فارس، هنگامیکه در "یازدهم" سپتامبر سال 2001 میلادی برجهای دو قلویی که بزرگترین نمادهای قدرت اقتصادی "آمریکا"، تنها ابرقدرت جهان مورد حمله قرار گرفت و در برابر چشمان هراسان شهروندان آن کشور فروریخت، آمریکاییها این حمله را اهانتی غیر قابل قبول برای خود پذیرفتند و همین عاملی شد تا در یک شبانه روز چهره "آمریکا " یکباره دگرگون شد و وفاداری کشورهای عربی که تا آن زمان نزدیکترین متحد واشنگتن به شمار میآمدند، زیر سوال رفت.
"جرج بوش"، رئیس جمهوری وقت آمریکا که بیش از یک سال از ورودش به کاخ سفید نگذشته بود و برخی از کارشناسان در توانایی او در رهبری آمریکا شک و تردید داشتند، ساعاتی پس از این رویداد شگرف خطاب به جهانیان گفت: "جستجو برای یافتن عاملان این اقدامات شیطانی ادامه دارد، من از نهادهای امنیتی و قانونی خواستهام عاملان این جنایت را پیدا کنند و به دادگاه بکشانند. هیچ فرقی بین تروریستها و کسانی که آنها را پناه دادهاند، نیست".
جرج بوش رئیس جمهوری وقت آمریکا خطاب به کنگره، مردم این کشور و شاید جهانیان گفت: "ما به دفاع از آزادی فراخوانده شدیم... جنگ ما علیه تروریسم با القاعده آغاز میشود، اما در آنجا پایان نمییابد و این جنگ زمانی پایان مییابد که تمامی گروههای تروریستی در سراسر جهان کشف و متوقف شوند".
به این ترتیب جرج بوش افکار عمومی جهانیان را برای کارزار نظامی دراز مدت و پردامنه علیه تروریسم و با داعیه واهی آزادی آماده کرد. جنگ علیه تروریسم، القاعده را هدف قرار داده بود. پایگاه سنتی جریان القاعده افغانستان و پاکستان بود. اما اشغال افغانستان کافی نبود. پاکستان نیز هدف قرار نگرفت. چون ادعا میشد، "صدام "، دیکتاتور معدوم عراق متهم ردیف دوم این حملات است.
ادعا میشد که صدا حسین ارتباطاتی پنهانی با القاعده دارد و نیز دارای سلاحهای کشتار جمعی است؛ ادعاهایی که اشغالگران هیچگاه نتوانستند آن را اثبات کنند.
نگاهی به کشور عراق
عراق با نام رسمی جمهوری عراق کشوری در خاورمیانه و جنوب باختری آسیا است، پایتخت این کشور شهر بغداد است. این کشور از جنوب با عربستان سعودی و کویت، از غرب با اردن و سوریه و از شرق با ایران و از شمال با ترکیه همسایه است. جمعیت عراق حدود 30 میلیون نفر است. حدود 75 درصد مردم این کشور عرب، 20 درصد کرد و 5 درصد آشوری، ترکمن و سایر اقوام هستند. همچنین حدود 60 درصد مردم عراق شیعه، 38 درصد سنی و 2 درصد مسیحی و پیروان سایر ادیان هستند.
ریشههای شکلگیری القاعده در عراق
اما سوال اینجاست که القاعده در عراق چگونه شکل گرفت؟ ریشه القاعده عراق در کجاست؟ حامیان القاعده در عراق چه کسانی هستند؟ و غیره
در پاسخ به این سوالات باید اندکی به عقب بازگردیم، یعنی دهه هشتاد میلادی که گروههای جهادی در افغانستان سرگرم جنگی طولانی با اشغالگران اتحاد جماهیر شوروی سابق و دولت دست نشانده این کشور بودند.
بسیاری از مسلمانان جهان به خصوص مسلمانان کشورهای عربی به عنوان نیروهای داوطلب به کمک این نیروها شتافتند. "اسامه بن لادن" که بعدها به رهبری این سازمان رسید، از جمله مهمترین اشخاصی بود که با استفاده از منابع مالی فراوان خود توانست نفوذ فراوانی در این کشور به دست آورد.
