کد خبر: ۵۹۶۸۶
زمان انتشار: ۱۹:۲۲     ۲۰ خرداد ۱۳۹۱
به قطعه شهدا که نزدیک می شوی از دور صدایی به گوش می رسد که حال و هوای غروب‌های دوکوهه را در ذهن تداعی می کند. نزدیکتر که می شوی افرادی را می بینی که در محلی به نام ایستگاه صلواتی شهدای گمنام در حال جنب و جوشند.

فاش نیوز، از عجایب خلقت چه می دانید؟ همین را بدانید که عجایب خلقت تنها آن چیزهایی نیست که شما می دانید.

به قطعه شهدا که نزدیک می شوی از  دور صدایی به گوش می رسد که حال و هوای غروب‌های دوکوهه و شب های عملیات را در ذهن تداعی می کند. نزدیکتر که می شوی افرادی را می بینی که در محلی به نام ایستگاه صلواتی شهدای  گمنام در حال جنب و جوشند؛ یکی شربت می دهد، یکی سی‌دی کپی می کند...  در این میان چهره‌ای هم هست که پای ثابت قطعه شهداست.

"رحیم چهره خند"، شاعر دفاع مقدس که بعد از جنگ گویا از آسمان بیرونش کرده باشند به هر بهانه ای که شده از شهر و دلبستگی هایش می کند و خود را به آنجا می رساند.

از آنجا که معمولا اهالی فرهنگ دائما از کمبود امکانات و بودجه و ... سخن می گویند به سراغش رفتیم تا پای صحبت هایش بنشینیم و او سفره دلش را برایمان باز کند.

از مشکلاتتون برامون بگید؛ بالاخره ازاین جور فعالیت ها معمولا" حمایت درست و حسابی نمی شه.

- مال خبرگزاری هستی، مال شهرداری هستی، اول شما بگو حرف حسابت چیه.

می خوام بدونم در ایستگاه صلواتی شهدای گمنام که کار فرهنگی می کنید درد دلی، مشکلی که بخواهید به گوش مسئولین برسانید ندارید؟ به هر حال تامین هزینه اینجا سخته.

- اینجا یا تو مملکت اسلامی؟

بیشتر اینجا که دارید کار فرهنگی می کنید؟

ما کار فرهنگی نمی کنیم. نوکری شهدا رو می کنیم. اینجا دنبال مشکل می گردی؟ مشکل ما که اینجا نیست.

وقتی ازش پرسیدم پس مشکل کجاست، از زیر یه نگاه پر از درد بهم کرد و دستش رو گذاشت روی قلبش و گفت:

- مشکل ما اینجاست، مشکل اینه که:

فرهنگ جبهه ها رو تو جبهه جا گذاشتیم

زحمت بچه ها رو به زیر پا گذاشتبم

افسانه شد حماسه چون فرهنگش نمونده

راه شهید و از سر، روزمرگی پرونده

حقایق جبهه رو وقتی می گن برامون

افسانه می شنفیمش نمیره تو سرامون

یه روز سر یه پلی حالی می شیم که  دیره

وقتی می خوایم رد بشیم  یقه مونو می گیره

لابد آمریکا و اسرائیل هم مشکل نیستن؟

مشکل ما نه اسرائیل و آمریکا بوده و نه الان هست. قد و قواره شون حدی نیست که بتونن جلوی بچه های ما وایسن. ما در جنگ نشونشون دادیم. اروند آب دو جریانه داره. اون موقعی که همه گفتند "بنی صدر برو گم شو"، گورشو گم کرد و رفت. بعد امام گفت که راهبرد اینه که دشمن رو تو خاک خودش دنبال کنید. گردان نوح و یاسین که تو لشکر 21 امام رضا(ع) درست شد فرمانده اش چهارده ساله بود. گردان غواصی که درست کردند اونایی هم که شنا بلد نبودن رفتند تو آب. تو کدوم آب؟ تو آبی که پایین جزره، بالا مد و گرداب داره. یعنی وقتی بچه ها می رفتند تو گرداب باید فقط وای میستادی تماشا می کردی! اگه یه تیکه اش گیرت می اومد که گیرت نمی اومد. یه هفته بعد زیر پل کارون دستش رو گیر می اوردن. پلاک شهید "حسین احمدی"رو توی شکم کوسه گیر اوردن.

