«ناکارآمد جلوه دادن اسلام فقاهتی برای اداره جامعه»، «تلاش برای تقلیل اسلام به یک عرفان سطحی» و «تعریض به علما و اندیشمندان دینی به ویژه علامه مصباح» این ۳ کلیدواژه را میتوان خلاصه مصاحبه امروز حجت الاسلام بهمن شریفزاده در قامت یک روحانی برای دفاع از اندیشههای دینی مردی دانست که با لباس مهندسی، نظریهپردازی دینی میکند، رئیس دفتر رئیس جمهور است و اصلیترین عامل حذف نیروهای مومن و انقلابی از دولتهای نهم و دهم محمود احمدینژاد.
به گزارش رجانیوز، بهمن شریفزاده که خود را "برادر فکری مشائی" مینامند و اقرار می کند که " جلب" او شده است در مصاحبه با روزنامه اصلاحطلب شرق که یکی از تریبونهای اصلی بیان مباحث جریان منحرف نفوذی در دولت است، دفاع سرسختانهای از مواضع دینی اسفندیار رحیم مشایی کرده است.
وی در این مصاحبه، قلب مشایی را محل پاک جوشش معرفت الهی نامیده که علما هم قادر به درک آن نیستند. او همچنین، مشایی را فردی مینامد که عرفان اسلامی را عملیاتی کرده است اما درباره مفهوم این مدعا میگوید: «خودم هم نمیفهمم فقط گاهی اوقات مصادیقش را میبینم. یعنی میبینم آنچه را ایشان میگوید در کتابهای عرفانی خواندم و دیدم؛ در عرفان درسی. ولی ایشان در روند جهان این را ترسیم میکند.»
شریفزاده در بخشی از سخنان خود هم گریزی به سخنان مشایی میزند و ضمن تایید این گزاره که «عصر اسلامگرایی به پایان رسیده»، اسلامگرایی را معادل طالبانیسم مینامد و میگوید: «آقای مشایی و احمدینژاد میگویند دین باید جهانی شود. میگویند اسلامگرایی دیگر قابل عرضه نیست. اسلامگرایی؛ یعنی کار طالبان چون آنها اسلامگرا معرفی شدند. کار طالبان در جهان قابل عرضه نیست، این رویکرد موجب انزوای اسلام میشود. میخواهم بگویم وقتی آقای مشایی میگوید جایی برای اسلامگرایی نمانده؛ یعنی جایی برای طالبانیسم نمانده. اما مخالفانش اسم این را گذاشتند پلورالیسم.»
این روحانی جوان که پای ثابت اعلام آمادگی برای مناظرات با اندیشمندان مختلف درباره سخنان مشایی هم هست، همه مسئولان کشور را مخالف احمدینژاد نامیده که توانایی همراهی با برنامههای دولت را ندارند. او در این زمینه از لفظ «قحط الرجال» استفاده کرده و در این زمینه حتی به وزرای کابینه هم رحم نکرده است. شریفزاده، کامران دانشجو را به دلیل ابلاغ و اجرای طرح تفکیک جنسیتی در دانشگاهها، فردی خوانده که رسما برخلاف عقاید رئیسجمهور فعالیت میکند و احمدینژاد هم توانایی مقابله با او را ندارد!
شریفزاده همچنین مراجع تقلید را به تحریک شدن توسط اطرافیان متهم کرده و گفته است: «آقایان خودشان چنین معادلهای درست کردند و به این نتیجه رسیدند. بعد هم به آقای احمدینژاد گفتند چرا حرف مراجع را گوش نمیدهید. اما مگر مراجع میگویند این کار را بکنید و اینگونه برخورد کنید. مطالب را غلط به گوش برخی مراجع میرسانند و آنان را طوری تحریک میکنند که احساس کنند چارهای جز این نمانده که ماموران در خیابان، موضوع را جمع کنند. من احساس میکنم گاهی اوقات فضا را بهگونهای ترسیم میکنند که برخی مراجع احساس کنند الان فحشا در خیابان به صورت علنی انجام میشود.»
اما جالبترین بخش سخنان این تئوریسین جوان فرهنگی، نظریه او درباره «ارائه عاشقانه اسلام» است؛ نظریهای که شگفتی و سوالات پی در پی خبرنگار شرق درباره نحوه برخورد با پدیده بیحجابی در جامعه، صراحتا شریفزاده را به وادی «باید در این زمینه فکر شود» و «خب شما هم الگو ارائه کنید» میکشاند.
او در این زمینه، ضمن توهین به علما و بزرگانی که اظهانظرهای اسفندیار رحیم مشایی را برخلاف نص صریح دین میدانند، تاکید میکند: «هرکسی اتهام انحراف به این تفکراتی که بنده عرضه کردم؛ یعنی به مکتب ایرانی، به کرامت انسانی، به عرضه عاشقانه اسلام بزند حرفش کاملا باطل است. آقای مصباح خواستند احمدینژاد و آقای مشایی را از هم جدا کنند و این کار درست نیست!»
آقای شریفزاده اما پاسخ نمیدهد که چرا این ارائه عاشقانه اسلام تنها مختص بازیگران بدسابقه سینما نظیر ه.ت میشود و وقتی پای صحبت از دختران پاک و عفیف ایران به میان میآید، ویژهنامه «خاتون» منتشر میشود که در آن چادر مشکی به عنوان لباس مجلسهای عیاشی شبانه در اروپا معرفی میشود که سبب تحریک جنسی مردان جامعه میشود! آیا ارائه عاشقانه اسلام ارتباط مستقیمی با زیر سوال بردن احکام قطعی و صریح دینی نظیر حجاب و پوشش دارد؟
در دفاع از این مدعا کار به همین جا هم ختم نمیشود و کار به کشیدن پای "مبانی عرفانی" و "حاج همت" و حتی "آوینی" به میان هم میرسد چنانکه شریفزاده میگوید: «آنچه جناب مشايي و احمدينژاد ميگويند همان مباني عرفاني ما است. شايد اين ادعا را تازه بشنويد؛ اينها معجزات امام رضوانالله در اين قشر سني است. مثل مشايي و احمدينژاد تك نبودند؛ حاج همتها و آوينيها اگر افكارشان امروز مطرح ميشد به انحراف متهم ميشدند؛ اينها معجزات امام است. كاري كه امام كرد اين بود كه اسلام واقعي كه ممزوجي از عقل و دل و رفتار بود را معرفي كرد.»
و شاید تراژیکترین قسمت این مصاحبه آنجایی باشد که یک روحانی تحصیلکرده در حوزههای علمیه، با افتخار همه توان خود را برای توجیه و تبیین نظریات دینی "مهندسی" خرج میکند که حتی یک روز تحصیل علوم دینی را هم در سابقه خود ندارد. او برای تبیین اندیشههای "مهندس" مشایی اینگونه به میدان میآید: «من سعي ميكنم در سه سطح حرف آقاي مشايي را بيان كنم. اول سطح مباني فكري و انديشه، دوم سطح عرضه دين، فكر و فرهنگ و سوم بحث عكسالعمل در برابر مخالفتها. انحراف هميشه به علت افراط و تفريط است. در مقابل اعتدال در مسير صحيح و درست است. ما بايد ببينيم آقاي مشايي چه ميگويد و دو تفكر ديگري كه احيانا در عرض اين تفكر وجود دارد چه نوع تفكراتي هستند.»
