برای اینکه سوالاتمان را بشنوند مجبور بودیم داد بزنیم و همین سبب شرمندگی ما میشد و شرمنده تر آن زمانی که جواب می شنیدیم. چرا که بیماری سبب شده بود، ایشان به سختی و کندی سخن بگویند. انصافا کلامی دلنشین و چهره ای نورانی داشتند. نعمتی بودند برای دیار خشک لارستان و جنوب فارس. خوب می دانم اگر همینگونه به حاشیه نویسی ادامه دهم حاشیه ام پررنگ تر از متن می شود و طولانی تر، این خاصیت مردان خداست که جذبه ی آنان بر انسان غلبه می کند. اما بگذارید طولانی بشود! دلم نمی آید برخی از خاطرات خادم ایشان که در گوشه ی حیات با او گفتگویی صمیمانه داشتیم را نگویم:
* سال 74، 75 بود که حال حاج آقا (آیت الله آیت اللهی) به دلیل ناراحتی قلبی وخیم شد. ساعت 2شب بود که به دفتر مقام معظم رهبری اطلاع دادیم. بلافاصله ایشان دستور داده بودند هواپیمای اورژانس برود لار و آقا را بیاورد تهران. فردای آن شب هواپیمای مجهز آمد و آقا را برد. در پرواز هم مرتب از دفتر رهبری حال آقا را جویا می شدند. در تهران بیمارستان قلب شهید رجایی را آماده کرده بودند و یک راست رفتیم آنجا. بعد از 3،4 روز که آقا در ccu بود، ایشان را به بخش انقلاب انتقال دادند. مدتی بعد پزشک مخصوص رهبری آمد و آقا را تحت معالجه خود قرار داد. همان شب اولی که آقا را به بخش انقلاب انتقال دادند، مقام معظم رهبری آمدند عیادت آقا. یادم هست فرمودند به خاطر حال شما 5 دقیقه بیشتر نمی مانم. 40 دقیقه گذشته بود و همچنان جویای سلامتی آقا بودند ...
*16،15سال پیش در معیت آقا رفته بودیم اجلاسیه ائمه جمعه سراسر کشور .آقا کمتر به خاطر حالشان در این جلسات شرکت می کنند، اما آن سال رفته بودیم. دیدم سیدی در بین جمعیت در حال پرس و جوست و همه هم آقا را نشانش می دهند. آمد و گفت مقام معظم رهبری منتظر شما هستند. آقا بلند شدند و رفتند خدمت ایشان. علاقه و الفتی که بین آقا و مقام معظم رهبری است، میان عاشق و معشوق هم نیست! قدر زر زرگر شناسد، قدر گوهر گوهری...
* هر بار که حاج آقا به تهران رفته است و مقام معظم رهبری خبردار شده اند، به دیدار هم رفته اند. در سفر اخیر در منزل آقای بروجردی بودیم که ایشان به عیادت حاج آقا آمدند. وقتی به حاج آقا گفتیم مقام معظم رهبری آمده اند به هر سختی بود با واکر ایستادند و به استقبال رفتند. اما ناگهان واکر از دست حاج آقا افتاد و با سر به زمین خوردند. هرچند خداراشکر به خیر گذشت، اما مقام معظم رهبری به شدت ناراحت شدند. فردایش پیغام فرستادند که به حاج آقا بگویید من یک شب تا صبح به خاطر افتادن شما خوابم نرفت.
این را هم بگویم که تا آن موقع هر کاری میکردیم که حاج آقا را راضی کنیم تا برای معالجه به آلمان بروند قبول نمی کردند. اما همین که مقام معظم رهبری در آن جلسه این نکته را گوشزد فرمودند، پذیرفتند. بدون هیچ چون و چرایی.
متن زیر حاصل مصاحبت بسیار به یاد ماندنی و دلنشین ما با امام جمعه فقید لارستان، آیت الله آیت اللهی است.
سابقه آشنایی شما با رهبرانقلاب به چه زمانی باز می گردد؟
معاشرت ما با آقا به زمان ریاست جمهوری بازمیگردد. مخصوصا آنکه ایشان در سفری که به جهرم داشتند تابلوی بزرگی را دیده بودند که روی آن نوشته شده بود "الجهاد من المهد الی الحد" و ترجمه آن هم به صورت شعر در ادامه آمده بود "چو مردان ره، رهرویی زنده باش/ زگهواره تا گور رزمنده باش". آقا خیلی از این عبارات تعجب می کنند و می پرسند این عبارات از کیست؟ می گویند عبارت عربی، از جد ما نقل شده است و شعر فارسی آن هم از فلانی (بنده) است.
از سفر ایشان به لار بگویید استقبال مردم چگونه بود؟
ایشان در سال 87 که به فرش تشریف آوردند، نه روز در این استان اقامت فرمودند و در آخرین روز سفر خود، لار را به قدوم خودشان مشرف کردند. آن زمان بنده و آقا سیدمجتبی و آقای نسابه به منظور استقبال به فرودگاه رفتیم و دیدیم که عده ی زیادی از روحانیون لار و روحانیون اهل سنت برای استقبال به فرودگاه آمده اند. حدود ساعت 9صبح بود که هواپیمای آقا وارد شده و ایشان ابتدا با بنده و بعد هم با آقاسیدمجتبی و آقای نسابه معانقه کردند و چون از قبل اطلاع داشتند که من مریض هستم و با این حال به فرودگاه آمدم، خیلی ابراز لطف و محبت کردند. به همین دلیل هم بعد از فرودگاه که ایشان برای زیارت قبور شهدا به گلزار شهدای لار رفتند اجازه همراهی به من را ندادند و فرمودند شما تا همین جایش هم زحمت کشیدید و تشریف ببرید، بنده خودم می آیم خدمت شما.
