اقدامي عجيب تنديس نظامي گنجوي شاعر
ايراني را با جعل هويت ،به كشور ايتاليا تقديم كرد . قائم مقام بين الملل
سازمان ميراث فرهنگي كشور اقدام اخير جمهوري آذربايجان را نامناسب خواند و
گفت : توقع بيشتري از كارشناسان دو كشور ايتاليا و آذربايجان داشتيم كه
جايگاه نظامي به عنوان يك شاعر پارسي گوي كه با عشق به ايران از دنيا رفت
را فراموش نكنند. اين در حالي است وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي سال گذشته در
جهت توسعه مناسبات فرهنگي ميان ايران و جمهوري آذربايجان ؛ به باكو سفر
كرد و دو طرف بر تعاملات فرهنگي تاكيد نمودند.
حجت الاسلام
ادبي،رئيس انجمن آثار و مفاخر فرهنگي درباره واكنش مسئولان فرهنگي كشور در
باره جعل هويت شاعران ايراني كه بارها از سوي برخي كشورهاي همسايه تكرار
شده است، گفت : ما در مقابله با اين اقدام همچون برادر بزرگ تر عمل مي كنيم
و از مسئولان اين كشورها مي خواهيم جايگاه هويت ايران و مفاخر ايراني را
براي خود دوباره بازخواني كنند، ما امروز به آرامش فرهنگي نياز داريم و سعي
داريم علاوه بر اعتراضات ديپلماتيك با اقدامات فرهنگي و تعاملي اين مباحث
را حل و فصل كنيم .
همچنين انجمن فرهنگي ايران - ايتاليا نيز در
بيانيه اي با اعتراض به اقدام جمهوري آذربايجان و جعل هويت شاعر ايراني اين
اقدام را ناآگاهي باكو و رم در قبال مفاخر فرهنگي ايراني عنوان كرده است .
شايد به نظر برسد در نگاه اول نظامي گنجوي براي گنجه بوده است و يا
رودكي منتسب به سمرقند است و مولوي، بلخي است ، سنايي اهل غزنه است اما همه
اين اسامي كه در امتداد اسم شاعران آمده است ؛ شهرهايي بوده است كه سال
ها پيش از ايران جدا شده اند و الان جزو كشورهاي همسايه است و كشورهاي
ديگر با استناد به نام شهرهاي اين شاعران نمي توانند اين شاعران سرزمين ادب
دوست ايران را به خود منسوب كنند . همان گونه كه حكيمان و فيلسوفاني
چون خوارزمي، فارابي، ناصرخسرو، ابوعلي سينا را كه آثارشان را به زبان
فارسي نوشته اند را جزو قلمروي فرهنگي و ميراث فرهنگي ايران زمين مي دانيم .
به قول حسن انوشه استاد دانشگاه ، سهولت رفت و آمد مردمان سه كشور
فارسي زبان ايران، تاجيكستان و افغانستان در گذشته ، سبب مي شد كه مردمان
اين سرزمين ها اندوخته هاي فرهنگي خود را به آساني به يكديگر انتقال دهد و
بر ذخاير يكديگر بيفزايند.
نظامي اگرچه بر اساس گفته هاي تاريخ نويسا
ن در شهر گنجه مي زيسته است و در همين شهر وفات يافت. اما بايد گفت در
هيچ جا نظامي برترك بودن خود تأكيد نكرده است . استفاده از واژگان تركي در
كل آثار او ناچيز است و در آثارش واژگان يوناني نيز ديده مي شود.
در يكي از اشعارش آورده است كه :
به تفرش دهي هست تا نام او
نـــظامــي از آنـــجا شــده نامجو
و شيخ بهايي نيز در اشعارش به آن اشاره كرده است .
ز اهل تفرش است آن گوهر پاك
ولي در گنجه چون گنج است در خاك
جالب
است كه بدانيد نظامي گنجوي زاده شهر گنجه در آذربايجان كنوني بود كه در
آن زمان مردمان ايراني در آن زندگي مي كردند. در تاريخ و اسنادي كه در
مورد آذربايجان نوشته شده است ، و گفته مي شود به خاطر غرض هاي سياسي
نظامي گنجوي را آذربايجاني خوانده اند و پيش از آن همه او را شاعر پارسي
مي شناختند و مردمان شهرهاي آن دوران پارسي بودند. در يك زمان تمامي
دانشنامه ها و لغتنامه ها در روسيه او را پارسي و ايراني مي دانستند و تنها
اول دانشنامه بزرگ شوروي به خاطر مقاصد سياسي دست به جعل تحريف تاريخ زد.
ايگور ميخائيلوويچ دياكانوف (نويسنده كتاب ماد و كتابهاي تاريخي) شرق
شناس معروف در آخرين كتاب خود به نام : «كتاب زندگي نامه» به اين موضوع
اشاره مي كند كه نظامي گنجوي آذربايجاني نبود بلكه شاعر پارسي(ايراني)
بود، و هرچند در شهر گنجه در آذربايجان مي زيست ولي در آن زمان مانند
بسياري از شهرهاي آن منطقه، مردمان آنجا ايراني تبار بودند.(دياكانوف-كتاب
يادداشتهاي زندگي-صفحه 730-731)
همچنين در سال 1988 نيز يكي از دانشمندان شوروي به نام ميخائيل كاپوستين در مقاله اي چنين نوشت:
«نظامي گنجوي يكي از بزرگ ترين متفكران و شاعران بزرگ
قرون
وسطي كه از افتخارات ادبيات فارسي ايران مي باشد، هيچ ربطي با فرهنگ
آذربايجان ندارد، و آذربايجاني ها بيهوده تلاش مي كنند او را از آن خود
سازند و آذربايجاني اش معرفي نمايند. به اين دليل كه در زمان نظامي در آن
ديار آذربايجانيها وجود نداشتند.»
شايسته است امروز بيش از پيش
رايزنان فرهنگي ، مفاخر ايران را به دنيا معرفي كنند و به تقويت پيوندهاي
فرهنگي اهتمام بيشتري ورزند. خردمندان كشورهاي منطقه و همسايگان
ايران به ويژه كشور آذربايجان در پي اشتراكات فرهنگي اند. اين اشتراكات ،
بايد مايه قوت پيوند ها و دوستي قرار گيرد و نه اقدامات و انحرافات و
افتراق هايي كه ملت ها را از هم دور مي كند.
با يك شعر نظامي گنجوي اين بحث را به پايان مي بريم :
هر كه تو بيني ز سپيد و سياه
بر سركاري است درين كارگاه
جغد كه شوم است به افسانه در
بلبل گنج است به ويرانه در
هر كه درين پرده نشانيش هست
درخور تن قيمت جانيش هست
--------------------
منابع :
http://www.azargoshnasp.net
http://azargoshnasp.net
http://fa.wikipedia.org
مرجع: كيهان