کد خبر: ۵۸۶۶
زمان انتشار: ۱۹:۰۷     ۲۳ مهر ۱۳۸۹

نبايد تصور کرد که با ايراد چند سخن­رانی علمی و طرح ادعاهای کلی و يا حتی با چاپ چند مقاله و کتاب تخصصی، فرهنگ نوینی ارائه می­شود و تحول فکری و علمی، جامه تحقق می­پوشد؛ هم­چنان­که فرهنگ دشمن و به تعبيری: انقلاب فرهنگی دشمن، در طول صد سال يا دويست سال رخ داده است، طبيعی است که انقلاب فرهنگی اسلامی که می­خواهد فرهنگ مادی را از بين ببرد و کليات فرهنگ ديگری به­جای آن بنا نمايد در کم­تر از اين زمان ممکن نيست. خيلی ارفاق بدهيم: دست­کم هفتاد ـ هشتاد سال زحمت طاقت­فرسا می­خواهد!

 بنابراين، بهتر است واقعيت را بپذيريم و خود را خالصانه وقف اين راه نماييم و بخشی از اين مسير را طی کنيم تا آيندگان آن را به سرانجام برسانند. (البته اين نکته حاشيه­ای را هم عرض کنم که هر چند انقلاب فرهنگی و توليد علم دينی، يک اقدام منتظرانه تلقی می­شود، اما اين بدان معنا نيست که «ظهور»، موکول به انقلاب فرهنگی ماست. دست خدا بسته نيست و ظهور را در چهارچوب محاسبات ما رقم نمی­زند و امکان هرگونه بدا در اراده الهی هست. اگر همين جمعه، انشاء الله ظهور اتفاق افتاد ما نبايد بگوييم که ای خدا ما که انقلاب فرهنگی نکرده بوديم! ما انقلاب فرهنگی را به عنوان مقدمه ظهور می­خواهيم، و اگر حقيقت و واقعیت، غير اين شد، ما نبايد تعصبی روی ادراکات خود داشته باشيم و دغدغه اصلی را گم کنيم).

بعد از اين مقدمه، لازم است نکته مهمی را توجه کنيم:

ـ در حوزه و دانشگاه بايد نسلی تربيت شود که هم مسلط به مبانی علمی و راه­کارهای موجود باشد، و هم دغدغه انقلاب فرهنگی داشته باشد؛ چرا که ايجاد پويايی و بالندگی در فرهنگ موجود کشور و رسيدن به انقلاب علمی و فرهنگی، منوط به اثبات برادری است، و اگر اعتماد قله­های علمی امروز جامعه به دست نيايد، کار، بسيار سخت می­شود و چالش اجتماعی عجيبی به وجود می­آيد؛ يعنی از يک­سو، رهبران علمی جامعه، حاضر نمی­شوند تحول در فرهنگ علمی جامعه رابه دست عده­ای (به قول خودشان:) «بی­سواد»، بسپرند، و از سوی ديگر، شرايط اجتماعی اقتضاء می­کند که هر چه زودتر انقلاب فرهنگی رخ دهد. اين يعنی يک چالش جديد و فتنه جديد؛ يعنی تقابل تکامل­گرايانی که به دنبال رشد فرهنگ مذهبی جامعه هستند با سردمداران فرهنگ دينی و مذهبی. مگر فتنه بالاتر از اين می­شود؟

 خلاصه اين­که پيروان انقلاب فرهنگی بايد از دل همين حوزه و دانشگاه­ بيرون بيايند و آدم­های ملّا و باسواد و مورد اعتماد باشند و برادری­شان اثبات شده باشد. شايد اگر امام راحل (ره) خودشان از استوانه­های حوزه و در قله علم نبودند، نمی­توانستند اين همه در حوزه تحول ايجاد کنند.

ـ در راستای نکته فوق، بايد استاندارد کار علمی برای ايجاد تحول فرهنگی را تعريف کنيم؛ چون هر کاری يک استانداردی دارد که اگر اين استاندارد، رعايت نشود، فراگير نمی­شود و منزوی می­شود. مثلاً اين استاندارد نيست که با چند دانشجوی ارشد علوم اجتماعی، بتوان توليد علوم انسانی کرد و يا با چند طلبه لُمعه خوان، اصول حوزه را تکامل بخشيد. البته در امداد الهی به مؤمنين شکی نيست اما بايد اسباب را هم در نظر گرفت. نمی­توان تلاش هزار ساله علما در علم اصول را با چند طلبه جوان، و با مثلاً ده سال تلاش، تغيير داد تا بالنده شود! اين استاندارد نيست. استاندارد اين است که برای چنين تحولی، حداقل پنجاه عالم اصولی درجه يک تربيت شود تا بتوانند مبدآ خيزش و رنسانس علمی باشند. بحث را به همين جا ختم می­کنم. غرضم اين بود که انقلاب فرهنگی پروژه­ای کوتاه­مدت نيست، بلکه درازمدت است و اگر همّتمان مضاعف شود و نکات مهم را رعايت کنيم، شايد بتوان آن را در کوتاه­مدت هم به پايان برد.

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها