در ابتدا بگویید مصاحبه با سید حسن نصرالله چگونه هماهنگ شد؟
از حدود دو ماه پیش به این فکر افتادم که این مصاحبه را انجام بدهم و دلیلش هم این بود که «25 می» روز آزادسازی جنوب لبنان و روز مقاومت، مناسبت خیلی خوبی بود که هم سفری به لبنان داشته باشم و هم در مراسم جشن آزادسازی که در بنت الجبیل برگزار میشود شرکت کنم و این مصاحبه را با سیدحسن نصرالله داشته باشم. برای این مصاحبه آقای رکنآبادی سفیر ایران و همکارانشان زحمت زیادی متحمل شدند.
جالب است که رژیم اسرائیل رسماً اعلام کرده که اگر سیدحسن نصرالله در هر جایی باشد حتی در یک استادیوم چند صد هزار نفری یا در هواپیمای مسافربری و یا هتل و یا هر مکان مسکونی که باشد در ترور وی درنگ نخواهد کرد و این مصداق بارز تروریسم دولتی است؛
تنها رفتید؟
بله
دوربین بردید؟
نه
خودشان فیلمبرداری کردند؟
بله دوستان در حزبالله خودشان فیلمبرداری کردند.
چرا تاکنون صداوسیما یک مصاحبه تفصیلی با سیدحسن نصرالله نداشته است؟
دلایلش را نمیدانم.
مباحث امنیتی و حافظتی به کار شما لطمه نزد؟
نه به هیچ وجه؛ آنقدر اشتیاق مصاحبه با ایشان را داشتم که خیلی لذت بخش هم بود؛ به علاوه اینکه تصور من این بود که باید خیلی این پروتکلها شدیدتر از این باشد حال یا اینکه به من محبت داشتند و سبک گرفتند و یا مساله دیگری بود چرا که چنین شخصیتی که اینقدر در معرض تهدید و ترور هست باید محافظتهای بیشتری از او میشد.
اولین تصویری که از نصرالله دیدید چه چیزی را به شما القاء کرد؟
سادگی و صمیمیت و نورانیت ایشان بود که این نکته را بدون مبالغه میگویم چون کار من ایجاب میکند از کلمات اغراقآمیز و غلو کردن پرهیز کنم ولی ایشان واقعاً بسیار باصفا و صمیمی بود و محیط زندگیاش بسیار بسیار ساده و فوقالعاده خودمانی بود.
چقدر به تصویری که از سیدحسن نصرالله داشتید نزدیک بود؟
من احساس میکردم که چنین شخصیتی که تقریباً تمام عمرش را مبارزه کرده و 20 سال است که هدایت جنبشی مثل حزبالله را برعهده دارد و پیروزی پشت پیروزی و موفقیت پشت موفقیت ورق زده باید از جهات گوناگون شخصیت خاصی داشته باشد. شخصیت خاص داشت اما این خاص بودن دقیقاً یعنی صمیمی بودن، دقیقاً دوست داشتنی بودن دقیقاً نورانی بودن و دقیقاً با صفا بودن بود و شاید این ویژگی رهبران مذهبی باشد که در عین داشتن پایگاه و جایگاه سیاسی و قدرت سیاسی به دلیل اینکه از موضع مذهب و دین فعالیت سیاسیشان را میکنند فوقالعاده خصایص انسانی در آنها بارز است و آن تبختر و تفرعن و .... که در رهبران سیاسی غیر دینی میبینند، مطلقاً در این آدم و محدودهاش نبود؛ البته من تا حدود زیادی این انتظار را داشتم اما نه کاملاً آنچه که دیدم.
یعنی بیشتر از انتظار بود؟
بله؛ خیلی ساده و صمیمی، دفتر بسیار ساده، اطرافیان بسیار صمیمی و دوست داشتنی داشتند و خودشان هم فوقالعاده بر مسائل مسلط بود.
نه از من پرسید که چه میخواهی بپرسی و نه محدودیتی در پاسخ دادن به سؤالات داشت که حتی اگرچه جاهایی سؤالات من قدری تیز بود اما خیلی صمیمی و راحت پاسخ دادند و اعتماد به نفس خیلی خوبی احساس کردم که طبیعتاً این انتظار را داشتم.
از هوش نصرالله بعنوان یک ویژگی خاص وی زیاد صحبت میشود. استنباط شما هم همین بود؟
حتماً همینطور است؛ بهخصوص قسمت انتهای مصاحبه ـ که توصیه میکنم بینندگان ببینند ـ من کلمات و واژگانی را پشت سر هم پرسیدم و خواستم در حد یک جمله به کلمات من جواب بدهند که شامل شخصیتها مفاهیم سیاسی موقعیتهای جغرافیایی و مانند آن بود که به راحتی در پاسخ به آن سؤالها شما حضور ذهن و هوش و درایت سیدحسن نصرالله را میتوانید بینید؛ چون کمتر کسی است که در معرض کلمهای قرار میگیرد که بلافاصله باید یک جمله در توصیف آن بگوید و بتواند از عهده همه آنها برآید و ایشان به خوبی از عهده آن برآمد.