ریشههای شکلگیری القاعده
با پایان یافتن اشغال افغانستان توسط شوروی، بن لادن شبکه "القاعده" در افغانستان تاسیس کرد. دوران جنینی القاعده در سودان طی شد. در آن زمان اسامه بن لادن و هم پیمانانش از سازمان "الجهاد" با مجاهدان مشهور به "افغانهای عرب"، القاعده را در قالب سازمانی بزرگتر و پیچیدهتر به نام "جبهه جهانی علیه یهودیان و صلیبیها" سازماندهی میکردند.
فعالیت سازمان جدید تا زمان اعلام موجودیت خود در سال 1994 نمود چندانی نداشت. نقطه عطف تاریخ این سازمان، زمانی بود که مجاهدان عرب این سازمان که اینک القاعده نام گرفته بود، به افغانستان مهاجرت کردند و قبایل پشتون این کشور میزبان این سازمان شدند، قبایل پشتون بعدها در قالب حکومت طالبان قدرت را در افغانستان به دست گرفتند و نظام بنیادگرایانه و مستبدانه آنها از سپتامبر 1996 بر کشور افغانستان آغاز شد.
توسعه و گسترش القاعده
القاعده با حمایت همه جانبه طالبان طی مدت پنج سال یعنی از سپتامبر 1996 تا دسامبر 2001 موفق شد، تشکیلات خود را توسعه دهد و پایگاههای متعددی را در سراسر افغانستان احداث کند، این پایگاهها 48 مرکز آموزشی و 30 هزار داوطلب را در افغانستان در برمیگرفت.
بالطبع نیروهایی که در این مدت به عضویت القاعده در میآمدند، پس از طی دوران آموزش در پایگاههای القاعده به سازمانهای جهادی محلی ملحق میشدند و نیروهای زبده این سازمان به عنوان بازوهای لجستیک القاعده وارد عملیاتهای تروریستی بینالمللی میشدند، عملیاتهایی که از نیمه دوم دهه 90 تا 11 سپتامبر 2001 توسط القاعده در مناطق مختلف جهان به اجرا گذاشته شدند.
این عملیاتهای القاعده زیر نظر واحد عملیاتهای برون مرزی این سازمان به رهبری "ابو زبیده" و "خالد شیخ محمد" و با حمایت 40 گروه جهادی محلی صورت میگرفت که پیشتر در افغانستان آموزش دیده بودند.
این موضوع بیانگر این امر است که القاعده در تشکیل نیروهای تروریستی بین المللی که در 5 قاره جهان منتشر شوند و قادر به انجام عملیاتهایی شبیه عملیاتهای تروریستی دهه شصت و هفتاد باشند، توفیق چشمگیری یافته است.
سقوط طالبان و چالشهای پیشرو
اما با تشدید حملات جامعه بین المللی و به خصوص محکومیتهای بین المللی در قبال اقدامات تروریستی این سازمان حملات آمریکاییها و همپیمانانش که به افغانستان لشکرکشی کرده بودند، رهبران این سازمان را واداشت تا متواری شده و از دید عموم پنهان بمانند ضمن آنکه بسیاری از آنان در حملات جنگندههای آمریکایی از بین رفته و یا به اسارت گرفته شده بودند.
پس از سقوط طالبان، سازمان القاعده برای سازگاری با شرایط جدید با دو چالش مهم مواجه بود:
- چالش اول: در پراکندگی جنگجویان القاعده نمود پیدا میکرد. جنگجویانی که پیشتر در محیط امن افغانستان گرد هم آمده بودند و اکنون ضروری بود که سران القاعده آنان را از گزند نیروهای امنیتی که در تعقیب آنان بودند، مصون نگهدارند و با تجدید سازماندهی، آنان را برای انجام عملیاتهای جدید به کشورهای مختلف جهان اعزام کنند.
در واقع در جریان حملات نظامیان آمریکایی و همپیمانانش علیه القاعده در افغانستان از 18 هزار جنگجویی که در پایگاههای القاعده در افغانستان حضور داشتند، 3 هزار نفر کشته و 1200 نفر نیز به اسارت گرفته شدند. نیمی از این تعداد نیز به زندان گوانتانامو انتقال یافتند و نیمی دیگر هم در مراکزی نگهداری شدند که هنوز آمریکاییها مکان آن را افشا نکردهاند.
در این میان 14 هزار جنگجوی باقیمانده القاعده موفق به فرار شدند و مکانهای امنی را برای استقرار خود یافتند. بنابراین میتوان گفت، با وجود خسارتهای فراوانی که به القاعده و نیروهایش وارد شده بود، این سازمان در مقابله با چالش اول موفق بود.
- چالش دوم القاعده، در تعیین رهبران جدید و بیعت کردن با آنان خلاصه میشد. این امر باید به گونه صورت میپذیرفت که مشکلی امنیتی برای این رهبران و هوادارانشان ایجاد نمیکرد. این امر در دو مرحله ممکن شد.
مرحله اول از زمان سقوط شهر "تورابورا" در شرق افغانستان و از توابع استان ننکرهار که اواخر سال 2001 تا اواخر تابستان 2002 شاهد جنگی سخت بود، با این حال القاعده تلاش کرد، در این مدت جای افراد کشته شده یا به اسارت گرفته شدهای که قبل از 11 سپتامبر در هرم قدرت سازمان منصب مهمی را اشغال میکردند، فرماندهان جدیدی منصوب کند.
تشکیل حوزههای جدید سازمانی در القاعده
در مرحله دوم که از اواخر تابستان 2002 آغاز میشد، القاعده اقدام به تشکیل 5 حوزه مستقل در داخل سازمان کرد که هر کدام دارای ساختار رهبری و عملیاتی مستقل و منابع مالی محلی بودند و همچنان نیز به کار خود ادامه میدهند. این حوزههای مستقل دیگر نیازی به تبعیت از مراکز ندارند و برخلاف گذشته که برای انجام عملیاتها و تامین مالی به طور مستمر با حوزه مادر و رهبری مرکزی در ارتباط بودند، هم اکنون به شکلی مستقل عمل میکردند.
در مرحله اول، تعیین رهبران جدید القاعده در چارچوب ساختار هرمی این سازمان به شکل زیر صورت گرفت: پس از حمله هوایی جنگندههای آمریکا در دسامبر 2001 به مخفیگاه "محمد عاطف ابوحفص مصری" در حومه کابل که به مرگ وی منجر شد، "سیف العدل"، هموطن وی به سمت فرماندهی شاخه نظامی القاعده منصوب شد.
به دنبال بمباران مقر "نصر فهمی نصر"، "محمد صلاح" به سمت مسئول واحد تامین منابع انسانی شاخههای برون مرزی القاعده منصوب شد.
پس از دستگیری "ابوزبیده"، مسئول اجرای عملیاتهای برون مرزی القاعده در "لاهور" پاکستان در سال 2002 "خالد شیخ محمد" جایگزین وی شد.
همچنین مسئولیت شاخه جنگهای دریایی القاعده به جای "خالد توفیق العطاش" که در یک عملیات نظامی علیه ناو آمریکایی "کول" در بند عدن به دست نیروهای امریکایی به قتل رسید، به "رمزی بن الشیبه" واگذار شد.
اما بن الشیبه در 11 سپتامبر 2002 در کراچی پاکستان دستگیر شد، به همین دلیل "خالد شیخ محمد" جانشین او شد، اما او نیز در 28 فوریه 2003 دستگیر شد و هم او بود که از ساختار جدید تشکیلاتی القاعده پرده برداشت.
بر اساس اعترافات شیخ خالد محمد سازمان القاعده در سال 2003 در سراسر جهان دارای 5 حوزه عملیاتی مستقل بود. در این ساختار جدید فقط رهبران اصلی این 5 حوزه آن هم به شکل مشورتی با یکدیگر در ارتباط بودند و "اسامه بن لادن"، بنیانگذار و رهبر این سازمان؛ "ایمن الظواهری"، نفر دوم سازمان؛ "مصطفی احمد الحساوی" معروف به "شیخ سعید"، مسئول امور مالی؛ "ابو محمد المصری"، مسئول امور تبلیغاتی القاعده و " مدحت مرسی"، معروف به "ابو جناب"، مسئول پیشین "ساخت سلاحهای شیمیایی" در القاعده را در برمیگرفت که بعدها مسئولیت فرماندهی گردان 55 القاعده را نیز به دست گرفت که مسئولیت حفاظت از اسامه بن لادن را برعهده داشت.