خلاصه هر چی سعی می کردیم این رزمنده دوران جنگ از ایستگاه صلواتی صحبت کنه باز مثل ماهی از دستمون سر می  خورد و بحث دیگه ای رو مطرح می کرد. بعد ادامه داد:

این مملکتی نیست که یه زمانی بچه های چهاره ساله اش در اروند غواصی یاد گرفتند، آب رو رد شدند رفتند اون ور؛ اون هم چه جوری؟ مثل عملیات های دیگه نبود که ؛ البته چون بحث شهدا رو مطرح کردی دارم برات از جبهه مثال می  زنم. بعدش می خوام مسائل دیگری رو مطرح کنم.

دوباره سعی کردم بحث رو ببرم به سمت کمبود هزینه و... آخه همه دوست دارن از پول و این دست مسائل صحبت کنن ولی این چهره آشنای قطعه شهدا باز مثل فنر برگشت سر جای قبلی. با دلی پر از درد گفت:

وقتی روی زمین می خوای عملیات کنی مثل عملیات بدر و خیبر که آبی - خاکیه یه عده ای از چهار پنج ماه قبل برای شناسایی می رن. می رن تا پشت دشمن بعد میان بچه های تخریب رو می برن. بچه های تخریب مین ها رو شناسایی می کنن، علامت می ذارن. شب عملیات می رن معبرو باز می کنن. بعد بچه های گردان می رن خط رو میشکنن. اما غواص وقتی می ره معبرو شناسایی می کنه، تو اون همه هشت پری و مین های شناور و غیره خودش باید معبر رو باز کنه. چون اونه که غواصه و می تونه بره  توی آب. زیر دریایی های آمریکا نمی تونست زیر اون آب بره که بچه چهارده ساله رفت. بعد که معبر رو باز کرد باز گردان نمی تونه بیاد، خودش بادد بره خط رو بشکنه، باید بره  به ساحل دشمن. باید بره دوشکای دشمن رو خاموش کنه و خط رو بشکنه تا بقیه بتونن یه پلی بندازن بیان روی آب. این عظمت رو بچه های ما داشتند اما قیافه جامعه ما نشون نمی ده. یادمون رفته. خیلی نامردیم راهو گم کردیم. الان بعضی ها با دین ما شوخی دارن. این حق بچه هایی که ما اینجا نوکری شون رو می کنیم نبوده. الان هم نیست. اشکالش هم اینه که یه کمی سیاست قاطیش شده.

دلت خیلی از سیاست پره.

از اولم سیاست عین سگ ول بوده

دنیا برا بعضیا همیشه خوشگل بوده

وقتی میاد سیاست لنگر حق ول می شه

ماهیگیرا می ریزن رودخونه ها گل می شه

تو آب های گل آلود اونا ماهی می گیرن

بعضی هاشون اسیرن یه عمره ماهیگیرن

وقتی بهش گفیتم تو جنگ مجروح هم شدی یا نه گفت بیا تو. وقتی رفتیم داخل ایستگاه صلواتی، رو به بیرون کنار هم وایستادیم و اون ادامه داد:

اگه حضرت عباسی حرفامو چاپ می کنی عکسمو هم می دم بزنی بالاش. بقیشو هم می گم. اگه نه طاقت شنیدنشو فکر نمی کنم داشته باشی.

چون نمی دونستم چی می خواد بگه، نه می تونستم تایید کنم و نه رد که خودش ادامه داد:

حالا بیام تو متن قضیه که آقا وقتی ما اینجا هستیم یه مرضی داریم.

به اینجا که رسید با عصبانیت صداشو بلند کرد و گفت:

کاش شیمیایی بود، کاش سرطان بود. بیقراریم. قرصایی که ما می خوریم اگه دست بهش بزنی یه هفته هشت لاتین راه می ری. نه حوصله داریم بشینیم نه حوصله داریم حرف بزنیم نه حوصله داریم راه بریم. نصف بیشتر بچه های ما این جوری ان. وقتی حرف می زنی حال نداره گوش بده. چی کار کنه خودشو بزنه بکشه وقتی اینارو می بینه. مگه ما شوخی کردیم بابا، بچه های ما خونشونو دادن مگه با دین ما شوخی دارین؟ بعضیا به جای دین دنبال حزب بازین.

