روزنامه کیهان در صفحه تصویر روز خود نوشت: برگزاری مسابقات فوتبال جام ملت های اروپا (یورو 2012) بار دیگر تب فوتبال را در میان بخشی از جامعه ما داغ کرده است. این گردهمایی ورزشی اگرچه در میدان، محدود به 16 کشور اروپایی است، اما در 20 روز برگزاری آن تقریبا سرتاسر جهان تحت الشعاع قرار می گیرد. بدون شک، مسابقات فوتبال یورو پس از مسابقات المپیک و جام جهانی فوتبال، پرمخاطب ترین رویداد ورزشی جهان محسوب می شود.
فوتبال و رسانه تلویزیون در مغرب زمین و به تبع آن در کل جهان هر دو از یک جنس هستند. هر دو بخشی از فرهنگ مدرن و صنعتی غرب محسوب می شوند و هر دو ابزارهایی برای گسترش و بازاریابی سرمایه داری. وجود تابلوهای تبلیغاتی در حاشیه زمین مسابقات فوتبال و وجود همین آگهی ها در پس زمینه کنفرانس های خبری مربیان فوتبال، نشانه ای کوچک اما گویا از پروپاگاندا بودن تورنمنت هایی چون جام ملت های اروپا است. اگر فوتبال را یک قالب ایدئولوژیک ندانیم ساده انگاری است. اما بخشی از این وجه ایدئولوژیک به وسیله تلویزیون ایجاد می شود. آنجا که بازیکنان فوتبال تبدیل به قهرمانانی اسطوره ای و دست نایافتنی می شوند و حتی گاهی حرکات هیستریک و دیوانه وار آن ها در مستطیل سبز، مثل یک اثر هنری مورد تحلیل، تاویل و حتی گاهی تقدیس قرار می گیرد.
فوتبال با تلویزیون معنایی متفاوت پیدا می کند. مخاطبان این نمایش ورزشی، قبل از این که یک مسابقه فوتبال را تماشا کنند، تلویزیون تماشا می کنند. به عبارتی، تصویری را می بینند که تلویزیون از یک بازی ارائه می دهد. به همین دلیل هم هست که کارشناسان، گزارشگران و مربیانی که قصد تحلیل واقعگرایانه یک بازی را دارند، در محل مسابقه حاضر می شوند. چون می دانند آنچه تلویزیون از بازی مدنظر آن ها نشان می دهد، همه واقعیت نیست، بلکه گوشه ای تحریف آمیز از یک مسابقه است. هنر تلویزیون این است که می تواند روی بسیاری موارد تمرکز کند، نکات ناپیدا و نه چندان واضح را پررنگ نماید و برعکس، برخی از واقعیت ها را حذف کند. به همین دلیل هم نظام رسانه ای جهانی سعی دارد تا در هر دوره، پخش بازی های این مسابقات را پیچیده تر و پیشرفته تر کند و ظرافت های بیشتری را به کارگیرد. این نظام تلاش دارد تا از همه ظرفیت های رسانه ای برای گرم تر کردن و سرگرم کردن مخاطبان جهانی استفاده کند. از این زاویه، این تلویزیون است که تب فوتبال را دامن می زند و زمینه استفاده ابزاری از این ورزش را فراهم می کند.
پخش مسابقات فوتبال از طریق شبکه های تلویزیونی در غرب، در واقع یک نمایش تبلیغاتی است. صاحبان شبکه های مختلف از این برنامه جهت منافع سیاسی و اقتصادی خود بهره می برند. نکته قابل تأمل این است که دولت های جنگ طلب و استعماری که مدیر اصلی برگزاری مسابقات فوتبال جام ملت های اروپا نیز هستند، معمولا برنامه های ضدانسانی و نظامی خود را همزمان با این مسابقات انجام می دهند. با کمی تأمل بر وقایع جهانی می توان متوجه شد که حملات و تجاوزهای نظامی و کودتاها در گرماگرم مسابقات فوتبال جهانی و بازی های المپیک بیشتر می شود.
این مسئله تا حدی نیز به رسانه ملی ما راه یافته است. به لطف صداوسیما، مردم ایران از معدود جوامعی هستند که امکان تماشای زنده و مستقیم این گونه رقابت ها را یافته اند. امسال نیز بازی های فوتبال یورو 2012 در قالب برنامه «جام چهاردهم» نمایش داده می شود. برنامه ای که تنها به پخش زنده و گزارش مسابقات محدود نشده و دارای بخش های متنوع دیگری چون بازتاب حواشی و اخبار جام ملت های اروپا، تحلیل فنی مسابقات و نقد کارشناسانه داوری است. جای تردیدی نیست که صداوسیما نمی تواند و نباید به سیاق رسانه های نظام سرمایه داری به بازتاب این رویدادها بپردازد. البته رسانه ملی در هر دوره سعی می کند تا با روش های خاص خود اقدام به بومی کردن و پاکسازی پخش بازی ها نماید. اما آنچه به عنوان پخش مستقیم و تحلیل و تفسیر مسابقات جام جهانی در قالب برنامه «جام چهاردهم» به نمایش درآمده، مغلوب شدن صدا و سیما در مقابل روح استیلاجو و غفلت زای صنعت فوتبال است. کافی است نحوه پخش این برنامه مورد واکاوی قرار بگیرد.
مثلا از یک طرف شاهد نمایش زیرنویس هایی با مضامین فرهنگی درخلال پخش مسابقات هستیم، اما درعین حال بیشترین چیزی که دراین برنامه توجه مخاطب را به خود جلب می کند، پیام های بازرگانی است. حتی مسابقه ارسال پیامک نیز با انگیزه افزایش سود برگزار می شود. این مسابقه که براساس اعلام مدیریت صدا و سیما با هدف گسترش نشاط درجامعه انجام می شود (کدام نشاط؟) تمهیدی برای افزایش ارسال پیامک و در نتیجه افزایش بهره بری اقتصادی برای مراکز مربوطه است. وگرنه هیچ برآیند فرهنگی دیگری در مسابقه پیامک پیش بینی مسابقات نیست. جالب این است که هرچه می گذرد، مهلت شرکت دراین بازی رسانه ای بیشتر می شود. قبلاً بینندگان تا قبل از آغاز بازی باید نتیجه را پیش بینی می کردند، کمی بعد این مهلت به ابتدای نیمه دوم رسید و دراین دوره فرصت تا دقیقه 80 پیش رفت! با این منوال بعید نیست در دوره آینده جام جهانی، بینندگان تا پایان بازی مهلت شرکت در مسابقه پیامک را بیابند!
پخش زنده بازی های یورو و سایر مسابقات فوتبال از صدا و سیما به خودی خود نه مثبت است و نه منفی، بلکه انفعال و استغراق در این مسابقات، ضعف و نوعی انفعال رسانه ای در مقابل فضاسازی های رسانه ای غرب محسوب می شود.
مسئله اساسی این است که چرا درحالی که دولت های غربی از فوتبال درجهت اهداف استعماری و استثمارگرانه استفاده ابزاری می کنند، رسانه های ما آن طور که انتظار می رود از این گونه موضوع ها استفاده انسانی و فرهنگی نمی کند و حداکثر، برخوردی خنثی صورت می پذیرد؟ چرا گزارشگران محترم رسانه ملی هیچ اشاره ای به جنبه های استراتژیک و جریان شناسی این گونه تورنمنت ها نمی کنند؟ اگر می دانند و نمی گویند، قابل توجیه نیست واگر نمی دانند، یک ضعف بزرگ است. آیا بهتر نیست درگزارش یک مسابقه فوتبال به جای پرداختن به حواشی بی اهمیت و پیش پا افتاده ای نظیر مدل لباس یک مربی و اینکه مثلا شغل دوم داور چیست و یا بازیکنان یک تیم از چه غذایی لذت می برند، به ابعاد جدی تر و قابل بحث تری پرداخت؟ جای تحلیل های جامعه شناختی و فرهنگی در مباحث کارشناسانه مسابقات خالی است و برنامه هایی چون «جام چهاردهم» می توانند با به کار بردن تمهیدات رسانه ای، به این برنامه جهت دهی هویتمندانه ای بدهند. مقصود این نیست که بحث سیاسی با برنامه ورزشی مخلوط شود، اما جا دارد این برنامه ها کمی هم نسبت به فوتبال و رقابت هایی چون یورو و جام جهانی، رویکرد انتقادی داشته باشند. مثلا به یاد داریم که درجام جهانی گذشته، عادل فردوسی پور درحین گزارش یکی از بازی های تیم ملی کره شمالی هراز گاهی نقبی به شرایط این کشور کمونیستی می زد. خب چرا چنین موضعی در قبال کشورهای سرمایه داری گرفته نمی شود؟ آیا گزارشگر های توانمند صدا و سیما از کارکردهای سیاسی و اقتصادی فوتبال و جنبه های استعماری آن در غرب خبر ندارند؟ اگر چنین است که باید میزان مطالعات اجتماعی و سیاسی خود را افزایش دهند.