حوزههای 5 گانه محل فعالیت القاعده
اما حوزههای 5 گانه محل فعالیت القاعده در سال 2003 مناطق زیر را دربرمیگرفتند:
1- هند و پاکستان
2- حوزه منطقه آسیای مرکزی
3- حوزه جنوب شرقی آسیا
4- حوزه خاورمیانه و خلیج فارس
5- حوزه غربی عربی و مدیترانه
حوزه خاورمیانه و خلیج فارس عربستان سعودی، یمن، کویت، عراق، اردن ترکیه و لبنان را در برمیگرفت که مهمترین تمرکز این حوزه بر کشور عراق بود و سه سازمان جهادی همپیمان با القاعده یعنی "جماعت توحید و جهاد" به رهبری ابو مصعب الزرقاوی؛ "جنبش انصار الاسلام" به رهبری "ملا کریکار" و "ارتش انصار السته" به رهبری "ابو عبد اللله حسن بن محمود" را در این کشور فعالیت خود را آغاز کردند.
القاعده در عراق
حمله به عراق و اشغال این کشور با رهبری آمریکا با ایجاد زمینه برای جذب نسل دوم مبارزان به القاعده، همراه شد و به این سازمان جانی دوباره بخشید و عرصهای بزرگ و مناسب برای گسترش اقدامات ایدئولوژیکی آنان به وجود آورد.
اظهارات رهبران القاعده از جمله بن لادن، ظواهری، زرقاوی و سیف العادل درباره فعالیت القاعده در عراق نشان میدهد که آنها فعالیت سازمان در عراق به بهانه رویارویی با اشغالگران غربی و از جمله آمریکایی را فرصتی طلایی و بینظیر برای جنبش جهانی جهاد تلقی میکردند.
همان طور که کمیسیون بررسی حوادث 11 سپتامبر گزارش داد، هیچ مدرک مستند و معتبری درباره هر گونه ارتباط عملیاتی بین القاعده و عراق قبل از 11 سپتامبر به دست نیامد.
گزارش مفتضحانه دولت چک درباره "محمد عطا" خلبان عملیات 11 سپتامبر که گروه تروریستها در هامبورگ آلمان را هدایت میکرد و ملاقات او با افسران اطلاعاتی عراق در پراگ، اکنون کاملا فاقد اعتبار است و چکها نیز اشتباهات فاحش خود در مورد هویت این فرد را پذیرفتهاند. اما پس از سقوط قندهار، القاعده چندین اقدام را برای گسترش سریع تشکیلات و ظرفیت عملیاتی آن در عراق آغاز کرد.
پیام بن لادن برای مردم عراق
در فوریه 2003 بن لادن در نامهای به مردم عراق که از طریق شبکه الجزیره پخش شد، به آنها هشدار داد: "خود را برای یک جنگ صلیبی آماده کنند که هدف آن مقابله با اشغال یکی از پایتختهای قدیمی جهان اسلام و چپاول ثروتهای مسلمانان و روی کار آوردن یک رژیم دست نشانده برای پیروی از دستورات واشنگتن و تلآویو، به منظور هموار کردن راه تاسیس یک اسرائیل بزرگ است".
بن لادن به مردم عراق توصیه کرد: برای یک جنگ طولانی علیه صلیبیون و به ویژه آغاز جنگی شهری و خیابانی آماده شوند و بر روی اهمیت عملیاتهای شهادت طلبانهای تاکید کرد که ضربات و آسیبهای بیسابقهای را بر پیکر آمریکا و اسرائیل وارد میکند.
بن لادن حتی جهادگران عراق را تشویق کرد تا به دلیل "همگرایی منافع" با "کافران سوسیالیست"، مانند بعثیها و دیگر گروهها متحد شوند و علیه صلیبیون همکاری کنند.
ارسال این پیام آشکار آن هم 5 هفته قبل از تهاجم نیروهای آمریکایی و انگلیسی به عراق، با اقدامات فعالانهتری همراه شد. همزمان با نزدیک شدن زمان تهاجم نیروهای آمریکایی به عراق، هزاران داوطلب عرب به عراق سفر کردند. برخی از این افراد با سخنرانیها و پیامهای بن لادن تحریک شده بودند و از جمله سرشناسترین آنها باید از "احمد فدیل الخلائیل" مشهور به "ابو مصعب الزرقاوی"، دستیار قدیمی بن لادن یاد کرد که برای آمادهسازی زمینههای مقاومت در مقابل تهاجم آمریکا به عراق وارد این کشور شد.
ابو مصعب الزرقاوی
زرقاوی در سال 1966 میلادی در محلهای به نام "الزرقاوی" عمان، مرکز اردن متولد شد. او در دهه 80 میلادی علیه ارتش شوروی در افغانستان میجنگید و رهبری جنگجویان عرب را به عهده داشت. زرقاوی در افغانستان جنگجویان القاعده آموزشهای نظامی میداد و در دوره طالبان نیز اداره یک کمپ نظامی را در ولایت هرات به عهده داشت.
او رقابت شدیدی با بن لادن در زمینه به دست آوردن رهبری جنگجویان عرب داشت که در افغانستان علیه ارتش سرخ میجنگیدند و این بالطبع به زمانی باز میگشت که بن لادن هنوز به رهبری القاعده منصوب نشده بود.
اوایل دهه 90 میلادی زرقاوی در کشور اردن دست به سلاح برد تا خلافت اسلامی را در آنجا بر پا کند، اما دولت اردن به رهبری ملک حسین، او را بازداشت و به 15 سال حبس محکوم کرد. زرقاوی 3 سال در زندان ماند تا اینکه در اثر عفو عمومی از زندان آزاد شد. زرقاوی در اواسط دهه 90 میلادی راهی پاکستان شد و در آنجا به "ابوقدامه" معروف شد.
زرقاوی در زمان سیطره طالبان در افغانستان تا حدودی چهره شناخته شده بود. او در عملیاتهای گوناگون در افغانستان شرکت و پیوسته در مناطق شرق و جنوب افغانستان رفت و آمد میکرد و خود یکی از سازماندهندگان عملیات نظامی طالبان بود که به همراهی اعراب افغان، جنگها را هدایت میکرد.
اما بن لادن به دلیل نزدیکی به ملاعمر و با کمکهای مالیاش، جایگاه ویژهای نزد رهبری طالبان داشت و در نتیجه زرقاوی در رده پایینتر از بن لادن قرار گرفت. زرقاوی بعد از سقوط طالبان در سال 2001 میلادی از افغانستان فرار کرد و به زادگاه خود بازگشت. او در آنجا دست به تشکیل فرقه بنیادگرایی زد که هدفش استقرار خلافت اسلامی در اردن بود، ولی از آنجا که دولت اردن او را زیر نظر داشت، او مجبور شد، از اردن به عراق بگریزد و در آنجا سازمان "توحید و جهاد" تاسیس کند.
زرقاوی پس از حمله نظامی آمریکا به عراق و سقوط صدام حسین، دیکتاتور معدوم عراق تشکیلات سازمان توحید و جهاد را با شبکه القاعده ادغام کرد. در واپسین روزهای دسامبر 2004 اسامه بن لادن در نواری ویدویی اعلام کرد که ابومصب الزرقاوی اردنی تبار را به سمت فرماندهی کل تمام سازمانهای جهادی عراق موسوم به "جهاد در سرزمین رافدین" منصوب کرده است.
به این ترتیب بن لادن او را امیر بین النهرین خواند و زرقاوی پس از اشغال عراق توسط آمریکا هدایت ترورها، آدمرباییها و حملات انتحاری را به عهده گرفت و نامش را به عنوان خشنترین چهره در تاریخ دنیا ثبت کرد.
زرقاوی، جنگ را با روش پاشیدن تخم مرگ در عراق دنبال کرد، روشی که شاید در تاریخ بشریت از لحاظ بیرحمی نظیر نداشته باشد.