بعضیا یعنی کی؟

از صبح تا شب یک سره مشغول پولسازین

واسه دشمنای دین مهره یه بازین

باید ادب بشن تا فتنه بیفته از پا

سر وقتش می کنیم ریشه هاشونو از پا

هر چند مرغ عاشق با دو تا بال بسته

گرونی و تورم قامتشو شکسته

اما ولایت داره اهل جهاد و رزمه

محو ظلم جهانی براش یه عزم جزمه

قبله دین و ایمون ارض مطهر ماست

هر دل عاشق حق یکسر مسخر ماست

به اینجا که رسید خودش توضیح داد که منظورش بیداری اسلامیه. بعد برای اینکه ولایتمداری خودش رو به رخ اهل  دنیا بکشه گفت:

در سایه ولایت بر ظلم تازنده ایم

تا هست ماه و خورشید پیروز و پاینده ایم

کسایی که کار دستشونه و به جای دین حزب دارن ما رو به این روز انداختن که دینمون در خطره والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

اصل مطلب رو می خواستی بگی.

اصلشو تو طاقت شنیدنشو نداری.

شهدا این جوری نبودن این قدر اذیت نکن.

خوش به حالشون این جوری نبودن رفتن کیف کنن. کدوم کافری دعا کرد ما موندیم.

اگه ادامه ندی مطلب ناقص می مونه نمی شه چاپ کنیم.

کاملشو بذار واست بگم. کاملشو شهدا با قلم و پا جوهر خون نوشتن. فقط کافیه این دوربین رو ببری یه عکس بندازی. منتها این دوربین فکر نکنم ببینه. (با عصبانیت می زنه روی پیشخون) گنده تر از شما کسایی که چهل سال، پنجاه سال، هفتاد سال لباس پیغمبر به تنشون بود ندیدن!

برادرم خواهرم سنگرو پیدا بکن

جیره جنگی وردار پوتین ها رو پا  بکن

جبهه دیگه تمومه فرهنگشه که اصله

از یه بیسیم یاد بگیر سیم نداره و وصله

جدا ببین یه بیسیم با این که سیم نداره

چه جوری وصل خطه همش آتیش می باره

زمین همون زمینه اما باید رفت جلو

نه این که روی زمین نشست یا شد ولو

هر نفری توی خط اسلحه بر می داره

تدارک سی نفر پشتیبانی شو داره

هر کدوم از سی نفر کارشو انجام نده

لنگ می مونه  کار ما ضررها صد در صده

حضرت امام(ره) گفت همه با هم، همه با هم، همه با هم. من عمله شم، اگه کارمو درست انجام ندم لنگه، یه شخصی هم رئیس ... اگه کارشو درست انجام نده لنگه. بابای من خدا رحمتش کنه شاطر نونوایی بود کارشو درست انجام نده (با عصبانیت) لنگه. همه باید پای کار باشن.

هر نفری توی خط اسلحه بر می داره

تدارک سی نفر پشتیبانی شو داره

هر کدوم از سی نفر کارشو انجام نده

لنگ می مونه  کار ما ضررها صد در صده

برادرم خواهرم شهید یه روز می جنگید

امروز رفته تو جاشی

باید تو فکر و عمل ادامه شون تو باشی

اگه می خوای راهشون داشته باشه ادامه

اینو بدون که دنیا فقط برات یه دامه

دل اگه کندی ازش راحت ازش گذشتی

عین مسافر شدی دور خودت نگشتی

دنیا اسیرت می شه می شی  شکل  شهیدا

اونوقت ادامه می دی راهو مثل شهیدا

اگر مسافر باشی جا تو دنیا نگیری

بزرگ می شی طوری که تو دنیا جا نگیری

بزرگ بودن طوری که تو دنیا جا نگیرن

اونایی که کوچیکن تو این دنیا اسیرن

اسیر یه لقمه نون، اسیر شکم، اسیر لباس، اسیر میز. برا رضایت حضرت زهرا(س) صلوات ختم کن.

آخه اینکه از جوونای الان این جوری می نالی، بعضیا هم می گن اگه جنگ بشه همینا می رن جبهه.