مصاحبه شریفزاده حرفهای قابل تامل دیگری هم دارد. وی با یک تقسیم بندی سهگانه از دین، تلویحا اسلام فقاهتی را برای اداره جامعه ناکارآمد عنوان کرده و از مخالفت با سیطره اسلام فقاهتی در اداره جامعه میگوید تا راه را برای عرفی سازی دین به نحوی باز کند: «تمام گفتار جناب آقاي مشايي كه او را متهم به پلوراليسم كردند در نحوه عرضه دين قابل تعريف است. من ميپرسم دين چگونه عرضه ميشود؟ ما در ارتباط با چگونگي عرضه دين مباحث گوناگوني را بايد طرح كنيم. دينداري سه بعد است. بعدي كه مربوط به رفتار است و تعبيرش ميكنند به فقه. بعدي كه مربوط به عقل است و تعبير ميشود به كلام، فلسفه و مباحث عقلي و بعدي كه مربوط به دل است كه تعبيرش ميكنند به اخلاق و عرفان؛ اين، معنويات دين است. انسان هم سه بعد دارد؛ جسم، عقل و دل. آنچه كه بيشتر از همه در جهان اسلام سيطره داشته، بعد فقهي دين بوده، يعني بايدها و نبايدها، حرامها و حلالها. وقتي تعليم و تربيت شما فقهي باشد چطور دين را منتقل ميكنيد؟ تكليف ميكنيد. يعني ميگوييد مردم اينطور باشيد يا اينطور نباشيد، اینطور بپوشيد، اينطور نپوشيد؛ آقاي مشايي با عرضه دین صرفا به این روش مخالف است.
الزام صرف، دين را خراب ميكند؛ موجب پيدايش عكسالعملهاي منفي در مخاطبان ميشود. مثلا حجاب را در اين 33 سال چطور عرضه كرديم؟ با بايد و نبايد؛ مدام گفتيم بايد پوشش شما اينگونه باشد يا نبايد پوشش شما اينگونه باشد. البته اين نحو عرضهاي است كه در همه كشورهاي اسلامي وجود دارد. چون آن چيزي كه آموخته شده فقط فقه بوده. اما عقل يا همان بعد دوم چيزي به نام بايد و نبايد درك نميكند؛ عقل راه خودش را دارد؛ روشنگري، تبيين، قانعشدن، باوركردن. لذا فيلسوفان هم كارشان اين است. شما در كتابهاي فلسفه اصلا بايد و نبايد نميبينيد، اما كتاب فقه را كه باز ميكنيد از ابتدا بايد، نبايد ميبينيد و حلال است و حرام است. بنابراين عرضه دين با زبان صرفاً الزام از نگاه آقاي مشايي كار دقيقي نيست.»
یار فکری و فرهنگی جریان نفوذی در دولت به موضوع ولایت فقیه و نگاه این جریان به نسبت آن با مساله ظهور نیز میپردازد و از یک انحراف جدی دیگر در این جریان پرده بر میدارد. انحرافی که پیش از این توسط علامه مصباح یزدی نسبت به آن هشدار داده شده بود. وی میگوید: «اولا هيچ فقيهي نگفته به خاطر ولايتي كه فقيه بر جامعه دارد ما هم نيازمند به منجي و موعود نيستيم. آن هم در حالي كه نياز به منجي و موعود نيازي قطعي، حتمي و جدي است. آقاي احمدينژاد و مشايي وقتي از مهدي ياد ميكنند ميگويند روند يكپارچه شدن جهان به سمت حكومت مهدوي است و بايد اين را نشان داد تا جهان به سمت يكپارچگي برود. اما برخي اين را تضعيف ولايتفقيه ميدانند. من نميخواهم نام ببرم اما برخي آقايان متاسفانه مساله ولايتفقيه را در برابر نحوه عرضه مديريت مهدوي مطرح كردند؛ اينگونه هم ولايتفقيه را تضعيف كردند، هم تفكر مهدويت را.»
وی با زیرکی تلاش میکند ولایت فقها را مخصوص دوره غیبت امام دانسته و ولایت فقها در زمان ظهور و حضور امام را منتفی بداند، امری که در زمان امیرالمومنین و امام صادق علیهما السلام موارد نقض آن مشاهده شده است. وی در این زمینه میگوید: «ما به ولايتفقيه بايد بهعنوان ولايت عصر غيبت نگاه كنيم نه به عنوان پايانبخش مسير جهاني. نبايد اينطور تصور شود كه چون فقيه هست ديگر نيازي به ظهور مهدي نيست. اگر احمدينژاد در صحن سازمان ملل از مديريت مشترك جهاني ياد ميكند براي اين است كه جهان در مسير يكپارچگي شتاب بگيرد.»