مقاومت برابر دین و دینداران همواره وجود داشته است
به نظرشما چرا جامعه اسلامی باید به یک چنین جایی برسد که وقتی کسی به وظیفه دینی و شرعی خود عمل میکند چنين بلايي بر سرش بیاید؟ابتدا باید حدود و ثغوری که از جامعه اسلامی در ذهنمان داریم را تعریف کنیم، و ببینیم آیا جامعهی آرمانی اسلامی در کشورمان به وجود آمده است یا نه؟ جامعهی ما در حال رسیدن به ایدهآلهایش است، صد البته که زمان سی سال برای رسیدن به آن تمدن عظیم اسلامی ـ که افق اصلی نظام اسلامی است ـ خیلی زمان کوتاهی است. ضمن اینکه ما حتی در زمان امام علی(عليهالسلام) هم با لایههایی از مفاسد در جامعه اسلامي مواجه بودیم. لازم به ذكر است كه اگر جامعهای بخواهد درمسير اسلام ناب محمدي حرکت کند اینگونه نیست که از مردم آن جامعه اختیار گرفته شود تا مبادا جرمی انجام دهند. لذا مقاومت برابر دین و دینداران همواره وجود داشته است و برای جامعهای که با تمام قامت خود و با تمام وجودش درصدد احیای تعالیم الهی است باید مقاومت بخشی ازمردم ـ که تمایلات غیر الهی دارند ـ غیرعادی جلوه نکند و برای تقابل با آن به دنبال راه کار باشد.
مردم ما برای روحانیت احترام خاصی را قائل اندبهنظر جنابعالي چرا بايد این قدر جسارت وجود داشته باشد که با توجه به حرمتي كه مردم براي لباس روحانيت قائلاند، چنين رفتار خشن و نابهنجاري اتفاق بيفتد؟ببینید؛ این سوالی نیست که بشود فرمولیزه جوابی برای آن ارائه کرد. مردم ما به روحانیت خیلی احترام میگذارند و حتی آن کسی هم که به روحانیت نگاه صمیمیای ندارد، اگر بخواهد به عنوان مثال امانت مهمی را به کسی بسپارد در نهایت به یک روحانی و یا به معنای عام آن به کسی که در دینداری امتحان خود را پس داده است، اعتماد میکند. البته حادثهای هم که برای بنده اتفاق افتاد موردی بود كه به يك شخص خاص برمیگشت؛ که حرکت اشتباهی را انجام داد والان هم پشیمان است و این را هرگز و با هیچ توجیهی نمیشود به همهی اجتماع تسری دارد و برای آن حکم کلی جاری کرد. بهعنوان کسی که همواره ـ نه گاهی از اوقات و هنگام تبلیغ و ...ـ لباس روحانیت برتن دارد و در شهرتهران زندگی میکند این نکته را عرض میکنم که: درصد بالایی ازمردم با این لباس مقدس با احترام رفتار میکنند و هنوز هم روحانیون را مورد احترام قلبی قرار میدهند. آنهایی که حرمت لباس رسول الله را نگه نمیدارند بسیار بسیار کم اند و میتوان گفت این رفتارشان هم از روی جهل و غفلت است.
از صدر اسلام تا کنون همواره آمران به معروف و ناهیان منکر اذیت میشدند
بعد از اتفاقی که برای شما افتاد باز مصادیق خشونتبار دیگری هم داشتیم، این را چگونه میبینید؟اينگونه برخوردها، همیشه و درهمهی اعصار تاریخ وجود داشته است. اگر کسی منکری را انجام میدهد بهخاطر منفعتی است كه فکر میکند از ناحیهی ارتکاب آن منکر نصيبش ميشود؛ ولی ما معتقدیم که اين منفعت نه تنها حقیقی نيست، بلكه یک منفعت کاذب است و باطن آن ضرر و زیان است. اين طورنيست كه چون چند پدیدهی این مدلی رسانهای شد، حالا احساس کنیم ديگرجامعه به این سمت پیش میرود، درصورتی که این اتفاقات از قبل هم بوده است و با اطمینان میتوان گفت که بار آخر هم نخواهد بود. برخورد با پدیدههای ناهنجار بیدردسرکه نیست. لذا شما میبینید که از صدر اسلام تا کنون همواره آمران به معروف و ناهیان منکر اذیت میشدند.