درکل، تولیدکنندگان برنامه «جام چهاردهم» می توانند به جای تحلیل های به اصطلاح کارشناسانه، که بسیار سرد و شتاب زده هستند، تحلیل های جامعه شناسانه و عالمانه دیگری را به مخاطب خود ارائه دهند. ای کاش دراین وانفسا و به خصوص مسابقات مراحل بالاتر که به تبع حساسیت بازی ها، تماشاگران بیشتری هم استقبال خواهند کرد، فرصت را از دست نداد و کاری کرد که فوتبال، روزنه ای برای ترویج اخلاق و آگاهی شود، نه غفلت و خواب زدگی.
این وضعیت درباره پخش فوتبال در سینما نیز صادق است. تماشای یک مسابقه فوتبال مهم و مهیج به صورت زنده روی پرده عریض و طویل سینما، تجربه جدیدی است که در فضای فرهنگی کشورمان اتفاق افتاده است. نخستین بار در جریان مسابقات جام جهانی سال 2010 بود که چنین پیشنهادی از سوی عده ای از سینماداران مطرح شد و برخی بازی های مهم، از جمله فینال این جام در پردیس های سینمایی روی پرده رفت.اتفاقی که بار دیگر در سی امین جشنواره فیلم فجر و در محل مرکزی این جشنواره یعنی تالار همایش های برج میلاد تکرار شد. در آنجا نیز مسابقه اخیر پرسپولیس و استقلال به طور مستقیم در سینما اکران شد و این بار منتقدان و خبرنگاران سینمایی به جای بحث و نقد فیلم های جشنواره، به کری خوانی و تشویق فیلم های مورد علاقه خود در سینما پرداختند!
استقبال گروهی از جوانان از نمایش فوتبال در سینما، بار دیگر سینماداران را تشویق کرد تا بازی های جام ملت های اروپا را نیز پخش کنند. به ویژه اینکه در ماه های اخیر، فروش فیلم ها دچار رکود شده و عدم استقبال مردم از فیلم های روی پرده، سینماداران را دچار زیان مالی نموده است. به همین دلیل هم تصمیم برای نمایش فوتبال در سینماها بیش از آنکه هدفی فرهنگی را دنبال کند، در پی مقاصد اقتصادی است. اتفاقی که باعث شد از همان ابتدا عده ای از اهالی فرهنگ و سیاست نسبت به عواقب آن خوش بین نباشند.
آنچه باعث متوجه شدن انتقادات به این برنامه شد، این بوده است که اساسا سینما مکانی است که برای نمایش فیلم تعریف شده و کارکرد چندانی برای گردهمایی به منظور تماشای فوتبال و تخلیه هیجانات ناشی از آن را ندارد. فضای محدود و بسته سالن سینما و فاصله اندک حاضران در آن، کمی برای ایجاد هیاهو و بروز فیزیکی احساسات هیجانی نامناسب است.
ضمن اینکه سینما مکانی خانوادگی محسوب می شود و شرط اصلی برای چنین محیط هایی، امنیت اخلاقی است. این درحالی است که هرگاه در یک سینما، مسابقه فوتبال نمایش داده می شود، این فضا بیشتر شبیه استادیوم می گردد. از سر و صدا و هو و جنجال گرفته تا تشویق و حتی- متأسفانه- گاهی فحاشی و به کار بردن الفاظی که در شأن مردم نیست نیز بروز می یابد. بدون شک نمی توان با توجیه اقتصادی و برای جذب مردم به سینماها، حرمت خانواده ها را نادیده گرفت. نمی توان پذیرفت که در چنین فضایی که همه در حال کف زدن و داد و فریاد کردن و تخلیه هیجانات خود هستند خانم ها هم وارد جمعیت شوند. این با آداب و رسوم ما و همچنین ارزش هایی که به عنوان حریم و شیرازه حیات اجتماعی خود قائل هستیم در تعارض است.
*آرش فهیم