تشدید حملات الزرقاوی
فعالیت الزرقاوی پس از تهاجم نیروهای آمریکایی و انگلیسی بسیار شدیدتر شد. او در این راه یک راهبرد را دنبال کرد. او ابتدا تلاش کرد از راه فراری دادن نیروهای خارجی از عراق، آمریکاییها را منزوی و تنها نگهدارد. این هدف با انجام حملات تروریستی نظاممند پیگیری شد که مهمترین آنها بمبگذاری در مقر مرکزی سازمان ملل و نیز سفارت اردن در بغداد در تابستان 2003 بود.
در مرحله بعد و البته مهمتر از مرحله اول، او راهبرد ایجاد شکاف در جامعه سیاسی عراق یعنی شکاف بین شیعه و سنی را با هدف برافروختن آتش یک جنگ داخلی در میان مردم عراق دنبال کرد.
اهداف الزرقاوی در عراق و مهمترین جنایات وی
در واقع اهداف آشکار زرقاوی در عراق منزوی کردن آمریکاییها و سپس بیثبات کردن اوضاع داخلی این کشور بود. به این ترتیب الزرقاوی مجموعهای از حملات را علیه رهبران، مکانهای مقدس شیعیان و همچنین مردان و زنان شیعه در خیابانها انجام داد. این حملات وحشیانه با ترور "آیت الله حکیم"، رهبر مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق در تابستان 2003 به همراه بیش از 100 نمازگزار آغاز شد و با بمبگذاری در مکانهای مقدس شیعیان در نجف و بغداد در مارس 2004 و نجف و کربلا در دسامبر 2004 اوج گرفت و در حمله به حرم امامان شیعیان در سامرا در فوریه 2006 به حد اعلی رسید.
ابومصب الزرقاوی رهبر القاعده در عراق و چهره هولانگیز تروریسم بینالمللی در تاریخ 8 ژوئن 2006 توسط بمباران هوایی جنگندههای آمریکایی در محل "بعقوبه" عراق کشته شد.
مرگ الزرقاوی و ادامه راهبرد وی
تشکیلات ایجاد شده توسط الزرقاوی پس از مرگ خود در تابستان 2006 نیز به حیات خود ادامه داد، همچنان که راهبرد الزرقاوی نیز در عراق ادامه یافت که مهمترین عملیات این سازمان کشتار روز شکرگذاری در بغداد بود. این تشکیلات راهبرد ایجاد و دامن زدن به جنگ داخلی را نیز از طریق اعلام استقلال "دولت اسلامی عراق" در مناطق و نواحی سنینشین این کشور ادامه داده است.
در 15 اکتبر 2006 این تشکیلات تاسیس "دولت اسلامی عراق" را در بغداد، موصل و الانبار اعلام کرد. این دولت نه تنها با اشغالگران صلیبی جنگ دارد، بلکه همانطور که بیانیه آن نشان میدهد، به "کردها" و "دولت شیعی" در جنوب نیز اعلام جنگ کرده است.
در حقیقت مدارک و شواهد موجود نشان میدهد که القاعده در عراق بزرگترین تهدید فراروی جامعه اهل تسنن این کشور را نه اشغال این کشور توسط آمریکاییها، بلکه نفوذ فزاینده ایران شیعی در عراق میداند.
ابو حمزه المهاجر جانشین الزرقاوی
پس از کشته شدن الزرقاوی، "ابو حمزه المهاجر" که همان "ابو ایوب المصری" است به رهبری این گروه انتخاب شد که پس از کشته شدن وی نیز به ترتیب "ابو عمر البغدادی" و سپس "ابوبکر البغدادی" به رهبری تشکیلات القاعده در عراق انتخاب شدند. هر چند که ابوبکر البغدادی رهبر فعلی این شبکه بر خلاف سرکردههای پیشین چهره گمنامی به شمار میرود، اما منابع امنیتی عراقی فاش کردند که نام واقعی وی "ابراهیم عواد ابراهیم السامرایی" ملقب به "ابو دعا" است و وزیر جنگ وی "الناصر لدین الله سلیمان" نیز همان "نعمان سلمان منصور الزیدی" مسئول سابق گروه در الانبار است.
به هر روی هنگامیکه "ابو حمزه مهاجر المصری"، جانشین زرقاوی شد، در بیانیه مهمی که در 10 نوامبر 2006 منتشر کرد، از جرج بوش به دلیل اعزام ارتش آمریکا به عراق تشکر کرد، چون این اقدام را موجب پیش آمدن "فرصت تاریخی بزرگ" برای القاعده به شمار آورد تا با استفاده از آن به جنگ مستقیم آمریکاییها برود.
به همین دلیل المصری بوش را "احمقترین و شومترین رئیس جمهوری تاریخ ایالات متحده نامید و از او تشکر کرد"، اما نسبت به این موضوع نیز هشدار داد که «تهاجم آمریکا به عراق در مدت زمان کوتاهی باعث احیای شکوه و عظمت امپراطوری قدیمی صفویان در ایران شد".
اظهارات و بیانیههای المصری نشان دهنده میزان اضطراب و نگرانی القاعده درباره آینده اقلیت اهل تسنن در یک عراق تحت تسلط شیعیان، پس از خروج آمریکا بود.
اهمیت تشکیلات القاعده در عراق
الزرقاوی و تشکیلات القاعده در عراق به دو دلیل دیگر نیز اهمیت دارند:
- اول اینکه همانند بن لادن و الظواهری، الزرقاوی نیز تلاش کرد رهبر کشور متبوع خود، یعنی ملک عبدالله، پادشاه اردن را سرنگون کند و تشکیلات الزرقاوی در عراق ضمن فعالیت در داخل این کشور به طراحی و اجرای مجموعهای از طرحها و نقشههای تروریستی علیه سلطنت هاشمی اردن نیز پرداخت که البته اکثریت قریب به اتفاق این طرحها توسط نیروهای امنیتی اردن خنثی شد.
همچنین القاعده عراق مسئولیت بمبگذاری و انفجار نوامبر 2005 در سه هتل مهم شهر امان، از جمله هتل "رادیسون" را نیز به عهده گرفت. یک زن عراقی بمبگذار انتحاری دستگیر شد و اعتراف کرد که به همراه شوهرش برای شرکت در این حمله توسط الزرقاوی به اردن فرستاده شد. تلاشهای الزرقاوی درست همانند تلاشهای مربیان و مرشدانش در عربستان سعودی و مصر با شکست مواجه شد.
- اما مورد دوم، الزرقاوی یک زیرساخت و تشکیلات ماهرانه و کارآمد حمایتی در جهان عرب و در میان مسلمانان ساکن اروپا به منظور فراهم کردن سربازان جهادی برای جنگ در عراق را پایهگذاری کرد. تعداد بسیاری از این جنگجویان خارجی برای پیوستن به جهاد علیه اشغالگران به عراق آمدند، در واقع عراق این خط ارتباطی است که به طور بالقوه میتواند پس از پایان درگیریها در عراق این جنگجویان کارآمد و با تجربه را به کشورهایشان یا به کشورهای محل سکونتشان بازگرداند.
عربستان سعودی و القاعده عراق
در این میان جنگجویان سعودی از نظر تعداد رتبه اول را در اختیار دارند. "حمزه حسن" نویسنده و پژوهشگر عربستانی با اشاره به عملیات تخریبی و خشونتآمیز تروریستهای سعودی برای ضربه زدن به فرایند سیاسی و ایجاد فتنههای طائفی در عراق تاکید میکند که "اکنون شمار بسیاری سعودی به اتهام انجام عملیات تخریبی و تروریستی در زندانهای عراق بسر می برند".
حمزه حسن با اظهار تعجب از سکوت جهانیان درباره منبع تروریسم در عراق میگوید: عربستان سعودی در بسیاری از عملیات تروریستی صورت گرفته در شماری از کشورها مانند لبنان و فلسطین و پاکستان و موریتانی و مغرب و دیگر کشورها دست دارد و اقداماتش در عراق بر ایجاد فتنههای طایفهای متمرکز است.
وی با بیان این که سعودیها در نوشتهها و مطبوعات خود اعتراف میکنند که کشورشان منبع تروریسم است، افزود: "عربستان از القاعده حمایت مالی میکند و اعتراف کرده است که شهروندانی در عراق دارد، اما سیاستمداران عراقی مواضع ضعیفی در برابر دولت عربستان در این خصوص اتخاذ کردهاند".