آقا بعد از گلزار تشریف بردند استادیوم تختی و در جمع مردم شریف لار حضور پیدا کردند.خیلی ها از اذان صبح و حتی از شب قبل آمده بودند آنجا و منتظر تشریف فرمایی آقا بودند. بعضی هم به احترام آقا از راه های دور با پای پیاده از راه های دور آمده بودند. مجددا دوستان به بنده گفتند که به استادیوم نیایم . چون کسالت جسمی داشتم و علاوه بر آن استادیوم پله داشت و برای من هم بالا رفتن از پله خیلی سخت بود. ولی من گفتم که نه، من باید بیایم و خدمت آقا خیر مقدم عرض کنم. آقای بروجردی (رئیس کمیسیون امنیت ملی و داماد آقای آیت اللهی) زیر بغل من را گرفتند و به هر سختی که بود از پله ها بالا بردند و رفتیم کنار دست آقا نشستیم و قبل از آنکه ایشان شروع کنند به سخنرانی، ما نطقی کردیم و تشریف فرمایی ایشان را خیرمقدم عرض کردیم. در حین خواندن خیرمقدم حضرت آقا مجددا تاکید کردند شما با آقای محمدی گلپایگانی بفرمایید منزل و من خودم می آیم خدمت شما. آقا در بیانات خود تجلیل ویژه ای هم از جد ما کردند. چرا که آقا علاقه خاصی به شخصیت والای سیدعبدالحسین لاری دارند و حتی عکس ایشان را هم در منزل خود نگهداری می کنند.
ایشان بعد از دیدار با مردم به منزل شما آمدند؟ کمی از آن دیدار برای ما بفرمایید.
بله. بعد از سخنرانی در استادیوم به طرف بیت حقیر آمدند و دیداری صمیمانه با یکدیگر داشتیم و حدود یک ساعت در خدمت ایشان بودیم. واقعا مجلسی روحانی و خالی از هرگونه کلام سیاسی و بحث سیاسی بود و صحبت هایی که بین ما مطرح می شد، اغلب در مورد شعر و گپ های روحانیت بود و نیز صحبت هایی در مورد سابقه و منزل ما مطرح شد که در زمان خوانین دربار غارت شده بود که آقا اطلاعات کاملی در مورد سابقه منزل ما داشتند. در این دیدار مقام معظم رهبری خطاب به بنده فرمودند: هروقت شما را می بینم روحیه من دوچندان می شود و با دیدار امروز هم ، زحمات و خستگی های جند روزه سفر به فارس را فراموش کردم.
بعد هم رفتند و از آب انبار پشت منزل دیدن کردند. یادم است که خانم های منزل ساعتی را دادند به بنده که من خدمت ایشان تقدیم کنم. ساعت را برای تقدیم خدمت آقا بردم، اما محافظان آمدند که آن را بررسی کنند.. همان لحظه آقا متوجه شدند و خطاب به محافظان فرمودند: هدیه فلانی که دیگر بازدید ندارد!
شنیده ایم که به هنگام خداحافظی، حضرتعالی در گوش رهبرانقلاب ذکری را زمزمه کرده ایدو میتوانیم بپرسیم آن ذکر چه بوده است؟
در موقع خداحافظی بنده همراه ایشان رفتم تا پیش دالان خروجی منزل. اما نگذاشتند از پله بالا بروم. در همانجا دعای سفر را در گوشهای ایشان قرائت کردم و پس از خداحافظی عازم فرودگاه شدند.
اگر در آخر نکته ای را لازم می دانید بفرمایید.
حقیقتا عرض می کنم؛ بنده معتقدم که نه در گذشته و نه امروزه، هیچ کس نه در تهران و نه در هیچ جای دیگر، نمی تواند این مملکت جمهوری اسلامی را مثل رهبر معظم انقلاب اداره کند. این اعتقاد قلبی و راسخ من است. بیانات ایشان هم واقعا حکیمانه است. هم آن نصیحت هایی که به عموم مردم می کنند و هم آن راهنمایی هایی که به گروه ها و دسته های مختلف می کنند، همه اش حکیمانه و اندرزهای الهی است. این را هم عرض کنم که زندگانی ایشان بسیار ساده است و ایشان بر روی بیت المال مسلمین بسیار حساس هستند. مثلا بنده اطلاع دارم که یکی از پسرهای مقام معظم رهبری هنگام ظهر در منزل ایشان بوده اند و قصد داشته اند نهار را خدمت ایشان بمانند. حضرت آقا همان روز مهمان دولتی داشتند و از غذای حکومت تناول می فرمودند. به همین دلیل خطاب به فرزندشان می فرمایند، که این نهار دولتی هست و چون شما دولتی نیستی حق نداری بخوری و ایشان را از خوردن نهار منع می کنند. این خصوصیت ایشان است که منزلش ساده، لوازم منزلش ساده و زندگانیش هم ساده است. و در کمال عدالت و زهد و تقوا زندگی می کنند و حتی عیال ایشان وقتی می خواهند برای خرید به بیرون بروند، سوار یک پیکان ساده می شوند و به خرید می روند.