فارس، نهم خرداد ماه رسانه هایی که خبر سخنرانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در همایش «تحولات خاورمیانه و آینده نظم منطقهای» را پوشش داده بودند، به نقل از آیت الله هاشمی رفسنجانی نوشتند که «تاکید بر روی نام تحولات منطقه و اینکه بیداری اسلامی، بهار عربی یا انقلابهای مردمی باشد چندان ضرورتی ندارد و این امر به هر حال مبارک است». این سخنان تعجب همگان را برانگیخت و واکنش های علمی و مستند نسبت به چنین موضعی آغاز شد. فارس نیز به نوبه خود در یادداشتی با ریشه یابی عبارت بهار عربی و واکاوی اهداف غرب از استفاده از آن نوشت: «در حال حاضر هم هدف از اصرار غرب بر استفاده از عبارت "بهار عربی" مشخصا از پیش آماده نگاه داشتن مسیری برای حمله به این انقلابها در صورت منطبق نبودن نتیجة نهایی انتقال قدرت حاصل از آنها با انتظارات غربی به نظر میرسد».
تا اینکه 13 روز بعد از همایش «تحولات خاورمیانه و آینده نظم منطقهای» آقای هاشمی نقل قول روز 9 خرداد از خود را شیطنت رسانه ها خواند و ضمن روشن کردن مواضع گذشته، جملات جدیدی هم به زبان آورد: «شکی نیست اکثر تودهها و اقشار حاضر در انقلابات منطقه مسلمانند و بر مبنای اسلام انقلاب کرده و از انقلاب اسلامی ایران الگو گرفتهاند و خواستههایی چون محو استبداد و دیکتاتوری را مدنظر دارند، بنده گفته بودم برخی بهار عربی و برخی بیداری اسلامی میگویند، لفظ مهم نیست، بلکه ریشه و مبنای این خیزش و حرکت است که ریشه آن اسلام و انقلاب اسلامی و تنفر از فساد و دیکتاتوری و وابستگی است».
فارس همچنان معتقد است و ثابت کرده است که لفظ اتفاقا بسیار مهم است و غربی ها و البته برخی جریانات داخلی به صورت هدفمند و در راستای اهداف غرب از عبارت بهار عربی بهره می برند و اساسا تعمد دارند و مراقبت می کنند که از عبارت بیداری اسلامی استفاده نکنند. در کنار برخی نشریات اصلاح طلب،نشریات به ظاهر علمی مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز به پدیده بیداری اسلامی با عینک غربی می نگرند و بر خلاف نظر آقای هاشمی، یا بر استفاده از عبارت بهار عربی اصرار دارند و یا بر عدم استفاده از عبارت بیداری اسلامی.
بررسی مقالاتی که فصلنامه «ره نامه سیاستگذاری» وابسته به کمیسیون سیاسی، دفاعی و امنیتی دبیرخانه مجمع تشخیص مصلحت نظام درباره تحولات منطقه منتشر کرده، صحت ادعای فوق را تائید می کند. در این مقالات هیچ خبری از ریشه اسلامی تحولات نیست و در آن سو، بر استفاده از عبارت بهار عربی برای توصیف انقلاب های منطقه تاکید شده است.
برای نمونه، مقاله «بررسی وجوه تشابه و تفاوت جنبشهای عربی در کشورهای خاورمیانه» که در شماره شهریور 90 این فصلنامه به چاپ رسیده، نه تنها بر استفاده از عبارت بهار عربی تاکید دارد، بلکه در تحلیل عوامل تحولات این کشورها، به هیچ رو نامی از اسلام نمی برد و می نویسد: «دموکراسی خواهی، مشکلات اقتصادی، نبود عدالت اجتماعی، حکمرانی بد، خفقان سیاسی، شکاف طبقاتی و نقش جوانان، زنان و رسانه های نوین، از جمله عواملی هستند که در شکل گیری بهار عرب مؤثر بوده اند»!
اینگونه نگاه مجمع تشخیص به تحولات منطقه سند دیگری بر مدعای ماست که لفظ از قضا بسیار مهم است و آنان که بر استفاده از عبارت بهار عربی اصرار می ورزند، دقیقا تعمد دارند که نامی از اسلام و نقش آن در بیداری اسلامی نیز نبرند و اساسا نتیجه چنین نگاهی، طبیعتا به حذف نقش اسلام در تحولات منطقه منتهی می شود. به هر صورت، روشن نیست که آیا تحلیل ها و نوع نگاه آقای هاشمی موجب اتخاذ چنین رویکردی در زیرمجموعه ایشان شده است یا اینکه زیرمجموعه بر خلاف نظرات ایشان عمل می کنند؟