سید حسن نصرالله به فارسی مسلط است. مصاحبه چرا به فارسی انجام نشد؟
ایشان فارسی را کاملاً متوجه میشوند اما در صحبت کردن طبیعتاً لهجه عربی دارند.
عمدی داشتید که مصاحبه عربی باشد؟
من عمدی نداشتم و حتی از سیدحسن نصرالله خواهش کردم به فارسی صحبت کنند؛ او گفت که مشکلی ندارم اما به دلیل اینکه ممکن است نتوانم منظورم را به فارسی به خوبی بیان کنم و مفاهیم مصاحبه ممکن است مفاهیم ثقیلی باشد که تسلط من به فارسی تسلط کافی نیست؛ ترجیح میدهم که عربی صحبت کنم و گفتند که طبیعی است که وقتی من به یک زبان دیگری بخواهم مکنونات قلبی و ذهنیام را بگویم چون به غیر زبان مادری تسلط کافی ندارم ممکن است بعضی پاسخهایم ناقص باشد.
گپ خصوصی هم با سیدحسن نصرالله داشتید؟
خب طبیعتاً قبل و بعد از مصاحبه بله؛ و نکته جالب این بود که بسیاری از دوستان من در ایران که میدانستند من دارم میروم و خیلیها که متوجه شده بودند من آنجا در انتظار مصاحبه با سیدحسن نصرالله هستم تماس میگرفتند و میگفتند از قول ما سلام مخصوص برسان و مراتب ارادت ما را به ایشان برسان و بگو چقدر دوستش داریم.
خیلی جالب بود که مثلاً یکی از دوستانم که دو سال از او خبر نداشتم جزو کسانی بود که با من تماس گرفت و پیغام ارادت داد.
این افراد که با شما تماس میگرفتند از مقامات بودند یا افراد عادی؟
همه مدل بودند از مقامات، از دوستان و از آشنایان اما مهمتر همان دوستم بود که حتی نمیدانم چطور از این مطلب مطلع شده بود و جالب این بود که سیدحسن نصرالله چقدر از لحاظ معنوی در جامعه ایران نفوذ دارد.
در صحبت خصوصی نکته ویژهای مطرح نشد؟
نه. البته سیدحسن نصرالله به شدت نگران حال 12 لبنانی ربوده شده در سوریه بود. ببینید شاید برخی از لحاظ سیاسی نگران حال شهروندانشان باشند چرا که زیر سؤال رسانهها هستند اما نگرانی سیدحسن نصرالله به نوعی نگرانی دلی و شخصی بود و این نکته جالب بود که از لحاظ شخصی بسیار متأثر بود که انسانهایی در بند هستند و سرنوشت نامعلوم دارند.
اگر قرار باشد دوباره بخواهید این مصاحبه را تکرار کنید چه ملاحظاتی را در نظر میگیرید؟
طبیعتاً با آمادگی بیشتری میروم؛ الان، هم شناختم از سیدحسن نصرالله و هم شناختم از لبنان و حزبالله خیلی بیشتر است و طبیعتاً میتوانم سؤالات بیشتری مطرح کنم؛ فضاهای جدیدتری را خلق کنم.
این را هم بگویم که جالب است که در هفتهای که من آنجا بود دیدم که واقعاً مردم بیروت از قشرهای مختلف سیدحسن نصرالله را خیلی دوست دارند.
حتی در مناطق سنینشین و مسیحینشین عکسهای ایشان را میبینید و با مردم هم که در جاهای مختلف صحبت میکردیم همه سیدحسن نصرالله را دوست دارند خود آقای نصرالله هم شخصیتی بروز یافته که در مصاحبهاش هم آن را به طور واضح میبینید.
مثلاً یکی از سؤالات من این بود که شما دوست دارید حزبالله نماد چه جیزی باشد؟ شیعیان لبنان، شیعیان جهان، مسلمانان آزادیخواهان، اعراب و پاسخ خوبی میدهد و به نظر من سیدحسن نصرالله شخصیتی فراملی و فرامنطقهای است.
سؤالهایی که درباره مسائل خصوصی پرسیدید موجب ناراحتی وی نشد؟
نه خیلی صمیمی پاسخ داد و انشاءالله در مصاحبه خواهید دید.
خاطره جالبی که از این مصاحبه دارید؟
من در مصاحبه بسیار اصرار داشتم که ببینیم ایشان نسبت به فرزند شهید خودش چه حسی دارد. برای من جالب بود که خیلی واقعبینانه با این مسئله برخورد کرد. اولاً گفت من به هر حال پدر هستم و طبیعی است که حس پدرانه من نسبت به پسرم وجود دارد اما این یک چیز کاملاً شخصی است؛ محمدهادی برای من با بقیه شهدای لبنان و حزبالله هیچ تفاوتی نمیکند.
حتی به او گفتم که هیچ شده که در عملیاتهایی که طراحی میکنید نیت شما انتقامجویی از خون محمدهادی باشد که خیلی چهره او برگشت و گفت ما اصلاً به دنبال انتقام نیستیم و انتقام در قاموس ما جایی ندارد؛ گفتم ولی شما گفتید که من پاسخ شهادت عماد مغنیه را به طور مناسب خواهم داد آن چی؟ که البته جواب را نمیگویم تا در مصاحبه ببینید.