باید بهای تقرب به الله را به جان خريد
به نظر شما این نوع برخوردها عمدتا از سر جهل است یا عنادورزی؟این دو نیت قابل جمعند، یعنی هر دو مقوله میتواند باشد. میتواند برخوردهایی که درجامعه اتفاق میافتد جاهلانه باشد و میتواند معاندانه باشد. و البته کسی هم که براي اجراي احكام خدا امر و نهی میکند نباید انتظار داشته باشد که چون در راه خدا كاری انجام ميدهد، خدای متعال موظف است لشگری از ملایک برایش بفرستد تا آسیبی به او نرسد! اينطور نيست. بايد به خاطر خدا به ميدان آمد و از سر و جان هم نترسید و بهای تقرب به الله را به جان خريد.
راي اجراي احكام خدا، سيلي كه هيچ، جانمان را هم بايد در كف دست بگيريم
شما احتمال ميداديد كه ممکن است چنین اتفاقی برایتان بیفتد؟من تکلیفم را با خودم از قبل مشخص کرده بودم. در آن صحنه هم به قصد دعوا و درگیری فیزیکی نرفته بودم. دهها بار اتفاق افتاده که در صحنههای ازاین دست تا لباس ما را می دیدند، احترام میگذاشتند و غائله تمام ميشد. در این مورد خاص برای خود من هم معلوم نیست چرا کشدارشد. گفتند به تو ربطی ندارد و ادامه دادند. البته اگر از قبل هم میدانستم چنین اتفاقی میافتد باز در انگیزه من اثری نمیگذاشت و دلیل نمیشد که جانم را بردارم و از معركه بگريزم و اهمیت ندهم كه ناموس مردم مورد تعرض قرار ميگيرد یا نه. حقيقتا انسان باید یکبار برای همیشه تکلیفش را با خودش معلوم کند که از دینداری خودش چه انتظاری دارد؟! خدا ازبندهاش چه میخواهد؟! این صحنهها براي امتحان ماست. اين مطلب براي شخص من جا افتاده است كه خدا مومنی را که بهخاطر دینداری و اجراي حکم خدا ازسیلی خوردن بترسد دوست ندارد. ما براي اجراي احكام خدا، سيلي كه هيچ، جانمان را هم بايد در كف دست بگيريم.
کاربرد فنون ورزشي و رزمي در درگیریهای اجتماعی وظیفهی نیروی انتظامی است
با توجه به اينكه شما رزمیكار هستيد، چرا آن شب عکسالعمل خاصی نشان ندادید؟من اصلا تمایلی به ادامهی درگیری نداشتم؛ چون میخواستم آن صحنه را با آرامش مدیریت کنم. در صورتیکه ظاهرا آن دو جوان یک هیجان کاذبی داشتند که مانع پذیرش عقلانی میشد و متاسفانه از دست بنده کاری برای آرامش آن دو نفر برنیامد. به نظر بنده کاربرد فنون ورزشي و رزمي در درگیریهای اجتماعی وظیفهی نیروی انتظامی است که عهدهدار مرحله یدی نهی ازمنکرهستند؛ این نکته را میتوانید در فرمایشات رهبر معظم انقلاب هم به دفعات پیدا کنید. من فقط میخواستم آن دو آقا را از آن خانم جدا کنم، دیگر لازم نبود فراتر از وظیفهی شرعیام عمل کنم.
خانم و آقایی که با هم درگیر شده بودند؛ باهم تباني كردند كه خود را تبرئه كنند و حتی سند سازي هم كردند
در رسانهها آمده است که شما ضاربان را بخشیدهاید، درست است؟ضارب متنبه شده است. این نکته در آخرین جلسه دادگاه مشخص بود. چون دروغ نمیگفت و صحنه را همانطورکه بود تعریف کرد. البته چند نکتهی کوچک را جابهجا گفت که میشود بهحساب فراموشی گذاشت. خیلی تمایل دارم تا قلبا از او بگذرم. ولی در مورد آن خانم و آقا که با هم درگیر شده بودند؛ آنها تباني كردند كه همه ي جرم را به گردن ضارب اصلي بياندازند و خود را تبرئه كنند، براي رسيدن به اين هدف؛ حتي سند سازي هم كردند. و متاسفانه هنوز آن حالت جری و جسارت در آنها وجود دارد، طوريكه حتي وقتی من در دادگاه با آن آقا روبهرو شدم، احساس كردم، اگر از دستش برمیآمد حاضر بود دوباره به بنده حمله کند! معلوم است که اين فرد ديگر جایی برای بخشیدن ندارد. رسانهها هم از طرف خودشان نوشتند که من کسی را بخشیدم یا نبخشیدم. البته بحث رضایت قلبی از کسی؛ یک مقوله است و چیزی هم که در دادگاه بهخاطر مباحث حقوقی اتفاق میافتد مقولهای دیگر. دادگاه میتواند حکم قانونی را اعلام کند؛ ولی اینطورنیست که بگوید فلان کسی را قلبا ببخشید یا نبخشید. از بُعد فردی قضیه اگر دست من بود و حکم قصاص هم تایید میشد، قصاص نمیکردم. از بُعد اجتماعی پروندههایی این چنینی که بار اجتماعي خاصی دارد، براي بازدارندگی هم که شده باید سختگیرانه باشد و ضمانت اجرایی داشته باشد. و گرنه میخواستم به خاطر مادرش هم که شده قصاص نکنم. این بُعد فردی قضیه است. ولی در بُعد اجتماعی اگر قصاص تایید میشد؛ ضمانتی بود برای عدم تکرار حادثه.
باور كنيم امام زمان (علیه السلام) ما را مي بينند
فکر میکنید عمل شما ارزش این را داشت که سلامتیتان اینگونه خدشهدار بشود؟ ازشما سوالی میپرسم. فرض کنید وجود نازنين امام زمان (علیه السلام) یک گوشهای ایستاده و ناظر هستند، و از ما انتظار دارند كه با ديدن اين صحنه ها، حركتي انجام بدهيم و نفس اين حركت، مي شود امتحان ما. آیا به خاطر رضايت و شادی قلب امام (علیه السلام) جلو رفتن و با تمام وجود نهی ازمنکر کردن و آسیب دیدن ارزش بیشتری دارد، یا یک گوشهای ایستادن و سالم ماندن؟ دیدگاه من این است که دختر خانمهای بدحجاب هم درخیابان، آن هم درجامعهی اسلامي و جامعهاي كه متعلق به آقا امام زمان (علیه السلام) است؛ ناموس شیعه هستند، حتی اگر خودشان از این حقیقت غافل باشند.
چشم سالمم را از دست دادم ولی امیدوارم رضایت قلبی امام زمانم را از دست نداده باشم
چه کنیم تا چنین نگاه مثبتي در جامعه تسری پیدا کند؟تلاشم این است که به عنوان کسی که لباس روحانیت را پوشیده و قرار است دین خدا را تبلیغ کند؛ با تمام ضعفهای یک انسان معمولی، کار رسول خدا را انجام بدهم. به نظرم طلبگی من تبلیغ همین اهداف است، اگرقرار بر این باشد كه مردم درجامعه یکدل و یکدست برای تحقق اهداف اسلامی حرکت کنند، آن وقت جامعه گلستان میشود. باید هرکس در فضای خلوت خود تکلیفش را با خودش معلوم کند و ببیند تكليفش چيست؟! من دراین اتفاق چشمم آسیب دید، چه کسی می تواند ضمانت کند که تا سن 50 سالگی اين چشم سالم ميماند، واقعيت اين است كه بالاخره چشم کم کم کارآیی خودش را از دست میداد. من این را در مورد خودم پذیرفتم که بر اثر یک سانحه آن را از دست دادم؛ ولی امیدوارم رضایت قلبی امام زمانم را از دست نداده باشم.