خبرگزاری عراقی "براثا" با انتشار سندی در پایگاه اطلاع رسانی خود فاش کرد: "عربستان سعودی علاوه بر تعیین سرکرده جدید شبکه تروریستی القاعده در عراق دستور ارسال تسلیحات نظامی به این کشور برای خرابکاری را هم صادر کرده است.
براساس مفاد این سند، شاهزاده "بندر بن سلطان"، سفیر سابق عربستان سعودی در آمریکا، فردی به نام "ابو سلیمان" را به جای "ابو عمر البغدادی" و "ابو ایوب المصری"، به عنوان فرمانده جدید القاعده معرفی کرده است.
"ابو ایوب المصری"، سرکرده سابق شبکه القاعده در عراق و "ابو عمر البغدادی" سرکرده گروه موسوم به "دولت اسلامی عراق" وابسته به القاعده در منطقه "الثرثار"، در استان صلاح الدین توسط نیروهای دولتی عراق به هلاکت رسیدند. از آن زمان در باره خلأ رهبری این گروه تروریستی در عراق نگرانیهایی در میان حامیان آن بروز کرده بود.
اسناد به دست آمده
در سند افشا شده توسط خبرگزاری "براثا" آمده است: به دستور شاهزاده بن بندر مسئول پرونده عراق، در نشست ستاد مشترک در تاریخ دوم ماه مه سال 2010 میلادی "ابو سلیمان"، دارای تابعیت دو گانه سعودی – عراقی به عنوان مسئول سازمان القاعده در عراق تعیین شد. از ابوسلیمان به عنوان عنصر مورد اعتماد شورای امنیت ملی و ستاد مشترک عربستان سعودی و دارای تجربه نظامی و اطلاعاتی یاد شده است.
تجهیز سازمان القاعده در عراق به سلاحهای جدید، تشکیل کمیته نظارت بر روند ارسال تسلیحات بیشتر برای این گروه از راههای سری، ارتباط همه گروههای مسلح تحت حمایت عربستان سعودی با ابو سلیمان و قطع کمکهای مالی و تسلیحاتی به گروههایی که رهبری القاعده عراق را نپذیرند، از جمله تصمیمهای جلسهای است که به ریاست بندر بن سلطان برگزار شده و سند آن به بیرون درز پیدا کرده است.
به نوشته خبرگزاری براثا، شاهزاده بندر بن سلطان از جمله حامیان جدی شبکه القاعده در عراق است و در تامین امکانات تسلیحاتی آنان نقش عمدهای ایفا میکند که برای اجرای برنامههای تخریبی و بمبگذاریها استفاده میشود.
بندر بن سلطان با آگاهی از خروج نیروهای آمریکایی از عراق ، تقویت بیش از پیش نیروهای القاعده در آن کشور را در دستور کار قرارداده تا از این طریق زمینه اقدامات تخریبی برای فروپاشی حکومت عراق را فراهم کند.
این سند خطرناک به منزله اعتراف صریح حاکمان سعودی به حمایت از تروریسم و القاعده از گذشته و تا این ساعت در عراق از طریق حمایت مالی و تسلیحاتی از افراد مسلح و بمبگذاران انتحاری است.
در بخش دیگری از این سند، شاهزاده بندر بن سلطان دستور از بین بردن کسانی را میدهد که به این سرکرده تروریستی جدید یعنی ابو سلیمان ملحق نشوند. این منبع به دولت و ملت عراق هشدار داده است که اگر مزدوران آل سعود (در داخل عراق) از طریق انتخابات و تقلب به قدرت نرسند، آلسعود برای جنگی واقعی خود را آماده میکند.
مجلس شورای مجاهدین
در اوایل سال 2006 القاعده عراق با انتشار بیانیهای اعلام کرد به همراه شش گروه مسلح دیگر "مجلس شورای مجاهدین" را تأسیس کردهاند و عبدالله رشید البغدادی (ابو عمر البغدادی) به عنوان امیر آن معرفی شد.
این مجموعهها عبارتند از:
تنظیم قاعده الجهاد فی بلاد الرافدین
جیش الطائفه المنصوره
سرایا أنْصار التّوحید
سرایا الجهاد الإسلامی
سرایا الغرباء
کتائب الأهوال
جیش أهل السنه والجماعه
مجموعههای تشکیل دهنده مجلس شورای مجاهدین هستند.