مودبانه است بگوییم سیاست خارجی لباس قدرت کاندیدهای امسال ریاستجمهوری امریکا نیست. ریک پِری دولت ترکیه را «تروریسم اسلامی» خوانده است. نِوت گینگریچ به فلسطینیها با عنوان قومی «ساختگی» اشاره کرده است. هِرمن کین ازبکستان را «ابِکی-بِکی-بِکی-بِکی-ستان-استان» خوانده و خاطراتی محو از دخالت ناتو در لیبی را تعریف کرده و احساس میکرده لیبی همان ازبکستان است. میشل باچمان خواستار این شده است تا سفارت امریکا در ایران سریعاً تعطیل شود، سفارتی که از سال 1980 میلادی تعطیل است. ریک سانتاروم سخنرانی اصلی خود در مورد سیاست خارجی را در کارخانهی جیلیبیلی در ایالت کالیفرنیا ارائه داد.
وقتی شهروندان فکر میکنند که باید به نظرات کاندیداهای ریاستجمهوری اهمیت داد و حتی آنها را جدی گرفت، بیانیههای کاندیدهای امسال در زمینهی سیاست خارجی باعث ناامیدی میشود. بهرغم اینکه عموم جامعه از بحث جنگ و کِشدار شدن جنگهای فعلی خسته است، کاندیدها – البته به استثانی ران پائول، یک ضدجنگ لیبران و جان هانتسمان، یک چهرهی متعادل بینالمللی – خودشان را در نقش عقابانی جنگافروز ظاهر کردهاند. این شامل میت رامنی هم میشود، هرچند تروتمیزتر از دیگر رقیبان خود ظاهر شده اما بهزحمت چهرهای متخصص محسوب میشود. با توجه به بالبالزدنهای رامنی و سودجو بودن شخصیت وی، نمیتوان قطعاً گفت چهنظری در مورد یک مسئلهی مشخص دارد، و این شامل سیاست خارجی نیز میشود (کمپین انتخاباتی او نظری در رابطه به سئوال من در این مورد نداد). با بازنگری در سخنرانیها و تبلیغات او، وی یادآور جورج دبلیو بوش در اولین روزهای تبلیغات خود است، زمانیکه در ماه نوامبر توانست به کاخ سفید راه پیدا کند.
رامنی بهدلایلی مشخص اکراه دارد نام بوش را در تبلیغات خود بیاورد، اما امروز این دو بهنظر شبیه به همزادهایی برای هم میرسند. با گوش کردن به رامنی، آدم یاد بوش میافتد که در دفتر کار خود نشسته و جهان را غرق در خون و شکنجه میسازد. در میان 40 مشاور سیاستخارجی رامنی، بیش از 70 درصد برای بوش کار میکردند. بسیاری متعلق به نئومحافظهکاران حزب هستند، چهرههایی مشتاق نسبت به جنگ عراق و حامی لابی امریکایی-اسرائیلی برای حمله به ایران. کریستور پرِبلر، تحلیلگر امور خارجی میگوید: «اگر رامنی در انتخابات برنده شود، سیاست خارجی وی شبیه به بوش پسر خواهد بود.» رامنی و تیم او در موضوعاتی کلیدی مانند ایران، درست مانند بوش عمل میکنند. یعنی اگر او در انتخابات برنده شود، سیاست خارجی را تبدیل به یک کابوس واقعی خواهد کرد.
براساس حرفهای رامنی در طول تبلیغاتاش، اگر او رئیسجمهور شود: به جنگ ایران خواهد رفت، همراهی نزدیک واشنگتن با جناح راست اسرائیل را شاهد خواهیم بود، تا سال 2014 ارتش را در افغانستان نگه خواهد داشت و با طلبان مذاکره نخواهد کرد. قرارهای اوباما با روسیه را نقض خوهد کرد و سیاست نظامی ریگان در زمینهی نظامیسازی کشور را دنبال میکند. ماهنامهی «واشنگتن مانثلی» دکترین سیاسی رامنی را «دشمنان بیشتر، دوستان کمتر» میخواند، که دقیقاً جهانی است که اوباما از جورج بوش به ارث برد.
واشنگتن پست در ماه مارچ نوشت کابینهی رامنی را در صورت بردن در انتخابات «محافظهکارانی سرسخت» شکل خواهند داد، یعنی «سانتورویم در سمت امور قضائیه، گینگریچ در سمت سفیر امریکا در سازمان ملل و جان بولتن در سمت وزارت کشور.» این پیشنهاد با تمامی مسخره بودناش، هولناک است و حتی بیشتر از آنچیزی که فکر میکند، واقعی خواهد بود.
رامنی وقتی در سال 2008 وارد مبارزات انتخاباتی شد، چندان چیزی در مورد سیاست خارجی نمیدانست. بعد از آنکه به او برچسب زدند زیاده از حد لیبرال است، او با بولتن و چند نئوکان دیگر در سال 2012 همراه شد تا بتواند خود را در بین محافظهکاران حفظ کند. امروز تفاوت چندانی بین کاندیدهای این حزب وجود ندارد و بیشتر آنان مشاورانی در بین ارتشیها دارند. بریان کاتالیس میگوید: «وقتی به سخنرانیهای رامنی گوش میکنید، بهنظر میرسد که او بیشتر از هر کسی، به حرفهای جان بولتن گوش میکند.»