بیش از یک متر همه چیز برایم مبهم است
الان چشم شما مشکل دید دارد یا کمبینا شده است؟بینایی از دو منظر بررسی میشود: یکی علم پزشکی و دیگری قانون. ازنظر پزشکی کمبینایی شدید دارد و فقط نور را تشخیص میدهد، یعنی چشم در حد تشخیص نور و تاریکی است. مثلا اگر کسی به فاصله یک متری؛ دستش را جلوی نور حرکت دهد من میتوانم حرکت دست او را تشخیص دهم. ولي بیش از یک مترهمه چیز برایم مبهم است. پزشکان هم اعلام کردند که معالجه را باید متوقف کنیم تا ببینیم چشم به مراحل درمان چه واکنشی نشان میدهد. ازنظر قانون بنده از ناحیهی چشم راست نابینا محسوب میشوم. بههرحال بینایی قانونی تعریفی دارد که متاسفانه شامل وضعیت بنده نمیشود.
امر بهمعروف و نهیازمنکر يك ضمانت اجرايي براي دينداري است
بعد از اتفاقی که برای شما افتاد یک سری از وبلاگنویسان به صورت خودجوش به اين قضیه پرداختند و موجی در فضای مجازی شکل گرفت، فکر میکنید اين فعاليتها، تا چه اندازه میتواند در این عرصه فرهنگساز باشد؟کسی میتواند شعائر الهی را تعظیم کند که از تقوای قلب برخوردار باشد. این پایبندی به احکام و شعائر الهی از تقوای قلبی این بزرگواران است و شعائر هم همین امور است. من روزهای اول در بیمارستان خيلي تاکید میکردم كه تمام کسانی که درفضای رسانه فعالیت میکنند و قصد دارند این قضیه را انعکاس بدهند؛ شخص برایشان مهم نباشد، بلکه فریضه الهی اصل باشد؛ زیرا امر بهمعروف و نهیازمنکر يك ضمانت اجرايي براي دينداري است كه با انجام آن دینداری در جامعه تسری پیدا میکند. نبايد از آن برای ترویج چهره آمريا ناهي استفاده شود، بلکه براي ترویج فریضه الهی بايد تلاش شود.
امر به معروف و نهی از منکر امری اجتماعی است
جنابعالي در دانشگاه به عنوان امام جماعت فعالیت دارید، فضای امربه معروف و نهی از منکر در میان دانشجویان چگونه اجرایی می شود، اصلا به آن اهمیت داده می شود؟قرار نیست هرکس امر به معروف و نهیازمنکر میکند حتما رسانهای بشود، البته شاید گاهی اوقات لازم باشد، ولی اين يك قاعده نیست. خیلی ها امربهمعروف و نهیازمنکر میکنند ولی دیده نمیشود. و البته در دانشگاه هم این فریضه اجرا میشود، مگر این که درجامعه منکری سازماندهی شده پيش بيايد و قوهی قهریه حکومت دخالت کند. اين هم بايد درنظرگرفت كه امربهمعروف و نهیازمنکر، فردی نیست بلكه اجتماعی است عُرف جامعهي ما هم عُرف ديندارانهاي است و کسی نميتواند در چنين جامعهاي به اعتقادات مردم احترام نگذارد و نسبت به آن بیتوجه باشد.
ازقرار تنها نیروی انتظامی وارد این فضا شده، پس مسوولیت سایر ارگانهای فرهنگی در این میان چیست؟باید سایر ارگانها و سازمانها هم در این مسئله وارد شوند تا نیروی انتظامی به تنهایی جوربقیه را نکشد. یک نهاد فرهنگي باید لازمه اجرایی داشته باشد تا اثرگذار باشد، قوهی قهریه نیروی انتظامی هم باید درخدمت این هدف متعالی و البته هماهنگ و همراستا با نهادهاي فرهنگي وارد شود؛ به صورتی که تقسیم کار معقولانهاي شکل بگیرد و فعالیت فرهنگی انجام بشود. اگرکسی هنجارشکنی كرد با اخم و خيلي جدی با وي برخورد شود؛ خیلی از نهادهای فرهنگی ما دراین عرصه حضور دارند؛ اما متاسفانه چندان تاثیرگذار نیستند.
وقتی ملبس به لباس روحانیت شدیم باید مانند پیامبراعظم (ص) برای همه کارکنیم
شنیدهایم که در کانون اصلاح و تربیت مشغول فعالیت شدهاید. چه شد که از دانشگاه به فعالیت در زندان روی آوردید، این دو نقطه مقابل هم، باعث تعارض در فعالیت شما نمیشود؟البته همچنان به عنوان امام جماعت یکی ازخوابگاههای دانشگاه علوم پزشکی فعالیت دارم. این دو سازمان دو طرف یک پارهخط هستند، ازیک طرف نخبگان و نمایندگان فرهیختگان جامعه، و درطرف دیگر کسانی که جامعه آنها را رانده و انتهای خط هستند. الحمدالله احساس میکنم تا حدودی توانستهام در این دو فضا توفیقاتی کسب کنم. ولی به نظرم نباید نگاه کمّی داشته باشیم. ما وقتی ملبس به این لباس شدیم باید مانند سر سلسله، یعنی پیامبراعظم (صلی الله علیه وآله) برای همه کارکنیم؛ هيچ فرقی بين افراد و فضاهاي تبليغي براي ما وجود ندارد. پیامبراسلام هم برای ابوجهل پیامبربودند و هم برای سلمان. لذا دانشگاه و زندان ندارد، کار فرهنگی برای هر دو فضا لازم است.
بچههای زندان میگویند: «حاجآقا خیلی مردی»! مددجویان کانون اصلاح و تربیت میدانند که چه اتفاقی برای چشمتان افتاده است؟ عکسالعملها چطور است؟به کسی نگفته بودم، ولی از قضا شب حادثه نوجوانی صحنه را دیده بوده و بعدها به خاطرخلافی به زندان افتاد بود؛ تا مرا دید شناخت با صدای بلند به همه گفت. بعضی ازپرسنل زندان به خاطر رسانهای شدن آن حادثه، من را شناختند. البته خودم تمایلی نداشتم. در ادبیات بچههای زندان این نشانهی جوانمردی است، به من میگویند: «حاجآقا خیلی مردی»!
برخورد مسولان با شما چطور بوده است؟مسولین برآمده از مردم هستند، برخی برادرانه ابراز محبت کردند که من اين ابراز لطف و محبت را هرگزبه پاي شخص خودم ننوشتم، بلكه محبتی میدانم که این بزرگواران به احياي فريضه امربهمعروف و نهيازمنكر دارند وبه بیان مختلف میفرمودند که در صحنه هستند،كه باعث دلگرمي بنده بود. عدهی دیگری هم متاسفانه فقط آمدند، عکس خودشان را گرفتند و رفتند؛ دقيقا مشخص بود كه دغدغهي انجام اين فريضه را ندارد.
ما یک ثانیه زندگی کردن در جمهوری اسلامی را با هیچ فضایی دیگري عوض نمیکنیم
در پایان اگر صحبت خاصی دارید بفرمایید؟سر خم می سلامت/ شکند اگر سبویی. بالاخره ما یک ثانیه زندگی کردن در جمهوری اسلامی را با هیچ فضایی دیگري عوض نمیکنیم، هرچند مشکلاتی وجود داشته باشد. و با همهی دشمنیها و کارشکنیهايي كه با آن مواجه هستيم نفس کشیدن درمملکتی که در سایهی ولایت مراتب رشد خود را طی میکند تا به نقطهی آرمان ومتعالی خود برسد، افتخاری است که خیلی ازمسلمانان دنیا و مسلمانان ادوار تاریخی آرزوي این توفیق را داشتهاند. بهنظرم برای ذره ذره پیشرفت و ارتقای سطح نظام اسلاميمان، وظیفهاي تاریخی بر عهده داریم. انشاءلله خدا ما را از خدمت به جمهوری اسلامی درهرمرتبه ومقامی که هستیم محروم نکند و انشاءلله ولیامرمان سالم و سلامت باشند و سایهشان بالای سرمان مستدام بماند.