- بله می رن. امیرالمومنین چند نفر نیرو داشت؟ امام بیشتر داشت. الان آقا بیشتر از امام نیرو داره. یک میلیون و چهار صد و سی و دو هزار نفر رفتن جبهه، چهار صد هزار نفر سرباز بودند دویست هزار تا ارتشی، دویست و چهل هزار نفر کادر سپاه بودن بقیه هم عشایر و غیره. بعضیاشون یه آمبولانسو بردند اهواز تحویل دادند برگشتن، اسمشون توی لیسته. بیست و دو میلیون نفر هم می تونستن برن جبهه ولی نرفتن.  حضرت زهرا(س) چهار تا نیرو داره. ما الان نون جونفشانی همون چهار تا رو داریم می خوریم. به بقیه چه کار داریم. الان نسبت به زمان حضرت امام(ره) پای کار بیشتر داریم. می گی نه، فردا جمعه س، ساعت پنج صبح بیا جلوی سالن دعای ندبه  ببین چه خبره. تا نه صبح فیلم بگیر و مصاحبه کن. الان نسبت به زمان جنگ بیشتر نیرو داریم. اون موقع هم می تونستیم کار دنیا رو جفت و جور کنیم. مشکل ما بزرگانمون بودن. الان ما یه سیبلی هستیم که همه دنیا اسلحه هاشون طرف ماس. اگه نون نباشه دین در خطره. ما الان دینمون در خطره. به حرف آقا هم گوش نمی دن. کیا؟ همونایی که زمان جنگ هم... هنوز هم کار دستشونه. مشکل ما در ... اینا رو به اسم من چاپ کن عکسمو هم بزن بالاش.

ظاهرا" سابقه جبهه ات زیاده که اینقدر اطلاعات می ریزی بیرون. چه سالی  رفتی جبهه؟

پنجم اسفند 57 رفتم جبهه، بعد از عملیات مرصاد اومدم خونه. بزرگترین مرخصیم بعد از هفده ماه جبهه بوده؛ یعنی هفده ماه رفتم دو روز اومدم خونه.

تو همه عملیاتا هم بودی؟

تو همه عملیاتا بودم منتها تو کار خودم بودم.

یعنی چی تو کار خودم بودم؟

به نظرت چند تا عملیات کلا" داشتیم؟

شما بگو.

240 عملیات. تو این 240 عملیات خود حاج همت هم نبوده. ولی تو عملیاتای بزرگ که گسترده بود همه رو بودم؛ بگو بدر، بگو خیبر ،بگو الی بیت المقدس و ... اما یه سری عملیاتا نیمه گسترده بود. حالا فرض کن یکی کارش تو قرارگاه نجف عکس هواییه. اون داره کار خودشو انجام می ده؛ نیروی عملیاتی نیس که بره خط. اینه که هر کسی کار خودشو انجام می داد. مهم اینه که اسمش الان تو اون سیاهه که دست حضرت زهراست اومده. یه میلیون و چهارصد هزار نفر رفتند جبهه، بیست و دو میلیون هم می تونستن برن ولی نرفتن. با این افراد نه این که کاری نداریم ولی بند اینا نیستیم.

کجا مجروح شدی؟

من هیج جا مجروح نشدم. برنامه... رو از رادیو گوش می دم می بینم یه سری به جای دین حزب دارن به خودشون زحمت نمی دن بلند شن رای بدن اصلن گوش نداده ببینه چی گفته که بخواد رای بده. به لیدر نگاه می کنه اگه اون بلند شد رای داد اینا هم رای می دن. اینا هستن که ما رو مجروح کردن. قلبم مجروحه.

تو جبهه مجروح نشدی؟

تو جبهه برای چی مجروح بشم؟ تو جبهه دنبال شهادت می گشتیم. بدبخت بودیم هیچی گیرمون نیومد. یه چوبم تو پامون نرفت.

شغلت چیه؟

شغل من معلمیه و نوکری شهدا.

کجا؟

33 سال تو آموزش و پرورش بودم. بازنشسته شدم و الان تو بعضی دانشکده ها درس می دم.

الان چی درس می دی؟

چیکار به این چیزا داری، چیزی که می خواستی بهت گفتم. نه اینکه ما حالیمونه. عشقش به اینه که ما که حالیمون نبود. امام ما رو برد پای کار. به قیمت جونمون وایستادیم پای کار.

اگه می خوای حرفات چاپ بشه لازمه که بدونم.

فیزیک درس می دم، شیمی درس می دم، زبان درس می دم، قصه نویسی درس می دم، فیلمبرداری درس می دم، خبرنویسی درس می دم، روش تحقیق درس می دم.

رحیم چهره خند تمام جنگ تو جبهه می پلکیده ولی ادعا می کنه مجروح نشده. این هم باز از عجایب خلقته. بعضیا سر افتتاح پروژه و حفظ میزشون سر و دست می شکنن ، بعضیا هم اینجوری!؟ اما ما هم بیکار ننشستیم، تو گوگل جستجو کردیم و دیدیم نوشته رحیم چهره خند، جانباز شیمیایی. بعدش هم به  طور اتفاقی از یکی از دوستاش شنیدیم، زمان  جنگ از نیروهای اطلاعات بوده و برادر دو شهید هم هست.

*محمد نوروزی

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها